بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 540در ادامه سخن براى جلب توجّه مردم به نصايح و اندرزها و هشدارها مىافزايد: «رهبر بايد براى پيروانش صادقانه سخن گويد; و آنها را متمركز ساخته، و محتواى ذهن خويش را (براى نجات آنها) حاضر كند، (و رهبر شما چنين است)». (وَلْيَصْدُقْ رَائِدٌ (1) أَهْلَهُ، وَلْيَجْمَعْ شَمْلَهُ (2)، وَلِيُحْضِرْ ذِهْنَهُ).خلاصه اينكه: رهبر و پيشواى جمعيّت وظيفه اى دارد و مردم هم وظيفه اى; او از يك سو، بايد واقعيّت ها را براى مردم بگويد و از سوى ديگر، افكار، يا نفرات خود را جمع كند و سامان و نظام دهد و از سوى سوم، فكر خود را متمركز ساخته و برنامه ريزى دقيق كند و هنگامى كه رهبر و پيشوا اين برنامه را انجام داد، وظيفه پيروان اين است كه با تمام وجود خود، در انجام اوامر او بكوشند.سپس مىافزايد: «پيشواى شما، حقيقت را براى شما به خوبى شكافته; همانند مهره اى كه آن را براى شناسايى درونش مىشكافند; يا همچون صمغ و شيره درختى كه از بدنه آن جدا مىسازند». (فَلَقَدْ فَلَقَ (3) لَكُمُ الاَْمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ (4)، وَقَرَفَهُ (5) قَرْفَ الصَّمْغَةِ (6)).«خَرْزَه» به معناى مهره گران قيمت، يا ارزان قيمت است و هنگامى كه مهره هايى مشكوك شوند كه از چه نوع مىباشند، يكى از آنها را مىشكافند تا باطن آن آشكار شود.و اين سخن كنايه از تبيين واقعيّت ها و آشكار كردن باطن امور است و تعبير 1. «رائد» از مادّه «رَوْد» (بر وزن قوم) به معناى كسى است كه پيشاپيش قافله حركت مىكند و محلّ آب و مرتع را شناسايى مىكند، تا قافله در آنجا اطراق كند.2. «شمل» به معناى جمع كردن و گردآورى نمودن است.3. «فَلَق» از مادّه «فلق» (بر وزن خلق) به معناى شكافتن است.4. «خرزه» به جواهرات و دانه هاى زينتى گران قيمت، يا كم قيمت اطلاق مىشود.5. «قرف» از مادّه «قَرْف» (بر وزن حرف) به معناى تراشيدن، پوست كندن، يا جداكردن است.6. «صمغه» شيره اى است كه از درختان جارى مىشود.