بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدیدحضرت زين العابدين عليه السلام تداومبخش عزت و افتخار حسينى عبدالكريم تبريزى پيشواى چهارم شيعيان عليه السلام بعد از حضور در حماسه افتخار آفرين و عزت بخش عاشوراى حسينى، از لحظهاى كه در غروب عاشورا با شهادت پدر بزرگوار و ساير عزيزانش مواجه گرديد براى ادامه راه آنان، مسئوليتسنگينى را به دوش كشيد . امامت امت، سرپرستى اطفال و بانوان، رساندن پيام عاشورا به گوش جهانيان، تداوم مبارزه با طاغوت و طاغوتيان و از همه مهمتر پاسدارى از اهداف متعالى امام حسين عليه السلام كه موجب عزت و افتخار عالم اسلام گرديد، از جمله مسئوليتهاى آن امام همام به شمار مىآيد . امام سجاد عليه السلام كه در دوران امامتخويش در محدوديتشديدى به سر مىبرد و حاكمان مستبد اموى سايه شوم خود را بر شهرهاى اسلامى گسترده بودند و اهل ايمان از ترس مال و جان خود مخفى مىشدند، با اتخاذ صحيحترين تصميمها و موضعگيريهاى مناسب و بجا و با استفاده از مؤثرترين شيوهها توانست از فرهنگ عاشورا و دستآوردهاى ارزشمند آن - كه همان عزت و افتخار ابدى براى اسلام و مسلمانان و بلكه براى جهان بشريتبود - به صورت شايستهاى پاسدارى كرده و راه حماسه آفرينان كربلا را تداوم بخشد و ياد و نام و خاطره سالار شهيدان حضرت حسين بن على عليهما السلام را جاودانه ساخته و بر بلنداى تاريخ ابدى نمايد . در اين فرصتبا مهمترن فعاليتهاى آن يادگار امامت در پاسدارى از فرهنگ عزت و افتخار حسينى عليه السلام آشنا مىشويم: 1- خطابههاى حماسى و تاثيرگذار بدون ترديد روشنگريهاى امام سجاد عليه السلام و حضرت زينب كبرى عليها السلام و برخى ديگر از خاندان حضرت ابا عبدالله عليه السلام بعد از ماجراى غمبار كربلا در تداوم آن نهضت عظيم اسلامى نقشى به سزا داشته است . مهمترين دستآورد سخنان آن بزرگوار آگاه نمودن مردم غفلت زده، بيدار كردن وجدانهاى خفته، افشاى جنايات دشمنان اهل بيت عليهم السلام، نماياندن چهره حقيقى زمامداران ستمگر اموى و انتشار فضائل و مناقب اهلبيت عليهم السلام و معرفى آن گراميان به عنوان جانشينان بر حق پيامبر صلى الله عليه و آله بود . امام سجاد عليه السلام در شهر كوفه با مردم ساده، سطحى نگر، تاثيرپذير و پيمان شكن آن شهر سخن گفته و بعد از شناساندن خويش و افشاى جنايات امويان فرمود: «اى مردم! شما را به خدا سوگند مىدهم، آيا شما براى پدرم نامه ننوشتيد و آنگاه بى وفايى نكرديد؟ ! آيا با او عهدها و پيمانهاى محكم نبستيد و سپس با او پيكار كرده و او را به شهادت رسانديد؟ ! واى بر شما! چه كار زشتى انجام داديد، شما چگونه به سيماى رسول الله صلى الله عليه و آله نظاره خواهيد كرد، هنگامى كه به شما بگويد: فرزندان مرا كشتيد، احترامم را از ميان برديد، پس، از امت من نيستيد!» هنوز سخنان امام تمام نشده بود كه مردم گريه كنان و ضجه زنان همديگر را ملامت كرده و به نگون بختى خود، - كه خود برگزيده بودند - تاسف خورده و اشك ندامت و پشيمانى مىريختند . (1) مهمترين تاثير اين خطابه را مىتوان در سال 65 هجرى در قيام توابين به وضوح به نظاره نشست . همچنين پيشواى چهارم هنگامى كه در شام به مجلس جشن پيروزى يزيد برده شد، ضمن تحقير خطيب متملق دربار اموى، در كرسى خطابه قرار گرفته و با بهرهگيرى از زيباترين و بليغترين جملات، فجايع كربلا را بازگو كرده و ضمن افشاى چهره زشت جنايتكاران، تبليغات سوء دشمنان اهلبيت عليهم السلام را خنثى كرده و سيماى سراسر فضيلت و افتخار آل محمد صلى الله عليه و آله را براى مردم نا آگاه شام نمايان ساخت . آن حضرت فرمود: «ايها الناس اعطينا ستا و فضلنا بسبع، اعطينا العلم والحلم و السماحة والفصاحة والشجاعة و المحبة فى قلوب المؤمنين، و فضلنا بان منا النبى المختار محمدا و منا الصديق و منا الطيار و منا اسدالله و اسد رسوله و منا سبطا هذه الامة و منا مهدى هذه الامة; (2) اى مردم! به ما شش چيز عطا شده و به هفت نعمت [بر ديگران] برترى يافتهايم . به ما علم، حلم، جوانمرى، فصاحت، شجاعت و دوستى در دل مؤمنان عطا شده است و ما به اينكه رسول برگزيده خداوند، حضرت محمد صلى الله عليه و آله و [حضرت على عليه السلام نخستين] تصديق كننده [پيامبر صلى الله عليه و آله] و جعفر طيار و [حمزه،] شير خدا و رسول او و حسن و حسين عليهما السلام و مهدى اين امت از ما هستند، فضيلت داده شدهايم .» آن حضرت در ادامه به فضائل بىشمار اميرمؤمنان عليه السلام پرداخته و از چهره درخشان على عليه السلام به نحو زيبايى دفاع نموده و در خاتمه با معرفى امام حسين عليه السلام، به ذكر مصيبت آن حضرت پرداخت . اين سخنان آتشين، منطقى و روشنگر، آنچنان فضاى جهل و غفلت و خفقان را درهم شست كه يزيد در مقام دفاع از خود و سلطنتش برآمد . (3) امام سجاد عليه السلام خطبه ديگرى را نيز در نزديكى مدينه براى مردمى ايراد نمود كه به استقبال قافله خسته دل و دل شكسته حسينى آمده بودند . اين خطابه نيز آثار فراوانى در روحيه مردم مدينه گذاشت كه يكسال بعد از حادثه عاشورا، قيام خودجوشى از سوى اهالى مدينه بر عليه دستگاه طاغوتى بنىاميه رخ نمود كه به «واقعه حره» معروف است . 2- گفتگوهاى دشمن شكن امام چهارم عليه السلام در پاسدارى از اهداف عاشورا هر جا كه احساس مىكرد دشمن مىخواهد قيام كربلا را زير سؤال برده و آن حماسه تاريخى را پوچ و باطل جلوه دهد، در مقام دفاع برآمده و با پاسخهاى كوبنده با نقشههاى شيطانى آنان به ستيز بر مىخواست كه بارزترين نمونههاى آن در مجلس عبيدالله بن زياد و يزيد بن معاويه به چشم مىخورد . هنگامى كه در مجلس ابن زياد، حضرت زينب كبرى عليها السلام وى را با نطق خويش رسوا نمود، ابن زياد متوجه امام زين العابدين عليه السلام گشته و پرسيد: اين جوان كيست؟ گفتند: او على بن الحسين عليهما السلام است . ابن زياد گفت: مگر خدا على بن الحسين را نكشت؟ امام چهارم عليه السلام فرمود: من برادرى بنام على بن الحسين عليهما السلام داشتم كه مردم او را به شهادت رساندند . ابن زياد گفت: چنين نيست، خدا او را كشت . امام سجاد عليه السلام آيه «الله يتوفى الانفس . . .» را قرائت نمود . ابن زياد از پاسخ صريح امام خشمگين شده و فرياد زد: آيا در مقابل من جرات كرده و پاسخ مىدهى؟ او را ببريد و گردن بزنيد . حضرت سجاد عليه السلام در ادامه گفتگو فرمود: «ابالقتل تهددنى يابن زياد، اما علمت ان القتل لنا عادة و كرامتنا الشهادة; (4) اى پسر زياد! آيا مرا به قتل تهديد مىكنى؟ مگر نمىدانى كشته شدن [در راه حق] عادت ما و شهادت [براى خدا عزت و] كرامت ماست .» آن حضرت در مجلس يزيد نيز با اينكه اسير بود، هيچگاه حركت و يا سخنى كه نمايانگر عجز و خوارى باشد از خود نشان نداد; بلكه همانند آزادهاى با شهامت، عزت و افتخار حسينى را به نمايش گذاشت . آنگاه كه يزيد در مجلس خويش اسراى كربلا را براى تحقير و شكستن ابهت و عظمتخاندان آل محمد صلى الله عليه و آله حاضر كرده بود، خطاب به امام سجاد عليه السلام گفت: ديدى كه خدا با پدرت چه كرد؟ حضرت فرمود: ما جز قضاى الهى كه حكمش در آسمان و زمين جريان دارد چيز ديگرى نديديم . يزد گفت: «انت ابن الذى قتله الله; تو فرزند كسى هستى كه خدا او را كشت .» امام فرمود: «انا على، ابن من قتلته; من على; فرزند كسى هستم كه تو او را به شهادت رساندى .» و در ادامه با تمسك به آيه قرآن فرمود: «و من يقتل مؤمنا متعمدا فجزاءه جهنم خالدا فيها و غضب الله عليه و لعنه و اعد له عذابا عظيما» (5) ; و هركس، مؤمنى را عمدا به قتل برساند مجازات او جهنم است، در آنجا هميشه مىماند، خداوند بر او غضب مىكند و از رحمتش دور مىسازد و عذاب بزرگى براى او آماده كرده است .» يزيد كه نتوانست اين پاسخهاى محكم را - كه جهنمى بودن وى را اثبات مىكرد - تحمل كند، با خشم و غضب فرمان قتل امام را صادر كرد، اما امام سجاد عليه السلام با قاطعيت تمام فرمود: هيچگاه «فرزندان اسيران آزاد شده» نمىتوانند به قتل انبياء و اوصيا فرمان دهند، مگر اينكه از دين اسلام خارج شوند . (6) 3- گريههاى تاثرانگيز امام سجاد عليه السلام براى زنده نگه داشتن خاطره شهيدان كربلا، در مناسبتهاى گوناگون بر عزيزانش گريه مىكرد . اشكهاى حضرت زين العابدين عليه السلام كه عواطف را برانگيخته و در اذهان مخاطبان، ناخواسته مظلوميتشهداى كربلا را ترسيم مىكرد، آثار پربارى براى تداوم نهضت عاشورا داشت و امروز اين روش با پيروى از آن گرامى همچنان ادامه دارد و فرهنگ گريه بر سالار شهيدان عالم، همچنان تاثيرگذار بوده و در پيوند دادن عواطف و احساسات ميليونها عزادار عاشق با راه و هدف حضرت ابا عبدالله عليه السلام مهمترين عامل محسوب مىشود . عشق به امام حسين عليه السلام در سوگواريها اشك مىآفريند و اين گريههاى عزت بخش كه افتخار شيعه مىباشند هر سال در دهه محرم سيماى كشور اسلامى را به حماسه عاشورا نزديك نموده و قيام امام حسين عليه السلام را در خاطرهها زنده مىسازد . حضرت سجاد عليه السلام بنيانگذار فرهنگ سوگوارى و گريه در ميان مؤمنان، بعد از شهادت پدر ارجمند خويش در حدود 35 سال امامتش به اين روش ادامه داد تا جايى كه يكى از بكائين پنجگانه تاريخ ناميده شد . (7) وقتى علت اين همه اشك و ناله را از او مىپرسيدند در جواب مىفرمود: «مرا ملامت نكنيد . يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم، پيامبر و پيامبرزاده بود، او دوازده پسر داشت، خداوند متعال يكى از آنان را مدتى از نظرش غايب كرد، در اندوه اين فراق موقتى، موهاى سر يعقوب سفيد شده، كمرش خميده گشت و نور چشمانش را از شدت گريه از دست داد، در حاليكه پسرش در اين دنيا زنده بود . اما من با چشمان خودم پدر و برادر و 17 تن از خانوادهام را ديدم كه مظلومانه كشته شده و بر زمين افتادند . پس چگونه اندوه من تمام شده و گريهام كم شود؟» (8) 4- حمايت از قيامهاى طاغوت ستيز يكى از آثار نهضت جاويدان كربلا، دميدن روح حماسه و شجاعت و ايثار در ميان مسلمانان بود . آنان باالهام از جنبش شورآفرين و حماسهساز امام حسين عليه السلام و با تاثيرپذيرى از خطابههاى بيدارگر امام سجاد و حضرت زينب عليهما السلام روحيه اسلامخواهى و طاغوت ستيزى خود را در قالب قيامهاى مردمى متبلور ساخته و بر عليه حكمرانان خودسر اموى دستبه شورشهايى زدند كه در نهايتبعد از مدتى اساس حكومت آنان را متزلزل ساخته و از ميان بردند . شاخصترين اين جنبشها بعد از حادثه جانسوز كربلا، سه قيام معروف است كه به نامهاى قيام توابين، قيام مختار و قيام مدينه در تاريخ مطرح است . رهبران سه قيام، تداوم راه حضرت ابا عبدالله عليه السلام، غيرت دينى، اسلامخواهى و در نهايت محبتشديد به اهل بيت عليهم السلام را در شعارها و خواستههاى خود نشان مىدادند . امام سجاد عليه السلام گرچه در ظاهر - به علتخفقان شديد و استبداد حاكم - در اين قيامها نقشى نداشت و در حالت تقيه به سر مىبرد، اما در واقع از رهبران اينها اعلام رضايت كرده و عملا آنها را تاييد مىنمود . به عنوان نمونه هنگامى كه عدهاى از دوستان اهل بيت عليهم السلام به نزد محمد حنفيه آمدند و اظهار داشتند: مختار در كوفه قيام كرده و ما را نيز به هميارى و همكارى فراخوانده است، اما نمىدانيم كه آيا او مورد تاييد اهل بيت عليهم السلام هستيا نه؟ محمد حنفيه گفت: برخيزيد به نزد امام من و امام شما، حضرت سجاد عليه السلام رفته و كسب تكليف نماييم . هنگامى كه موضوع را به عرض امام عليه السلام رساندند، آن حضرت فرمود: اى عمو! اگر غلامى به خونخواهى ما مردم را دعوت به قيام كند، بر همه مردم واجب است كه او را يارى دهند و من تو را در اين كار نماينده خود قرار مىدهم، هر كارى در اين زمينه صلاح مىدانى انجام ده . آنان به همراه محمد حنفيه از نزد امام خارج شدند، در حاليكه سخنان امام سجاد عليه السلام را شنيده بودند و مىگفتند: امام سجاد عليه السلام و محمد بن حنفيه به ما اذن قيام دادهاند . (9) 5- نيايشهاى عارفانه و بيدارگر از بهترين روشهاى امام سجاد عليه السلام براى پاسدارى از فرهنگ عاشورايى اسلام، كه حكايت از بينش عميق و زمانشناسى آن حضرت دارد، عرضه نيايشهاى عرفانى و روشنگر مىباشد . دعاهاى حضرت سيدالساجدين عليه السلام كه در مجموعههاى ارزشمندى همچون صحيفه سجاديه، مناجات خمسة عشر، دعاى ابو حمزه ثمالى، نيايشهاى روزانه و . . . گرد آمده است، دل هر شنونده عارف و انديشمندى را مىلرزاند و توجه به معانى بلند و با شكوه آن، تشنگان وادى كمال و معرفت را سيراب مىسازد . در لابلاى اين عبارات وحى گونه، - گذشته از اينكه مملو از حقايق و معارف حياتبخش اجتماعى، سياسى و فرهنگى است و آدمى را با توجه دادن به شگفتيهاى آفرينش، با خالق هستى مرتبط ساخته و به روح و جانش صفا مىبخشد - فلسفه قيام حسينى تبيين مىگردد و انسان نيايشگر ناخواسته از حالت انزوا و خمودى به صحنه مبارزه با طاغوت و ستمگران سوق داده شده و راه عزت حقيقى به وى نشان داده مىشود . در حقيقت آميزش عرفان و حماسه يكى از بارزترين جلوههاى معنوى فرهنگ عاشوراست، همچنانكه سيد بن طاووس در مورد عرفان و معنويت عاشورائيان مىنويسد: در شب عاشورا، امام حسين عليه السلام و يارانش آنچنان به عبادت و مناجات مشغول بودند كه زمزمههاى عاشقانه آنان همانند صداى زنبور عسل به گوش هر شنوندهاى مىرسيد . برخى در حال ركوع وعدهاى در حال سجده و يا در قيام و قعود بودند . (10) اين نيايشگران عارف همان كسانى بودند كه فرداى آن روز آنچنان جانبازى كرده و حماسه آفريدند كه اهل آسمان و زمين را به تحير واداشتند . امام سجاد عليه السلام ميراثدار اين قافله حماسه و عرفان و عشق بود كه براى احيا و پاسدارى از آن، در مقابل شيطان و شيطان صفتان جبههاى باطنى گشود و ارتباط حقيقى با آفريدگار جهان را به عنوان يكى از علل و عوامل قيام عاشورا براى تمام انسانهاى خداجو و حقيقت طلب عرضه نمود و از اين طريق عزت واقعى را به آنان شناساند كه «ان العزة لله جميعا» (11) ; «به درستى كه همه عزت از آن خداوند است .» امام سجاد عليه السلام در بخشى از دعاى 48 صحيفه سجاديه به تبيين جايگاه امامان شيعه و مظلوميت آنان پرداخته و عرض مىكند: «اللهم ان هذا المقام لخلفائك و اصفيائك و مواضع امنائك فى الدرجة الرفيعة التى اختصصتهم بها، قد ابتزوها; بارالها! اين مقام [امامت] شايسته جانشينان و برگزيدگان و امناى تو در درجات بلندى است كه خودت آنان را به آن اختصاص دادهاى [و غاصبان] آن را به غارت بردهاند .» آن حضرت در فرازى از مناجات محبين به عاشقان عارف و حقيقت طلب چنين مىآموزد: «الهى! من ذاالذى ذاق حلاوة محبتك فرام منك بدلا و من ذاالذى انس بقربك فابتغى عنك حولا، الهى فاجعلنا ممن اصطفيته لقربك و ولايتك و اخلصته لودك و محبتك و شوقته الى لقاءك; (12) خداوندا! كيست كه شيرينى محبتت را چشيده باشد و بجاى تو دوستى ديگران را برگزيده باشد، و كيست كه به مقام قرب تو مانوس شده و [بعد از آن] لحظهاى از تو روى گردانيده باشد؟ ! بارالها! ما را از كسانى قرار ده كه براى قرب و دوستى خودت برگزيدهاى و آنان را براى مهر و محبتخود خالص گردانيدى و آنان را براى ملاقات خود شائق ساختى .» مهمترين نكتهاى كه در نيايشهاى امام سجاد عليه السلام جلب توجه مىكند، اهتمام آن حضرت به صلوات بر محمد و آل اوست كه با توجه به عصرى كه مبارزه با اهل بيت عليهم السلام و ياران آنان در راس برنامههاى حكومت اموى بوده است و حتى لعن و سب على عليه السلام و خاندانش همچنان ترويج مىشد، شايان دقت است . همچنين نماياندن عظمت اهل بيت عليه السلام، ارزش محبت آنان و توسل به آنان در آن دوران نوعى مبارزه با دشمنان و مخالفين اهلبيت عليهم السلام به شمار مىآيد . 6- تربيتشاگردان يكى از مهمترين شيوههاى امام سجاد عليه السلام در پيشبرد اهداف قرآن و اهلبيت عليهم السلام، پرورش انسانهاى مستعد و آماده كردن آنان براى مبارزه فرهنگى - عقيدتى با معارضان و مخالفان قرآن و اهل بيت عليهم السلام بود . شيخ طوسى در حدود 170 نفر از ياران و شاگردان آن حضرت را فهرست كرده است كه بيشتر آنان از امام سجاد عليه السلام بهرههاى علمى برده و روايت نقل كردهاند . در اينجا به چند تن از چهرههاى معروف آنان اشاره مىكنيم: 1- ابو حمزه ثمالى: وى رهبرى شيعيان كوفه را به عهده داشت و در علم حديث و تفسير به مراتب عالى دستيافته و مورد علاقه و اعتماد امامان معصوم عليهم السلام قرار گرفته بود . ابو حمزه از جمله ياران نزديك امام بود كه امام سجاد عليه السلام براى اولين بار قبر امام على را - كه تا آن زمان نامعلوم بود - به وى شناساند و او به همراه شمارى از فقيهان شيعه به زيارت حضرت على عليه السلام مىرفت . تفسير قرآن، كتاب نوادر، كتاب زهد، رساله حقوق امام سجاد عليه السلام، دعاى ابو حمزه ثمالى از جمله آثار اين شايستهترين شاگرد مكتب امام چهارم عليه السلام مىباشد . 2- يحيى بن ام طويل مطعمى: وى از شاگردان نزديك امام چهارم عليه السلام بود و با شهامت و جرات تمام، طرفدارى خود را از اهلبيت عليهم السلام و دشمنىاش را با ستمگران عصر علنى كرده و بدون واهمه ابراز مىداشت . او وارد مسجد پيامبر شده و با كمال شجاعت، در ميان مردم حاضر، خطاب به زمامداران مستبد و خودخواه مىگفت: ما مخالف شما و منكر راه و روش شما هستيم، ميان ما و شما دشمنى آشكار و هميشگى است . (13) و گاهى در ميدان بزرگ كوفه ايستاده و با صداى رسا مىگفت: هر كس على را سب كند، لعنتخدا بر او باد . ما از آل مروان بيزار هستيم . (14) 3- محمد بن مسلم بن شهاب زهرى: وى كه در ابتدا از علماى اهل سنتبود، در اثر معاشرت با امام چهارم و بهرههاى شايان علمى كه از آن حضرت مىبرد، به حضرت سجاد عليه السلام علاقه شديدى پيدا كرد و از آن حضرت هميشه با لقب زين العابدين عليه السلام ياد مىكرد . امام چهارم نيز از اين ارتباط استفاده كرده و در مناسبتهاى مختلف او را از يارى رساندن به ستمگران بر حذر مىداشت و در نامه مفصلى، عواقب ارتباط و تمايل به زمامداران ستم پيشه را به وى گوشزد نمود . او از افرادى است كه بيشترين بهره را از امام چهارم عليه السلام برده است . روزى زهرى به حضور حضرت سجاد عليه السلام آمد، امام وى را افسرده و اندوهگين ديده و علت را پرسيد . زهرى گفت: اى پسر پيامبر! اندوه من از سوى برخى مردم بويژه افرادى است كه به آنان خدمت كردهام ولى آنها بر خلاف انتظار من به من حسد ورزيده و چشم طمع به اموالم دوختهاند . امام چهارم در ضمن ارائه رهنمودهاى راهگشايى، به وى فرمود: «احفظ عليك لسانك تملك به اخوانك; اگر از زبانت مواظبت كنى همه دوستان و آشنايانت در اختيار تو خواهند بود .» آنگاه حضرت افزود: زهرى! كسى كه عقلش كاملترين اعضاء وجودش نباشد، با كوچكترين اعضايش (زبان) هلاك مىشود .» پيشواى چهارم ضمن اشاره به مهمترين رمز توفيق در زندگى فرمود: اگر ديدى كه مسلمانان تو را احترام مىكنند و بزرگ مىشمارند، بگو آنها بزرگوارند كه با من چنين رفتار مىكنند و اگر از مردم نسبتبه خود بىتوجهى مشاهده كردى، بگو از من خطايى سر زده كه مستوجب چنين بىاحترامى شدهام . هرگاه چنين انديشيده باشى و طبق اين انديشه عمل كنى، خداوند متعال زندگى را بر تو آسان كرده، دوستانت زياد و دشمنانتبه حداقل خواهند رسيد . در اين صورت نيكيهاى ديگران تو را خوشحال مىكند و از بدى و اذيتهاى آنان آزرده نخواهى شد . (15) ابان بن تغلب، بشر بن غالب اسدى، جابر بن عبدالله انصارى، حسن بن محمد بن حنفيه، زيد بن على بن الحسين عليه السلام، سعيد بن جبير، سليم بن قيس هلالى، ابو الاسود دؤلى، فرزدق شاعر، منهال بن عمرو اسدى، معروف بن خربوذ مكى و حبابه والبيه از جمله معروفترين شاگردان و ياران امام سجاد عليه السلام محسوب مىشوند كه در تداوم نهضت كربلا و رساند پيام امام سجاد عليه السلام به نسلهاى آينده نقش مهمى داشتهاند . همچنين حضرت زين العابدين عليه السلام با گرامى داشتن شعراى متعهد، از آنان به عنوان زبان گوياى اهل بيت عليهم السلام بهره مىبرد . كميتبن زياد اسدى و فرزدق شاعر از جمله آنان مىباشند . پىنوشتها: 1) احتجاج طبرسى، ج 2، ص 32 . 2) مناقب آل ابى طالب، ج3، ص305; بحار الانوار، ج45، ص137 و 174; معالى السبطين، ج2، ص 178 . 3) همان . 4) همان، ص 296 . 5) نساء/93 . 6) شرح الاخبار مغربى، ج3، ص 253; ذريعة النجاة، ص 234 . 7) امالى صدوق، ص 140 . 8) لهوف سيد بن طاووس، ص 380 . 9) ذوب النضار، ص 97; معجم رجال الحديث، ج 19، ص 109 . 10) لهوف، ابن طاووس، ص 172 . 11) يونس/65 . 12) مفاتيح الجنان، مناجات نهم . 13) معجم رجال الحديث، ج 21، ص 38 . 14) اصول كافى، باب مجالسة اهل المعاصى، حديث 16 . 15) بحار الانوار، ج 71، ص 156 .