رهنمودهاي تربيتي امام كاظم عليه‏السلام (بخش اوّل) - رهنمودهای تربیتی امام کاظم(ع) (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رهنمودهای تربیتی امام کاظم(ع) (1) - نسخه متنی

علی همت‏ بناری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رهنمودهاي تربيتي امام كاظم عليه‏السلام (بخش اوّل)

علي همّت بناري

آنچه در امر تربيت مهم و اساسي است ارائه شيوه‏هاي اطمينان بخش تربيتي است كه ضمن در برداشتن همه ابعاد زندگي انسان او را به سعادت حقيقي كه همان مقام قرب الهي است نائل گرداند و بي‏شك چنين شيوه‏هاي تربيتي جز از سيره قولي و عملي اسوه‏هاي راستين دين يعني معصومين عليهم‏السلام ميسّر نيست. بدين جهت ضروري مي‏نمايد كه زندگاني معصومين عليهم‏السلام را بطور كامل و دقيق از منظر تربيت نگريست و از خلال سيره رفتاري و گفتاري آنها تربيت صحيح را عرضه نمود. در اين مقاله تلاش بر آن است كه گوشه‏هايي از سيره امام كاظم عليه‏السلام در تربيت فرزندان را هر چند ناقص به تصوير بكشانيم.

گام نخست در تربيت

از ويژگيهاي انحصاري اسلام نگاه عميق و ريشه‏اي به امر تربيت است، از ديدگاه اسلام زمينه‏هاي تربيت را نه از لحظه تولد كه از مدتها قبل بايد فراهم نمود، از بزرگترين اهداف ازدواج تربيت فرزندان صالح و شايسته است، ازدواج تنها يافتن شريك در زندگي مشترك و پيوند ساده ميان زن و مرد نيست بلكه مرد بايد مادري شايسته و زن پدري لايق براي فرزندان آينده خود برگزيند امام كاظم عليه‏السلام فرموده است: ... واختاروا لِنُطَفِكُم ... براي نطفه‏هاي خود انتخاب كنيد [مادران شايسته‏اي براي فرزندان آينده‏تان برگزينيد](1) و نيز آن حضرت ويژگيهايي را براي انتخاب همسر فرمود كه رعايت آنها شرط موفقيت در زندگي آينده است، برخي از اين معيارها عبارتند از:

صالح بودن

آن حضرت از پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نقل مي‏كند كه رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود: خداوند فايده‏اي بهتر از همسر صالحه به انسان نداده تا وقتي او را مي‏بيند خوشحال گردد و هر گاه شوهر خارج از منزل است خود و مال شوهر را حفظ نمايد.(2) همچنين آن حضرت دعايي را به اصحاب تعليم دادند كه از خداوند

طلب همسر صالح و مهربان كنند «اللّهم ارزقني زوجة صالحة ودودا ...»(3) و سفارش كردند كه اين دعا را بعد از نماز و قرائت سوره فاتحه و يس بخوانند.(4)

كفو بودن

همشأن بودن والدين، در تربيت اولاد نقش بسزايي دارد، چنانچه والدين از نظر سطح سواد و فرهنگ و مسائل اخلاقي و اعتقادي به هم نزديك نباشند دچار تضاد و ناهماهنگي در تربيت خواهند شد و تربيت مطلوب حاصل نخواهد گشت. امام كاظم عليه‏السلام در حديثي مي‏فرمايد: وانكحوا الاكفاء ... با همسراني كه همسطح و كفو شما باشند ازدواج كنيد ...(5)

عاطفه همسر

فرزند بيش از هر چيز بويژه در دوران كودكي نياز به محبّت دارد، با محبّت بودن همسر از دو جهت اهميت دارد از طرفي كانون خانواده را صفاي

بيشتر مي‏بخشد و باعث نيرو و توان بيشتر مدير خانواده يعني شوهر مي‏گردد و از طرف ديگر فرزندان تشنه محبت، خود را از چشمه زلال محبت سيراب و روان آنها را طراوت مي‏بخشد. امام كاظم عليه‏السلام در دعايي كه به اصحاب تعليم دادند طلب همسر ودود و باعاطفه زياد را از خداوند، سفارش نمودند.(6)

عفاف و پاكدامني همسر

عفاف و پاكدامني از معيارهاي ضروري انتخاب همسر است؛ زيرا فرزندان طيّب و پاكيزه از دامان مادران پاكدامن و با عفّت پرورش خواهند يافت. امام كاظم عليه‏السلام از رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نقل مي‏كند كه فرمود: با زنان فلان طايفه ازدواج كنيد زيرا آنها با عفّت هستند و زنان آنان نيز با عفّتند و با زنان فلان طايفه ازدواج نكنيد زيرا آنان با عفّت نيستند و زنانشان نيز با عفّت نخواهند بود(7) و نيز علي بن جعفر مي‏گويد از برادرم سؤال كردم آيا استفاده از شير زني كه از راه زنا بچّه زاييده صلاح هست؟ فرمود: استفاده از شير او و شير دختر او كه از زنا متولد شده صلاح نيست.(8)

امام هفتم عليه‏السلام بيش از آنكه ديگران

را به انتخاب همسر شايسته توصيه كند خود بدين امر اساسي اهميت مي‏داد و براي فرزندان خود مادران صالح و شايسته انتخاب نمود، نكته قابل توجّه اينكه هر كدام از همسران ايشان كه از نظر تقوي و فضيلت برجسته‏تر بودند فرزندان بلند مرتبه‏تري داشتند براي نمونه به منزلت دو نفر از همسران آن حضرت اشاره مي‏كنيم:

1 ـ مادر امام رضا عليه‏السلام

از عون بن محمّد كندي روايت شده كه من مردي را آگاهتر از علي بن ميثم به كارهاي ائمه عليهم‏السلام و ازدواجشان نديدم او مي‏گفت كه حميده مصفاة مادر حضرت ابوالحسن موسي بن جعفر عليه‏السلام كه از اشراف و بزرگان عجم بود كنيزي خريد و اسم آن تكتم بود و او در عقل و دين و احترام به حميده بهترين زن بود بطوريكه به احترام حميده هيچگاه در مقابل او نمي‏نشست، حميده به فرزندش گفت: پسرم من كنيزي بهتر از تكتم سراغ ندارم و شكي ندارم اگر فرزندي داشته باشد خداوند او را پاكيزه مي‏گرداند و من اين كنيز را به تو بخشيدم، درباره او سفارش به نيكي كن، آنگاه كه حضرت رضا عليه‏السلام از آن بانو متولد شد او را طاهره ناميد، نوزادش سالم بود و از او شير زيادي مي‏خورد، آن بانو درخواست كرد دايه‏اي بگيرند كه در شير دادن به او كمك كند. از او پرسيدند مگر شير تو كم شده؟ گفت شيرم كم نشده اما من اوراد، اذكار و عبادتهايي داشتم و از هنگامي كه فرزندم به دنيا آمد، كمتر به آنها مي‏رسم.(9)

2 ـ ام احمد (مادر شاهچراغ)

امّ احمد تنها زني است كه امام كاظم عليه‏السلام در وصيتنامه خود از او ياد مي‏كند، مرحوم مجلسي درباره او مي‏نويسد: مادر احمد از زنان مورد احترام بود و امام كاظم عليه‏السلام علاقه شديدي به او داشت، هنگامي كه حضرت مي‏خواست از مدينه به سوي بغداد حركت كند، وديعه‏هاي امامت را پيش او سپرد و فرمود: هرگاه كسي پيش تو آمد، در هر وقتي از اوقات كه باشد و اين امانت را از تو طلب كرد، بدان كه من به شهادت رسيدم و او جانشين بعد از من و امامي است كه اطاعت او بر شما و ديگران واجب است.(10)

اولين نيكي به فرزند

انتخاب نام نيكو از حقوق فرزند بر والدين و نشانه احترام و اهميّت آنها به آينده فرزند مي‏باشد. نام علامتي است كه فرزند آن را تا پايان عمر به همراه دارد اگر نيكو باشد مايه سرور و شادي فرزند و اگر ناپسند و زشت باشد باعث اندوه و حسرت او مي‏گردد. موسي بن بكر از امام كاظم عليه‏السلام نقل مي‏كند كه فرمود: اولين كار نيك پدر براي فرزند اين است كه نام نيكو برايش انتخاب نمايد.(11) در حديث ديگري آن حضرت برخي از اسامي نيكو را ذكر مي‏نمايد. سليمان جعفري مي‏گويد از حضرت كاظم عليه‏السلام شنيدم كه فرمود: خانه‏اي كه يكي از اسمهاي محمّد، احمد، علي، حسن، حسين، جعفر، طالب و فاطمه در آن باشد فقر در آن داخل نمي‏شود.(12) اهميت نام نيكو بدان حدّ است كه گاهي حضرت از نامهاي ناپسند نهي مي‏فرمود و حتي در كودكي نسبت به آن حسّاس بود: يعقوب سراج نقل مي‏كند كه بر حضرت ابي‏عبداللّه‏ (امام صادق) عليه‏السلام وارد شدم در حاليكه بر بالين فرزندش (امام كاظم عليه‏السلام ) ايستاده بود و موسي عليه‏السلام در گاهواره جاي داشت و حضرت با او نجوي مي‏كرد و آهسته سخناني مي‏گفت آنقدر تأمل كردم تا سخنانش با فرزند تمام شد، آنگاه فرمود: نزديك بيا و سلام كن، رفتم و سلام كردم، آن طفل با بياني فصيح و

روشن جواب سلام مرا داده و فرمود: برو و نام دخترت را كه ديروز [حميراء [نام نهاده‏اي تغيير بده، به درستي اين نامي است كه خداوند را به غضب مي‏آورد، آنگاه حضرت صادق عليه‏السلام به من فرمود: زود برو و آنچه موسي عليه‏السلام گفت عمل كن تا كامياب شوي، سپس من نام دخترم را از حميراء تغيير دادم.(13)

سيره عملي امام كاظم عليه‏السلام گواه صادقي بر اهميت نام نيكو براي فرزندان است، آن حضرت با كثرت فرزندان براي آنها نام نيكو برگزيد و حتي در مواردي اسامي مشترك انتخاب نموده و با پسوند اكبر، كبري، وسطي و صغري آنها را از هم جدا مي‏كرد. مرحوم مجلسي در بحارالانوار تعداد فرزندان آن حضرت را 37 نفر ذكر مي‏كند و از اسامي آنان چنين ياد مي‏كند:

الف) پسران: علي (رضا عليه‏السلام )، ابراهيم، عباس، قاسم، جعفر، اسماعيل، هارون، حسن، احمد، محمّد، حمزه، عبداللّه‏، اسحاق، عبيداللّه‏، زيد، حسين، فضل و سليمان.

ب) دختران: فاطمه كبري، فاطمه صغري، رقيّه، حكيمه، امّ ابيها، رقيه صغري، كلثوم، امّ جعفر، لبانة، زينب، خديجة، عليّة، آمنه، حسنة، بريهة، عائشة، ام سلمة، ميمونه و امّ كلثوم.(14)

همچنين از عمدة الطالب، ابراهيم اكبر و ابراهيم اصغر را نقل مي‏كند.(15) علاوه بر مرحوم مجلسي برخي، نامهاي مشترك ديگري را چون زينب، زينب الكبري، خديجه، خديجة الكبري، ام كلثوم الكبري، امّ كلثوم الوسطي و امّ كلثوم الصغري را براي فرزندان امام كاظم عليه‏السلام ذكر كرده‏اند.(16)

عقيقه و وليمه فرزند

عقيقه و وليمه علاوه بر آثار اجتماعي چون اطعام فقراء و مؤمنين، براي كودك نيز مؤثر خواهد بود؛ زيرا از طرفي نشانه احترام والدين به كودك است و از طرف ديگر به منزله تأمين و حفظ سلامتي فرزند است. از امام صادق عليه‏السلام نقل شده كه فرمود: كل مولدٍ مرتهن بالعقيقه: هر نوزادي در گروه عقيقه است.(17)

اهميت عقيقه تا بدانجاست كه امام كاظم عليه‏السلام فرمود: هنگام تولد فرزند عقيقه براي او واجب است،(18) تعبير به وجوب هر چند از نظر فقهي واجب شرعي نيست و عقيقه يك عمل مستحبي است، اما نشانه اهميت آن مي‏باشد. در مورد وليمه، علي بن حكم از بعضي اصحاب نقل مي‏كند كه امام كاظم عليه‏السلام براي بعضي فرزندانش وليمه داد و اهل مدينه را تا سه روز از اقسام فالوده‏ها (غذاي معمول آن زمان) در ديگهاي بزرگ در مساجد و برزنها طعام دادند، بعضي از اهل مدينه به خاطر اين كار بر حضرت عيب گرفتند، خبر به گوش حضرت عليه‏السلام رسيد، فرمود: خداوند هيچ چيزي را به پيامبري نداده الاّ اينكه مانند آن را به پيامبر [خاتم] عطا كرده و بلكه به او چيزهايي داده كه به ديگران نداده است، به سليمان فرمود «هذا عَطائُنا فَاْمَنُنْ اَوْ اَمْسِكْ بِغَيرِ حِساب»(19)

محمّد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «ما اتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا» هر آنچه پيامبر به شما آموخت فرا گيرد و عمل كنيد و از آنچه شما را منع كرده پرهيز نماييد.(20)

احترام به فرزند

افراد نسبت به رعايت ادب و احترام ديگران متفاوتند، برخي به نحو شايسته‏اي نسبت به ديگران رعايت ادب و احترام مي‏نمايند و در اصل احترام و ادب فرقي ميان بزرگترها و كوچكترهاي اعضاي خانواده خود و ديگران قايل نيستند، برخي ديگر در خارج از كانون خانواده خويش و نسبت به ديگران بسيار مؤدّب مي‏نمايند و چه بسا به رعايت ادب و احترام شهرت يافته‏اند اما در كانون خانواده خويش چنان احترامي را لازم نمي‏دانند و رفتار و گفتاري مؤدبانه و محترمانه آنچنان كه مي‏بايست در مقابل فرزندان خود ندارند، عدّه‏اي ديگر هستند كه فقط بزرگترها را شايسته رعايت ادب و احترام مي‏دانند و به كودكان وقعي نمي‏نهند و با پندار خود آنان را بچه مي‏انگارند غافل از آنكه گرچه ما آنان را كودك مي‏پنداريم اما آنان خود را كوچك و كودك نمي‏پندارند بلكه در حدّ فهم خود تصوّر بزرگي از خويشتن دارند، بايد دانست كه رعايت ادب و احترام صرفا نه در خارج منزل شايسته است و نه هم فقط نسبت به بزرگترها بايسته، بلكه همچنانكه احترام به بزرگترها لازم است و شايسته نسبت به كوچكترها نيز ضروري است و بايسته زيرا كودك ادب و احترام را در آموزشگاه خانواده فرا گرفته و آن را در صحنه اجتماع به نمايش مي‏گذارد. از سليمان بن حفص مروزي نقل شده كه گفت: موسي بن جعفر فرزند خود علي را «رضا» ناميد و هر زمان كه نام او را بدون خطاب به او بر زبان جاري مي‏كرد، مي‏فرمود: بگوييد فرزند من رضا، نزد من بيايد و به فرزند خود «رضا» چنين گفتم و فرزند من رضا چنان گفت و هرگاه آن جناب را مخاطب قرار مي‏داد، مي‏فرمود: يا ابالحسن(21). امام عليه‏السلام نه تنها در زمان حيات فرزندان آنها را احترام مي‏نمود كه بعد از مرگ آنها نيز براي آنها احترام قائل مي‏شد و اين رفتار براي فرزنداني كه در قيد حيات بودند بسيار جالب و با اهميت بود. يونس بن يعقوب نقل مي‏كند هنگامي كه امام موسي عليه‏السلام از بغداد به مدينه برگشت، فرزند او در «فيد»(22) وفات يافت. حضرت او را در همانجا دفن نمود و به بعضي از دوستانش سفارش كرد كه قبر او را با گچ بسازند و نام او را بر لوحي نوشته، بر قبرش بگذارند.(23)

فرزندان و محبّت

فرزندان گلهاي بوستان زندگيند و كام تشنه آنها جز با محبّت والدين سيراب نمي‏گردد، هر نوع كوتاهي در سيراب نمودن آنها اثري جز پژمرده شدن اين گلهاي معطّر به دنبال ندارد، برخي والدين از نقش محبت در رشد معنوي و حتي جسماني فرزندان خود غافلند و كمتر به اهميت و تأثير سحرآميز آن توجّه دارند در حالي كه محبت داروي شفابخش بسياري

دردهاست، بسياري از ناسازگاريها و پرخاشگريهاي فرزندان را با محبت مي‏توان پيشگيري نمود، نكته مهم در محبت و عاطفه به فرزندان اظهار و ابراز آن است چه بسا والديني كه فرزندان خود را بسيار هم دوست مي‏دارند، امّا كمتر اين عاطفه قلبي خود را ابراز مي‏كنند. از بهترين شكلهاي اظهار محبت در آغوش گرفتن و بوسيدن فرزند در كودكي و هديه دادن در نوجواني و جواني است. مفضّل بن عمر نقل مي‏كند كه بر موسي بن جعفر عليه‏السلام وارد شدم در حاليكه فرزندش علي عليه‏السلام در كنارش نشسته بود و او را مي‏بوسيد و زبان او را مي‏مكيد و او را بر شانه خود مي‏گذاشت و او را به خود مي‏چسباند و مي‏فرمود: پدر و مادرم به فداي تو باد چقدر خوشبو و پاكيزه است بوي تو و چقدر خلقت تو پاك و طاهر است و چقدر فضل تو ظاهر است ...(24)


(19) سوره ص، آيه: 39.

(6) همان، ص 334.

(16) حياة الامام موسي بن‏جعفر(ع)، باقر شريف القرشي، ج 2، ص؟.

(17) الكافي، ج 6، ص 24.

(8) همان، ج 3، ص 12.

(23) بحار، ج 48، ص 289.

(3) همان، ص 318.

(13) زندگاني امام كاظم(ع) (عمادزاده)، ج 1، ص 28.

(11) الكافي، ج 6، ص 18.

(12) همان، ص 13.

(4) همان، ص 334.

(2) زندگاني امام كاظم (عمادزاده)، ج 1، ص 325.

(22) مفيده نام مكاني است كه در نيمه راه كوفه به مكه واقع است. معجم البلدان، ج 4، ص 282.

(24) همان، ص 23.

(18) همان.

(7) مسند امام كاظم(ع)، ج 2، ص 536.

(9) بحار، ج 49، ص 5.

(14) بحار، ج 48، ص 287 ـ 283.

(15) همان، ص 289.

(21) ترجمه عيون اخبار الرضا، ص 14.

(10) همان، ج 48، ص 279(پاورقي).

(1) سوره اعراف، آيه: 179.

(20) بحار، ج 49، ص 110، ح 12.

(5) همان، ص 325.

/ 1