بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْاميرالمؤمنين عليه السّلام در آن شبى كه ضربت خورد تماما بيدار ماند و براى نماز شب به مسجد نرفت، ام كلثوم دختر آن حضرت عرض كرد: اى پدر چه باعث شده كه بيدار بمانيد؟ فرمود: چون صبح كنم كشته خواهم شد!هنگام وقت نماز ابن النّباه حضرت را براى نماز فرا خواند، حضرت كمى از منزل بيرون رفته دوباره برگشت، ام كلثوم عرض كرد: به جعدة بگوئيد او با مردم نماز بخواند (و شما به مسجد نرويد) فرمود: بله به جعدة بگوئيد با مردم نماز بخواند.ولى ناگهان فرمود: از مرگ نمى توان گريخت، و به طرف مسجد خارج شد، ابن ملجم را ديد كه تمام شب را بيدار مانده منتظر بود و چون شب خنك شده بود به خواب رفته بود، حضرت او را با پاى خود حركت داد و فرمود: نماز، برخاست و حضرت را ضربت زد.(466)حجربن عدى در مسجد بود كه زمزمه مشكوكى شنيد، اشعث بن قيس ملعون (همدست ابن ملجم) به ابن ملجم مىگفت: براى هدف خودت عجله كن عجله كن، كه صبح تو را رسوا كرد.حجر احساس خطر كرد به سرعت از مسجد خارج شد تا به حضرت امير عليه السّلام خبر دهد و ايشان را از هدف اين گروه آگاه كند، ولى حضرت از راه ديگرى به مسجد رفت و ابن ملجم به هدف شوم خود رسيد، همين كه حجر وارد مسجد شد ديد مردم همگى مىگويند: اميرالمؤمنين كشته شد.(467)