سیره عملی و اخلاقی امام جعفر صادق(علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیره عملی و اخلاقی امام جعفر صادق(علیه السلام) - نسخه متنی

عباس رحیمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سيره عملي و اخلاقي امام جعفر صادق (عليه السلام)

مقدمه

خداوند مي فرمايد: (ومن احسن قولاممن دعا الي الله و عمل صالحاً و قال انني من المسلمين)

چه كسي خوش گفتار تراست از آن كس كه دعوت به سوي خدا كند و عمل صالح انجام مي دهد و مي گويد: «من از مسلمانانم»؟!

در اين آيه شريفه سه فراز وجود دارد. اگر با كنجكاوي و ريزهكاري به آن دقت و تأمل نماييم تمامراهكارهي جامعه بشري در آنگنجد، و سيره عملي واخلاقي انسان در آن ترسيم گرديده، وبه عنوان خليفه الله و سفير خالق هستي مسؤوليت سنگيني را بردوش دارد.در فراز اول آيه دعوت به سوي توحيد كه برجستهترين واحسنترين كلمهي است بري عمران زمين ودوري از انحراف وبي خدايي و بي بند و باري باشد، تا انسان وظيفه اصيلخود را درك و از روش خودخواهي و جهالت و كجروي دوري جويد، و از حق و حقيقت خارج نشود، چون سيستم تغييربنيادي از جهالت به حالت تكامل و خداشناسي متكي به داعي و دعوتگر پرتوان و استوار است.

در فراز دوم خداوند عمل صالح را ذكر فرموده، چون هر فرد دعوتگري كه گفتارش با اعمال صالح نسنجد، وخود را با عملش در ترازوي وجدان و حساب قرار ندهد، و اقوال و افعالش را با قلبش مطابقت ندهد، نميتواند همنوعان خود را مجذوب كند و براحساس دروني آنان تأثير صادقانهي بگذارد، بلكه بالعكس تأثير منفي را در درون و اذهان مردم به جا مي گذارد، در نتيجه جامعه بيشتر راه انحراف و آلودگي را مي گيرد، و وضعيت بيراهي و الحاد و فساد اجتماعي با تهور بسياري حكم فرما مي شود، و ندي داعيان امر به معروف و نهي از منكر در قالب شعار و تظاهر منحصر مي گردد.

در فراز سوم، اعلام اسلاميت ومسلمانيت است، يعني نشان و علامت هر مسلماني در دعوت و عمل صالح خلاصه شده ودر صورتي كه دعوتگر باشد و عمل صالح نباشد، نتيجه نمي دهد و يا عمل صالح باشد اما داعي نباشي نتيجه ندارد، پس مسلمان وقتي مسلمان است، كه هم مشمول بر دعوت باشد و هم بر عمل نيك، آنگاه اعلام نمايد من مسلمانم.

اسلاف صالح ما رضوان الله تعالي عليهم در عين حال كه داع و مرشد بوداند صداقت گفتارشان برخواسته شده از اعمالشان، همين تلازم عملي و قولي بوده زمينه را بري انقياد و تسليم مخالفان ملحد و زشت فراهم كرده، و در مقابلشان سر كرنش و تعظيم به خاك ماليدند، چون صادقانه خود را فدي ترقي و تعالي دين و حقشناسي كردهاند و از خودكامگي و بي پروايي پرهيز نمودهاند، و در راه ترويج مباني دين و سعادت جامعه بشري لحظهي دريغ نورزيدهاند، همين تسلسل دعوت واقعي و خداجويانه اسلاف بوده، نوه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) امام جعفر صادق(رضي الله عنه) از شهد و حب رياست و دنياپرستي دست كشيد، و به عبادت و خداپرستي مشغول شد و لقب اباعبدالله را به خود اختصاص داد، امام جعفر صادق (رضي الله عنه) مي فرمايد: «اصل الرجل عقله، و حسنه دينه، و كرمه تقواه، و الناس في آدم مستوون»

امام صادق (رضي الله عنه) در اين اصل چهارگزينه را جهت تداوم و همدلي جامعه اسلام به كار برده، در گزينه اول فرموده: مصدر تكامل و بينش هر فردي عقل سليم است، وقتي خداوند در قرآن ميفرمايد: (و لقد كرمنا بني آدم)

،

جل شانه در مرحله اول كرامت و قداست بني آدم درشعور و درك واقعيات و جدايي حق از باطل دخيل دانستهكه باعث امتياز انسان شده بر ساير مخلوقات. هر مسلماني با عقلش ميتواند واقع بينانه بينديشد، و حقانيتدين و شناخت خالق هستي را با كشفيات و تحقيقات و تجربياتوتكنيك كنوني هويدا نمايد و بري آباداني كره زمين از لوثاهريمن و تبهكاري و بت پرستي و قلع و قمع و استعمار حق وحقوق ديگران، بر قانون اعجاز آفرين الهي كه برآورندهكليه خواستههي بشري است تمسك كند. در گزينه دوم امامجعفر صادق(رضي الله عنه) فرمود: ملاك حسن و جوانمردي انسان دين وديانت اوست، تا ايمان، يقين و اعتقاد جازم به ذات اقدس وروز رستاخيز و پاداش و جزاء اعمال نباشد و اين نيروي پرانرژي زا و هدف مند و توأم با سعادت و جسم وجان انسان راپرتوان و اميد ببخشد، زندگي موقت و روبه زوال مادي هزاران مشكلات و گرفتاري و مصائب دردناكي و افسردگي رامي آفريند، كه باعث شيوع بيماريهي رواني و عصبي و هولناكفكري ميشود، به غير از پيوندي روحي به كشف كننده غمها و آرامشدلها و قلع روحي و ذهني ; با آفريدگار هستي ، حلال و چارهي وجودندارد، (ألا بذكر الله تطمئن القلوب)

انساني بي ايمان وملحد بهعلت فرو رفتن در اسطورههي دنيا پرستي و غرق در اميالشهواني و نفساني ، توجه به معنوات را به باد خيالات ونيستي سپرده، بلكه تمام آرمان و اهدافش را در گرو حياتدنيا پنداشته، حكمت از خلقت انسان كه همانا عبادت وخداشناسي و تفكر در خلقت آسمان وزمين گردش شب و روز واسرار گيتي است در دستيابي و رسيدن به آرزوي زندگي منحصرنموده، انساني بي باور بري تأمين مقاصد دنيوي و سلطهگري وچپاول حقوق همنوعان خود و بقاء قدرت هيچ قانون و مرزي رانمي شناسد، با زشت خويي و قلدري مرتكب هولناكترين جنايتتاريخي ميشود، اما مسلمان با ايمان به روز واپسين و سنجشاعمالش در ترازوي عدالت خدا، و عذاب جهنم در مقابلاعمال بد، خود را ملزم و پايبند به اوامر الهي ميداند وتخطي از حد وذات شرع را ظلم به نفس خود و جامعهاش ميداند.در اينجا امام جعفر صادق (رضي الله عنه) با صداقت قلبي ميفرمايد:دين مايه زينت و آرايش هر فرد مسلمان است، انسان بي دين همچو خانه مخروبهي مكان حشرات موذي است.

امام جعفر صادق (رضي الله عنه) در گزينه سوم ميفرمايد: بخشش وگشادهروي انسان مسلمان در تقوايش هويدا است، وقتي انساناين موجود ضعيف و مغرور وپرمدعا خود را شيفته و شيدي آرزوي نفساني و شيطاني كرد در مقابل خدايش ركوع و سجودنمي كند و از حق بندگي و پرستش سرپيچي و استكبار مي ورزد، و دربرابر تكاليف شرعي گردن نمي نهد. تيشه به ريشهي اصيلانسانيتش زده، چون هرگاه انسان نسبت به انجام واجبات ديني و اوامر خدايش خسيس و فرومايه باشد، كي نسبت به بندگانخدا سماحت و بخشش مي ورزد، از ديدگاه امامصادق (رضي الله عنه)سخاوت وكرم هر فردي را در تقوي و پرهيزگارش ريشه يابي نموده،و اساس انسان دوستي و ارج نهادن به حقوق ديگران و همياري رااز تقوي دانسته، و بالعكس مركز تمام خساستها و شرارتهااز الحاد و تكبر و دنياپرستي و نبود تقوي سرچشمه گرفته. امامصادق (رضي الله عنه) در گزينه چهارم ميفرمايد. نسل انسان ازآدم (عليه السلام)، در كليه حقوق و شئونات زندگي مساويند.قرآن كريم ميفرمايد: «ما شماها را از نفس واحده خلق نمودهايم» و در آيه ديگري ميفرمايد: «شماها را از آدم و حواء خلق كردهايم، و شما را به شعوب و قبايل تقسيم نموديم تاهمديگر را بشناسيد»، پس تفاوت و اختلاف دروني و بيروني سببشناسايي آنان است. يكساني و تشابه و تماثل به همديگرزندگي اجتماعي مردم را مختل و ناممكن ميسازد، اين نمونهي از سيره عملي و اخلاقي امام جعفر صادق (رضي الله عنه) و كليه اصحابنيك محمد و اسلاف صالح ماست. برهمين روش صحيح دورانديشي واقعبينانه بوده توانستهاند به اوج ارتقاء فرشتهها مظهر و اسوه تمام خوبيها نايل آيند.

امام صادق (رضي الله عنه) با دوربيني ايمان و فقاهتشبا ديده آيندهنگر به قضايا و رويدادها نگريسته و بري پويا شدن جامعه اسلامي و امت يكپارچه اسلامي از روش و سننرسول خدا اقتداء نموده، و تخطي و عدول از شرع مقدستاوان و جرم بسيار سنگين دانسته همچنانكه عمرو بن ابي المقدام قال: «كنت اذا نظرت الي جعفر بن محمد علمت انه من سلالة النبيين»

عمروبن ابي مقدم ميگويد:هرگاه من نگاهي به جعفربن محمد ميكردم ميدانستم او ازسلالهي پاك پيغمبران است، مسلماً كسي كه از خاندان نبوت است، سيره عمل و اخلاقش در فطرت پاك، و سرچشمهي زلالش با هيچ گماني آلوده نخواهد شد، پس مقتديان و رهروانواقعي او بايد متمسك براه و روش صحيح او گردند تا عيب وجعل و نقصاني تاريخي صاف و پر از افتخار آنان را مخدوشنكند. و عن بعض اصحاب جعفر الصادق قال: «دخلت علي جعفر وموسي بين يديه و هو يوصيه بهذه الوصية فكان مماحفظت منها انقال: يا بني اقبل وصيتي و احفظ مقالتي فإنك ان حفظتها تعيشسعيداً و تمت حميداً، يا بني انه من قنع بما قسم الله له اسغني ومن مدّ عينه الي ما في يد غيره مات فقيراً، و من لم يرض بما قسمالله عزوجل له اتهم الله تعالي في قضائه، و من استصغر زلة نفسه استعصم زلة غيره، و من استصغر زلة غيره استعظم زلة نفسه، يا بني من كشف حجاب غيره انكشفت عورات بيته، ومن سل سيف البغي قتل به، و من احتفر لأخيه بئراً سقط فيها و من داخلالسفهاء حقر، ومن خالط العلماء و قر، و من دخل مداخلالسوء اتهم، يا بني قل الحق لك و عليك، و اياك و النميمة فإنها تزرع الشحناء في قلوب الرجال، يا بني إذا طلبت الجود فعليك بمعادنه»

از بعضي از ياران جعفر صادق (رضي الله عنه)روايتشده،ميفرمودند، روزي رفتم خدمت امام جعفر صادق (رضي الله عنه)موسي فرزندش پيشش نشسته بود، امام پندش ميداد، بايننصايح من هم چندين نكات از آن را حفظ كردم، امام صادقميفرمود، ي فرزندم وصيت و پندم را قبول كن، و حرفهايمرا حفظ كن، اگر وصايايم را حفظ كنيد حياتت شكوفا و پر ازسعادت خواهد بود، و مردنت حميده و پسنديده، فرزندم هركسي به قسمت و سهم خدا راضي و قانع باشد هميشه غني و دارا استو هركسي چشمداشت مال مردم باشد، در حالتي فقير ميميرد،هركسي راضي به سهم خدا نباشد، خدا را در قضايش متهمنموده، هركسي ذلت نفسش را كوچك پندارد، اجتناب و دوري را از ذلت ديگران ميطلبد، هركسي ذلت ديگران را كوچك شمارد، ذلت نفس خود را بزرگ پنداشته، ي پسرم هركسي حجاب اسرارراازديگران بردارد عورت اهل خود را منكشف نموده، هركسي شمشير تجاوز و ظلم را بر حق و حقوق مردم بكشد، با همين شمشيركشته ميشود، هركسي چاهي بري برادرش بكند، خود به آنميافتد، هركسي با سفهاء و نادانان هماهنگ و مخلوط شود، باچشم حقارت به او مينگرند،و هركسي با اهل علم و عالمانهمنشين شود، متين و باوقار خواهد بود، هركسي به مكاني سوءبرود، مورد تهمت قرار ميگيرد، ي پسرم حق را بري خودت وبرخودت بگو، بپرهيز از شيطنت چون شيطنت بذر كينه وعداوت را در دل مردمان ميپاشد، ي پسرم هرگاه عطا و بخششرا از تو طلبيدند. بر تو است روگشادي و جوانمردي .عزيزانم دقت كنيد از وصيت آموزندهي اين سلاله پاك نبوت، كه دربرگيرنده كليه جوانب عبادي ، اجتماعي ، حقوقي وسياسي مي باشد كه فرزند دلبندش را به آن ملزم نموده، اين قطراتپندي كه از كلام شيرينش چكيده و در قلب مباركش شكوفيده،درس اعتماد به نفس و قناعت و فريادرسي و رضايت به قضا وقدر الهي ، و تواضع و فروتني و قداست و ارج نهادن به ديگرانو محافظت از اسرار مردم و دفاع از كرامت خود و اجتناب از تعدي و سلطهگري و احترام نهادن به مسلمين و دوري جستن ازناداني و همراهي با دانايي به انسان آموخته، سيره عملي و اخلاقي امام

صادق (رضي الله عنه)در مورد همزيستي و مردم سالاري وجامعه صحيح و سالم و برخواسته از عدل و داد پروري و دور ازهرگونه تيوكراسي و تراژدي جامعه امروزي است، اسلاف صالحما هيچگاه در تكاپوي قدرتگرايي و بلعيدن حق و خونديگران نبودهاند. بلكه تمام هست و نيستشان را فدي حاكميت حكم خدا كردهاند از طرف ديگر رمز توفيق را درپرتوي حيات خود و نابودي ديگران نديدهاند بلكه ملاكعملشان حقشناسي و آزادي مردمان تحت ستم بوده از يوغاستبداد. و بر مبني (انما المؤمنون اخوه)

گام نهادهاند حسناسيوناليزمي و تعصب نژادي از ديدگاه آنان جهالت قرون وسطايي بوده، امام صادق (رضي الله عنه) با شناخت ديني و سياسي كهداشته با چشم همسوي و برابري و برادري به ملل گوناگون وبه نژادهي مختلف اللسان نگريسته، در همچو جامعهي كشمكشهي سياسي و انحراف فكري و عقيدتي وجود ندارد، امامصادق (رضي الله عنه) سيره عملي و اخلاقش را از سرچشمهي وحي واحاديث فخركائنات مكيده، هوا و ري نفساني و مادي هيچگاه وي را از صراط مستقيم منحرف ننموده اما عصركنوني يعني عصر دلهره، فرسخها دور از عمل به وحي واحاديث و روش اسلاف صالح است. جهان اسلام امروزه براثرلغزشهي خودپسندي و سياست مغاير با ايده اسلام و روشاسلاف نيك صفت، به هزاران معضل سياسي و اجتماعي واقتصادي دامنگير شده، در حالي كه بزرگترين منابع طبيعي اقتصادي در دست دارند، و داري قانون الهي و غني هستند كهتمام ملل دنيا را به اوج تعالي و ترقي رسانده، ولي ملتي كهديروز پيك و همي رحمت بود بري جهانيان و انسانهي بردهكشو وحشي صفت، امروز با اعمال (كل حزب بمالديهم فرحون)

و (انا خيرمنه)

،

به حاشيه رانده شده هر روز با هزاران برچسبنامشروع و ضد انساني از طرف دشمناني قسم خوردهاش ازصحنهي گيتي پاك ميشود به قول كردان (دار هورهي لي خوتي نه بي ناقلشي ) مسلمانان در عصر كنوني با ايدههي گوناگون و مذاهب مختلف و با اخلاقي آنارشيسمي به جان همافتادهاند، و با كمال وقاحت خون يكديگر را حلال و مباحميدانند، در حالي كه كفر جهاني هر آن زيادتر به كشفياتعلمي و تكنيك و سلطهگري بر جهان دست مييابد. ما مسلميندر ابتداء شروع جنگ مذهب و خودكشي هستيم، چشم حقانيت راخوابانيدهايم و به بدايع تمسك جستهايم، ما مي بينيم برادرانمسلمان ما در تمام گوشههي دنيا قلع و قمع و كشت و كشتارو آواره ميشوند و هر روز به طور فزاينده به عناوينجنايت و نسل كشي مورد هجوم و ستم قرار ميگيرند ولي مسلمانان و حاكمانشان به خاطر بقاء قدرت يا نظارهگر ويا همگام با كفر جهاني مزدوريت و خيانت خود را نسبت بهاسلام و امت اسلامي روا ميدارند، اين نوع تسليم در مقابليهوديت و مسيحيت و تقبل سرداري آنان با روح اسلام و ايمان هماهنگي و توازن ندارد، و با خط و مشي سياسي و اجتماعي رسول خدا و اصحاب و اسلافش كاملاً در تباين و تضاد است،آيين اسلام با سعه صدر و جهانبيني دقيقش همفكر و همياري وكمك از كفر و باكفر را برعليه مسلمين به هر بهانهي باشدخارج از حيطهي خود دانسته، و هر مارك و برچسبي را ازحيله مكاران شيطان صفت كفر دانسته، حضرت علي كرم الله وجهه وقتي با معاويه جنگيد، هرچند طبق حديث رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) (تقتلك الفئه الباغيه) و اجماع اصحاب مبارزهاش جنبهي حقرا به خود گرفته، در عين حال وقتي از وي سؤال ميشود درمورد جنگ معاويه با او، فرمود: (اخواننا في الدين بغوا علينا) برادران ديني ما هستند بر ما ظلم روا داشتند، اينست اخلاق نيك نياكان ملايك گونه ما. و عن احمد بنعمرو بن المقدام الرازي قال: وتع الذباب علي المنصور فذبهعنه، فعاذبه حتي اضجره، فدخل جعفر بن محمد فقال لهالمنصور، يا ابا عبدالله لم خلق الله عزوجل الذباب، قال: ليذل به الجبابرة

از احمد پسر عمر و پسر مقدام رازي نقل شده،روزي مگسي بر صورت منصور خليفه وقت نشست مگس را دفعكرد، مگس برگشت، باز هم دفع كرد، تا خليفه را به ستوهآورد، همزمان امام جعفر بن محمد داخل ميشود منصور عرضميكند، يا اباعبدالله چرا خدا مگس را آفريده؟ امام صادق(رضي الله عنه) با صداقت و شهامت بي نظير و با لحن رسا و واضح درجواب حاكم وقت مي گويد، تا گردن كشان و متكبران و ستمگرانرا با آن ذليل و ملول كند. اينست سيره عملي و اخلاقي ديني و اسلامي اين رادمرد تاريخ و اين مقتدي شجاع و صادقواقعي پس بايد ما مسلمانان عملاً نه تظاهراً سيره عملي واخلاقي اسلاف صالح خود را در نقش عملي و تربيتي جامعه اسلامي دخيل نمايم تا انشاء الله متخلق به روش و آداب و سنن آنان گرديم.

و اخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمين.

/ 1