بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْاشاره چهارم حضرت در اين خطبه شريفه به اين بود كه معاويه مستحق مرگ است ولى كشته نمى شود، و اين خود پيشگوئى حضرت بود بر اينكه معاويه كشته نمى شود (و با مرگ طبيعى از بين مىرود) و همينطور نيز شد، به گونه اى كه حتى در شب نوزدهم رمضان وقتى حضرت امير عليه السلام ضربت خورد، بنا بود معاويه هم در همان وقت ترور شود، اما شمشير به ران پاى معاويه اصابت كرد و جان سالم به در برد.و اما اينكه حضرت، معاويه را مستحق قتل معرفى كرد، گذشته از مسائلى كه خون او را هدر مىكند، فرمان پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله بود كه فرمود: وقتى معاويه را بر روى منبر من ديديد او را بكشيد، ابوسعيد خدرى راوى حديث گويد: ولى ما اين كار را نكرديم و لذا رستگار نشديم.(139)مردى از انصار در زمان عمر تصميم داشت معاويه را بكشد، به او گفتند: شمشير نكش تا عمر را در جريان بگذاريم (ظاهرا اين واقعه هنگام امارت معاويه در شام از طرف عمر بوده است) مرد انصارى گفت: من از پيامبر صلّى الله عليه وآله شنيدم كه مىفرمود: هرگاه معاويه را بر روى منبر ديديد خطبه مىخواند او را بكشيد.مردم گفتند: ما هم اين حديث را شنيده ايم ولى تا به عمر گزارش نكنيم اقدامى نمى كنيم، اين مساءله را به عمر نوشتند، اما عمر تا هنگام مرگ پاسخى نداد.(140)مؤلف گويد: حديث مذكور در كتب اهل سنت با سندهاى متعدد ذكر شده است.