تقويم شمسى تاريخ اسلام حضرت امام على النقى عليه السلام
نام آن حضرت على، كنيه او ابوالحسن (ثالث) و مشهورترين القاب او عسكرى، فقيه، نقى، هادى و منتجنام آن حضرت على، كنيه او ابوالحسن (ثالث) و مشهورترين القاب او عسكرى، فقيه، نقى، هادى و منتجب است. وى از بانويى با فضيلتبه نام «سمانه مغربيه» معروف به «امالفضل» در صريا (قريهاى كه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در سه ميلى مدينه تاسيس فرمود) ديده به جهان گشود. در روز تولد آن حضرت اختلاف است، برخى آن را در 15 يا 27 ذيحجه سال 213 يا 212 دانستهاند، برخى ديگر زادروز ايشان را بين 2 يا 3 يا 13 يا 15 رجب، 214 به قلم آوردهاند به دليل اين فقره از دعا «اللهم انى اسالك بالمولودين فى رجب محمد بن على الثانى و ابنه على بن محمد المنتجب» [1] . ليكن مشهور آن است كه تولد آن بزرگوار روز 15 ذيحجه سال 212 قمرى است اين تاريخ درحالى كه هفتاد و پنجهزار و يكصد و يازده (75111) روز از مبدا هجرت را پشتسر گذاشته برابر استبا روز پنجشنبه نوزدهم اسفند (19/12/206) دويست و شش شمسى.
خلفاى معاصر امام هادى عليه السلام
در دوران خلافت معتصم، واثق، متوكل، منتصر و معتز مىزيست و در پايان خلافت (معتز) معتمد و به وسيله او مسموم و شهيد گشت [2] . خلفاى نامبرده (عباسى) آن حضرت را حدود بيستسال در سامراء تحت نظر داشتند و از ميان آنان متوكل بيش از همه در فكر آزار و اذيت آن امام و شيعيان بود، زيرا او از موقعيت اجتماعى آن حضرت در مدينه و ميل مردم به او در هراس بود از اينرو به انديشه زير نظر گرفتن ايشان نامهاى به مدينه ارسال داشت و در آن رسما دعوت به عمل آورد ايشان به سامره تشريف بياورند، اما به محض ورود امام عليه السلام به سامره ايشان را در كاروانسراى گدايان و خرابهنشينان جاى دادند. صالح بن سعيد گويد: بر حضرت ابوالحسن ثالث عليه السلام وارد شدم، عرض كردم فدايت گردم در همه كار هدفشان خاموش سازى نور شماست، در حق شما كوتاهى مىكنند تا به حدى كه شما را در اين كاروانسراى پست و سراى گدايان جاى دادهاند! ! . امام عليه السلام فرمود: اى پسر سعيد معرفت تو در حق ما همين اندازه است؟ ! سپس با دست مبارك اشاره كرد و فرمود: بنگر، وقتى نظر كردم ديدم باغهاى شاداب، سرسبز با طراوت و شگفتزا كه در ميان آنها حوريان خوشبو و عطرآگين همچون لؤلؤ، پرندگان، آهوان جويبارهاى جوشنده و... چنان كه هوشم از سر پريد و چشمم خيره ماند، آنگاه فرمود: ما هر كجا باشيم اينها برايمان آماده است و در كاروانسراى گدايان نخواهيم بود [3] . مرحوم مجلسى (ره) در شرح اين حديث چند وجه ذكر كرده است: اول: آن حضرت در آن هنگام در مقام معجزه بود از اينرو خداوند آنها را در هوا ايجاد كرد بلكه مردم بدانند عروض چنين حالاتى (ماندن در كاروانسراى گدايان) بر پيشوايان دين چندان مهم نيست چرا كه آنان در مقام رضا تسليم قضاى الهى مىباشند و گرنه قادرند چنين آثار عجيب و غريبى را پديد آورند و از امامت واقعى، قدرت والا، نفوذ فرمانشان در زمين و آسمان، و خلافتبزرگ آنان چيزى كاسته نمىشود. دوم: آنچه را صالح بن سعيد ديد، همه شكل و صورتهايى بودهاند كه خداوند در حس مشترك او ايجاد كرد تا بداند كه لذتهاى دنيوى نزد پيشوايان عليهم السلام همچون خيالات موهومى است كه انسان آنها را گاهى در خواب مىبيند و از آنها لذت مىبرد آنسان كه در بيدارى، لذا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: مردم خوابند وقتى بميرند بيدار مىشوند. سوم: امام عليه السلام صورت لذتهاى روحانى همراه خويش را به اندازه فهم صالح بن سعيد به او نموده است، زيرا او در خوابى ژرف و غفلتى بزرگ قرار داشته و از درجات عارفان و لذتهاى معنوى آنان بىخبر بوده است، بر اين پايه انسان در خواب، دانش را به صورت آب صاف يا به شكل شير خالص مىنگرد و مال دنيا را به شكل مار و امثال آن. چهارم: نشآت و عوالم وجود مختلفند و حواس انسان در درك آنها متفاوت. چنان كه پيامبر صلى الله عليه وآله جبرئيل و ساير فرشتگان را مشاهده مىفرمود ليكن اصحاب آن حضرت نمىديدند، امير مؤمنان على عليه السلام ارواح مؤمنان را در وادىالسلام مىديد و با آنان به تكلم مىايستاد ولى حبه عرنى (از ياران آن حضرت) و ديگران نمىديدند، پس امكان دارد همه امور ياد شده (باغها، حور، پرندگان و آهوان و...) هميشه نزد ائمه دين عليهم السلام حاضر باشند و از آنها لذت ببرند، ولى چون آنها اجسام لطيف روحانى و ملكوتى هستند ساير خلق نتوانند آنها را ببينند مگر به اعجاز... اين وجه نزديك استبه عالم مثال كه اشراقيون، حكما و صوفيه آن را اثبات كردهاند.فرمان امام هادى عليه السلام به ساختساعت
على بن مهزيار اهوازى كه از اصحاب و وكلاى حضرت امام علىالنقى عليه السلام و مردى موثق، صحيحالعقيده و صاحب كتابهاى متنوع در علوم اسلامى است، [4]نامهاى از امام هادى عليه السلام دريافت مىدارد كه امام به او دستور ساختن ساعت را صادر فرموده است. ابراهيم بن مهزيار (برادر على بن مهزيار) گويد: در سال 28 [ظاهرا 228] ساعت را به جانب سامرا حمل كرديم، چون به «سياله» رسيديم على بن مهزيار طى نامهاى امام عليه السلام را از جريان امر آگاه ساخت، اجازه ورود خواست و وقت ملاقات گرفت، براى ابراهيم نيز وقت گرفت، امام عليه السلام اجازه فرمود كه بعد از ظهر (فلان روز خدمتش شرفياب گرديم) در روزى تابستانى كه هوا به شدت گرم بود، همگى به خدمت او رسيديم، ضمنا مسرور، خادم على بن مهزيار نيز همراه بود، چون به نزديكىهاى ساختمان آن حضرت رسيديم، بلال، غلام آن حضرت منتظر ما بود و ما را به اطاقى راهنمايى كرد، در آن وقت ما دچار تشنگى طاقتفرسايى گشته بوديم اما هنوز درست جاگير نشده بوديم كه برخى از خادمان ظرف چوبين پر از سردترين آبها را آورد و ما نوشيديم. سپس امام عليه السلام على بن مهزيار را به حضور پذيرفت و بعد از آن مرا (ابراهيم) پيش خود خواند، من از او درخواست دستبوسى كرده دستشريفش را بوسه زدم مدتى نزد او نشستم و سپس وداع گفتم. چون از در اطاق خارج شدم، صدايم كرد و فرمود: اينجا باش، من با مسرور خادم آنجا ماندم و ايشان دستور فرمود: ساعت نصب شود، آنگاه يك كرسى براى آن حضرت گذاشتند روى آن جلوس فرمود، كرسى ديگرى در جانب چپ او جهت على بن مهزيار گذاشتند، على بر آن نشست و من كنار ساعت ايستادم كه يك سنگريزه از ساعتسقوط كرد، مسرور خادم گفت: «هشت» امام فرمود: «هشت» همان ثمانيه است گفتم بلى آقاى ما. [ساعتهاى شنى سر هر ساعتيك يا چند سنگريزه به نشانه راس ساعت از آن خارج مىگشته است] . ما تا شبهنگام نزد او مانديم و چون خارج شديم به على بن مهزيار فرمود: صبح زود مسرور خادم را نزد ما بفرست، على صبحگاهان مسرور را نزد او فرستاد و چون داخل شد فرمود: بارخدايا چون گفتمى «نيك» در اين وقت «نصر» از آنجا مىگذشت كه حضرت فرمود: «در ببند، در ببند» آنگاه رداى خود را بر روى من انداخت و از ديد نصر مخفى گرداند تا از كار ما نپرسد... [5] با تاملى ريشهنگر مىتوان گفت: اولا: پيشوايان دين به همه واژهها و گويشها آشنا بوده و با آنها تكلم داشتهاند. ثانيا: چنين استنباط مىشود كه خاندان مهزيار اهوازى در صنعتساعتسازى مهارت داشتهاند، طبعا اين به مقتضاى سابقه و پيشينه ديرين هيات و نجوم در سرزمين بابل (خوزستان و عراق كنونى) بوده است. ثالثا: پيشوايان دين عليهم السلام از تكنيك سودمند استقبال كرده و تشويق مىنمودند. رابعا: ساعتى كه براى امام علىالنقى عليه السلام ساختهاند از نوع شنى و ماسهاى بوده كه يكى از انواع ساعتهاى رايج آن زمان يعنى آبى، آفتابى و شنى به شمار رفته است.پيشينه ساعت
ساختار آلتى به نام ساعت كه اندازه گذشت زمان را نمايان سازد تاريخ دور و دراز دارد. ابتدا بشر ساعتهاى آفتابى، آبى و شنى را به كار مىبرد. «هرتسفلد» تخت طاقديس خسرو پرويز را نوعى ساعت آبى مىشمارد. هارونالرشيد ساعت آبى پيشرفتهاى براى «شارلمانى» امپراتور فرانسه فرستاد، در قرن دهم ميلادى «ژربر» Gerberi نخستين بار آلت محركهاى از نوع جديد در ساعت گذاشت. در قرن دوازدهم چرخهاى ساعت تكميل گرديد. به سال 1370م «هنرى دويك» Henridevic نخستين ساعت مهم را در پاريس نصب كرد. از قرن پانزدهم ابتكارات جديد اين دستگاه را ظرافتى تازه بخشيد كه قابل حمل و استفاده افراد گرديد. به سال 1657 «هويگنس» لنگر (پاندول) را اختراع كرد، و همو به سال 1657 فنر را در ساعتبه كار برد. در دوره لوئى چهاردهم به سال 1676 ساعت زنگدار به وسيله «بارلو» Barlow انگليسى اختراع شد، در 1750 م «هاريزون» ساعتساز انگليسى نخستين ساعت دقيق (كرنومتر) و در سال 1840م «الكساندر بن» نخستين ساعت الكتريكى را ساخت. ساعتهاى قديم به وسيله كليدى مستقل و جدا از ساعت كوك مىشد. بعدها كليد جزء ساختمان خود ساعت قرار گرفت و اخيرا يك نوع ساعت مچى با حركات مچ دست و نبض كوك مىشود.ساعت آبى
از چندين قرن پيش از ميلاد در چين، ژاپن و جزاير اطراف آنها، ساعت آبى رواج داشته است. و آن عبارت بود از ظرفى كه در معبر آب جارى يا آب آرام قرار داده مىشد و براى اين كه سطح آب هميشه يكسان بماند و فشارش كم و زياد نشود، آب را به وسيله منبع يا وسايل ديگرى بدان مرتبط مىساختند كه به آرامى از سويى درآيد و از سوى ديگر بيرون رود. در قسمت زيرين آن سوراخ ريزى قرار مىدادند كه آب قطره قطره از آن خارج مىشد و در مخزن مدرجى مىريخت و درجات بالا آمدن آب را ماخذ وقت قرار مىدادند. به مرور زمان كمكم اين دستگاه پيش رفت و به ساير كشورها گسترش يافت، يكى از كاملترين و ظريفترين نمونه اين ساعتها ساعتى بود كه در ربع آخر قرن دوم هجرى هارونالرشيد خليفه عباسى (170- 193ه) براى «شارلمانى» امپراطور فرانسه فرستاد. يكى از دانشمندان آن عصر بنام «اگينار» شرح كاملى از آن ساعت نوشته است. جعبه، صفحه و عقربكهاى ساعت از طلا بود و بر صفحه آن 12 در تعبيه شده بود، هر در، مخصوص يكى از ساعات روز بود كه سر ساعت معين گشوده مىشد و گوىهاى فلزى از آن بر روى يك صفحه برنجين مىافتاد و صداى زنگى بر مىانگيخت. در ساعت 12 دوازده سوار كوچك از دوازدهمين در بيرون مىآمدند و دور صفحه مىتاختند و آنگاه به جاى خود باز مىگشتند و درها بسته مىشد. چون اين ساعتبه فرانسه رسيد، «پاسيفيكوس» نامى از كشيشهاى ورون ساعتى نظير آن ساخت.ساعت آفتابى
و آن چنان است كه ميلهاى را عمود بر سطح افقى نصب كنند و با اندازهگيرى درازاى سايه، ساعات مختلف روز را اندازه گيرند. اين ساعت در نوع خود داراى اصناف و اقسام گونهگونى است. اصول ساعت آفتابى نيز از همان روزگار باستان شناخته شده بود و ديرينه آن به قرنها قبل از ميلاد حضرت مسيح مىرسد [6] . بل مىتوان گفت: پيشينه آن به حضرت آدم عليه السلام مىرسد، زيرا تاريخنگاران نگاشتهاند كه حضرت آدم مقياسى بر سطح زمين عمود نصب كرد و سايه آفتاب را رصد مىفرمود و آنگاه كه به انتهاى كوتاهى مىرسيد مىدانست كه نيم روز شد، آدم عليه السلام از صبح تا نيمروز به فراهم آوردن ميوههاى خوردنى تلاش مىكرد و چون نصفالنهار مىرسيد، ميوهها را به مسكن براى فرزندان مىبرد[7].ساعت ماسهاى
در يك قسم از اقسام ساعتهاى شنى و ماسهاى دو شيشه گلابى شكل بهم چسبيده كه ميان آن دو راه باريكى وجود داشته است، در يكى از آن دو شيشه، ريگ يا ماسه مىريختند و در مدت 24 ساعتيا يك ساعت ريگها از سوراخ ميانى به تدريج از قسمتبالا به پائين مىريزد، و در مدت معين قسمتبالاى شيشه خالى مىشود آنگاه شيشه را وارونه مىگذارند و عمل قبلى تكرار مىگردد. ساعتى را كه على بن مهزيار ساخته است، به احتمال قوى از نوع شنى بوده است از اينرو وقتى يكى از ريگها فرو افتاد، مسرور خادم گفت: «هشت» و ظاهرا هشتساعتبعد از طلوع آفتاب را خبر داده است.شهادت امام هادى عليه السلام
محدثان و مورخان سال شهادت آن سرور را به اتفاق 254 دويست و پنجاه و چهار هجرى ذكر كرده اما در روز وفات اختلاف است، برخى سوم رجب، بعضى 13 رجب دانسته و گروهى 25 يا 27 جمادىالآخر آن سال را نوشتهاند، بنابراين عمر شريف او چهل و يك سال مىشود، ليكن اشهر آن است كه شهادت ايشان سوم رجب 254 واقع شده است. اين تاريخ، برابر هشتاد و نه هزار و هشتصد و سى و پنج (89835) روز از مبدا هجرت گذشته و مطابق با يكشنبه دهم تير دويست و چهل و هفت (10/4/247) شمسى است. و سرانجام در منزل شخصى خود به خاك سپرده شد.[1] ) بحارالانوار: ج50، ص 113 تا 117 و ص 192. [2] ) مدرك قبل. [3] ) همان، ج50، ص 132، 201. [4] ) معجم رجال الحديث، آيةاللهالعظمى خويى، ج12، ص 192، نشر مدينةالعلم قم، 1403ه / 1983 م. [5] ) بحار: ج50، ص121. [6] ) لغتنامه على اكبر دهخدا و همكاران، ذيل واژه ساعت. [7] ) دروس هيات، حسن زارده، ج2، ص 682، نشر دفتر تبليغات اسلامى قم، 1372ش.