بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْاى پسر عباس اطراف اين سرزمين جستجو كن پشكل آهوانى را پيدا كن، به خدا قسم دروغ نگفتم و خبر دروغ هم به من نداده اند، رنگ آنها زرد است مانند زعفران.ابن عباس گويد: به دنبال آنها گشتم، آنها را يافتم، صدا زدم يا اميرالمؤمنين آنها را پيدا كردم همان گونه كه فرموديد، حضرت فرمود: خدا و رسول او درست فرمودند و به عجله آمد و آنها را برداشته بوئيد و فرمود: همين است اى پسر عباس، آيا قصه اين ها را مىدانىاين پشكلها را عيسى بن مريم بوئيده است، عيسى در حاليكه حواريون با او بودند به اين سرزمين گذر كرد، آهوانى را ديد كه دور هم جمع شده گريه مىكردند! عيسى و حواريون آنجا نشستند و گريه كردند و نمى دانستند چرا عيسى اينجا نشست و گريه نمود؟ عرض كردند يا روح الله چه شده است كه گريانى فرمود: آيا مىدانيد اين چه زمينى است اينجا محل كشته شدن پسر ارجمند پيامبر خدا محمد صلّى الله عليه وآله وسلم است، و اوست فرزند بانوى آزاده طاهره كه به مادر من شبيه است و مدفون مىشود در اين زمين كه خاك آن از مشك خوشبوتر است زيرا تربت پسر پيامبر است كه شهيد شده و همينگونه است طينت پيامبران و اولاد آنها.سپس عيسى عليه السّلام افزود: اين آهوان با من حرف مىزنند و مىگويند: اين زمين را براى چريدن انتخاب كرده اند چون مشتاق تربت پسر پيامبر هستند، آنها معتقدند كه در اين زمين در امانند! عيسى آن پشكلها را بوئيد و در ادامه عرضه داشت:خدايا اين ها را نگه دار تا آنكه پدر او بيايد و (به ياد سخنان عيسى و احترام او) تسليت باشد براى وى.و اينك تا امروز باقى مانده و زردى آنها به خاطر گذر ايام طولانى است و اين زمين كرب و بلاست آنگاه حضرت با صداى بلند گريه كرد و عرضه داشت:اى پروردگار عيسى بن مريم بر قاتلان و كمك كاران و واگذاران او مبارك مگردان، سپس حضرت دوباره گريه نمود گريه اى طولانى، به گونه اى كه حضرت از حال رفت، ما نيز گريه مىكرديم، تا آنكه بعد از مدتى طولانى به هوش آمد و به من فرمود: اى پسر عباس زمانى كه ديدى اين پشكلها خون شده است و خون تازه از آن مىجوشد بدان كه اباعبدالله كشته شده و در اين زمين دفن شده است.