بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْاميرالمؤمنين عليه السّلام در خطبه اى به مردم فرمود: از من بپرسيد قبل از آنكه مرا نيابيد، بخدا سوگند در مورد هيچ گروهى كه صد نفر را گمراه يا هدايت كند نمى پرسيد مگر اينكه شما را از منادى آنها و رهبر آنها تا قيامت آگاه مىكنم، مردى برخاست و (از روى استهزاء) گفت: بگو در سر و ريش من چند تار مو هستحضرت فرمود: بخدا سوگند دوستم پيامبر خدا صلّى الله عليه وآله وسلم مرا از سؤال تو آگاه كرد، و همانا بر هر تار از موى سر تو فرشته اى است كه تو را لعنت مىكند و بر هر موى ريش تو شيطانى است كه تو را تحريك مىكند، همانا در خانه تو بز بچه اى است كه فرزند پيامبر را مىكشد و نشانه آن همين است كه به تو گفتم و اگر نه اين بود كه آنچه پرسيدى استدلالش مشكل است (يعنى من جواب تو را مىدانم ولى باور آن بر تو مشكل است زيرا چگونه مىتوانى عددى را كه مىگويم تصديق كنى اگر اين مشكل نبود) من به سؤال تو پاسخ مىدادم ولى نشانه (راستگوئى من) همان خبرى است كه دادم يعنى لعنت فرشتگان و بز بچه ملعون تو.راوى گويد: پسر اين مرد در اين زمان طفلى بود كه چهار دست و پا مىرفت و در جريان سيدالشهداء عليه السّلام عهده دار قتل حضرت شد و پيشگوئى حضرت به وقوع پيوست.(366)و در برخى روايات آن مرد را سعد بن ابى وقاص، پدر عمر سعد ملعون معرفى كرده اند.(367) و برخى او را سنان بن انس نخعى دانسته اند.(368)