بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدیدسيره امام صادق (عليه السلام) در رفتار با اصحابمحمد زاهدى (صابرى)دوران 34 ساله امامت امامجعفرصادق (عليهالسلام) فرصتى طلايى بود تا تشنهكامانِ معارفِ نابِ الهى را از سرچشمه زلال وحى سيراب سازد و در اين خلال، برخوردهاى آن حضرت با گروههاى دگر انديش سازنده و آموزنده بود. هنگامى كه مفضل عليه زنديقى، عتابآميز صحبت كرد، آن زنديق نتوانست تعجب خود را پنهان كند و گفت گمان نمىبرم شما از حلقه شاگردان جعفر صادق باشيد چه اينكه ايشان رفتارى بس ملايمتر و خوشايندتر از اين جوش و خروش شما دارد. «عنوان بصرى» مىگويد، من از محضر مالكبنانس دانش فرا مىگرفتم و بنا را بر آن گذاشتم كه از محضر جعفربنمحمد(عليهالسلام) نيز دانش فرا بگيرم و بعد از اجازه بر او وارد شدم و گفتم: السلام على الشريف و او در جوابم فرمود: أدخل على بركة اللّه! آن حضرت كه با زنادقه و مخالفان اين نوع برخورد كريمانه را دارد، به يقين با اصحاب و شاگردان خاص خويش، رفتارى والاتر از اين خواهد داشت. او سالها بر كرسى درس و منبر پيامبر (صلىاللهعليهوآله) قرار گرفت و هزاران شاگرد را در مكتب خود تربيت كرد.سلوك علمى امامصادق (عليهالسلام) طى اين سىوچند سال، برخورد شايسته يك استاد را با شاگردان خود به زيباترين وجه ترسيم مىكند و ما در اين مجال كوتاه به چند عنوان مختصر اشاره مىكنيم: الف: تشويق و تكريم شاگردان شايستهتاريخ پربار زندگى امامصادق (عليهالسلام) نشان مىدهد كه آن حضرت، چه در حضور و چه در غياب ياران و شاگردان شايسته خود، نسبت به آنان، تعبيرات زيبايى دارد كه نشانگر تشويقِ آنها و احترام به آنان است. نمونه چند رفتار احترامآميز آن حضرت در حق شاگردان ايشان، ذكر مىشود.1ـ ابان محمدبن ابان بن تغلبابان مىگويد: از پدرم شنيدم كه مىگفت: به اتفاق پدرم ابان تغلب خدمت امامصادق (عليهالسلام) رسيديم. همينكه نگاه امام به پدرم افتاد، دستور داد بالش براى پدرم نهادند و با پدرم مصافحه و معانقه كرد و به او خوشامد گفت.22ـ فضيل بن يسارهر گاه امام فضيل بن يسار را مىديد مىفرمود: هر كس كه دوست دارد به سوى مردى از اهل بهشت نظر كند به فضيل نگاه كند. و مىفرمود: فضيل از اصحاب پدر من است و من دوست مىدارم كسى را كه دوست بدارد ياران پدرش را.33ـ هشام بن محمدامام (عليهالسلام) نسبت به هشامبنمحمدالسائبالكلبى بسيار عنايت داشت بهگونهاى كه هر گاه بر حضرت وارد مىشد، امامصادق (عليهالسلام) او را نزد خود مىنشاند و با او با گشادهرويى و نشاط سخن مىگفت.44ـ حمران بناعينبكير بناعين در ايام حج بر امامصادق (عليهالسلام) وارد شد، حضرت سراغ حمران را از او گرفت، بكير گفت: امسال نتوانست به حج بيايد؛ با آنكه شوق زيادى داشت كه به حضور شما نيز شرفياب شود، اما به شما سلام رساند. حضرت فرمود: بر تو و او، سلام باد... حمرانْ مؤمن و از اهل بهشت است.55ـ هشام بن الحكم هشام آنچنان نزد امام موقعيت ممتازى داشت كه گاهى بزرگان ديگر بر او رشك مىبردند. در منى حضرت صادق(عليهالسلام) و افرادى چون حمران، قيس، صر و يونس و... حضور داشتند كه هشام بر آنها وارد شد، امامصادق(عليهالسلام) او را بر همگان مقدّم داشت. حضرت دريافت كه احترام به هشام بر حضار گران آمده است؛ لذا فرمود: هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و يده6.ب: اُنس با شاگردانمنظور از انس با شاگردان، مراوده، ديدوبازديد و شركت در مجالس آنها است. بهاين معنى كه آن حضرت ديدار با ايشان را دوست مىداشته و دورى آنان باعث دلتنگى حضرت مىشده است.غبسه مىگويد: از امامصادق(عليهالسلام) شنيدم كه مىفرمود: من از دست مردم مدينه و تنهايى خودم به خدا شكايت مىكنم تا اينكه شما بر ما وارد شويد و از ورود شما شادمان مىشوم و اى كاش اين طاغيه ـ منصور دوانيقى ـ مرا آزاد مىگذاشت كه خانهاى بگيرم و در آن سكونت كنم و شما را نيز همراه خود در آن جاى دهم.7 و يا خطاب به ابوحمزه مىگفت: إنّى لأستريح اذا رأيتك8 اى ابوحمزه از ديدار شما آرام مىشوم. و يا زمانى كه عقبةبنخالد، معلىبنخنيس و عثمان بن عمران بر حضرت امامصادق (عليهالسلام) وارد شدند، حضرت فرمود: خوش آمديد، خوش آمديد؛ اى كسانى كه ما را دوست دارند و ما آنها را دوست داريم. و سپس فرمود: جَعلكم اللّه مَعَنا فى الدُّنيا و آلاخرة.9ج: ميداندادن براى سخنگفتنگاهى اصحاب و شاگردان امامصادق(عليهالسلام) در محضر شريف آن امام همام، لب به سخن نمىگشودند؛ نخست به اين دليل كه هيبت معنوى امام جرأت سخن گفتن در محضر ايشان را از حاضرين سلب مىكرد، ديگر اينكه سخن گفتن در محضر ايشان را نوعى خلاف نزاكت به حساب مىآوردند. در چنين اوضاع و احوالى حضرت خودش دستور به مناظره مىدادند و راضى نمىشدند كه هيبت ايشان و ادب دوستان، از كسى سلب جرأت نمايد. لذا در محفلى كه مناظره و گفتگو بود، ديدند حمران بن اعين ساكت است. حضرت سؤال كردند كه چرا سخن نمىگويى؟ حمران گفت: سرور من، سوگند ياده كردهام كه در مجلسى كه شما حضور داريد به خود اجازه سخن گفتن ندهم. حضرت فرمودند: من به تو اجازه دادم، حال سخن بگو.10د: تقدير از تلاشهاى علمىهمه شاگردان آن حضرت در راه حفظ آثار اهلبيت (عليهمالسلام) اهتمام مىورزيدند، اما برخى از آنها نقش بيشترى داشتند و درست به همين دليل، امام بر خود لازم ديده است كه از تلاشهاى برجسته و صادقانه آنها قدردانى نمايد. درباره زراره فرمود: «رحم الله زرارة بن اعين، لو لا زراره لاندرست آثار النبوة و احاديث ابى؛11 خدا رحمت كند زرارة را كه اگر تلاشهاى او نبود آثار نبوت و احاديث پدرم تباه مىشد». و در حق زرارة و محمد بن مسلم و بريد بن معاوية و ليث بخترى فرمود: اينان از نجبا هستند و از امناى الهى به شمار مىآيند، حلال و حرام خدا را مىدانند و اگر اينان نبود آثار نبوت تباه مىشد.12جلوه ديگر تقدير از تلاشهاى علمى؛ ارجاع مردم به شاگردان خود است كه در سيره عملى امام صادق بارها ديده شده است؛ـ به فيض بن مختار فرمود، هر وقت خواستى بر احاديث ما آگاهى يابى، سراغ آن شخص را بگير. و با دست مبارك به زرارة بن اعين اشاره فرمود.13ـ مردى از شام براى بحث و گفتگو نزد حضرت آمده بود، ايشان آن شخص را به حمران ارجاع داد، آن شخص گفت، من براى مناظره با شخص شما آمدهام نه حمران، حضرت فرمود، اگر بر ايشان ظفر يافتى، گويا بر من غالب شدهاى. بعد از ختم مناظره، حضرت از مرد شامى سؤال كرد كه حمران را چگونه يافتى؟ گفت: بسيار حاذق و ماهر بود. هر آنچه كه پرسيدم، بهخوبى جواب گفت.14ـ عبدالله بن يعفور مىگويد: از حضرت سؤال كردم كه گاهى سؤالى پيش مىآيد و ما به شما دسترسى نداريم، در اينگونه مواقع چه كنيم؟ حضرت فرمود: چرا نزد محمد بن مسلم نمىروى، زيرا كه او از پدرم علم و دانش فراگرفته و نزد او موجه بوده است.ه : راهنمايى و تذكرانسان غيرمعصوم هرچه دانش داشته باشد و تلاشهاى علمى صادقانه صورت داده باشد باز هم بىنياز از منبع فيض نيست كه هر از گاهى رو بهسوى او آورد و نقاط قوت خود را از زبان او بشنود و بر ضعفهاى خود وقوف يابد تا در صدد رفع آنها برآيد. حضرت امامصادق(عليهالسلام) با هدف توانمندساختن شاگردان، نقاط ضعف و قوت آنان را گوشزد مىكرد. به حمران مىگفت: در بحث، سخنى را دنبال مىكنى و به نتيجه مىرسانى. به هشام بن سالم فرمود: مىخواهى بحث را دنبال كنى و به نتيجه برسانى اما توانايى ندارى. به احول فرمود: در بحث و مناظره قياس بسيار مىآورى و باطل را به باطل جواب مىدهى. به قيس فرمود: در گفتگو به حق نزديك مىشوى اما از اخبار و احاديث نبوى فاصله مىگيرى و حق را به باطل مىآميزى، اما بدان كه سخن حق هر چند كم باشد تو را از باطل، بسيار بىنياز خواهد كرد. به هشام بنحكم فرمود: تو در بحث پيش مىروى همينكه مىخواهى به زمين بخورى دوباره پرواز مىكنى و كسى همانند تو بايد با مردم سخن بگويد. از لغزش بپرهيز كه امداد و شفاعتْ ياريگر تو خواهد بود.15و: ابراز خشم از اسائه ادب به شاگردانكسانى از كوفه به محضر شريف حضرت رسيدند و از كسانى چون بريد و زرارة و محمد بن مسلم عيبجويى كردند، حضرت به آنها فرمود: اى گروه عيبجو و هركس كه همفكر شما ماست! خدا روح شما را پاك نگرداند. شما از كسانى عيب مىگوييد كه امين خدا بر حلال و حرام دين شما هستند. آنان ستارگان شيعيانم هستند، چه زنده باشند چه مرده. اينان ياد پدرم را زنده كردهاند. راوى مىگويد: سپس حضرت از شدت ناراحتى گريه كردند و آنگاه اضافه كردند: آنان كسانى هستند كه مشمول صلوات و رحمت خداوند مىباشند، چه زنده باشند و چه مرده و آنان «بريد عجل»، «زرارة»، «ابوبصير» و «محمدبنمسلم» هستند.16ز: تأثر از فوت ياران و طلب آمرزشزمانى كه خبر رحلت ابان بن تغلب به حضرت رسيد، بر او رحمت فرستاد و سوگند ياد كرد كه مرگ ابان دل مرا به درد آورده است.17 در فوت يونس بن ضبيان فرمود: رحمه الله و بنى له بيتا فىالجنة كان والله مأمونا علىالحديث.18ح: زيارت قبر يارانعبدالملكبناعين شيبانى كوفى، يكى از ياران باوفا و از شاگردان امامصادق (عليهالسلام) بود كه در نزد امام قرب و احترام فراوان داشت. ايشان در مدينه از دنيا رفت، حضرت در حق ايشان دعا كرد: خدايا! او را در روز قيامت جزو ثقل محمد (صلىاللهعليهوآله) قرار ده، چه اينكه او در نزد ما از بهترين بندگانت بود. سپس با جمعى ديگر به زيارت قبر او رفت و در كنار تربتش بر او رحمت فرستاد.19پى نوشتها: 1ـ جواد فاضل، معصوم هفتم و هشتم، ص 94.2ـ رجال نجاشى، ص 8.3ـ سفينة البحار، ج 2، ص 370.4ـ منتهى الامال، ج 2، ص 179.5ـ اختصاص مفيد، ص 192.6ـ سفينة البحار، ج 2، ص 719.7ـ همان، ص 21.8ـ شاگردان مكتب ائمه، ص 100.9ـ تنقيح المقال، ج 2، ص 247.10ـ سفينةالبحار، ج 1، ص 334.11ـ اختصاص مفيد، ص 61.12ـ تنقيح المقال، ج 1، ص 165.13ـ منتهى الامال، ج 2، ص 171.14ـ همان، ص 170.15ـ ارشاد مفيد، ص 262.16ـ تنقيح المقال، ج 1، ص 165.17ـ معجم رجال الحديث، ج 1، ص 25.18ـ منتهى الامال، ج 2، ص 180.19ـ جامع الرواة، ج 1، ص 519.