پيشگوئى حضرت در مورد نفس زكيه و شهادت او - پیشگویی های امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیشگویی های امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) - نسخه متنی

سید محمد نجفی یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيشگوئى حضرت در مورد نفس زكيه و شهادت او

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اميرالمؤمنين عليه السّلام در يكى از خبرهاى غيبى خويش راجع به يكى از اولاد خويش به نام محمد بن عبدالله معروف به نفس زكية اشاره داشته فرمود: او در (ناحيه) احجار الزيت (در مدينه) كشته مىشود!

بسيارى مىپنداشتند كه او همان مهدى موعود است چون همنام پيامبر بوده است. داراى فضائل بسيارى است در هر دو كتف او خال سياه بزرگى بوده، مردم با وى بيعت كردند، خود منصور نيز دوبار با وى قبل از خلافت بيعت كرد و او را مهدى موعود مىدانست.

تا آنكه در ايام خلافت منصور همچنانكه در احوالات پدر ايشان عبدالله محض گذشت، او و برادرش ابراهيم مخفى شدند و منصور پيوسته نگران خروج او بود، روزى با لباس بيابان نشينان او و برادرانش به ديدار پدر كه در زندان منصور بود رفتند و گفتند: اگر اجازه دهى خود را آشكار كنيم، چرا كه كشته شدن ما دو نفر بهتر از آن است كه عده اى از خاندان پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلم كشته شوند.

عبدالله گفت: اگر منصور زندگى جوانمردانه را از شما دريغ دارد، شما را از مرگ شرافتمندانه منع نمى كند، اشاره به اينكه آماده شويد و بر منصور شورش كنيد.

او مدتى در دره ها متوارى بود، خودش گويد: روزى متوجه شدم كه غلامى از مدينه در تعقيب من است، فرار كردم، فرزندى كوچك داشتم كه مادرش او را در آغوش كشيده مىگريخت كه ناگاه بچه از دست مادر افتاد و در دره سقوط كرد و تكه تكه شد.

تا اينكه در سال 145 محمد خروج كرد و مدينه را متصرف شد و زندانيان را آزاد كرد، سپس بر مكه و يمن مسلط شد، منصور طى نامه هائى او را امان داد و دعوت به صلح كرد، اما محمد پيغام داد كه بر امان تو چه اعتمادى است و پيمان شكنى او را در مورد ابومسلم و ابن هبيره و عبدالله بن على به او متذكر شد.

سرانجام منصور لشكرى را به فرماندهى برادر زاده خود عيسى بن موسى به جنگ محمد فرستاد، محمد براى اينكه نام يارانش فاش نشود، دفتر اسامى ياران خود را سوزاند، عيسى بن موسى صدا زد:اى محمد براى تو امان است، محمد گفت: امان شما را وفائى نيست و مرگ با عزت از زندگانى با ذلت بهتر است، در اين هنگام لشكر محمد بى وفائى پيشه كردند، و از يكصد هزار نفرى كه با او بيعت كرده بودند تنها سيصد و شانزده نفر با او بودند، غسل كردند، اسبهاى خود را پى كردند و با آن نفرات اندك سه بار سپاه دشمن را فرارى دادند تا آنكه سرانجام فرمانده دشمن با يك حمله گسترده همگى آنها را نابود كرد.

محمد را در ناحيه احجاز زيت همچنانكه حضرت على عليه السّلام خبر داده بود شهيد كردند و سر او را نزد منصور فرستاده و آن را در كوفه نصب كرد.

خواهر و دختر محمد بدن او را برداشتند و در بقيع به خاك سپردند.(288)

/ 365