آگاهى فوق العاده و داورى عجيب - پیشگویی های امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیشگویی های امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) - نسخه متنی

سید محمد نجفی یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آگاهى فوق العاده و داورى عجيب

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

جوانى نزد عمر آمد و ادعا كرد كه پدرش در شهر كوفه از دنيا رفته است و او آن موقع طفلى شير خوار در مدينه بوده است و اكنون ارث پدر را مطالبه مىكرد، عمر فريادى بر سر او كشيد و او را دور كرد. (344)

جوان به دادخواهى برخواست و از حضرت على عليه السلام دادرسى نمود، حضرت فرمود: او را به مسجد جامع بياوريد تا جريان را روشن كنم، جوان را آوردند و حضرت جريان را از او پرسيد و او داستان را گفت.

حضرت فرمود: من اكنون قضاوتى مىكنم در ميان شما كه خداوند بر فراز هفت آسمان داورى نموده و هيچ كس اين گونه داورى نكند مگر آنكه خداوند او را براى دانش خويش پسنديده باشد.

آنگاه فرمان داد تا ابزارى همانند بيل آورده سپس فرمود: برويم نزد قبر پدر اين بچه، همگى حركت كردند، حضرت فرمود: قبر را حفر كنيد و يكى از استخوانهاى سينه او را درآوريد، آن استخوان را به دست جوان داد و فرمود: آن را بو كن، همينكه جوان آن را بوئيد، خون از بينى او روان شد، حضرت فرمود: اين جوان فرزند اوست!

عمر گفت: به خاطر جريان خون، مال را به او تحويل مىدهى حضرت فرمود او از تو و همه مردم به مال سزاوارتر است.

سپس به حاضرين فرمود: شما نيز اين استخوان را بو كنيد، همگى بو كردند، از بينى هيچكدام خونى نيامد، آنگاه حضرت به جوان فرمود:

تا دوباره استخوان را بو كند، همينكه بو كرد دوباره خون بسيارى از او جارى شد، حضرت فرمود: اين مرد پدر اوست و مال را به او تحويل داد سپس فرمود: به خدا سوگند من دروغ نگفتم و به من نيز دروغ نگفته اند. (345)

/ 365