بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 548تعبير به «غَارَ الصِّدْقُ، وَ فَاضَ الْكِذْبُ» - با توجّه به اينكه «غَارَ» از مادّه «غَوْر» در اصل به معناى فرو رفتن آب، يا چيز ديگر در زمين و «فَاضَ» از مادّه «فيض» به معناى سيلان و فزونى آب، يا باران و امثال آن است - اشاره به اين مىباشد كه گويى در آن زمان، چشمه هاى صدق و راستى در زمين فرو مىرود و باغستان سرسبز جهان انسانيّت به خشكى مىگرايد و به عكس، آب شور و ناگوارِ دروغ بر سرزمين اجتماع غلبه مىكند و در اين شوره زار، جز «خَس» نمى رويد.جمله «صَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً» اشاره به اين است كه: افراد فاسق چنان به يكديگر نزديك مىشوند و دست به دست هم مىدهند، كه گويى برادر يا خويشاوند يكديگرند.بعضى از «شارحان نهج البلاغه» «فسوق» را در اينجا به زنا تفسير كرده اند; يعنى فرزندان نامشروع در آن جامعه زياد مىشود و اين تفسير با جمله «والْعَفَافُ عَجَباً» (عفّت و پاكدامنى مايه تعجّب مىشود) تناسب دارد.احتمال سومى در تفسير اين جمله وجود دارد و آن اين است كه فاسقان به فسق خود افتخار مىكنند! همانگونه كه عرب به نَسَب خود افتخار مىكرد و به عكس، افراد پاكدامن در چنان جامعه اى سرافكنده خواهند بود و مورد ملامت و سرزنش واقع مىشوند.و جمله «لُبِسَ الإِسْلاَمُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً» اشاره به نكته لطيفى است و آن اينكه حكّام ظالم و فاسق و فاجر سعى در نابودى اسلام و بى دين كردن مردم نمى كنند; بلكه براى رسيدن به منويّات شوم خود، اسلام را تحريف كرده، وارونه نشان مىدهند; درست مانند پوستينى كه وارونه پوشيده شود و تاريخ حكومت هاى خودكامه - مخصوصاً حكومت هاى بيدادگر بنى اميّه و بنى عبّاس - شاهد صدق اين سخن است.