خبر دادن امير المؤمنين عليه السلام به ملاقات جويريه با شير
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْاز حضرت باقر عليه السلام روايت است كه فرمود: مردى بنام جويريه عازم سفر از كوفه بود، حضرت على عليه السلام به او فرمود: بدان كه در ميان راه به شيرى برخورد خواهى كرد، جويريه گفت: چاره چيستفرمود: به او بگو اميرالمؤمنين عليه السلام به من از تو امان داده است! جويريه از كوفه بيرون آمد، در ميان راه همچنانچه حضرت گفته بود، متوجه شد شيرى بطرف او مىآيد، جويريه صدا زد: اى شير همانا اميرالمؤمنين على بن ابى طالب به من از تو امان داده است. جويريه گويد:همينكه كلام حضرت را رساندم، آن حيوان برگشت در حاليكه سر را به زير انداخته و همهمه مىكرد، و با همين حال از نيزار پنهان شد (در روايتى آمده است كه پنج بار همهمه كرد). جويريه بعد از انجام كار خود و بازگشت به كوفه، نزد حضرت على عليه السلام رفت و جريان را بازگو كرد، حضرت فرمود: با آن شير چه گفتى و او با تو چه گفت جويريه گفت: هر چه فرموده بوديد گفتم، و به بركت فرمايش شما از من منصرف شد، اما اينكه آن حيوان چه گفت - من نميدانم خدا و رسول و وصى او بهتر مىدانند. حضرت فرمود: او در حاليكه همهمه مىكرد پشت نمود(و رفت) عرض كردم: آرى. فرمود: آن حيوان به تو گفت: وصى محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم را از من سلام برسان، سپس حضرت دست خود را به صورت عدد پنج نشان داد (58)(يعنى پنج بار)مؤلف گويد: آنچه از آيات قرآن و احاديث بسيار زياد استفاده مىشود اين است كه حيوانات داراى مقدارى از فهم و شعور ولو ضعيف و مناسب با خودشان مىباشند، و در همين راستا، به ذكر الهى مىپردازند و اوليا خدا مخصوصا ائمه اطهار عليه السلام را مىشناسند و احترام مىكنند و همچنانكه مشخص مىگردد كه حيوانات داراى زبان گويائى ميان خويش هستند كه با آن تكلم مىكنند هر چند در حوصله فهم ما نباشد. بحث بيشتر و ارائه قرآنى و احاديث مربوط نياز به مجالى ديگر دارد.