بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْوقتى حضرت امير عليه السّلام سپاه بصره را شكست داد، زبير و طلحة كشته و عايشه اسير و سپاهيان متوارى شدند، (حضرت در شهر بصره مىگذشت كه) زنى به نام صفية دختر حارث به حضرت گفت: اى كشنده دوستان و عزيزان و اى جدا كننده بستگان (منظورش خالى كردن عقده خود نسبت به حضرت على عليه السّلام به خاطر كشته شدن بستگان خبيثش بود) حضرت فرمود: من تو را سرزنش نمى كنم بر دشمنى خودت (نسبت به من) زيرا كه من جد تو را در بدر كشته ام و عموى تو را در جنگ احد و شوهر تو را امروز، و اگر من قاتل دوستان بودم معرفى مىكردم كسانى را كه در اين خانه هستند.وقتى خانه را بازرسى كردند ديدند (دو نفر از سران جنگ جمل) مروان و عبداللّه بن زبير در آنجا پنهان شده اند.(312)