بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْمؤلف گويد: عجب فكر خامى در سر امثال زبير بود كه حضرت على عليه السلام را با مثل عثمان اشتباه نموده اند! اميرالمؤمنين عليه السلام همان عدالت گسترى است كه مىفرمود: بخدا سوگند اگر تمام شب را بر روى خارهاى (نوك تيز) بوته خار سعدان به سر برم و در ميان زنجيرها كشيده شوم، نزد من محبوبتر از اين است كه با غصب دنياى مردم و ظلم به آنها بر خدا و رسول او صلّى الله عليه وآله وسلّم وارد شوم.چگونه ظلم كنم براى نفسى كه اركان آن پر شتاب به سوى نابودى مىرود و در ميان خاك، مدتهاى طولانى خواهد آرميد. به خدا قسم عقيل (برادر نابينا و بزرگ حضرت على عليه السلام) را ديدم كه آنقدر فقر بر او فشار آورده بود كه از من تقاضاى ده سير گندم بيت المال (بيش از حق خود را) داشت، اطفال او را ديدم با موهاى پريشان، صورتهاى غبار آلوده كه گويا با نيل (72) سياه شده بود. براى اين منظور بسيار نزد من آمد و سفارش كرد، به سخنانش گوش دادم، او گمان كرد من دين خود را خواهم فروخت و راه خود را كنار زده به دنبال او خواهم رفت. آهنى را گداختم و آنرا نزديك بدن او بردم (فقط نزديك، بدون برخورد با او) تا عبرت بگيرد كه ناگاه ناله اى از درد كشيد كه نزديك بود آتش گيرد، به او گفتم: مادران بر تو بگريند اى عقيل! تو از آتشى كه انسانى براى بازيچه خود آنرا گداخته ناله مىكنى ولى مرا به طرف آتشى كه خداوند جبار براى خشم خود برافروخته مىكشى تو از آن آتشى مىنالى، من از شعله جهنم ننالم!(73)