بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْحجر بن عدى بعد از ضربت خوردن اميرالمؤمنين عليه السّلام توسط ابن ملجم - كه لعنت خدا بر او باد - به عيادت حضرت آمد و با گفتن اشعار فصيح و زيبائى حضرت را تمجيد و تاءسف خود را ابراز نمود كه اول آن اشعار اين بود:فيا اسفى على المولى التقى ابوالاطهار حيدرة الزكى«اى افسوس بر مولاى با تقوا، پدر پاكان، حيدر پاك.»وقتى نگاه اميرالمؤمنين عليه السّلام به او افتاد و اشعار او را شنيد به او فرمود: چگونه اى وقتى تو را براى بيزارى از من دعوت كنند، چه خواهى گفتحجر گفت: اى امير مؤمنان بخدا سوگند اگر مرا با شمشير قطعه قطعه كنند و براى سوزاندنم آتش برافروزند و مرا در آن اندازند، اينها را بر بيزارى جستن تو ترجيح خواهم داد!حضرت فرمود: به هر خبرى موفق باشى اى حجر، خدا به تو از جانب خاندان پيامبرت خير دهد(168) و در يك پيشگوئى ديگر اميرالمؤمنين عليه السّلام فرمود:اى اهل عراق به زودى از شما هفت نفر در سرزمين عذراء كشته مىشوند، مثل آنها همانند اصحاب اخدود است (كه داستان آنها در قرآن آمده است و به جرم قبول مذهب حق در گودالهاى آتش سوزانده شدند).و سرانجام حجر و و اصحاب او به دست عمال معاويه در عذراء به شهادت رسيدند.(169)