بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 117سپس به معرّفى گروه ديگرى از فرشتگان پرداخته، چنين مىفرمايد: «گروهى ديگر از آنها قدم هايشان تا قعر زمين پايين رفته و (قامت آنها) همچون پرچم هاى سفيدى دل هوا را شكافته و در زير آن بادهايى است كه با سرعت و نظم حركت مىكند و آنها را در مرزهاى معيّنى نگه مىدارد». (وَ مِنْهُمْ مَنْ قَدْ خَرَقَتْ أَقْدَامُهُمْ تَخُؤمَ (1) الأَرْضِ السُّفَلَى، فَهِيَ كَرَايَات بِيض قَدْ نَفَذَتْ فِي مَخَارِقِ (2) الْهَوَاءِ، وَ تَحْتَهَا رِيحٌ هَفَّافَةٌ، (3) تَحْبِسُهَا عَلَى حَيْثُ انْتَهَتْ مِنَ الْحُدُودِ الْمُتَنَاهِيَةِ).تعبير بالا شبيه چيزى است كه در «خطبه اوّل» نهج البلاغه آمده كه مىفرمايد: «وَ مِنْهُمُ الثَّابِتُهُ فِي الأَرَضِينَ السُّفْلَى أَقْدامُهُمْ، وَ الماَرِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْيَا أَعْنَآقَهُمْ; گروهى از آنها (به قدرى عظيم هستند كه) پاهايشان در طبقات پايين زمين ثابت و گردنهايشان از آسمان بالا گذشته است».بديهى است اين تعبيرات، اشارات و كناياتى است نسبت به اين گروه از فرشتگان بلند پايه و والا مقام كه ما تنها شبحى از آن را درك مىكنيم; چرا كه اطلاع زيادى از آفرينش آنها نداريم. تنها براى شخصى مانند على (عليه السلام) و ساير معصومان (عليهم السلام) كه حجابهاى جهان غيبت بر ديده آنان نيفتاده، درك حقيقت اين تعبيرات به طور كامل ممكن است و ما بايد به همين علم اجمالى خود در اين زمينه قناعت كنيم.در ادامه اين سخن، ضمن چهار جمله، توصيف كاملى از وضع اين فرشتگان بزرگ و والاقدر مىكند. مىفرمايد: «اشتغال به عبادت پروردگار، تمام وجود آنها را پر 1. «تُخوم» جمع «تخم» (بر وزن شخم و تخت هر دو آمده)، در اصل به معناى حدّ است و در اينجا «تُخُوم الأَرْض» به معناى اعماق زمين است.2. «مخارق» جمع «مَخْرق» از مادّه «خرق» (بر وزن خلق) به معناى پاره كردن و شكاف دادن و سوراخ نمودن است و مخارق هوا به معناى شكافهايى است كه در ميان طبقات هوا به وجود مىآيد.3. «هفّافه» از مادّه «هفّ» (بر وزن صفّ) به معناى سرعت در سير است و «ريح هفّافه» به بادهايى گفته مىشود كه با سرعت در حركت است. و گاه گفته اند: «هفّافه» به معناى پاكيزه و سا كن است، ولى اين معنا چندان تناسبى با عبارت بالا ندارد و بعيد نيست هر دو معنا را در يك مفهوم بتوان ادغام كرد و گفت: منظور بادهاى سريعى است كه به صورت منظّم در جريان است.