شادى در گرو تأمين خواست افراد - پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شادى در گرو تأمين خواست افراد

نكته سومى كه بايد در نظر داشت اين است كه سرور و شادى براى هر كسى وقتى حاصل مى شود كه خواسته اش تأمين شود. اما خواسته هاى افراد يكسان نيست و شادى افراد با يكديگر تفاوت دارد؛ براى مثال، وقتى شما مى خواهيد كودك خردسالتان را شاد كنيد ممكن است زمانى اين كار را با دادن خوراكى و يا اسباب بازى انجام دهيد، و وقتى كودك مقدارى بزرگ تر شد، برايش قصه و داستان تعريف كنيد. اينها انواع شادى كودكانه است كه با خوردن، بازى كردن، شنيدن داستان هاى خنده دار و نظاير آنها حاصل مى شود. اما در سنين جوانى، كسانى كه رشد طبيعى و معقولى دارند و ابعاد روانى آنان رشد پيدا كرده است، ديگر به اين چيزها چندان شاد نمى شوند. انسان در جوانى خواسته هاى ديگرى دارد؛ به جز خواسته هايى كه مربوط به جهات بدنى مى شود، از نظر روانى هم خواسته هايى دارد. جـوان دلش مى خواهد شخصيت و احترام داشته باشد. از دوره نوجوانى اين خواست در فرد شكوفا مى شود و البته گاهى هم حالت بسيار افراطى پيدا مى كند؛ مثلا گاهى پرخاش گرى جوان براى اين است كه مى خواهد شخصيت خودش را نشان دهد. انسان در هر سنى به طور طبيعى خواسته هايى دارد كه اگر تأمين گردد شاد مى شود. البته برخى خواسته هايى هم وجود دارد كه در طول زندگى ادامه دارد؛ مانند نيازهايى كه انسان به خوراك، مسكن و... دارد.

شادى مطلوب در نظر اسلام

اكنون با توجه به نكته هايى كه بيان گرديد، بايد ببينيم كه آيا شادى از نظر اسلام امرى مطلوب است يا نامطلوب؟ در پاسخ بايد بگوييم هر نوع شادى كه در جهت كمال معنوى باشد مطلوب است. اگر شما بخواهيد كسى را كه آن قدر روحش تعالى پيدا كرده كه جز با مناجات خدا و سرساييدن به آستان الهى شاد نمى شود شاد كنيد، مسلّماً بايد زمينه اى را فراهم كنيد كه او بتواند به عبادتش بپردازد. امام سجاد (عليه السلام) در يكى از مناجات هايش عرض مى كند: وَ اسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّة بِغَيْرِ اُنْسِكَ؛(1) از هر لذتى كه از غير اُنس با تو بردم استغفار مى كنم، هر سرورى كه جز از لقاى تو حاصل شود، براى من گناه است، از چنين شادمانى به تو پناه مى برم. كسانى آن چنان اوج پيدا مى كنند كه جز در اثر اُنس با خدا و مناجات با او و نهايتاً لقاى الهى به چيزى شاد نمى شوند، اگر انسان بخواهد چنين كسانى را شاد نمايد، بايد كارى كند كه مزاحمت ها و موانع راهشان برداشته شود و آنها در اين مسير پيشرفت كنند. چنين شاديى است كه ارزش مطلق دارد؛ زيرا شاد كردن چنين مؤمنى براى رسيدن به مقصد خود، هيچ قيد و شرطى ندارد. چون اينها جز از راه مشروع شاد نمى شوند، شاديشان هم به عبادت خدا و انس با خدا است و هميشه اين شادى مطلوب است. اما شادى هاى ديگر، ممكن است شادى دنيوى باشد، اما كمك كند به اين كه انسان در جهت تكامل معنوى پيشرفت كند يا لااقل مبتلا به گناه نشود، مثل شادى دنيوى كه دو همسر در محيط خانواده با يكديگر دارند. اين نوع شادى مستقيماً ارتباط با خدا و قيامت ندارد، التذاذى است كه دو همسر در محيط خانواده از يكديگر مى برند، اما اگر با قصد قربت انجام شود، مى تواند عبادت باشد. اگر هم قصد قربت در كار نباشد، دست كم مانع از ابتلاى به معصيت است. البته اين هم مرتبه اى از عبادت است؛ زيرا براى جلوگيرى از ابتلاى به معصيت صورت گرفته است.

شادى هاى دنيوى كه مؤمنان در زندگى خودشان دارند به اين منظور است كه براى انجام عبادات و وظايفشان نشاطى داشته باشند. مزاح مخصوصاً در سفر در حدى كه افراط نشود و موجب لغو و اتلاف وقت نگردد و هم چنين تمسخر، توهين و اذيت ديگران را به دنبال نداشته باشد مطلوب است، تا جايى كه از مستحبات بوده و در اسلام بر آن تأكيد شده است. اين يك شادى دنيوى است كه موجب جلوگيرى از ملال، افسردگى و خستگى است و به علاوه، از چيزهايى است كه مانع از انجام وظايف بعدى نمى شود. فراهم كردن وسايل چنين شادى براى ديگران و نيز شاد شدن خود انسان هم در اين حد عيبى ندارد و مطلوب است.

به هر حال، ملاكْ شاد كردن مؤمن است و مؤمن از آن جهتى كه مؤمن است هيچ گاه به گناه شاد نمى شود؛ شادى او يا مستقيماً در ارتباط با خدا است و يا براى تكامل معنوى و انجام وظايف و يا دست كم براى جلوگيرى از گناه مى باشد. البته با توجه به نكته آخر، كه گفتيم مراتب ايمان افراد با يكديگر فرق مى كند، طبيعتاً شاد كردن افراد هم فرق مى كند و اين مسأله منحصر به افراد بالغ نمى باشد بلكه شامل بچه ها هم مى شود. شاد كردن مؤمنى هم كه هنوز در سن طفوليت است و تازه به تكليف رسيده ثواب دارد. شادكردن او در همان حدى است كه او مى فهمد. اگر شما بخواهيد وسايل شادى را در حد كسانى كه در اوج معرفت هستند براى يك كودك فراهم كنيد، او اصلا درك نمى كند و هيچ وقت با آنها شاد نمى شود. در هر حال، بيرون آوردن اين مؤمن از افسردگى مطلوب است؛ زيرا افسردگى برايش ضرر دارد. البته از بين بردن حزنى كه براى خدا است و باعث اين مى شود كه فرد در جهت انجام وظايفش موفق تر باشد، مطلوب نيست؛ مثلا ما نبايد كسى را كه در مجلس عزاى سيدالشهدا (عليه السلام) مشغول گريه است، براى اين كه شاد بشود به خنده بيندازيم؛ زيرا اين مجلس اصلا براى گريه كردن و براى غمگين بودن است. اين جا جاى شاد كردن نيست، اين جا جايى است كه گريه كردن و غمگين بودن مطلوب است. يا اگر كسى را كه در نيمه شب با خدا راز و نياز مى كند و اشكش جارى شده و در حالت حزن قرار دارد، بخندانيم، آيا كار خوبى انجام داده ايم؟! قطعاً اين شادى ها مطلوب نيست و متقابلا آن حزن هايى هم كه انسان را از حركت طبيعى به سوى سعادت دنيوى و اخروى باز دارد نامطلوب است.

البته بايد توجه داشته باشيم كه برخى ممكن است به اتكاى اطلاق اين گونه روايات، خواسته هاى نفسانى خود را ارضا كنند. انسان هايى كه مى خواهند خوش گذرانى و بذله گويى كنند، بخندند و بخندانند و...، استدلال مى كنند به اين كه ادخال سرور به مؤمن ثواب دارد! حال آن كه هر ادخال سرورى ثواب ندارد. اگر ادخال سرور در جهت تكامل باشد و لااقل موجب شود كه موانع عبادت و تكامل شخص برطرف گردد و در راه انجام وظايفش نشاطى پيدا كند، مى تواند مطلوب باشد، چه خود انسان وسايل آن را فراهم كند، چه ديگران به اين شادى كمك كنند.

به هر حال، واقع نگرى و واقع بينى انسان را متوجه اين امر مى كند كه در اين دنيا گرفتارى هاى زيادى براى همه انسان ها پيش مى آيد و فقط نوع، شكل و زمان آن با يكديگر فرق مى كند؛ گاهى بيمارى، فقر و گرفتارى است، گاهى از دست دادن عزيزى است، گاهى هم بلاهاى اجتماعى مانند زلزله، سيل و طوفان است. مسلّماً كمك كردن به چنين كسانى كه مبتلا به چنين غم و اندوه هايى شده اند و از انجام وظايف خود بازمانده اند و در نهايت، شاد كردن آنها از بهترين عبادات است. البته بايد توجه داشته باشيم كه شرط هر عبادتى قصد قربت است.

1. مفاتيح الجنان، مناجات خمس عشرة، مناجات الذاكرين.

يَا ابْنَ جُندَب اَقِلَّ النومَ بِاللَّيلِ وَالكلامَ بِالنَّهارِ فَما فى الجَسَد شيىءٌ اَقلُّ شُكراً مِن العَيْنِ وَاللّسانِ فَاِنَّ اُمَّ سليمان قالت لِسُلَيْمان (عليه السلام): يا بُنَىَّ ايّاكَ وَالنّومَ فَاِنَّهُ يُفْقِرُكَ يومَ يَحتاجُ الناسُ اِلى اعمالِهم. يَا ابْنَ جُنْدَب اِنَّ لِلشَّيطانِ مَصائِدَ يَصْطادُ بها فَتَحامُوا شِباكَهُ و مَصائِدَهُ قُلْتُ يَا ابْنَ رسولِ اللّه و ما هِىَ قال اَمّا مَصائِدُهُ فصَدٌّ عَنْ بِرِّ الاِخوانِ و اَمّا شِباكُهُ فَنَوْمٌ عن قَضاءِ الصَّلواتِ الّتى فَرَضَهَا اللّهُ. أَمَا اِنَّهُ ما يُعْبَدُ اللّهُ بِمِثْل نَقْلِ الاَقدامِ اِلى بِرِّ الاِخْوانِ و زِيارتِهِمْ وَيْلٌ لِلسّاهينَ عَنِ الصَّلَواتِ النّائِمينَ فِى الْخَلَواتِ اَلْمُسْتَهْزِئينَ بِاللّهِ وَ اياتِهِ فِى الْفَتَراتِ «أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الاْخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ.»(1)

/ 123