بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْاسحاق بن عمار گويد: از عبد صالح (موسى بن جعفر عليه السلام) شنيدم كه به مردى خبر مرگ او را مىداد! با خود گفتم: گويا او مىداند زمان مرگ هر يك از شيعيان خود را؟! در اين لحظه حضرت با قيافه اى خشمگين متوجه من شد و فرمود:اى اسحاق! رشيد هجرى به علم مرگها و بلاها آگاه بود (با اينكه امام نبود) و امام سزاوارتر است به دانستن آن، سپس فرمود:اى اسحاق هر چه خواهى انجام ده (آماده سفر آخرت باش) كه عمر تو پايان يافته و تو تا دو سال ديگر (قبل از دو سال) خواهى مرد، برادران تو و خانواده ات اندكى پس از تو با هم اختلاف پيدا كرده و به يكديگر خيانت مىكنند به گونه اى كه دشمنشان آنها را شماتت مىكند، آيا همين در دلت گذشت (كه من از زمان مرگ شيعيان خبر دارم).اسحاق گويد: من از آنچه در دلم خطور كرد استغفار مىكنم.راوى گويد: از اين محفل اندكى گذشت و اسحاق فوت كرد و خانواده اش نيز نيازمند اموال مردم شدند و مفلس (ورشكسته و فقير) شدند.(160)