بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 95«صعود» است. يعنى چنان به نظر مىرسد كه يك ستاره، يا يك مجموعه به طرف بالا حركت مىكند كه نامش صعود است و گاه به پايين حركت مىكند، كه نامش هبوط است. روشن ترين مثال آن خورشيد است كه از اوّل زمستان شروع به اوج گيرى در مدار خود مىكند و هر روز در محل بالاترى در آسمان ديده مىشود تا اوّل تابستان كه به نهايت اوج خود مىرسد و كاملا در آسمان، بالا ديده مىشود و گاه درست بالاى سر، و سپس از آغاز تابستان هبوط آن شروع مىشود و در اوّل زمستان به پايين ترين نقطه در افق مىرسد (البته اين تغييرات در حقيقت مربوط به خورشيد نيست بلكه مربوط به تغيير وضع زمين در حركت مدارى خود به دور خورشيد و انحراف محور زمين نسبت به سطح مدار، به مقدار 23 درجه مىباشد).اين تعبيرات نشان مىدهد كه امام (عليه السلام) دقيقاً به مسائل فلكى احاطه داشته و در اشارات پر معنايى بسيارى از مطالب را بيان فرموده است.
سعد و نحس ستارگان
3- در مورد سعد و نحس ستارگان كه در فراز بالا آمده است اگر بخواهيم به ظاهر ابتدايى آن بنگريم اشاره به اعتقادى است كه جمعى از منجّمان قديم درباره ستارگان داشتند; بعضى از آنها را نحس مىدانستند و طلوع يا تغيير حالات آنها را سبب حوادث بدى در زندگى عمومى مردم و يا زندگى خصوصى بعضى از افراد مىپنداشتند (چون براى هر انسانى ستاره اى قائل بودند) و به عكس، طلوع يا تغيير حالات بعضى ديگر را نشانه بروز سعادت و خوشبختى براى جامعه انسانى و يا افراد خاصّى تصور مىكردند; در حالى كه مىدانيم اسلام تأثير ستارگان را در سرنوشت انسانها نفى مىكند و آن را نوعى شرك مىشمرد.در خطبه 79 كه در جلد سوم شرح آن گذشت خوانديم كه اميرمؤمنان على (عليه السلام) در