بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْدر روايت ديگرى ميثم گويد: اميرالمؤمنين عليه السّلام مرا خوانده فرمود: اى ميثم چگونه اى وقتى حرامزاده بنى اميه عبيدالله بن زياد تو را به بيزارى از من دعوت كند؟ عرض كردم: اى اميرالمؤمنين بخدا سوگند من از شما بيزارى نمى جويم.حضرت فرمود: به خدا سوگند كه تو را مىكشد و به دار مىكشد، عرض كردم: صبر مىكنم و اين در راه خدا اندك است.حضرت فرمود: اى ميثم در اين هنگام تو با من هستى در درجه من الخ. (162)در روايت ديگرى آمده است: اميرالمؤمنين عليه السّلام از (مسجد) جامع كوفه بيرون مىآمد و نزد ميثم تمار مىنشست و با او سخن مىگفت، گويند: روزى به ميثم فرمود: اى ميثم به تو بشارت دهم گفت: به چه چيز اى امير مؤمنان فرمود: به اينكه تو در حالى كه به دار آويخته شده اى خواهى مرد، ميثم گفت: اى مولاى من در آن حال من بر روش اسلام هستم حضرت فرمود: آرى.(163)