شكوفايي بحث‏هاي كلامي در عصر امام صادق عليه‏السلام و علل آن - شکوفایی بحث های کلامی در عصر امام صادق(علیه‏السلام) و علل آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شکوفایی بحث های کلامی در عصر امام صادق(علیه‏السلام) و علل آن - نسخه متنی

نبی‏الله ابراهیم زاده آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








شكوفايي بحث‏هاي كلامي در عصر امام صادق عليه‏السلام و علل آن

نبي‏الله ابراهيم‏زاده آملي
آغاز پيدايش علم كلام در جهان اسلام تحقيق بيش‏تر و عميق‏تر درباره موضوع بحث (شكوفايي بحث‏هاي كلامي در عصر امام صادق عليه‏السلام و علل آن) مي‏طلبد تا درباره پيشينه علم كلام و آغاز پيدايش آن در جهان اسلام، كندوكاوي هر چند كوتاه صورت گيرد. بر اين اساس و به عنوان پيش‏درآمد بحث، به بررسي و تحقيق پيرامون تاريخ پيدايش علم كلام در اسلام مي‏پردازيم.

علم كلام و يا بهتر بگوييم علم اعتقادات، كه به خاطر نقش حساس و تعيين كننده آن در گرايش‏هاي عقيدتي و عملي، از آن به «فقه اكبر» تعبير مي‏شود - در برابر، علم فقه و فروع فقهي كه به آن «فقه اصغر1» مي‏گويند - از كهن‏ترين علوم ديني و دانش‏هاي بشري است.2 در باره تاريخ پيدايش علم كلام در ميان مسلمانان اختلاف نظر هست. آن چه مسلّم است اين است كه بحث‏هاي كلامي در شكل‏هاي گوناگون آن (آموزش اصول اعتقادي، مناظره و مجادله و نيز پرسش و پاسخ پيرامون مسايل اعتقادي، بلكه مطلق معارف اسلامي) از آغاز رسالت پيامبر گرامي اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در سطح گسترده مطرح بوده است و با اين شيوه‏ها نيازهاي مسلمانان به اين گونه مسايل توسط خود آن حضرت و يا تربيت يافتگان راستين مكتبش، و در رأس آن‏ها حضرت علي عليه‏السلام برطرف مي‏شد.

اين شيوه‏ها پس از رسول گرامي اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله از سوي جانشين به حق آن حضرت، امام علي عليه‏السلام ادامه يافت. موقعيت ممتاز علمي علي عليه‏السلام موجب شد تا او به عنوان يگانه مرجع پاسخ‏گويي به پرسش‏هاي علمي و عقيدتي شناخته شده و هيچ رأي و نظري مخالف رأي و نظر او در افكار عمومي پذيرفته نشود.

پس از گذشت اين دوران طلايي، پيدايش فرقه‏هاي گوناگون مذاهب اسلامي از يك سو، و باز بودن درهاي جهان اسلام و آزاد بودن طرح همه گونه مسايل علمي و اسلامي از سوي ديگر، موجب شد تا هر كس بتواند آزادانه آرا و عقايد ديني - مذهبي خويش را بيان كند. در اين ميان برخي از مسايل اعتقادي، نظير جبر و اختيار و بحث عدل بيش‏تر مطرح بوده و بحث‏ها و مناظره‏هاي بسياري را به دنبال آورده است.3 با اين كه ائمه عليهم‏السلام بعدي نيز همان راه و روش پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و علي عليه‏السلام را در تبيين و تشريح درست مسايل اسلامي و در رأس آن، مسايل اعتقادي تداوم بخشيدند، ولي به خاطر ناشناخته ماندن جايگاه بلند علمي - اسلامي آنان براي عامه مسلمانان و عدم پذيرش ديدگاه آنان از سوي علما و پيشوايان مذاهب ديگر از يك سو و دامن زدن به اختلاف آرا و كشمكش‏هاي مذهبي توسط حكّام جور اموي و عباسي از سوي ديگر، زمينه گسترش بحث‏ها و مناظرات كلامي، بيش‏تر فراهم شد، و در مواردي هم سبب بروز جنجال‏ها و خشونت‏هاي تند سياسي - نظامي گرديده و پيامدهاي تلخ و زيانباري را به دنبال آورد.

اين بحث‏ها و مناظره‏ها رفته رفته به حوزه‏هاي درسي كلامي - عقيدتي كشيده شد و پس از آن به تدوين كتب كلامي، و در نتيجه تأسيس مكاتب كلامي مهم و مستقلي (در كنار مذاهب اسلامي) منجر گشت.4 اولين متكلم صدر اسلام چنان كه پيش از اين اشاره شد، مباحث كلامي به خاطر در برداشتن مسايل زيربنايي اسلام يعني عقايد ديني، در آيات قرآن به طور گسترده مطرح شده، و رسول اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نيز به تبيين مسايل عقيدتي اسلامي به شكل‏هاي گوناگون مي‏پرداخت.

به تصريح انديشمندان اسلامي، اولين كسي كه به طور مشخص و به صورت عقلاني و استدلالي به مباحث اعتقادي پرداخت، حضرت اميرمؤمنان علي عليه‏السلام بود. آن حضرت در خطبه‏ها، دعوت نامه‏ها، مناظرات و مذاكرات، معارف اسلامي را با دستمايه عقلاني و به همراه استدلال‏هاي عقلي مطرح مي‏ساخت. همو بود كه اولين بار در باره ذات و صفات باري، و نيز در باره حدوث و قدم، بساطت، تركيب، وحدت، كثرت و غير اين‏ها بحث‏هاي عميقي را مطرح كرد، كه در نهج‏البلاغه و روايات مستند شيعه مذكور است.5 اولين مسأله كلامي اما اولين مسأله كلامي مورد اختلاف چه بوده و از كي مطرح گرديده؟ در پاسخ بايد گفت: اختلاف بر سر رهبري و جانشيني پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نخستين و حادترين و ديرپاترين مسأله كلامي پس از رحلت آن حضرت مي‏باشد.6 بعد از جدال و نزاع در مسأله امامت و جانشيني پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به دنبال سقيفه، جنگ صفين (سال 37 هجري) نيز با دسيسه بازي، سياسي كاري و نيرنگ معاويه و عمروعاص، منتهي به تعيين خليفه از سوي ابوموسي اشعري(42ه··ق) و عمروعاص شد، كه اين خود عامل پيدايش گروهي مخالف و تندرو به نام خوارج گرديد، كه به شدّت در برابر علي عليه‏السلام موضع مي‏گرفتند؛ و تن دادن آن حضرت به حكميت را مخالف صريح قرآن مي‏دانستند، و مدعي شدند طبق صريح آيه قرآن، حَكَمْ تنها خدا است و بس.7 در حالي كه خود آنان در گرماگرم جنگ صفين فريب قرآن بر سر نيزه كردنِ معاويه و طرفدارانش را خوردند و علي عليه‏السلام را براي پذيرش حكميت تحت فشار قرار دادند. به دنبال مسأله حكميت، مسأله ديگري از سوي اين گروه تندرو مطرح شد، و آن اين بود كه «مرتكب گناه كبيره كافر و مهدورالدم است»8؛ و خود نيز گناه كبيره را تفسير و تعيين مي‏كردند!9 پيدايش معتزله و اشاعره طرح اين مسأله از سوي خوارج، مخالفت‏هايي را در پي داشت. از جمله كساني كه به مخالفت برخاست، حسن بصري (21-110 ه·· ق) بود. او كه برخي علما تشكيل نخستين حوزه درسي فراگير و مستقل كلامي را بدو نسبت مي‏دهند10، در جلسات درس به شدت اين رأي خوارج را نكوهش كرده، و مرتكب كبيره را «مؤمن منافق» دانست.

يكي از شاگردان او به نام «واصل بن عطاء» (80-131ه·· ق) اين رأي استاد را نپذيرفت، و از كلاس درس او كناره گرفت، و اعتزال و جدايي گزيد. او در برابر رأي خوارج و حسن بصري، رأي ميانه‏اي ارايه كرده و گفت:

[مرتكب كبيره نه مؤمن است و نه كافر، بلكه فاسق است. ] بدين ترتيب فسق را منزلتي سوّم و مستقل از دو پايگاه ايمان و كفر قرار داد.

اين اعتزال و جدايي واصل، و طرح مسأله «منزلةٌ بين منزلتين» سرآغاز پايه‏ريزي اولين مكتب كلامي مستقل (معتزله) به شمار مي‏آيد؛ و بدين خاطر او را بنيان‏گذار مكتب معتزله مي‏دانند.

پس از مدتي شخصي به نام ابوالحسن علي بن اسماعيل بصري اشعري (261-330 ه·· ق) كه ابتدا بر مكتب معتزله بود، و آراي معتزله را از استاد و ناپدريش ابوعلي جُبّايي فرا مي‏گرفت، پس از چهل سال پيروي از مكتب اعتزال، تحت تأثير احمد حنبل به مخالفت با افكار معتزله پرداخت، و در جلسه سخنراني به طور رسمي ديدگاه‏هاي تعزله در باره قضا و قدر (يا جبر و اختيار) و عدل الهي و نيز حسن و قبح عقلي و غير آن را مخالف اسلام معرفي و از آن‏ها بيزاري جست. بدين طريق دومين مكتب مستقل و مهم كلامي يعني (اشعري) پايه‏ريزي شد.11 اينك پس از آشنايي اجمالي با پيشنيه علم كلام در اسلام، به بررسي علل شكوفايي علم كلام در زمان امام صادق عليه‏السلام مي‏پردازيم. اين علل دو نوع بوده‏اند: 1ـ علل اصلي؛ 2ـ علل فرعي.

علل اصلي شكوفايي علم كلام در عصر امام صادق عليه‏السلام بررسي‏ها نشان مي‏دهد كه چند علت زير به عنوان مهم‏ترين و اصلي‏ترين علل محسوب مي‏شوند:

1. پيدايش و رشد مكاتب كلامي مهم معتزله و اشاعره چنان كه بيان شد مهم‏ترين مكاتب كلامي اسلامي - پس از مكتب كلامي شيعه اماميه كه در مجموعه سخنان گران‏سنگ پيشوايان معصوم ديني عليهم‏السلام و در جوامع روايي بجا مانده از آن‏ها وجود دارد- مكتب كلامي معتزله و اشاعره است، كه شالوده اصلي آن‏ها در دوران امام باقر و امام صادق عليهم‏السلام عقيده شگل گرفت. گرچه هسته اوليه آن‏ها پيش از اين زمان تحت نام‏هاي «قدريّه» و «جبريّه» وجود داشته است و اين دو گروه در اثر تحريكات حكام اموي به كشمكش‏ها و مناظرات و مشاجرات پرتنش مذهبي- كلامي مي‏پرداختند، ولي در عصر اين دو امام بزرگوار اختلاف آرايشان به خاطر بحث در باره اين مسأله كه «آيا مرتكب گناه كبيره كافر است يا مؤمن؟» به نقطه اوج خود رسيد، و با كناره‏گيري واصل بن عطاء از كلاس درس حسن بصري كه او نيز گرايش به قدري مذهبي و تفويض داشت، موجب پيدايش مكتب اعتزال گرديد. به دنبال آن و بعد از مدت زمان نسبتا طولاني كشمكش و مناظره و بحث در باره مسايل گوناگون ديني - كلامي، مكتب كلامي اشاعره به وجود آمد.12 گرچه اين اختلاف آرا، مناظرات و مشاجرات، آثار و پيامدهاي شومي در جامعه اسلامي آن زمان به جا گذاشت، ولي به نوبه خود عاملي در جهت تضارب آرا و مباحث كلامي و اعتقادي گشته و شكوفايي و بالندگي بيش‏تر آن مباحث را به همراه داشت.

2. فضايي باز سياسي از عوامل مهم نشر معارف اسلامي و شكوفايي علم كلام در عصر امام صادق عليه‏السلام ، فراهم آمدن فضاي نسبتا باز سياسي - اجتماعي مي‏باشد.

بر كسي پوشيده نيست كه علم و دانش و پژوهش‏هاي علمي و فراگيري، فضاي خاص خودش را مي‏طلبد، و آن هم محيطي دور از تنش‏ها و التهاب‏هاي سياسي و برخوردار از آرامش و امنيت سياسي - اجتماعي است، در چنين فضايي است كه انديشه‏هاي مستعد زمينه رشد مي‏يابند و انديشمندان و پژوهش‏گران مسايل علمي مختلف، براي دانش اندوزي و دانش آموزي و نشر آن به تكاپو مي‏افتند. و نيز در سايه اين رشد و شكوفايي علمي است كه آموزش و پرورش، فراگير شده و جهل و ناداني و بيسوادي از جامعه رخت بر مي‏بندد.

چنين فضاي نسبتا باز سياسي - اجتماعي در عصر امام صادق عليه‏السلام به وجود آمده بود؛ زيرا اين دوران مصادف شد با درگيري و نزاع ميان دو گروه رياست طلب و طمّاع بني‏اميه و بني‏عباس، براي دستيابي به حكومت و رياست غاصبانه.

آنان براي رسيدن به قدرت، همچون گرگ‏هاي گرسنه به جان هم افتاده بودند.به حدي اين دو گروه قدرت طلب و دنياپرست به كشمكش و درگيري سياسي - نظامي پرداخته و باهم مشغول شدند كه از اوضاع سياسي - اجتماعي اطراف خود غافل ماندند و يا اين كه فرصت و قدرت پرداختن به اين‏گونه مسايل را نداشتند.

ره آورد مثبت اين مبارزات و كشمكش‏ها ايجاد فضاي باز سياسي و در نتيجه زمينه لازم جهت اظهار عقيده و آزادي بيان بوده است. در چنين فضاي مناسبي عامه مسلمانان و در رأس آنان انديشمندان و متكلمان اسلامي فرصت را غنيمت شمرده و به بحث و تحقيق در باره مسايل علمي - اسلامي بويژه مسايل كلامي و اعتقادي پرداختند و بدين طريق موجبات رشد و شكوفايي علوم اسلامي بويژه علم كلام را فراهم كردند.

3. نقش امام محمد باقر عليه‏السلام در بررسي علل شكوفايي علم كلام در زمان امام صادق عليه‏السلام ، به يك عامل مهم و مؤثر ديگر نيز در اين زمينه بر مي‏خوريم كه ما از آن به عنوان «عامل پيشيني» ياد مي‏كنيم؛ و آن: «نقش امام محمد باقر عليه‏السلام » در پويايي علم كلام است.

به بيان روشن‏تر، مي‏توان گفت تحول علمي و فضاي باز سياسي، پيش‏تر از دوران امام صادق عليه‏السلام ، يعني از دوران زندگاني پدر بزرگوارش حضرت امام باقر عليه‏السلام آغاز شده، و در دوران زندگي امام صادق عليه‏السلام اين تحول شگرف علمي و فرهنگي تداوم يافته است.

به گواهي مورخان و محققان اسلامي حضرت امام باقر عليه‏السلام در شكوفايي علوم اسلامي بويژه علم كلام در آن مقطع حساس تاريخ اسلام نقش مهمّي داشته است.

پس از امام باقر عليه‏السلام با پيگيري‏هاي مداوم فرزند بزرگوارش، يگانه دوران، امام جعفر صادق عليه‏السلام راه و روش علمي - كلامي آن امام گرامي به ثمر نشست، و حاصل آن، پايه گذاري مكتب علمي - كلامي تشيع شد.13 بيش‏تر فعاليت‏ها و بيانات اعتقادي امام باقر عليه‏السلام پيرامون دو اصل توحيد و امامت دور مي‏زد، زيرا اين دو اصل بيش‏تر معركه آرا بود.

اهمّ اقدامات امام باقر عليه‏السلام در تبيين دو اصل توحيد و امامت عبارت بود از:

الف) نهي از تفكر در ذات حق كه به خاطر رواج افكار ما ديگري و دهري مذهبي مطرح بود.

ب) رد ديدگاه‏هاي مشبّه، مجسمّه و معطلِّه؛ (چون گروهي خدا را با مخلوقاتش تشبيه مي‏كردند، گروهي ديگر براي خدا جسم قايل بودند و گروه ديگري نيز توصيف حق‏تعالي را به كلي مجاز ندانسته و آن را تعطيل اعلام كرده بودند. امام با اعتقادات هر سه گروه مبارزه كرد).

ج) رد و ابطال نطريات پيروان جبر و تفويض ؛ (يعني مبارزه با دو گروه اشاعره و معتزله و نفي و تعديل ديدگاه‏هاي كلامي آن دو.) د) ارايه تعريف درستي از ايمان؛ (گروهي ايمان را اعتقاد و باور قلبي، و گروه ديگري اقرار زباني، و دسته‏اي ديگر تنها در عمل منحصر مي‏دانستند.) امام باقر عليه‏السلام با ارايه تعريف جامعي از ايمان، به كشمكش‏ها پايان دادند و فرمودند:

اَلاْيمانُ اِقْرارٌ و عَمَلٌ و الاْسْلامُ اِقرارٌ بلاعَمَلْ14 ايمان: اقرار (باطني) و عمل، و اسلام: اقرار بدون عمل است.

ه··) تبيين مفهوم امامت؛ (اين كه امامت نيز مانند نبوّت يك منصب الهي است.)15 4. نقش امام صادق عليه‏السلام نقش حضرت امام صادق عليه‏السلام در احياي فرهنگ اسلام و شكوفايي علم كلام بسيار تعيين كننده است. در واقع بايد آن را عامل اساسي و «علة العلل» همه عوامل و علل شكوفايي علم كلام دانست.

پيش از آن كه به تبيين نقش آن حضرت در شكوفايي علوم اسلامي بويژه علم كلام بپردازيم، خوب است از چند عامل جانبي ديگر ياد كنيم، كه در موفّقيت آن حضرت نقش چشم‏گيري داشته‏اند.16 آن عوامل جانبي عبارتند از:

الف) سن و مدت امامت نسبتا طولاني آن حضرت.

امام جعفر صادق عليه‏السلام در سال 80 (يا 83) هجري قمري به دنيا آمد. و در سال 148 هجري به شهادت رسيد، بنابراين عمر شريفش 68 سال مي‏باشد، كه از اين جهت از ساير ائمه عليهم‏السلام ممتاز مي‏باشد.

هم‏چنين مدت امامت آن حضرت (كه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام باقر عليه‏السلام در سال 114 هجري قمري آغاز و تا سال 148 هجري قمري ادامه يافت)، 34 سال مي‏باشد. بر اهل تحقيق پوشيده نيست كه اين مدت عمر و امامت در ميان ائمه عليهم‏السلام طولاني‏ترين زمان به حساب مي‏آيد، و اين خود از عوامل ياري دهنده آن حضرت در تحقق اهداف الهي امامتش مي‏باشد.

ب) موقعيت سياسي - اجتماعي موقعيت سياسي -

اجتماعي امام صادق عليه‏السلام از ميان ائمه عليهم‏السلام يك موقعيت كاملاً استثنايي بود؛ زيرا آن حضرت در مقطعي از زمان مي‏زيسته كه مي‏توان آن را «دوران بحران قدرت سياسي» ناميد. اين بحران خود زمينه مناسبي براي انجام كارهاي علمي و فرهنگي ايجاد نمود.

امام صادق عليه‏السلام در دوران 34 ساله امامتش حدود 7 سال آن را با حكّام بني‏اميه هم عصر بود، كه در اين دوران آن‏ها با رقيبان سياسي خود از بني‏عباس در جنگ و ستيز نظامي به سر مي‏بردند، و فرصت كنترل اوضاع سياسي و فرهنگي را نداشتند. پس از آن‏ها 27 سال در زمان عباسيان امامت داشت.

گرچه بني‏عباس در اين مدت از درگيري نظامي با بني‏اميه فارغ شده بودند، اما با قيام‏هاي پي‏درپي علويان مواجه بوده و بر اوضاع سياسي به طور كامل مسلّط نشده بودند؛ از اين رو، پايه‏هاي حكومتشان سست و لرزان بوده و قدرت پرداختن به مسايل ديگر و كنترل اوضاع سياسي را نداشتند.

چنين موقعيتي براي حضرت امام صادق عليه‏السلام و شاگردان او زمينه نشر معارف ديني را فراهم كرده بود.17 ج) گسترش علوم و پيدايش افكار و آراي گوناگون.

عصر امام صادق عليه‏السلام همزمان بود با انتشار علوم اسلامي و انساني از قبيل تفسير، فقه، حديث، كلام، انساب، لغت، شعر، طب، تاريخ، نجوم و غير آن و نيز پيدايش افكار و انديشه‏هاي مختلف، به طوري كه سبب پيدايش مذاهب اسلامي و مكاتب كلامي شده بود. در اين عصر از يك سو كتب فلسفي و كلامي از يوناني به عربي ترجمه شد. و از سوي ديگر افكار الحادي و به اصطلاح زنديق مسلكي رواج شاياني يافته بود، اين‏ها خود عواملي بودند كه در آن فضاي باز سياسي، تضارب آرا و برخورد انديشه‏ها را فراهم كرده و علما و انديشمندان اسلامي و در رأس آنان حضرت امام جعفر صادق عليه‏السلام را به دفاع از ارزش‏هاي علمي - اسلامي برانگيخته بود، زيرا خوف آن بود كه صاحبان انديشه‏هاي نادرست و سردمداران كفر و الحاد با رواج شبهات عقيدتي و ايجاد تفرقه و تشتت آرا كار نيمه تمام بني‏اميه در محو كامل فرهنگ اصيل اسلام ناب محمدي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را به اتمام رسانيده، و به اهداف پليد خويش جامه عمل بپوشانند.

آري، چنين عصري با چنين ويژگي‏هايي ضرورت ايجاد تحوّل بنيادين علمي- فرهنگي، همراه با تبيين مباني اصيل اسلامي را ايجاب مي‏كرد. براي همين بود كه امام صادق عليه‏السلام جهاد همه جانبه‏اي را در سنگر فرهنگ و علوم اسلامي آغاز، و پرچم مبارزه فرهنگي را كه پدر بزرگوارش امام باقر عليه‏السلام برافراشته بود بر دوش كشيد.

امام جعفر صادق عليه‏السلام آموزگار بزرگ بشريت بود و با فضايل و سجاياي بي‏مانند اخلاقي و كمالات والاي انساني در اوج قله شرف و مجد و عظمت قرار داشت.

هر چند در ساختمان بناي عظيم «مذهب جعفري اثني عشري» پيشوايان پيش از او و پس از او نيز نقش داشتند، و از خود پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله كه شهر علم و دانش بود آغاز شده و با علي عليه‏السلام كه دروازه آن شهر بود، و نيز امامان بعدي عليهم‏السلام تداوم يافت، ليكن تكميل و تأسيس اين بناي عظيم ديني- مذهبي (مكتب تشيع) به نام مبارك آن حضرت ثبت شده است.

در اين‏جا چند نمونه از اعتراف دانشمندان مسلمان و غير مسلمان را در باره شخصيت عظيم علمي امام جعفر صادق عليه‏السلام و نقشي كه آن حضرت در تبيين مسايل ديني - اسلامي و تربيت شاگردان برجسته ايفا كرده است، مي‏آوريم:

مالك بن انس، مؤسس مذهب مالكي در اين باره مي‏گويد:

در فضيليت و دانش و عبادت و پرهيزكاري، بلند مرتبه‏تر از جعفربن محمد عليه‏السلام نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده و نه به خاطر كسي خطور كرده است.18 ابوحنيفه، بنيانگذار مذهب حنفي، كه خود نيز از شاگردان امام جعفر صادق عليه‏السلام است، مي‏گويد:

منصور خليفه عباسي مرا گفت: هيچ مي‏داني كه آوازه دانش و فضيلت جعفربن محمد عليه‏السلام در سراسر دنياي اسلام پيچيده و او را در ميان مردم موهبتي عظيم است؟ سپس از من خواست كه معضلات مهم فقهي و مشكل‏ترين مسايل علمي را تهيه و با او به مناظره برخيزم و مغلوبش كنم! من نيز چهل مسأله بسيار دشوار فقهي و علمي را آماده [كردم] و به امر منصور، در مجلس با او به مباحثه و مناظره نشستم، او به يكايك پرسش‏هايم پاسخ داد. از آن پس دانستم كه جعفربن محمد عليه‏السلام اعلم وافقه زمان است.19 نويسندگان كتاب «مغز متفكر جهان شيعه» كه دهها تن از دانشمندان غربي مي‏باشند، در باره رنسانس علمي كه توسط امام جعفر صادق عليه‏السلام به وجود آمده است، در اين كتاب با باز كردن عنواني در قالب اين پرسش: آيا عصر تجدد در علم را جعفر صادق عليه‏السلام بوجود آورد؟ با بيان نمونه‏هايي از نظريات جديد آن حضرت در باره علوم جغرافيا، نجوم، فيزيك، شيمي وغير آن اثبات مي‏كند كه آن حضرت عصر تجدد در علم را كه اصطلاح امروزين آن در غرب «رنسانس علمي» است، به وجود آورده است.*20 «رونالدسن» خاورشناس معروف در باره شيوه درس امام صادق عليه‏السلام مي‏نويسد:

او داراي مكتبي شبه سقراطي است! شاگردانش در پيشرفت علمي فقه و كلام سهم بسزايي داشتند، و دو تن از شاگردانش «مالك و ابوحنيفه» بودند كه صاحب مذاهب فقهي گرديدند. يكي از شاگردان او به نام «واصل بن عطاء» (رهبر معتزله) در جدل و بحث، ديدگاه‏هايي از خود ارايه داد كه سبب اخراج او از جلسه درس امام جعفر صادق عليه‏السلام گرديد.21 عبدالله بن مقفّع و عبدالكريم بن ابي العوجاء، دو تن از زنديقان عصر، در مسجد الحرام به تماشاي مردم ايستاده بودند. ابن مقفّع به ابن ابي العوجاء رو كرده، و با اشاره به امام صادق عليه‏السلام مي‏گويد:

از ميان اين جمع تنها اين شيخ شايسته نام انساني است! سپس شمه‏اي از فضايل علمي امام عليه‏السلام را برايش بازگو مي‏كند.

ابن ابي العوجاء به سوي امام آمده و با او به بحث علمي مي‏پردازد، و چون خود را در برابرش زبون و مغلوب مي‏يابد، زبان به مدحش مي‏گشايد!22 امام جعفر صادق عليه‏السلام ، مناظرات و مباحثات زيادي با علماي مذاهب و مكاتب ترتيب داده بود، و در اين مناظرات (كه برخي از آن‏ها بسيار طولاني است) برحسب درك و فهم مخاطبان و با استفاده از شيوه‏هاي گوناگون استدلال، به بحث و مناظره مي‏پرداخت.

از جمله مناظرات آن حضرت، مناظرات متعددي است كه با ابوحنيفه پيشواي مذهب حنفي انجام داده است، و در همه آن‏ها بر او چيره شده، و ابوحنيفه در برابر مقام بلند علمي آن حضرت زبان به عجز و ناتواني گشوده است.23 غرض امام از اين مناظرات اين بود كه به ابوحنيفه و بلكه بالاتر به مردم مسلمان بفهماند كسي شايسته زعامت ديني و مقام پيشوايي بر مردم مسلمان است كه بر تمام علوم اسلامي احاطه و بر اخبار غيبي نيز آگاهي داشته باشد. روشن است كه چنين احاطه علمي و آگاهي‏هاي غيبي تنها اختصاص به كساني دارد كه از الهامات غيبي و افاضات خاص الهي برخوردار باشند، و چنين كسي در جهان، پيامبر گرامي اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمه اهل بيت او مي‏باشند وبس.

از جمله كسان ديگري كه امام جعفر صادق عليه‏السلام با آنان به بحث و مناظره نشسته است، گروهي از دانشمندان دهري مذهب مشهور به «زنديقان» يا «زنادقه» بوده‏اند. مهم‏ترين آن‏ها عبارت بودند از:

عبدالكريم بن ابي العوجاء، عبدالملك مصري، عبدالله بن مقفع، ابوشاكر ديصاني و تني چند از طبيبان هندي در دربار عباسيان.

اين افراد در بحث‏ها و مناظرات خود با امام پس از ساعت‏ها بحث و طرح پرسش‏هايي از محضر آن حضرت، جواب‏هايي مستدل و محكم دريافت مي‏كردند، و در برابر عظمت علمي امام و منطق قوي او چاره‏اي جز تسليم و تواضع نداشته‏اند. گرچه برخي از آن‏ها به خاطر عناد و لجاجتي كه داشتند در برابر حق و حقيقت سرفرود نياورده و مسلمان نشدند، ولي بسياري از اين گونه افراد در خلال بحث‏ها و مناظرات با امام وجدان خفته آن‏ها بيدار و راه حق را تشخيص مي‏دادند وبه دست آن حضرت مسلمان مي‏شدند؛ و حتي محمدبن مقلاص آن چنان مجذوب بيان امام عليه‏السلام و مقهور منطق قوي او شد كه راه غلو را در پيش گرفت.24 در اين‏جا يك نمونه از بحث و مناظره امام صادق عليه‏السلام را از كتاب اهليلجه كه توسط مفضل بن عمر روايت شده است مي‏آوريم. در اين بحث امام شيوه مجادله با شكاكان و كساني كه در آغاز راه معرفت بوده‏اند را نشان مي‏دهد.

امام در اين مناظره، اين گونه سخن را آغاز كرده و مي‏پرسد:

به من بگو آيا به همه سوي جهان رفته‏اي و به پايان آن رسيده‏اي؟ آيا به پايان همين آسماني كه ديده مي‏شود پا نهاده‏اي، يا به عمق زمين فرو رفته‏اي و در سرزمين‏هاي گوناگون گردش كرده‏اي؟ چه مي‏داني شايد آنچه را رد مي‏كني، نتوانسته‏اي با حواس خود بيابي و دانشت بدان نرسيده است، و هرگاه از در انكار به در آمدي، و به وادي شك پا نهاده‏اي، اميد است كه سرانجام به معرفت (خدا) دست يابي!25 5. نقش شاگردان امام صادق عليه‏السلام يكي ديگر از عواملي كه موجب شكوفايي علم كلام و ساير علوم اسلامي در عصر امام صادق عليه‏السلام شد، وجود شاگردان برجسته آن حضرت در اين زمينه است. آن‏ها بخش مهمي از رسالت‏هاي علمي و فرهنگي امام صادق عليه‏السلام را بر دوش كشيدند، و به نشر آرا، افكار و نظريات مترقي و نوين آن حضرت در رشته‏هاي مختلف علوم و معارف اسلامي بويژه علم كلام پرداختند.

سيره پسنديده مردان بزرگ علم و انديشه در نشر معارف بشري و انتقال آن به نسل‏هاي پس از خود علاوه بر تدوين و تصنيف كتب، تربيت شاگردان شايسته و انديشمندان فرهيخته است. حضرت امام جعفر صادق عليه‏السلام نيز به عنوان يكي از بزرگ‏ترين آموزگاران جامعه بشري و از برترين فرهيختگان علوم اسلامي در اين جهت موفقيت شاياني داشته و به خاطر موقعيت استثنايي زماني و با استفاده بهينه و شايسته از فرصت طلايي به دست آمده، توانست شاگردان بسياري را تربيت كند.

مجموع شاگرداني كه از خرمن وجود اين شخصيت كم‏نظير در رشته‏هاي گوناگون علوم اسلامي و انساني بهره‏ها بردند، بنابر برخي از اخبار و روايات از چهار هزار نفر بيش‏تر است.26 از ميان اصحاب و شاگردان امام صادق عليه‏السلام گروهي بودند كه خود آن حضرت از آن‏ها به عنوان «متكلم» ياد كرده است. مانند هشام بن حكم، هشام بن سلام، حمران بن اعين، ابوجعفر احول معروف به مؤمن الطاق، و...27.

6. ترجمه آثار حكما و متكلمان بزرگ يوناني از عوامل ديگري كه موجب شكوفايي علم كلام در زمان امام صادق عليه‏السلام شده است، ترجمه كتب و آثار علمي حكما و متكلمان بزرگ يوناني به زبان عربي است. در محدوده جغرافيايي گسترده جهان اسلام و در ميان مسلمانان، افراد فراواني يافت مي‏شدند كه اهل فكر و مطالعه و تحقيق در آثار علما و حكماي مكاتب مختلف بودند و از چنان آزاد انديشي در فراگيري علوم و معارف برخوردار بودند كه فراتر از تحقيق و مطالعه در فرهنگ و عقايد ساير ملل و اديان، به تعليم و تدريس آثار علمي ديگر حكما و علماي مكاتب نيز همت گمارده بودند. اين خود زمينه پيدايش «نهضت ترجمه» را فراهم كرد.

مورخان اسلامي در چگونگي رواج علوم و فنون يونان در جوامع آن روز و نيز چگونگي انتقال آن به جامعه اسلامي، چنين نوشته‏اند:

علوم و فلسفه در آتن توسط سقراط به افلاطون و ارسطو و سپس به ديگر حكماي بزرگ آن شهر تعليم داده شد، و پس از مدتي تدريس و تعليم آن در آتن به ديگر شهرها بويژه شهر اسكندريه در مصر منتقل گشت؛ و پس از آن در زمان خليفه اموي «عمربن عبدالعزيز» از اسكندريه و مصر به ديگر شهرها و نقاط اسلامي بويژه به منطقه انطاكيه و نيز حرّان انتقال يافت.

يكي از كساني كه از او به عنوان نخستين مترجم اين آثار ياد مي‏شود خالدبن يزيدبن معاويه است. وي علاقه فراواني به علم كيميا داشته است. او به حكيم آل ابي سفيان شهرت داشت و مردي عالم و فاضل بود، و به علوم مختلف عنايت و عشق مي‏ورزيد.

خالدبن يزيد فرمان داد تا گروهي از فيلسوفان يونان كه در مصر ساكن بودند احضار شوند تا كتاب‏هاي كيميا را از يوناني و قبطي به عربي ترجمه كنند. چنان كه اشاره شد اين نخستين بار بود كه در جهان اسلام ترجمه كتاب از زبان يوناني به زبان عربي صورت گرفته است28، و پس از آن، كار ترجمه چنان رونق يافت، كه به نام «نهضت ترجمه» معروف شده است.

علل فرعي رشد و شكوفايي علم كلام در عصر امام صادق عليه‏السلام 1. نقش عمربن عبدالعزيز عمربن عبدالعزيز، كه در ميان خلفاي اموي چهره نسبتا خوبي داشته و مورخّان از او به نيكي ياد مي‏كنند؛ در مدت كوتاه خلافتش (99-101 ه··)، به اصلاحات سياسي- اجتماعي و برقراري عدالت و رعايت انصاف در ميان مردم دست زد. وي از مظالم و جفا كاري‏هاي فزون از شمار بني‏اميه نسبت به اهل بيت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله تا حد زيادي كاست و اندكي از حقوق از دست رفته و پايمال شده آنان را احيا نمود. او فدك را نيز به اهل بيت عليهم‏السلام برگردانيد بدين سبب توجه مسلمانان و علما را به خود جلب كرد، تا جايي كه برخي زبان به ستايش او گشودند.

دانشمند بزرگ معتزلي «عمروبن عُبَيد» در باره‏اش گفته است:

عمربن عبدالعزيز خلافت را بدون استحقاق تصاحب كرد، ولي چون عدالت به خرج داد سزاوار آن شد.29 او علاوه بر اين كه در جهت اصلاحات سياسي- اجتماعي و آزادي‏هاي فردي گام‏هايي برداشت، در بُعد فرهنگي و علمي هم اقداماتي نمود، از جمله اين كه نقل روايت از پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و كتابت آن را (كه تا آن هنگام از سوي ديگر حكّام بني اميه ممنوع اعلام شده بود و به شدت از آن جلوگيري مي‏شد) آزاد كرد30. هم‏چنين به علما و فقها بويژه حضرت امام محمد باقر عليه‏السلام احترام و اكرام شاياني كرد. وي علاوه بر آن كه خود شخصا با برخي از علما و گروه‏هاي مذهبي به مذاكرات علمي (بويژه كلامي- اعتقادي) مي‏پرداخت برقراري جلسات علمي و مباحثات كلامي را هم آزاد اعلام كرد.

اين اقدامات مترقي و خدا پسندانه او هم (بويژه آزاد گذاشتن نقل و كتابت حديث) گامي مؤثر در جهت رشد و شكوفايي علوم اسلامي مخصوصا كلام محسوب مي‏شود.

2. گسترش قلمرو جغرافيايي اسلام و ازدياد مسلمانان گسترش قلمرو جغرافيايي اسلام و ازدياد مسلمانان، موجب شد تا مردم اين سرزمين‏ها بويژه مردم سرزمين‏هايي مانند ايران، هند، چين و... كه داراي فرهنگ و تمدن كهن و ريشه‏دار بودند، به اسلام گرايش پيدا كنند و همراه با پرسش‏ها، اطلاعات و آگاهي‏هاي زيادي وارد حوزه تمدن و فرهنگ اسلام كردند به طور طبيعي اين گسترش حوزه جغرافيايي اسلام و ازياد مسلمانان با آن ويژگي كه اشاره شد، تلاقي فرهنگ‏ها، تبادل و تعامل دانش‏ها، برخورد ديدگاه‏ها و تضارب آرا را در زمينه‏هاي گوناگون علمي - فرهنگي از جمله در زمينه حكمت، كلام و اعتقادات به دنبال داشته است. روشن است كه اين تلاقي فرهنگ‏ها و تضارب آرا و تعامل فكري، عامل مهمي در جهت رشد فرهنگي مسلمانان و شكوفايي و بالندگي علوم اسلامي بويژه علم كلام شده است.31 3. ظهور اختلافات مذهبي و پيدايش فرق اسلامي گرچه ريشه عمده اختلافات مذهبي و پيدايش فرقه‏هاي اسلامي در يك نگرش تحليلي و بررسي تاريخي، به اختلافات در برخي مسايل كلامي- اعتقادي بر مي‏گردد كه پيش‏تر اشاره شد، ولي در رويكردي ديگر به وقايع تاريخي- اسلامي و بررسي آن، به تأثير گذاري عاملي ديگر (هر چند كم رنگ‏تر و ضعيف‏تر از عامل كلامي- اعتقادي) به نام عامل فقهي و اختلاف در فتاواي فقهي فقهاي بزرگ مذاهب اسلامي پي مي‏بريم. ريشه بسياري از اختلافات مذهبي به اختلاف فقهاي بويژه فقها مذاهب چهارگانه اهل سنّت (حنفي، شافعي، مالكي، و حنبلي) و برخي فرق ديگر بر مي‏گردد. يعني تعدد آراي فقهي فقها زمينه‏اي شد، براي تعدد آراي كلامي و اعتقادي؛ زيرا آنان براي اثبات حقانيت آراي فقهي خويش و انطباق آن با موازين شرع درصدد يافتن مباني كلامي اجتهاد بر آمدند و به توجيه عقلاني ديدگاه‏هاي فقهي خويش پرداختند.

مؤيد گفتار ما اين است كه مذاهب مهم اسلامي در دوران امام صادق عليه‏السلام شكل گرفته است و گفتيم كه اين دوران، دوران تضارب آرا و مواجه شدن علما و فقها با پرسش‏ها و شبهات عديده‏اي در زمينه‏هاي مختلف ديني و مذهبي بوده است كه بخش مهمي از آن‏ها به پرسش‏ها و شبهات فقهي و مسايل فرعي و عملي اسلام بر مي‏گردد. همان طور كه اشاره شد پاسخ به اين‏گونه پرسش‏ها و شبهات فقهي نيز در بسياري از موارد (بويژه آن گاه كه از فلسفه احكّام پرسيده شود) نيازمند مباني كلامي و توجيه عقلاني است. اين خود زمينه رشد و باروري مسايل كلامي را فراهم كرده و عامل رونق يافتن آن شده است.32 4. ظهور زنادقه و دهري مذهبان در عصر امام صادق عليه‏السلام چنان كه گذشت عصر امام صادق عليه‏السلام مصادف شد با پيدايش و رشد دهري مذهبي و الحادگرايي كه در اصطلاح تاريخي- روايي به آن‏ها «زنديقان» يا «زنادقه» گويند.

دو علت عمده رشد و رواج فزاينده دهري مذهبي پيش‏تر بيان شد.

در بررسي علل ظهور و رشد فزاينده دهري مذهبان و زنادقه در عصر امام باقر و امام صادق عليهما‏السلام نبايد از دو عامل قابل توجه غفلت كرد:

يكي ترجمه آثار حكما، فيلسوفان و متكلمان يوناني بود. بسياري از اين كتاب‏هاي ترجمه شده يا مستقيما در جهت نفي عقايد درست ديني بوده و يا به خاطر پيچيدگي و غموض برخي مسايل فلسفي، سوء برداشت و كج فهمي‏هايي را همراه داشته است، كه در هر صورت زمينه‏اي براي انحراف از عقايد درست ديني و الحادگرايي فراهم كرده بود.

ديگري، نقش منفي و ضد ديني حكّام بني‏اميه و عملكرد سوء آن‏ها بود كه باعث دامن زدن به دنياگرايي و الحاد شد، تا جايي كه برخي از اين دانشمندان زنديقي مذهب و يا مسيحي در دربار معاويه از منزلت و اعتبار برخوردار بوده و آزادانه به ترويج عقايد خود مي‏پرداختند.

وجود اين‏گونه افراد در جامعه اسلامي آن روز بويژه زنديق مسلكاني چون ابن ابي العوجاء، عبدالله‏بن مقفع، ابوشاكر ديصاني، عبدالملك مصري و... و بيان ناقص و تحريف شده اسلام توسط بني‏اميه زمينه انحراف در عقيده و عمل را براي عموم مسلمانان فراهم كرده بود. اين‏ها موجب شد تا دانشمندان بزرگ اسلامي و امام باقر و امام صادق عليهما‏السلام به تشريح و تبيين مباني ديني- اسلامي پرداخته و به شبهات و پرسش‏هاي منكران و زنديقان پاسخ منطقي و مستدل دهند.33 فهرست منابع قرآن كريم 1- آشنايي با علوم اسلامي، شهيد مطهري، دفتر انتشارات اسلامي، قم.

2- اصول كافي، ثقة‏الاسلام كليني، چاپ تهران.

3- الارشاد، شيخ مفيد، مكتبة بصيرتي، قم.

4- الامام الصادق عليه‏السلام و المذاهب الاربعة، اسد حيدر، مكتبة الامام اميرالمؤمنين عليه‏السلام ، اصفهان.

5- الفرق بين الفرق، عبدالقاهر بغدادي، دارالمعرفة، بيروت.

6- امام جعفر صادق عليه‏السلام ، عبدالحليم جندي، نشر سازمان تبليغات اسلامي.

7- الامام الصادق عليه‏السلام ، ابوزهره، دارالفكر العربي، بيروت.

8- إعلام الوري بأعلام الهدي، فضل بن حسن طبرسي، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت.

9- بحارالانوار، علامه مجلسي، چاپ تهران.

10- تاريخ علم كلام در ايران و جهان اسلام، علي‏اصغر حلبي، انتشارات اساطير.

11- تاريخ معتزله، محمدجعفر جعفري لنگرودي، نشر كتابخانه گنج دانش، تهران.

12- تحف العقول، ابومحمد حسن بن علي الحّراني، نشر اسلامي جامعه مدرسين، قم.

13- سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، نشر مؤسسه تعليماتي و تحقيقاتي امام صادق عليه‏السلام .

14- سيره عملي اهل بيت عليهم‏السلام ، سيدكاظم ارفع، نشر مؤسسه تحقيقاتي و انتشاراتي فيض كاشاني.

15- شاگردان مكتب ائمه عليهم‏السلام ، محمدعلي عالمي دامغاني، چاپخانه علميه، قم.

16- شخصيت امام صادق عليه‏السلام ، احمد مغنيه، انتشارات ارديبهشت، تهران.

17- شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد معتزلي، چاپ بيروت.

18- شرح المقاصد، سعدالدين تفتازاني، انتشارات شريف رضي، قم.

19- شوارق الالهام، ملاعبدالرزاق لاهيجي، انتشارات مهدوي، اصفهان.

20- صادق آل محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ، محمود منشي، انتشارات زمانه.

21- صفحاتي از زندگاني امام جعفر صادق عليه‏السلام ، محمدحسين مظفر، انتشارات رسالت، قم.

22- دانشنامه جهان اسلام، سيدمصطفي ميرسليم، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد.

23- زندگي امام باقر عليه‏السلام ، احمد حيدري، نشر دفتر نمايندگي ولي فقيه در جهاد سازندگي خراسان.

24- فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي، جعفر سبحاني، انتشارات توحيد، قم.

25- گوهر مراد، ملاعبدالرزاق لاهيجي، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي.

26- مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، اسماعيل اشعري، انتشارات اميركبير.

27- مروج الذهب و معادن الجوهر، علي‏بن حسين مسعودي، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.

28- معجم رجال الحديث، سيدابوالقاسم خويي، نشر دارالزهراء، بيروت.

29- مغز متفكر جهان شيعه، انتشارات جاويدان.

30- مناقب ابن شهر آشوب، چاپ قم.

31- موسوعة الامام الصادق عليه‏السلام ، سيدمحمدكاظم قزويني، مطبوعاتي سيدالشهداء، قم.

32- پرتوي از چهره درخشان امام صادق عليه‏السلام ، ترجمه محمدرضا انصاري، كانون انتشارات محمدي، تهران.

فهرست مطالب:

آغاز پيدايش علم كلام در اسلام علل اصلي شكوفايي علم كلام در عصر امام صادق عليه‏السلام 1-

پيدايش و رشد مكاتب كلامي مهم تعزله واشاعره 2-

فضاي باز سياسي 3-

نقش امام محمد باقر عليه‏السلام 4-

نقش امام جعفر صادق عليه‏السلام 5-

نقش شاگردان امام صادق عليه‏السلام 6-

ترجمه آثار حكما و متكلمان بزرگ يوناني علل فرعي رشد و شكوفايي علم كلام در عصر امام صادق عليه‏السلام

1- نقش عمربن عبدالعزيز

2- گسترش قلمرو جغرافيايي اسلام و ازياد مسلمانان

3- ظهور اختلاف مذهبي و پيدايش فرق اسلامي

4- ظهور زنادقه و دهري مذهبان در عصر امام صادق عليه‏السلام


*. يادآوري اين نكته لازم است كه برخي از متكلمان بزرگ مسيحي در دربار معاويه در شام به سر مي‏بردند و از آزادي كامل در بيان عقايد خود برخوردار بودند؛ اين‏ها نيز تا حدودي در انتقال فرهنگ يونان و اروپاي آن زمان به جامعه اسلامي نقش داشتند. مانند يحيي دمشقي، سرجون بن منصور، اخطل، شاعر عرب زبان مشهور، غيلان دمشقي (قدري مذهب)، كه در دمشق مذهب كلامي اعتزال را تبليغ مي‏كرد و با عمربن عبدالعزيز مباحثاتي نيز داشته است. ر.ك: تاريخ معتزله، محمدجعفر جعفري لنگرودي، صص 101-102، نشر كتابخانه گنج دانش، تهران.

1. راز اين نام‏گذاري روشن است؛ زيرا اعتقادات زير بناي فكري - عقيدتي انسان را تشكيل مي‏دهد، و در سايه اصول فكري و اعتقادي درست است كه اعمال آدمي ارزش و اعتبار مي‏يابد و زمينه كمال و رشد و تعالي انسان را فراهم مي‏كند. از اين رو، به موازات احكام عملي كه به آن «فقه اصغر» مي‏گويند، اصول و معارف اعتقادي را «فقه اكبر» مي‏نامند.

2. ر.ك: شوراق الالهام، ملاعبدالرزّاق فيّاض لاهيجي، ج 1، صص 4 و 12، انتشارات مهدوي، اصفهان ؛ شرح مقاصد، سعدالدين تفتازاني، ج 1، صص 165-166، انتشارات شريف رضي، قم.

3. بحث جبر و اختيار كه در بردارنده بحث قضا و قدر نيز مي‏باشد - زيرا از آن جهت كه به انسان مربوط است «جبر واختيار» معنا مي‏شود و از آن جهت كه به خدا بر مي‏گردد «قضا وقدر الهي» ناميده مي‏شود - موجب پيدايش بحث پيرامون مسأله عدل نيز شده است؛ زيرا ميان جبر و ظلم از يك سو و اختيار و عدل از سوي ديگر رابطه‏اي تنگاتنگ ديده مي‏شود. ر.ك آشنايي با علوم اسلامي، شهيد مطهري، ص 146، دفتر انتشارات اسلامي، قم.

4. اقتباس از گوهر مراد، عبدالرزاق لاهيجي، به تصحيح زين العابدين قرباني و جمعي ديگر، صص 44-46،انتشارات وزارت ارشاد اسلامي؛ آشنايي با علوم اسلامي، شهيد مطهري، صص 144-145.

5. ر.ك. شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي الحديد (4 جلدي) ج 2، ص 129، چاپ بيروت، و آشنايي با علوم اسلامي، شهيد مطهري، ص 174.

6. مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، ابوالحسن اشعري - ترجمه محسن مؤيدي، ص 9، انتشارات اميركبير.

7. انعام (5): آيه 57.

8. ر.ك. الفرق بين الفرق، ابومنصور عبدالقاهر بغدادي، صص 73-74 و 81، دارالمعرفة، بيروت.

9. توجه شود، مراد از گناه كبيره، غير از شرك به خدا است، زيرا در كافر بودن مشرك ميان مسلمانان اختلافي نيست.

10. رك. آشنايي با علوم اسلامي، شهيد مطهري، ص 144.

11. اقتباس از تاريخ علم كلام در ايران و جهان اسلام، علي‏اصغر حلبي، صص 36-37 و 72-73 و 44-45 و 83. و فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي، جعفر سبحاني، ج 2، صص 12-13 و 18-19، انتشارات توحيد، قم.

12. تقريبا در همان زمان كه ابوالحسن اشعري در عراق به تأسيس مكتب كلامي اشعريه دست زد، ابومنصور محمدبن محمود حنفي سمرقندي (متوفاي 333 ه·· ق) در ماوراء النهر مكتب كلامي «ماتريديه» را پايه‏ريزي كرده است. تاريخ علم كلام، علي‏اصغر حلبي، ص 49.

13. ر.ك: سيره عملي اهل بيت عليهم‏السلام ، سيدكاظم ارفع، ج 2، صص 51-62، نشر مؤسسه تحقيقاتي و انتشاراتي فيض كاشاني ؛ الامام الصادق و المذاهب الاربعة، اسد حيدر، ج1، صص 434-440، مكتبة الامام اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام ، اصفهان.

14. تحف العقول عن آل الرسول، شيخ ابومحمدحسن بن علي بن حسين الحّراني، ص 297، مؤسسه نشر اسلامي مدرسين، قم.

15. ر.ك: زندگاني امام باقر عليه‏السلام ، احمد حيدري، صص 150- 157، تهيه و نشر نمايندگي ولي فقيه در جهاد استان خراسان.

16. ما شيعيان و پيروان مكتب اهل بيت عليهم‏السلام بر اين باوريم كه همه ائمه كلامشان نور و طينتشان واحد و منصوب از جانب خدا و رسولش هستند و نيز وارث علوم پيامبران گذشته و پيامبر خاتم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏باشند. از اين رو، با اين كه هر كدام از آن‏ها به ويژگي‏هايي ممتاز گشته‏اند، ولي همگي از شخصيت الهي - انساني و فضايل و كرامت‏هاي نفساني و علم و ايمان يكسان برخوردار بوده‏اند، و رسالت‏هاي الهي خويش را به نحو احسن واكمل به انجام رسانده‏اند.

17. ناگفته نماند اگر مي‏بينيم امام صادق عليه‏السلام هم خود وارد معركه دعواي سياسي نمي‏شود، وهم ديگر علويان مبارز و انقلابي را از سرانجام كار و ناكامي در مبارزات خبر مي‏دهد، براي اين بود كه شرايط سياسي و اجتماعي را براي قيام مسلحانه مناسب نمي‏ديد، گواه گفتار ما نپذيرفتن رهبري قيام ابومسلم خراساني و ديگر هم‏رزمانش است. ر.ك. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، صص 382-390، نشر مؤسسه تعليماتي و تحقيقاتي امام صادق عليه‏السلام ، قم.

18. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 248، چاپ قم.

19. ر.ك: صادق آل محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله ، محمود منشي، ص 133، مؤسسه انتشارات زمانه، چاپ اول.

20. ر.ك: مغز متفكر جهان شيعه، تهيه مركز مطالعات اسلامي استراسبورگ، ترجمه ذبيح‏الله منصوري، صص 91-107 سازمان انتشارات جاويدان، چاپ هشتم، مهرماه 1360. 3. البته گرچه اين كتاب گوشه‏هايي از حقايق زندگي و شخصيت علمي امام صادق عليه‏السلام را بيان كرده است، ولي مطالب نادرست و باطل فراواني نيز در آن يافت مي‏شود. از اين رو، كساني كه قصد مطالعه اين كتاب را دارند بايد به اين مسأله مهم توجه داشته باشند.

21. به نقل از كتاب امام جعفر صادق عليه‏السلام ، عبدالحليم جندي، ترجمه عباس جلالي، ص 238.

22. ر.ك: ارشاد شيخ مفيد، صص 280-281، چاپ مكتبة بصيرتي، قم؛ اصول كافي، ج 1، صص 74-75، چاپ اسلاميه، تهران.

23. ر.ك: پرتوي از چهره درخشان امام صادق عليه‏السلام ، به قلم چند دانشمند اسلامي، ترجمه محمدرضا انصاري، صص 56-61، كانون انتشارات محمدي، تهران.

24. ر.ك: اصول كافي، ج 1، صص 119-153، ترجمه و شرح محمدباقر كمره‏اي، نشر اسلاميه، تهران؛ پرتوي از چهره درخشان امام صادق عليه‏السلام ، صص 80-87.

25. امام جعفر صادق عليه‏السلام ، عبدالحليم جندي، ترجمه عباس جلالي، ص 315.

26. ر.ك: صفحاتي از زندگاني امام جعفر صادق عليه‏السلام ، محمدحسين مظفر، ترجمه و نگارش سيدابراهيم سيدعلوي، ص 224، انتشارات رسالت قلم، تهران.

27. ر.ك: امام جعفر صادق عليه‏السلام ، عبدالحليم جندي، ترجمه عباس جلالي، ص 240؛ نشر سازمان تبليغات اسلامي.

28. موسوعة الامام الصادق عليه‏السلام ، سيدمحمدكاظم قزويني، ج 2، صص 420-421، مطبوعاتي سيدالشهداء قم.

29. ر.ك. مروج الذهب و معادن الجوهر، ابوالحسن علي بن حسين مسعودي، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ج 2، ص 197، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران.

31. آشنايي با علوم اسلامي، شهيد مطهري، ص 145.

32. ر.ك. تاريخ علم كلام در ايران و جهان اسلام، علي‏اصغر حلبي، صص 67-71؛ مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، اسماعيل اشعري، ترجمه محسن مؤيدي بويژه صص 15-17 و 40-41 و 49، 69 و 150.

33. برگرفته از دانشنامه جهان اسلام، حرف «ب» جزوه چهارم، زير نظر سيدمصطفي ميرسليم، صص 631-632، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي؛ تاريخ معتزله، محمدجعفر جعفري لنگرودي، صص 101-102.

/ 1