آمـوزه هـاى زنـدگـانـى حضـرت زهـرا(س) (4)
صفات همسران در خـانـواده فـاطمه زهـرا(س) و اميـر مـومنان(ع)
احمد لقمانى اشاره
تـاكنـون دانستيـم باورهاى پـاك و آسمان زاد مـا چـون بـا شناخت الگـوهاى شايسته همراه شـود, ارمغانهايـى ارزشمند همانند رويـش رشد و انديشه, نوانديشى و كمال جـويى به همراه خـواهد داشت و در پـى آن تمامـى ديـن باوران بسان نيروهايى تازه نفـس و هـوشمند در سنگـرهاى ناپيـداى دفاع از ارزشهاى الهى, هماره آماده و بيـدار خـواهنـد بـود تـا از راهزنـى فكـرى, فـرهنگـى استكبـار و غارت انـدوخته هـاى معنـوى خـداجـويـان جلـوگيـرى كنند. در آينه نگـاه رهبـر فـرزانه انقلاب, حضـرت آيت الله خــــامنه اى نگريستيـم و شيـوه دشمـن را حمله به عقبه جامعه اسلامـى به طـور آرام, مخفيانه و با هجـوم باورهاى تازه براى تهى ساختـن نسل نو از ارزشهاى دينـى و اصـول انقلابـى دانستيـم كه با دامـن زدن به شهوات و بـى بنـد و بـاريهاى اجتمـاعى و منزوى سـاختــن اسلام از صحنه هـاى سيـاسـى,اجتمـاعى دنيـا انجـام مـى پذيـرد. آن بـاور و ايـن نگاه, ما را بـر آن داشت به عالـى تـريـن صحيفه سعادت, قرآن, رو كنيم و چگونگى موفقيت ايـن شيوه را جويا شويم. در قـرآن, دعوت به ((اسـوه حسنه)) را يافتيـم كه نخستيـن آنان, سخنگوى وحـى خداوندى, رسـول اكرم(ص) است. الگـويـى كه پروردگار بزرگ, خـود, بـراى درسآمـوزى تمام عصـرها و نسلها به معرفـى آن پرداخت و فرمود: لقد كان لكـم فى رسول الله اسوه حسنه همانا براى شما در[ اقتدا و پيـروى] رسـول خـدا سـرمشقـى نيكوست. سپـس بانويى بزرگ را كه ((فضايل او هـم تراز صفات بى نهايت رسـول اكرم(ص)))(1) بـوده و ((افتخار خاندان وحـى))(2) شمرده شده است و او فاطمه زهرا(ع) است. اسـوه حسنه اى كه فرزنـد عزيز او, امام خمينى در سخـن عصمتآساى خـود, او را تمام ((حقيقت انسان))(3) و ((تمـام نسخه انسـانيت))(4) دانست و فـرمـود: [))حضرت فاطمه زهرا(س]( زنى بود كه اگر مرد بود نبـى بـود, زنى بود كه اگر مرد بود به جاى رسول الله بود)).(5) ... و بديـن سان به ((سـرچشمه حيـات)) و ((زلال زنـدگـى)) دست يـافتيـم. نخستيـن جرعه اى كه از كـوثر صفات آن پاك بانوى هستـى نـوشيـديـم, ((صفات فاطمه(س) و شـوهر عزيزش اميرمـومنان(ع))) در زندگانـى مشترك آن دو بـود كه تاكنـون به هشت ويژگى درسآمـوز براى تمامى همسران ـ بـويژه جـوانـان شيفته و ژرف انـديـش ـ پـرداختيـم. بصيرت و بينـش نسبت به زندگـى, شناخت همسر و ابعاد روحـى روانى او, همدلى و همراهى با همسر در صحنه هاى گوناگـون زندگى, احترام به شخصيت همسـر, آراستگـى ظاهرى و استفاده از عطـر و آرايـش در زندگى, ساده زيستـى, ايثار و مهرورزى, بيدارى و پايدارى (اخلاص و شكيبـايـى) در زنـدگـى, عناويـن بحثهاى گذشته بـود, اينك ادامه گفتارمان را پى مى گيريم: 9ـ خوشرويى و خوش اخلاقى
دفتر زندگى هر يك از ما برگه هايى گوناگـون از صفاتـى متفاوت با خـود دارد. برخى از ايـن صفات با آثار زشت و زيباى آن, تنها در درون آدمـى نهفته است و دامنگير ديگران نخـواهد شد; همانند ريا و اخلاص. پاره اى ديگر افزون بـر تإثير شخصـى, آثارى خانـوادگـى داشته, همسر, فرزندان و اطرافيان را در پرتـو خـود قرار مى دهد; مثل آنكه زن و يا شوهر هميشه با لباسى فرسـوده, قيافه اى ژوليده و چهره اى چـروكيـده از خشـم و خشـونت با ديگران به سر بـرنـد و افزون بر جهنـم سيار درونى, بـوستان زندگى را آتشكده اى سـوزنده بـراى اطـرافيان سازنـد. به گـونه اى كه بـا ورود آنان به خانه, تمامى افـراد, اعلام عزاى عمومـى نمـوده و با خـروجشان از منزل, زنگ راحت زده شـده و همه به شادى و شادمانـى پردازند. اما چـون ايـن گونه افراد در جامعه ظاهر مى شوند و يا به ميهمانى مى روند, لباسى شيك و زيبا به تـن كرده, چهره اى شاد و متبسـم پيدا نموده و براى اظهار شخصيتى برتر, به نمايـش خـوشبختى با واژه هايى خاص و نشست و بـرخاستهايـى تآترگـونه مـى پردازنـد!! دسته اى ديگر از صفات, افقـى فراتر از خـود و خانـواده داشته, به جامعه اى كه در آن زندگـى مى كنيـم نيز سرايت مـى كنـد به گـونه اى كه بسان سكه اى سـرنـوشت سـاز بيـش از دو رو نـدارد; يـا آدمـى را به اوج عزت و ارزشمندى مى رساند و يا آنكه به حضيض ذلت و سرافكنـدگـى مـى برد. همـاننـد خـوشـرويـى و خـوش اخلاقـى, يا تـرشـرويـى و بـداخلاقـى.
همسـرانـى كه به دور از دوربيـن نگاه ديگـران و بيزار از زنجير تكلفات و قيد و بندهاى شخصيت نما با هـم زندگى مى كنند, بـى اعتنا به امـواج احساسـات افـراد و يا زنـدگـى اطـرافيان, بـا چهره اى گشاده, لبانـى متبسـم, اخلاقى خـوش و قلبـى پرمهر به رشد حقيقـى خويش و رويش نـونهالان خـود مشغولند, بيـش از ديگران شهد شيريـن خوشبختى در كام خـود دارند و احساس آرامـش روحى و آسايـش روانى افزونترى مـى نماينـد; گرچه سنگلاخهاى فقر و ناهمـواريهاى نادارى هميشه مقابل ديـدگانشان بـاشـد. و ديـرى نمـى گذرد كه بسيارى از زرداران و زيـورانـدوزان, در حسرت لحظه اى از راحتـى روح و روان اينان به سـر مـى بـرنـد و افزون بـر آثار نيك اخـروى به بـركات سعادت بخـش دنيـوى ايـن صفت اشـاره مـى كنند. زهراى بتـول(ع), بانـويـى بزرگ و اسـوه اى حسنه است كه علاوه بـر صفات فردى, از خوشرويـى, خـوش اخلاقـى و شيـوه هاى شايسته پـدر در زندگى, بهره هاى فراوان برده بـود. او رسـول خدا(ص) را مى ديد كه چـون از چيزى خـوشـش مـىآمد, چهره مباركـش مانند قرص ماه روشـن مى شد. با تبسمى بر لب ـ به زيبايى غنچه ـ سخنان خـود را كوتاه, جامع و با پيوستگى بيان مى نمـود به گـونه اى كه شنونده آن را به خـوبـى به حـافظه سپـرده و كامل فـرا مـى گـرفت. گفته دلنشيـن و آمـوزنده پـدر خود را هماره در ياد داشت كه روزى به اصحاب خـود فرمـود: آيا به شما خبر ندهـم كه كـدامتان به مـن شباهت بيشترى داريد؟ و آنان يكصدا گفتند: بلـى يا رسـول الله. و پيامبـر(ص) فرمـود: كسـى كه خلقـش نيك تر, بـرخـوردش بـا مـردم ملايـم تـر و بيـش از همه به بـرادران دينـى مهربان تـر بـاشـد ... فـاطمه(ع) هميشه هنگام زيارت پـدر, او را خـوشرو مى ديد بدون آنكه بخندد; و اندوهگيـن مـى ديد, بـدون آنكه چهره اش در هـم كشيده باشد; دل نازك, مهربان و متواضع. به گونه اى كه بيـن اصحـاب خـود, به طـور مسـاوى به همگـان چشـم مـى دوخت و يكنواخت به آنان مى نگريست. هر كـس موفق به درك حضـور رسـول الله مـى شـد مـى گفت: مـاننـد آن جناب, احـدى را ـ نه قبل و نه بعد ـ نديده ام. به اطرافيان خود مـى فرمـود: مزاح, از خـوش اخلاقـى است, همانا با شـوخـى مـى تـوانى برادر دينـى ات را مسرور و شاد نمايى و گاه آن حضرت, خود نيز شـوخى مى كرد تا افراد را خـوشحال سازد. روزى مرد عربـى نزد رسـول الله(ص) آمـد و براى حضرت, هديه آورد و همان جا گفت: پـول هـديه مرا مرحمت كـن. پيامبـر خنديـدنـد و پـس از آن ماجرا, هرگاه غمگيـن بـودند مى فرمـودند: آن اعرابـى كجاست, كاش مىآمد. فـاطمه(ع) خـود از پـدر شنيـد كه فـرمـود: جبرئيل از جانب پروردگارم بر مـن نازل شـده گفت: ((اى محمد! بر تـو باد كه ((حسـن خلق)) را با خود همراه سازى زيرا بدخلقى, خير دنيا و آخـرت را از بيـن مـى بـرد. ))(6) از ايـن رو فاطمه(س) در زندگى زناشـويى خـود با همسر بزرگوارش على(ع) با چهره اى گشاده, رويى خوش, لبانى متبسـم و همراه با مزاح و شوخى(7) روبه رو مى شد تا بـديـن طـريق, غبار غم و اندوه از آينه وجـود شـوهر دلبنـدش بزدايد و محيط خانه و خانـواده را با طراوت و نشاط و به دور از يكنواختى و خستگى سازد. برخوردهاى محبتآميز و معاشرتهاى شيريـن او بـا افـراد, سبب جذب آنـان در بـرخـورد نخست مـى شـد و نـوعى دلـدادگـى و محبت نسبت به زهراى مرضيه(ع) پـديد مـىآمد. ام سلمه همسر رسول خدا(ص) مى گويد: پـس از ازدواج با رسول الله(ص) مـن عهده دار امور دخترش فاطمه(س) شدم اما به خـدا سـوگند, او در آداب اجتماعى شيـوه هاى اخلاقـى و آگاهيهاى زندگانى, برتر از مـن به همه مسايل بـود.(8) روزى زنى نزد زهـرا(س) آمـد و گفت: مادر پيـرى دارم كه در مسـايل نمـاز, پـرسشهايـى دارد و مرا فـرستاده تا مسايل شـرعى نماز را از شما بپرسـم. حضرت فرمـود: بپرس. و آن زن, مسايل فراوانى مطرح كرد و يك يك پاسخ شنيد. هميـن كه پـرسشهاى او به ده عدد رسيـد, خجالت كشيـد و آثـار شـرم و حيـا در چهره اش نمـايـان شد و گفت: اى دختر رسـول خـدا! بيـش از ايـن نبايد شما را به زحمت اندازم. فاطمه(ع) با رويى گشاده و اخلاقـى شايسته فرمـود: باز هـم بيا و آنچه سـوال دارى بپرس, آيا اگر كسى را اجير كنند كه بار سنگينى را به بـالاى بـام ببـرد و در مقـابل يكصـد هزار دينــار طلا مزد بگيـرد, چنيـن كـارى بـر او دشوار است؟ زن جـواب داد: نه. هرگز! چه كسى در مقابل ايـن مبلغ گزاف احساس خستگى مى كند؟! آنگاه حضرت فرمود: ((مـن هر مسإله اى را كه پاسخ مـى دهـم, بيـش از فاصله بين زميـن و عرش, گـوهـر و لولـو پاداش مـى گيرم. پس سزاوار است كه بر مـن سنگيـن نيايد.)) سپـس حديثـى چشمگير از پدر خود, رسول الله(ص) در باره ارزش والاى علم و عالـم بيان نمـود, به گـونه اى كه آن زن با شادمانى و خرسندى فراوانـى بـا دخت رسـول خـدا(ص) خـداحـافظى كرد.(9). تإثير معجزهآساى خوشرويى و خـوش اخلاقى براى تمامى مردان و زنان ـ بـويژه جـوانان ـ در سخـن گـرانسنگ فاطمه زهـرا(ع) به خـوبـى نمايان است كه فرمود: بشر فى وجه المـومـن يوجب لصاحبه الجنه و بشر فـى وجه المعاند المعادى, يقى صاحبه عذاب النار.(10) پاداش خوشرويى در برابر مومن, بهشت است و خـوشرويى با دشمـن انسانهاى ستيزه جـو, انسـان را از عذاب آتـش بـاز مى دارد. باور ايـن حقيقت والا از عمق دل و جان, فاطمه(ع) را به شـوخى با علـى(ع) وامـى داشت, همـاننـد روزى كه آن حضـرت, حسيـن(ع) را در خردسالـى بر روى دستان خـود نـوازش مى داد و مى فرمـود: انت شبيه بابى, لست شبيها بعلى.(11) حسيـن جان! تـو به پدرم شباهت دارى و به پدرت على شبيه نيستى. و امام(ع) با سخنان همسر عزيزش, نسيـم شـادى و شـادمـانـى بـر چهره اش مـى نشست و تبسـم مـى نمـود. 10ـ شيفتگـى عبـادت; دلـدادگـى اطاعت
آيـه قــرآن كه گل دفتر است
نــور نــداريم چنـين قاهره
عــرش خدا رقــعه منشــوراو
نور على نور على نور او(12)
معـرفت فـاطــمه و كوثر است
عالــمه و طيــبه و طــاهره
نور على نور على نور او(12)
نور على نور على نور او(12)
ـ هنرمندى و هنرآفرينى در زندگى
كيست نور چشم احمد؟ فاطمه
هر كجا سبزست نام فاطمه ست
آب كوثر چيست؟ اشك فاطمه
ناز آن اشكى كه زهرا باورست
واى بر چشمى كه بى زهرا ترست(35)
كيست تإنيث محمد؟ فاطمه
اين سيادت از مقام فاطمه ست
ابر مى گريد ز اشك فاطمه
واى بر چشمى كه بى زهرا ترست(35)
واى بر چشمى كه بى زهرا ترست(35)
ـ تربيت و سازندگى در زندگى
چارده آيينه پاك و صيقلى
به به از پيوند ياس و نسترن
هم حسين اينجا شكوفد هم حسن(40)
يازده آيينه از نسل على
هم حسين اينجا شكوفد هم حسن(40)
هم حسين اينجا شكوفد هم حسن(40)
الف ـ نامگذارى شايسته:
سفـارشـى كه تمـام معصـومـان عليهم السلام بـدان پـرداخته انــد و اميرمـومنان(ع) يكـى از حقـوق فرزندان بر پدران را نام نيكـو و پسنـديـده مـى شمـارد.(44) ب ـ انجـام سنتهاى پسنـديـده اسلامـى:
عقيقه(قـربـانـى بـراى بيمه نمـودن سلامتـى كـودك), صدقه (به خـاطـر استمـرار بقـاى وجودى طفل) تراشيدن موهاى فرزند در روز هفتـم و صدقه دادن هـم وزن موهاى او از طلا يـا نقـره به قـابله همسـايگـان و درمـانـدگـان خواندن اذان در گوش راست اقامه در گوش چپ (براى آشنايى نوزاد با آواى توحيد, نغمه نبـوت و سـرود ولايت از آغازيـن سـاعات زنـدگـى خود) از سنتهاى مـورد تإكيـد رسـول الله(ص) بـوده كه فاطمه زهـرا(س) براى فرزندانش بدانها عمل كرد. ج ـ جـايگزيـن نسـاختـن هيچ عاملـى به جـاى عاطفه مادرى:
درك اهميت و تإثير شايان مهر پـدرى و عاطفه مادرى, آن حضرت را بر آن مى داشت كه براى جلـوگيرى از مشكلات روحـى روانى, پرهيز از كمبـودهاى شخصيتى و حتى دورى فرزندان خود از مشكلات جسمانى, هيچ محفل و دامانـى را جايگزيـن آغوش پـرمهر و عطـوفت مادرى نسازد, گـرچه در وضعيت سخت و طـاقت سـوز اقتصـادى به سـر بـرد. د ـ استفاده از بازى, تحـرك و رقابت بـراى پـرورش جسمـى, روحـى كودك:
صحنه هاى مختلف بازى فرزندان حتـى با رسـول الله(ص), پـديد آوردن روحيه تحـرك و تلاش و ايجـاد رقابت و مسـابقه, نمـونه اى از ايـن شيـوه دلپذيـر است. كه از ايـن ميان به بـرگزارى مسابقه خطاطـى توسط زهراى مرضيه(ع) بين حسـن(ع) و حسيـن(ع) مى توان اشاره كرد. مسابقه اى كه رسـول خـدا و اميرمـومنان و فاطمه زهرا عليهم السلام از قضاوت, خـوددارى كـردنـد تا آنكه اسـرافيل از جانب خـداونـد قضـاوت را به عهده مـادر آن دو گذارد و آن حضـرت بـــــا الهام خـداوندى گردن بنـد خـود را پاره كرد تا هر كه بيشتريـن دانه را جمعآورى نمـود, برترين آن دو باشـد اما در پايان جبـرئيل اميـن آخريـن دانه را نيز به دو نيـم كرد تا هر دو به طور مساوى دانه بـردارند و هـر دو در ايـن رقابت سـربلند و پيروز گـردنـد.(45) ه ـ پرورش شوق پرستش و عبادت:
بيدارى فرزنـدان در نيمه هاى شب از گريه هاى مادر در مناجات(46), شنيـدن دعاهـاى آمـوزنـده حضـرت(47), تـوجه فـاطمه(ع) به شبهاى قـدر(48) و يـا هنگـام غروب آفتـاب بـراى احيـا و دعا كــــردن فرزنـدان(49), آماده سازى كـودكان براى آشنايـى با قرآن, نماز و راز و نياز با خـداونـد از خردسالـى(50), و سرانجام فروزش شعله عشق عبادت و ريزش شيرينـى و حلاوت مناجات با خداوند از شيـوه هاى تربيتى فاطمه زهرا(ع) بود. و ـ استفاده از جاذبه هاى شعر براى آشنايى كـودكان با آمـوزه هاى دينى:
لالايـى مادران براى كـودكان, اگر با اشعارى پرمحتـوا و هـدفمنـد باشد سرزميـن پاك و پرطراوت وجـود اطفال را آماده پذيرش بذرهاى بالندگى و بينـش صحيح مى كند. زهراى بتـول(ع) در شعر لالايى خـود, ابتدا كودك را به سرمشق گيرى از پدر تشـويق مى كند تا مظهر تمامى صفـات و فضـايل گـردد (اشبه ابـاك يا حسـن); سپـس به مهمتـريـن مسـووليت او كه حق پذيرى و ستـم ستيزى است اشاره مى نمايد (و اخلع عن الحق الرسـن); آنگاه او را به اساسى ترين اصل دين كه توحيد و خدامحورى است, رهنمون مى سازد (و اعبد الها ذالمنـن); و سرانجام آينه اى از آينه تابناك وى را ترسيـم مى كند كه دورى از دوستى با افراد بدخواه و كينه جـو خـواهد بـود (و لا تـوال ذا الاحـن).(51) اميد آنكه با همتـى والا و بينشـى روشـن به درسآمـوزى از تمامـى آموزه هاى زنـدگانـى فاطمه زهـرا و اميـرمـومنان(ع) بپـردازيـم. ان شإالله.ادامه دارد. 1ـ صحيفه نور, ج12, ص72 و ج6, ص185 و ج19, ص121. 6ـ سنـن النبـى(ص), علامه طباطبايى, صص20, 36, 41, 47, 48, 49 و 60. 7ـ بحـارالانـوار, مـرحـوم علامه مجلسى, ج43, ص45 و 75. 8ـ همان, ص10. 9ـ بحارالانوار, ج2, ص3. 10ـ تفسيـر منسـوب به امام حسـن عسكـرى(ع), ص;354 كتاب عوالـم, ج11, ص;628 بحـارالانوار, ج72, ص401 و ج75, ص401. 11ـ رك: منـاقب ابـن شهر آشـوب, ج3, ص;389 فضـائل الخمسه مـــن الصحـاح السته, ج3, ص;21 بحـارالانوار, ج43, ص286. 12ـ احمـد عزيزى, بـرگزيـده اى از قطعه شعر ((گل زهرا)), كـوثر, ش8, ص90. 13ـ نك: مستـدرك عوالـم, ج1, ص80 و ;81 بحارالانـوار, ج43, ص15. 14ـ رك: علل الشرايع, ج1, ص215. 15ـ رياحين الشريعه, ج1, ص105. 16ـ بحارالانوار, ج92, ص404. 17ـ ارشاد القلوب ديلمى, ص105. 18ـ حسـن بصـرى: ر ك: منـاقب ابـن شهر آشـوب, ج3, ص;341 بحارالانوار, ج43, ص76 و 84. 19ـ بحارالانوار, ج43, ص46. 20ـ همان, صص88 و 87. 22ـ همان, ج53, ص23. 23ـ رك: سفينه البحار, ج2, ص375. 24ـ بحارالانوار, ج79, ص27. 25ـ نك: معانى الاخبار, ص399. 26ـ رك: علل الشرايع, ج1, ص216 و 181. 27ـ نك: بيت الاحزان, محـدث قمى, ص27. 28ـ رك: كنزالعمال, ج2, ص57. 29ـ اصول كافى, ج3, ص343. 30ـ بحارالانوار, ج43, ص27. 31ـ همـان, ص134 و ;47 نهج الحيـاه, ص22, الكـوكب الــدرى, ج1, ص196. 32ـ نك: كشف الغمه, ج2, ص;26 منـاقب ابـن شهر آشـــوب, ج2, ص;77 احقـاق الحق, ج10, ص323 و ج18, ص50. 33ـ بحارالانوار, ج43, ص59. 34ـ نك: الكـوكب الدرى, ص196 و ;187 تاريخ يعقـوبـى, ج2, ص;116 اختصـاص شيخ مفيـد, ص;181 احتجـاج طبـرسـى, ص86. 35ـ كفشهاى مكـاشفه, احمـد عزيزى, نخل و خـون, ص493 و 494 (بـا گزينش). 36ـ نلت العلا و علـوت فـى كل الـورى و تقاصـرت عن مجـدك الثقلان اعنـى عليا خير مـن وطإ الثـرى ذالمجـد و الافضال و الاحسان فله المكـارم و المعالـى و الحبـا مـا ناحت الاطيار فـى الاغصـان نهج الحياه, ص184. 37ـ رك: منـاقب ابـن شهر آشـوب, ج3, ص;389 مسنـد احمـد, ج6, ص;283 فضائل الخمسه, ج3, ص21. 38ـ به سخنان ارزشمنـد مقـام معظم رهبـرى در تـاريخ 25 / 9 / 71 در اين باره مراجعه كنيد. 39ـ عنـوان تحليل, بـررسـى و تـوضيح كامل و همه جانبه خطبه حضرت زهرا(ع) است كه در آينـده, در پـى سلسله مقالات آمـوزه ها, تـوسط نـويسنـده ايـن مبـاحث, مطـرح خـواهـد شـد: رك: پيام زن, ش85, فروردين 78, ص92. 40ـ كفشهاى مكـاشفه, ص493 و 494 (بـا گزينش). 41ـ صحيفه نور, ج16, ص67 (18 / 12 / 60) و ص135 (25 / 1 / 61). 42ـ رك: مفـاتيح الجنـان, زيـارت امـام حسيـن(ع). 43ـ نك: مجمـوعه سخنان امام حسيـن(ع) در كـربلا, چـاپ انتشـارات اسلامـى, قـم; جلـوه هاى رفتارى حضرت زهرا(ع), نـوشته خانـم عذرا انصارى. 44ـ نك: نهج البلاغه, خ399. 45ـ بحـارالانـوار, ج43, ص309. 47ـ دعائم الاسلام, ج1, ص282. 48ـ همـان; وسايل الشيعه, ج2, ص12. 49ـ همـان (بـا استفـاده كتـاب چشمه در بستـر, نــــوشته مسعود پورسيدآقايى). 50ـ رك: وسـايل الشيعه, ج2, ص;12 مسنـد احمـد حنبل, ج1, ص236 و ج5, ص230. 51ـ بحـارالانـوار, ج43, ص286. (بـا استفـاده از مقـاله لالايـــى بيـدارى, نـوشته آقاى حسيـن غفارى; مجله كـوثر, ش8, ص78 و 79). ماهنامه پيام زن ـ شماره 88 ـ تير 78