ديدگاه اسلام درباره توسعه اقتصادى - پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پندهای امام صادق (علیه السلام) به ره جویان صادق - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ديدگاه اسلام درباره توسعه اقتصادى

مسأله اى كه امروزه با آن مواجه هستيم اين است كه آيا افراد جامعه بايد براى كسب امور مادى و به دست آوردن مال و ثروت تلاش كنند يا خير؟ يكى از مسايلى كه در سطح جامعه ما ـ به خصوص پس از دوران جنگ ـ مطرح شده، اين است كه بايد برنامه هايى براى توسعه اقتصادى داشته باشيم. از آن زمان بحث هايى مطرح شد كه آيا اسلام توسعه اقتصادى را مى پذيرد يا خير؟ آيا بايد به فكر ارتقاى سطح ثروت ملى و سطح زندگى مردم بود و يا اين كه بايد كارى كرد كه مردم مسلمان به نان جوى قانع باشند و بيش تر به عبادت بپردازند؟ اين مباحث حتى به سطح دانشگاه ها و محافل علمى نيز كشيده شد؛ سخنرانى ها، كنفرانس ها و سمينارهايى برپا گرديد و مقالاتى نيز در اين زمينه ها به رشته تحرير درآمد. البته كسانى هم از اين شرايط سوءاستفاده هايى كردند؛ يعنى به اسم دل سوزى ولى با انگيزه هايى ديگر، كه خدا مى داند، كارهايى كردند و بحث هايى انجام دادند كه معنايش اين بود كه يا بايد دين را بپذيريم يا پيشرفت اقتصادى را. آنها اين مسأله را مطرح كردند كه اصلاً دين با پيشرفت و توسعه اقتصادى سازگار نيست؛ دين دعوت به زهد و قناعت و دورى از دنيا مى كند، پس اگر انقلاب، انقلاب اسلامى است نبايد سخنى از توسعه به ميان آيد!

اما آيا به راستى اسلام گفته كه نبايد ثروت دنيا در دست مسلمان ها باشد؟! آيا در اسلام چنين بينشى وجود دارد كه هر كس مجموعه اى از نعمت هاى خدا در دستش باشد از نظر اسلام مذموم است؟! حال آن كه در قرآن كريم، سخن حضرت سليمان (عليه السلام) آمده كه در يكى از دعاهايش خطاب به پروردگار عرض مى كند: رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَد مِنْ بَعْدِي؛(1) بارالها به لطف و كرمت از خطاى من درگذر و مرا ملك و سلطنتى عطا فرما كه پس از من احدى لايق آن نباشد. البته يهود و نصارا، حضرت سليمان (عليه السلام) را پيامبر نمى دانند، ولى از ديد ما مسلمانان، آن حضرت يكى از پيغمبران بزرگ الهى است. اگر داشتن ثروت و بهره مندى از نعمت هاى خدادادى مذموم مى بود، قرآن كريم از حضرت سليمان (عليه السلام) كه نعمت هاى فراوانى در اختيارش بود اين مقدار ستايش نمى كرد. از جمله نعمت هايى كه خداوند به حضرت سليمان (عليه السلام) عطا فرمود اين بود كه باد، جن، وحوش و شياطين را مسخّر او گردانيد. آن حضرت كاخ هايى از جنس بلور داشت كه شايد امروز هم در جهان نمونه اش وجود نداشته باشد؛ به طورى كه وقتى ملكه سبا، بلقيس، وارد كاخ او شد به گمان اين كه بايد از نهر آب عبور كند لباس هايش را جمع كرد. حضرت سليمان (عليه السلام) به او گفت: إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِيرَ؛(2) اين قصرى است از آبگينه صاف. حضرت سليمان (عليه السلام) چنين كاخى داشت و نعمت هاى فراوان ديگرى كه در قرآن به برخى از آنها اشاره شده است.

در سيره و احوالات پيغمبر اسلام (صلّى الله عليه وآله) و ائمه اطهار (عليهم السلام)، حتى زاهدترين امامان (عليهم السلام)، آمده است كه آن بزرگواران سالى ده ها برده آزاد مى كردند. برده آزاد كردن كار آسانى نيست. درست است كه امروز برده اى نيست تا قيمت آن در بازار معلوم شود، ولى اجمالاً قيمت و ارزش يك انسان را مى توان تصور كرد؛ آن هم انسانى كه يك عمر در اختيار يك فرد قرار مى گيرد تا او از كار، توانايى ها، مهارت ها و هنرهايش استفاده كند. كسى كه مى خواهد صد برده آزاد كند مسلّماً بايد توانايى اين كار را از لحاظ مادى داشته باشد. حضرت امام حسن (عليه السلام) در طول عمر شريفشان چندين بار ثروت خود را بين فقرا تقسيم كردند؛ نصف براى خودشان و نصف ديگر براى فقرا. اين طور نبود كه همه امامان (عليهم السلام) به اصطلاح به يك لقمه نان جو محتاج باشند و شب با شكم گرسنه سر بر بالين بگذارند. درست است كه آنها كم استفاده مى كردند، اما اين به معناى فقر و تنگدستى ائمه (عليهم السلام) نيست.

بنابراين، اگر پرسش اين است كه آيا اسلام مى خواهد ثروت دنيا در دست مسلمان ها باشد، پاسخ مثبت است. هيچ گاه اسلام نمى خواهد مسلمان ها خوار و زبون، گرسنه، عقب افتاده و توسرى خور باشند. كار كردن، توليد ثروت كردن، مالك ثروت شدن و ثروت را در راه خدا صرف كردن يك مسأله است، و دل بستگى به مال دنيا و اهميت دادن به دنيا در مقابل آخرت مسأله اى ديگر. اتفاقاً يكى از نظريه هايى كه امروزه در مسايل اجتماعى و اقتصادى مطرح مى باشد، اين است كه از جمله عوامل پيشرفت صنعت در دنيا اين بوده كه مسيحيان مخلص و مؤمن، كم مصرف مى كردند و زياد پس انداز مى نمودند. اين اموال پس انداز شده موجب گرديد تا سرمايه هاى فراوانى پديد آيد و صنايع بزرگى شكل گيرد. آقاى ماكس وبر در اين زمينه كتابى نوشته ودرآن روند شكل گيرى سرمايه دارى در اروپا را تشريح كرده است. او يكى از دلايل رواج سرمايه دارى را در غرب «اخلاق پروتستان» مى داند؛ يعنى روحيه اى كه باعث مى شد مردم زياد كار و كم مصرف كنند. البته درصدد اين نيستم كه بگويم آيا اين توجيه درست است يا خير، بلكه اجمالاً مى خواهم بگويم كسانى هم هستند كه فكر مى كنند كم مصرف كردن موجب رشد اقتصادى مى شود. البته نظرياتى عكس آن هم وجود دارد.

در هر حال سخن در اين است كه نداشتن ثروت، زبونى و پستى و حقارت يك مطلب است و داشتن عزت نفس، بى اعتنايى به دنيا، پارسايى، پيراستگى و وارستگى مطلب ديگرى است. ممكن است كسانى نان شب هم نداشته باشند، اما دنياپرست باشند. كسانى هم ممكن است ثروت دنيا را در اختيار داشته باشند، اما طالب آخرت و دشمن دنيا باشند؛ آن طور كه اهل بيت (عليهم السلام) و تربيت يافتگان راستينشان بودند. توصيه ها و سفارش هايى كه در اسلام درباره قناعت و زهد شده، معنايش اين نيست كه كار نكنيد، توليد نكنيد و ثروت نداشته باشيد، بلكه از ديدگاهى، دست كم براى حفظ عزت اسلامى در مقابل دشمنان، كسب ثروت واجب است، و اين هيچ منافاتى با زهد ندارد. آموزه هاى تربيتى اسلام در خصوص قناعت و زهد به اين دليل است كه مسلمانان دل به دنيا نبندند، نه اين كه دنيا نداشته باشند. اين دو حيثيت را بايد كاملا از يكديگر تفكيك كنيم.

بنابراين توسعه اقتصادى هيچ منافاتى با روح زهد ندارد. كسانى هستند كه به جمع آورى مال و ثروت مى پردازند و كم كم خود آن مال و ثروت برايشان موضوعيت پيدا مى كند. پول و ثروت ابتدا براى انسان جنبه ابزارى دارد؛ يعنى وسيله اى است براى رفع نيازها، اما براى كسانى مطلوب بالذات مى شود. براى آنها چگونگى مصرف پول مهم نيست، بلكه صرف داشتن آن مهم است. طبعاً وقتى خودشان پول را مصرف نكردند، خوش بينانه ترين وضعيتش اين است كه نصيب وارثان شود و آنها هم به درستى از آن استفاده كنند. آيا اين كار عاقلانه اى است كه انسان زحمت بكشد و پول دربياورد و بدون اين كه خودش مصرف كند آن را براى ديگران بگذارد؟ البته وقتى انسان زحمتى كشيد و خودش هم از آن بهره مند شد و به وظايف شرعى اش هم عمل كرد، اگر ثروتى از او باقى ماند، حق وارث است كه از آن استفاده كند و اين حق را خداوند بر اساس حكمت هايى قرار داده است.



1. ص (38)، 35.

2. نمل (27)، 44.

/ 123