مادر امام سجاد (علیهما السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مادر امام سجاد (علیهما السلام) - نسخه متنی

محمد ابراهیم احمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مادر امام سجاد (ع)

محمدابراهيم احمدى

طليعه

از آنجا كه بخشى از زندگى و تربيت معصومان عليهم السلام به مسئله «مادر و نياكان مادرى‏» آنان، اختصاص دارد; زيبنده است كه در نگارش زندگينامه هر معصومى، به اين موضوع نيز پرداخته شود .

درباره مادر بزرگوار امام سجاد عليه السلام ضرورت پژوهش، بيشتر خواهد بود; چرا كه گوناگونى اقوال و ابهامات تاريخى، بيانگر «تحريف در گزارش وقايع‏» مى‏باشد . از اين رو برخى از مورخان، محدثان و نويسندگان به «نقد علمى‏» اخبار و احاديث پرداخته و به نتيجه مطلوبى رسيده‏اند .

نام مادر امام عليه السلام

با بررسى منابع تاريخى و روايى، اين اسامى را مى‏توان به دست آورد:

ام‏سلمه، بره، جهان بانويه، جهان شاه، حرار، خوله، سلافه، سلامه، شاه زنان، شهربان، شهربانو، شهربانويه، شهرناز، شه‏زنان، غزاله، فاطمه و مريم .

در منابع اهل سنت، بر نام‏هاى سلافه، سلامه و غزاله تاكيد شده; در حالى كه در كتابهاى شيعى، نام «شهربانو» بيشتر آمده است . اين نام را مى‏توان در قديمى‏ترين منابع اماميه يافت ; از جمله: بصائرالدرجات و اصول كافى . (1)

نياكان شهربانو

درباره خاندان اين بانوى ايرانى، چند نظريه وجود دارد:

الف) ساسانى بودن; ب) كابلى بودن; ج) سيستانى بودن; د) سندى بودن .

دانشورانى چون: يعقوبى (متوفاى 281 ق). ، محمد بن حسن صفار قمى (متوفاى 290 ق). ، كلينى (متوفاى 329ق). ، شيخ صدوق (متوفاى 381ق). و شيخ مفيد (متوفاى 413ق). - با وجود اختلاف در نام وى - او را دختر يزدگرد سوم (آخرين پادشاه ساسانى) دانسته‏اند .

عده‏اى نيز «نام پدر شهربانو» را اين گونه معرفى كرده‏اند:

1 . سبحان; 2 . سنجان; 3 . نوشجان; 4 . شيرويه . (2)

وجه مشترك و مورد قبول اين اقوال را مى‏توان در يك عبارت گنجانيد; يعنى «شهربانو، دختر يكى از بزرگان و سرشناسان ايران‏زمين مى‏باشد .»

قابل توجه است كه عالمان و پژوهشگران برجسته‏اى چون «شهيد مطهرى‏» بر شاهزاده بودن وى، اشكالاتى وارد ساخته‏اند; به طورى كه آن استاد شهيد فرموده است: «... اگر از زوايه تاريخ بنگريم، اصل داستان شهربانو و ازدواج او با امام حسين عليه السلام و ولادت امام سجاد عليه السلام از شاهزاده‏اى ايرانى، مشكوك است ...» (3)

اسارت و آزادگى

در خصوص زمان و چگونگى ورود شهربانو به كشور اسلامى نيز روايات مختلفى وجود دارد كه عبارتند از:

الف) به اسارت افتادن وى در دوره خلافت عمر بن خطاب .

ب) فرستادن وى و خواهرش به نزد عثمان از سوى والى خراسان .

ج) فرستادن دختران يزدگرد به حضور امام على عليه السلام توسط كارگزار حضرت .

با توجه به اين تعارض، به نقد و بررسى هر يك از گزارش‏هاى تاريخى مى‏پردازيم .

شاهزادگان و خليفه دوم

موقعى كه اسراى ايران در مدينه بر عمر بن خطاب وارد شدند، شاه‏زنان كه ديد مسجد پر از جمعيت است و خليفه مسلمين تند به او نگاه مى‏كند، صورت خود را پوشانيد و به سبب شدت ناراحتى، فرياد زد: «سياه باد روزگار هرمز كه فرزندانش اسير شدند!» × خليفه كه به زبان فارسى آشنايى نداشت، گمان كرد كه شاه‏زنان وى را دشنام مى‏دهد، خشمگين شد . در اين هنگام، امام على عليه السلام با ترجمه سخن او به عربى، خشم عمر را فرو نشانيد . خليفه تصميم گرفت دختران شاه ساسانى را همچون ديگر اسيران جنگى، به مزايده بگذارد; اما امام على عليه السلام به او چنين گوشزد كرد كه: بر اساس فرمايش و سيره پيامبر صلى الله عليه و آله بايد به «بزرگ زادگان‏» اكرام و احترام نمود . (4)

در ادامه اين ماجرا و چگونگى آزادى آنان، چند قول وجود دارد:

الف) عمر تصميم گرفت آنان را بفروشد، امام على عليه السلام فرمود: طريقه فروش آنها چنين است كه قيمت هر يك را بايد مشخص ساخت تا هر مسلمانى هر كدام را كه خواست، خريدارى كند .

پس از تعيين بهاى دختران، امام آنان را خريدارى كرد .

ب) امام فرمود: بر طبق سيره رسول‏خدا صلى الله عليه و آله آنها را نمى‏توان فروخت‏بلكه مختارند يكى از مسلمانان را به عنوان همسر خود برگزينند و از سهميه غنيمت و بيت‏المال آن مسلمان به شمار آيند . (5)

ج) امام در حضور جمعيت فرمود: «من نصيب خودم را از اسيران، در راه خدا آزاد كردم .» بنى‏هاشم نيز سهام خودشان را به اميرمؤمنان عليه السلام بخشيدند، آنگاه حضرت عرض كرد: «خدايا! شاهد باش كه آنچه بنى‏هاشم از نصيب خود به من بخشيده‏اند، من همه آنان را فى سبيل‏الله بخشيدم .»

مهاجرين و انصار پس از مشاهده اين صحنه زيباى معنوى، با مسرت و علاقه‏اى خاص عرض كردند: يا على! ما نيز حقمان را در اختيار تو مى‏گذاريم . از اين رو، امام يكبار ديگر خداوند را گواه مى‏گيرد كه پس از قبول كردن سهام مسلمانان، دختران اسير را در راه خدا آزاد نموده است . اما خليفه دوم با ناراحتى خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام گفت: چرا تصميم مرا درباره اسيران عجم برهم زدى؟ چه قصدى از اين كار داشتى؟! آن حضرت مجددا يادآور شد كه: اين اسيران به «اسلام‏» علاقه‏مند و مايل هستند و روش پيامبر صلى الله عليه و آله چنين بود كه بزرگان هر قوم و خاندانى را محترم مى‏داشت .

عمر بن خطاب بعد از شنيدن كلام مستدل امام على عليه السلام، گفت: اكنون من هم سهم خود را و بقيه آنچه را كه به غنيمت مسلمانان درآمده، همه را به تو بخشيدم . در اينجاست كه اميرمؤمنان عليه السلام آخرين مرحله «آزادى‏» شاهزادگان ايرانى را با اين گفتار به اجرا مى‏گذارد:

«خدايا! گواه باش كه آنچه او به من بخشيد، پذيرفتم و آنها را در راه تو آزاد ساختم .» (6)

حال اگر بخواهيم اين داستان را مورد نقد و بررسى قرار دهيم، به چند مسئله مى‏توان بسنده كرد:

1 . گوناگونى و تعارض موجود در متن روايات و گزارش‏هاى تاريخى .

2 . ضعف سند، به جهت وجود راويانى چون: عمرو بن شمر و ابراهيم بن اسحاق احمر; چرا كه آنان از ديدگاه دانشوران علم رجال و حديث، ثقه و مورد تاييد نيستند .

3 . بنا بر قول مشهور، امام سجاد عليه السلام در سال 37 هجرى به دنيا آمده و عمر بن خطاب در سال 23 هجرى كشته شده است; يعنى اگر شهربانو در آخرين سال خلافت عمر به اسارت درآمده و با امام حسين عليه السلام ازدواج نموده باشد; معنا و مفهوم آن، چنين خواهد شد كه وى حداقل بعد از 14 سال «نازايى‏» به ولادت فرزندش امام سجاد عليه السلام نايل آمده است . و به راستى كه پذيرش اين مطلب، بسيار دشوار و شگفت‏بوده و نياز به توجيه دارد!

4 . و آخرين كلام اينكه، گزارش فوق با روايات بعدى در تعارض كامل است . (7)

از خراسان تا مدينه

در كتاب عيون اخبار الرضا آمده است كه سهل بن قاسم نوشجانى مى‏گويد:

امام رضا عليه السلام به من فرمود: بين ما و شما نسب و رابطه خويشاوندى وجود دارد . پرسيدم: چگونه؟! فرمود:

«هنگامى كه عبدالله بن عامر [بن كريز] خراسان را فتح كرد، دو نفر از دختران يزدجرد بن شهريار را به دست آورد; آنها را به مدينه و نزد عثمان فرستاد . خليفه، يكى را به حسن عليه السلام و ديگرى را به حسين عليه السلام بخشيد و هر دو، در حال نفاس از دنيا رفته‏اند . و آن دخترى كه به حسين عليه السلام بخشيد، مادر على بن الحسين عليه السلام بود .» (8)

آقاى عبدالرزاق مقرم، در ارزيابى اين روايت، مى‏گويد:

«روايت فوق تقريبا صحيح به نظر مى‏آيد; زيرا فتح خراسان در سال 30 هجرى - ششمين سال خلافت عثمان - واقع شد و در همين سال نيز يزدگرد در مرو كشته شد . بر اين اساس، بعيد نيست كه شهربانو به مدت شش سال باردار نشده باشد .» (9)

اما آقاى دكتر شهيدى اين روايت را نيز مردود شمرده است . (10)

در بارگاه خورشيد

شيخ مفيد، فتال نيشابورى و فضل بن حسن طبرسى اين گونه روايت كرده‏اند:

وقتى اميرمؤمنان عليه السلام به خلافت و حكومت رسيد، حريث‏بن جابر حنفى را به عنوان كارگزار خود به مشرق زمين اعزام كرد . وى پس از مدتى، دو نفر از دختران يزدگرد را به دست آورد; لذا آنان را نزد اميرمؤمنان عليه السلام فرستاد . آن حضرت، شهربانو (شاه‏زنان) را به حسين عليه السلام بخشيد - كه زين‏العابدين عليه السلام از او متولد شد - و ديگرى را به محمد بن ابى‏بكر بخشيد - كه از وى قاسم به دنيا آمد - لذا اين دو مولود، پسرخاله يكديگر هستند . (11)

آقاى مقرم مى‏گويد:

«بر هيچ انديشمندى پوشيده نيست كه روايت‏شيخ مفيد، فتال و طبرسى ... به حقيقت نزديك‏تر است; زيرا امام سجاد عليه السلام بدون اختلاف، در زمان خلافت جدش اميرمؤمنان عليه السلام متولد شد و سه سال با آن حضرت بود .» (12)

به عقيده آقاى مقرم: «هيچ‏كدام از اين دو روايت (فرستادن شاهزادگان به حضور عثمان و امام على عليه السلام)، دلالت‏بر اين ندارد كه اين دو بانو به اسيرى گرفته شده باشند . و شايد علاقه آنها به مسلمانان [و دين اسلام] موجب شده بود كه واليان بتوانند به آنها دست‏يابند .» (13)

دكتر شهيدى در اين خصوص مى‏گويد:

«با اين دو روايت، مشكل زمان - كه در روايت كافى ديده مى‏شد - برطرف شده و استبعاد فاصله ازدواج و تولد امام عليه السلام نيز از ميان رفته است . اما اين روايت نيز درست‏به نظر نمى‏رسد; چه نام حريث‏بن جابر در شمار كارگزاران على عليه السلام ديده نمى‏شود .»

وى سپس اسامى كارگزاران حكومت علوى در خراسان و عدم اسارت دختران يزدگرد را، به تفصيل بيان كرده است . (14)

وليكن نويسنده سيماى كارگزاران على بن ابى‏طالب اميرالمؤمنين عليه السلام (15) مى‏گويد:

«... اين احتمال به ذهن مى‏رسد كه حريث‏بن جابر همراه با خليد بن قره يربوعى به خراسان رفته است و به اين خاطر، عده‏اى از راويان تاريخ، وى را و عده‏اى ديگر، خليد را به عنوان والى خراسان ذكر كرده‏اند .»

عروس عترت

در ادامه روايت و گزارش «اسارت دختران يزدگرد در عصر خليفه دوم‏» آمده است:

بسيارى از مسلمانان به دختران شاه پيشنهاد ازدواج دادند; اما اميرمؤمنان عليه السلام مردم را آگاه ساخت كه آنان در «انتخاب شوهر» آزاد هستند . يكى از دختران (شهربانو) از ميان جمعيت، دست‏بر شانه امام حسين عليه السلام نهاد و سپس اميرمؤمنان على عليه السلام را وكيل خود قرار داد تا وى را به عقد پسرش درآورد ... (16)

امام على عليه السلام نخست از وى پرسيد:

- نام تو چيست؟

- جهان‏شاه (شاه‏زنان) .

- نه، شهربانو .

× × ×

در اين گفت و گو، كه به زبان فارسى درى صورت گرفت، امام عليه السلام نام عروس خود را تغيير مى‏دهد; چرا كه فقط حضرت فاطمه عليها السلام شايسته لقب و عنوان «خيرالنساء» و «ملكة‏النساء» (سرور و ملكه بانوان) بوده و براى همسر فرزندش حسين عليه السلام نام يا لقب شهربانو (ملكة المدينه و بانوى شهر) زيبنده خواهد بود . (17)

شايان توجه است كه طبق نقل دلائل الامامة، وقتى شهربانو، امام حسين عليه السلام را به همسرى خود برگزيد، خواهرش مرواريد×× هم امام حسن عليه السلام را انتخاب كرد . (18) هم‏چنان كه بر اساس عيون اخبار الرضا، عثمان يكى از دختران را به امام حسن عليه السلام و ديگرى را به امام حسين عليه السلام بخشيد .

و بنا به روايت ارشاد، اميرمؤمنان على عليه السلام شاه‏زنان را به حسين عليه السلام و ديگرى را به محمد بن ابى‏بكر داد .

ولى در نقل ربيع‏الابرار آمده است كه در خلافت عمر، سه دختر يزدگرد اسير شده بودند ... على عليه السلام شخصا قيمت آنان را به خليفه پرداخت و سپس ميان حسين عليه السلام، محمد بن ابى‏بكر و عبدالله بن عمر قسمت كرد و به ازدواج آنها درآورد . (19)

نور محبت

همان‏طور كه بيان شد، شهربانو از ميان تمام مسلمانان، امام حسين عليه السلام را به عنوان شوهر برگزيد . برخى علت اين «انتخاب‏» را چنين نقل كرده‏اند:

پيش از آنكه اين بانو به دست مسلمانان بيفتد; يك شب، پيامبر صلى الله عليه و آله و امام حسين عليه السلام را در عالم خواب مى‏بيند كه آن حضرت وى را براى نوه‏اش خواستگارى مى‏كند; لذا محبت‏حسين عليه السلام در دلش ايجاد مى‏شود . و در شب دوم، حضرت فاطمه عليها السلام را مشاهده مى‏كند كه به وى بشارت مى‏دهد: به زودى مسلمانان پيروز مى‏شوند و او به وصال فرزندش حسين عليه السلام، كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را به ازدواج وى درآورده، خواهد رسيد و غير او هيچ‏يك از مسلمانان به وى دست نخواهند يافت .

حضرت فاطمه عليها السلام دين اسلام را به شهربانو عرضه مى‏كند و او نيز در عالم رؤيا مسلمان مى‏شود . (20)

شهربانو نيز در اين باره مى‏گويد:

«... خداوند مرا حفظ كرد تا اينكه مرا به مدينه آوردند . وقتى امام حسين عليه السلام را ديدم، دانستم كه همان است كه در خواب ديدم و پيامبر مرا به او تزويج كرد; لذا وى را به همسرى برگزيدم .» (21)

افتخار مادرى

شهربانو به سبب پيوند ازدواج با امام حسين عليه السلام، مرحله جديدى از زندگى را آغاز كرد كه قبل از آن فقط در عالم رؤيا و آرزو قابل تحقق بود . آرى! وى از ميان بسيارى از دوشيزگان به اين سعادت و عزت رسيده است كه براى پيامبر و خاندانش عليهم السلام «عروسى ممتاز» باشد; چرا كه در همان روز نخستين آشنايى با خاندان نبوت و امامت و به هنگام عقد ازدواج، از زبان اميرمؤمنان عليه السلام اين بشارت را شنيد كه حضرت به پسرش امام حسين عليه السلام فرمود:

«يا اباعبدالله! احتفظ بها فانها ستلد لك خير اهل الارض و هى ام الاوصياء الذرية الطيبة; اى اباعبدالله! از او محافظت كن; زيرا به زودى بهترين اهل زمين را برايت متولد خواهد ساخت . و او، مادر امامان از ذريه طيبه است .» (22)

سرانجام پس از مدت زمانى (يك يا چند سال) انتظار به سر رسيد و بشارت آسمانى تحقق يافته و بهترين اهل زمين، على بن الحسين عليه السلام، متولد شد و ديدگان پدر، مادر و خاندان علوى روشنايى ديگر يافت .

عروج به ملكوت

از آنجا كه شهربانو در همان روزهاى آغازين ميلاد امام سجاد عليه السلام چشم از دنيا فروبسته است و تاريخ رحلت وى، با فاصله‏اى كوتاه، با تاريخ ولادت آن حضرت مقارن مى‏باشد; سزاوار است اقوال مورخان را درباره روز تولد امام عليه السلام يادآور شويم:

- پنجم شعبان;

- هشتم شعبان;

- نهم شعبان;

- يازدهم رجب;

- هشتم ربيع‏الاول;

- نيمه جمادى‏الاول;

- نيمه جمادى‏الثانى . (23)

البته در تعيين سال تولد نيز اختلاف وجود دارد (35، 36، 37، 38، 48 و 49) . (24)

به هر حال، شهربانو بعد از چند روز از تولد يگانه فرزندش و در همان دوره نفاس به علت‏بيمارى، رحلت كرد و پيكر مطهرش در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد و شهر مدينه به سوگ «بانويى مقدس‏» سيه‏پوش گرديد . (25)

جايگزين مادر

چند روز از ولادت امام سجاد عليه السلام نگذشته بود كه مادرش شهربانو رحلت كرد; از اين رو، امام حسين عليه السلام دايه‏اى انتخاب كرد تا براى نوزادش مادرى كند و در تربيت وى بكوشد . به همين جهت است كه امام سجاد عليه السلام تا سنين بزرگسالى از زحمات دايه مهربانش قدردانى نموده و نام مقدس «مادر» را برايش برگزيده بود .

امام سجاد عليه السلام با مادر ناتنى خود، هم‏غذا نمى‏شد; زيرا مى‏فرمود: «از آن مى‏ترسم كه مادرم بخواهد لقمه‏اى را بردارد و من بر او سبقت‏بگيرم و عاق او گردم .» (26)

عده‏اى از دانشمندان معتقدند: «دايه حضرت، كنيز امام حسين عليه السلام بود .» (27) و آقاى عمادزاده احتمال مى‏دهد كه مربى و دايه حضرت، يا خواهر شهربانو باشد و يا كلفت وى . (28)

به هر حال، آن امام همام بعد از حادثه «عاشورا» مادر ناتنى‏اش را به عقد غلامى (زيد يا زبيد) درآورده و در پاسخ به برخى گلايه‏ها و شايعات، مى‏فرمود كه اين بانو، دايه و مربى وى مى‏باشد نه مادر اصلى‏اش . (29)

تحريفاتى ديگر

در برخى از كتاب‏ها، متاسفانه تحريفاتى ديده مى‏شود كه فاقد ارزش علمى است; از جمله:

الف) حضور شهربانو در كربلا;

ب) غرق شدن و خودكشى شهربانو در رودخانه فرات;

ج) سوار شدن وى بر ذوالجناح يا اسبى ديگر و آمدنش به ايران و سرانجام غائب و پنهان گشتن او در كوه (كوه بى‏بى شهربانو شهر رى) .

قصه‏پردازان به انگيزه‏هاى مختلف، اين حكايات بى‏اساس را در ميان برخى كتاب‏ها و در بين عوام، چنان با آب و تاب وارد ساخته‏اند كه جايگزين وقايع تاريخى شده است . از اين رو پژوهشگران، هر يك به نوبه خود، به تجزيه و تحليل و نقد اين قبيل تحريفات پرداخته‏اند; همچون: شهيد مطهرى، شيخ ذبيح‏الله محلاتى و دكتر سيد جعفر شهيدى . (30)

پى‏نوشت‏ها:

1 . زندگانى على بن الحسين (ع)، سيد جعفر شهيدى، ص 10 و 11، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، پنجم، 1373 ش; پرسش‏ها و پاسخ‏ها، دفتر سيزدهم، ص 74، دفتر نشر معارف، قم، اول، 1382 ش .

2 . زندگانى على‏بن‏الحسين (ع)، ص‏11 و 12; زندگانى امام زين‏العابدين (ع)، عبدالرزاق مقرم، ترجمه حبيب‏روحانى، ص 30، آستان قدس‏رضوى، اول، 1374 ش; پرسش‏ها و پاسخ‏ها، ص 76 و 77 .

3 . ر . ك: خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 120 - 134، صدرا، قم، نهم، 1357 ش .

× به نقل ديگر: عمر خواست‏به صورت و چشم شهربانو نگاه كند; لذا وى مانع شد و گفت: «سياه باد روز هرمز (پرويز) كه تو به فرزند او دست دراز مى‏كنى .» (ناسخ التواريخ حضرت على بن الحسين السجاد (ع)، ج‏1، ص‏13 - 16، مؤسسه‏مطبوعات‏دينى، قم) .

4 . زندگانى امام زين‏العابدين (ع)، ص 25; رياحين الشريعه، شيخ ذبيح‏الله محلاتى، ج 3، ص 13 .

5 . زندگانى امام زين‏العابدين (ع)، ص 25; زندگانى على بن الحسين (ع)، ص 12 و 13 .

6 . زندگانى امام زين‏العابدين (ع)، ص 28 و 29 .

7 . ر . ك: همان، ص 29 و 30; زندگانى على بن الحسين (ع)، ص 13 - 19; پرسش‏ها و پاسخ‏ها، ص 75 - 79; خدمات‏متقابل‏اسلام‏وايران، ص‏131و132 .

8 . زندگانى امام زين‏العابدين (ع)، ص 24 .

9 . همان، ص 29 .

10 . ر . ك: زندگانى على بن الحسين (ع)، ص‏19و20 .

11 . زندگانى امام زين‏العابدين (ع)، ص 24 .

12 . همان، ص 29 .

13 . همان، ص 24 و 25 .

14 . ر . ك: زندگانى على بن الحسين (ع)، ص 20 - 22 . 15 . سيماى‏كارگزاران على‏بن ابى‏طالب اميرالمؤمنين (ع)، على‏اكبر ذاكرى، ج 1، ص 428، دفتر تبليغات اسلامى، دوم، 1373ش .

16 . زندگانى امام زين‏العابدين (ع)، ص 25 - 27 .

17 . ر . ك: همان، ص 27 و 28 و منتهى الآمال .

×× به روايت‏شيخ مفيد، نام خواهرش «كيهان بانويه‏» بود . (رياحين الشريعه، ج 3، ص 14).

18 . زندگانى امام زين‏العابدين (ع)، ص 28 .

19 . زندگانى على بن الحسين (ع)، ص 20 .

20 . زندگانى امام زين‏العابدين (ع)، ص 30 و 31 .

21 . رياحين الشريعه، ج 3، ص 14 .

22 . زندگانى امام زين‏العابدين (ع)، ص 28 . و در متن عربى كتاب، ص 14 و 15 .

البته در روايت ديگر چنين آمده: احتفظ بها و احسن اليها فستلد لك خير اهل الارض (ر . ك: اصول كافى، ج 2، ص 369) .

23 . زندگانى امام زين‏العابدين (ع)، ص 39 و 40 .

24 . ر . ك: زندگانى على بن الحسين (ع) ص 29 - 37 .

25 . ر . ك: زندگانى حضرت امام حسين سيد الشهداء (ثارالله)، عمادزاده، ص 127; امام سجاد; جمال نيايشگران، احمدترابى، ص‏17، آستان قدس رضوى، اول، 1373 ش .

26 . ثارالله، ص 126 و 127; زندگانى امام زين‏العابدين (ع)، ص 35 .

28 . ثارالله، ص 127 .

29 . ر . ك: زندگانى امام زين‏العابدين (ع)، ص 33 و 34; امام سجاد; جمال نيايشگران، ص 22 .

30 . ر . ك: حماسه حسينى، ج 2، ص 182، بيست و نهم، 1379 ش; ثار الله، ص 125 - 128; رياحين الشريعه، ج 3، ص 12; زندگانى على بن الحسين (ع)، ص 11; پرسش‏ها و پاسخ‏ها، ص 73، 79 و 80 .

/ 1