بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 81و جمله دوم، اشاره به پيوند اجزاء هر كره نسبت به خود مىباشد. بنابراين، در ميان دو جمله بالا هيچ گونه تضادّى نيست. آنجا كه مىفرمايد: فاصله ها را بى آنكه بر چيزى تكيه داشته باشند نظام بخشيد و در جمله بعد مىگويد: شكافها را به هم پيوند داده است. چرا كه يكى ناظر به كلّ و ديگرى ناظر به اجزاء است (وحدت ضميرها مشكلى در اينجا ايجاد نمى كند، چرا كه هر دو به آسمانها بر مىگردد، يكى به مجموعه و ديگرى به اجزاء). (دقّت كنيد!)در جمله سوم، به رابطه در ميان كرات آسمانى كه با هم قرين هستند اشاره مىفرمايد: و مىگويد «خداوند آنها و نظاير آنها را به يكديگر مربوط ساخت.» (وَ وَشَّجَ (1) بَيْنَهَا وَ بَيْنَ أَزْوَاجِهِا).اين تعبير ممكن است اشاره به منظومه هاى عالم بالا بوده باشد كه مجموعه هايى را تشكيل مىدهند كه از كرات شبيه به يكديگر تشكيل شده اند و به اين ترتيب، در اين كلام كوتاه و پر معنا، هم اشاره به نظمى شده است كه بر هر يك از كرات حاكم است و هم اشاره به منظومه ها و مجموعه عالم بالا. (2)در چهارمين جمله اشاره به طرق صعود و نزول فرشتگان به آسمانها كرده، مىفرمايد: «مشكل فرود آمدن فرشتگان را براى ابلاغ فرمان او، و بالا بردن اعمال مخلوقات را به آسمان آسان نمود». (وَ ذَلَّلَ لِلْهَابِطِينَ بِأَمْرِهِ، والصَّاعِديِنَ بِأَعْمَالِ خَلْقِهِ، حُزُونَةَ (3) مِعْرَاجِهَا). 1. «و شَّجَ» از ماده «وشج» (بر وزن نسج) در اصل به معناى در هم فرو رفتن و مشبّك شدن و در هم پيچيدن است.2. بعضى «ازواج» را در اينجا به معناى ارواح «نفوس فلكيّه» تفسير كرده اند و اشاره به عقيده جمعى از فلاسفه كه براى هر فلكى روح مجرّد قائلند دانسته اند; ولى انصاف اين است كه نه اين نظريّه با دليل روشنى ثابت شده، و نه جمله بالا دلالت بر چنين چيزى دارد.3. «حُزُونه» (كه معناى مصدرى و اسم مصدرى دارد) به معناى خشنونت است و در خطبه بالا اشاره به مشكلات و سختى ها مىباشد.