مقابله با احترام و محبت خاص به اهل بيت - اسرار فدک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار فدک - نسخه متنی

محمد باقر انصاری، سید حسین رجایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1. با هتك حريم عصمت، و اهانت و جسارت نسبت به مقام با عظمتى كه هيچ خطايى به او نمى توان نسبت داد، در صدد شكستن آن برآمد. اين كه فدك را از فاطمه عليهاالسلام مى گيرند بدان معنى است كه تصرف او بجا نيست. اينكه در ميان مردم با او به احتجاج برمى خيزند براى شكستن عظمت او است. اينكه در ميان كوچه با جسارتهاى جانسوز سند فدك را از دست او مى گيرند و پاره مى كنند هدفى جز اهانت به عصمت ندارد.

2. با رد سخن مقامى كه آيه ى تطهير و عصمت درباره اش نازل شده رسماً اعلام كرد كه مصداق آيه ى تطهير با ديگران يكى است و خصوصيتى در قبول كلامش نيست و لذا از او شاهد مى خواهد.

3. در مقام مخاصمه تا آنجا تجاوز مى كند كه اگر كسى بر عليه مقام عصمت شهادت دهد قبول مى كند و قائل مى شود كه بايد بر او حد جارى كرد!!؟

4. با رد شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام بار ديگر كلام معصوم را رد مى كند.

دشمن با اين طريق خود را معرفى كرد و گرنه مقام عصمت در عظمت خود باقى بوده و هست و تا روز قيامت سفيران پروردگار فقط معصومين عليهم السلام هستند و بس، و غاصبين براى وارد كردن خود به صحنه، سعى در بيرون كردن مقام عصمت داشتند. البته راه همچنان باز است و آنان كه امام معصوم نمى خواهند و به امام خطاكار قانع اند دنباله رو همانانند، ولى آنان كه در پى بدست آوردن اوامر خدا و در نتيجه تحصيل رضاى الهى هستند نمى توانند سخن غير معصوم را بپذيرند مگر آن كه از سخن معصوم گرفته شده باشد.

مقابله با احترام و محبت خاص به اهل بيت

با توجه به سفارشات اكيد قرآن و پيامبر صلى الله عليه و آله بر مراعات احترام اهل بيت عليهم السلام و نيز لزوم محبت داشتن نسبت به آنان، كه كشش باطنى به سوى آنان در پاكان عالم است، دشمنان اهل بيت عليهم السلام از اين مسئله رنج مى بردند و در كم رنگ كردن آن نهايت تلاش خود را مى نمودند كه در ماجراى غصب فدك به چند صورت جلوه كرد:

1. از اينكه به احترام اهل بيت عليهم السلام خداوند حق خاصى را به آنان داده باشد ابا داشتند. آنها با بخشوده ى پيامبر صلى الله عليه و آله به دليل اينكه بعنوان ذوى القربى به حضرت زهرا عليهاالسلام داده شده بود مخالفت داشتند، و به هيچ عنوان نمى خواستند مسئله به صورت عظمت اهل بيت عليهم السلام مطرح شود و منظور پاك كردن گوشه اى از اين عظمت بود كه در اختصاص فدك به پيامبر صلى الله عليه و آله و سپس به دختر او جلوه مى كرد.

2. مسئله ى رضا و غضب اهل بيت عليهم السلام و مساوى بودن آن با رضاى پروردگار از اصولى بود كه بطور جدى به مبارزه با آن برخاسته بودند. همچنين اذيت فاطمه عليهاالسلام كه بعنوان اذيت خدا و رسول مطرح بود در ليست برنامه هاى آنان بود.

اقدام به غصب فدك از يك سو، ايجاد نارضايتى و غضب فاطمه عليهاالسلام بود و از سوى ديگر آزار دادن آن بانوى بزرگ، و اين هدفى بود كه غاصبين با يك برنامه به هر دوى آنها دست مى يافتند. عمر در سخنانش بارها اين مطلب را مطرح كرده كه ناراحت شدن يك زن مسئله ى مهمى نيست تا روى آن حساب شود! آنان مى خواستند نشان دهند كه عمداً اقدام به اذيت فاطمه عليهاالسلام نمودند و او را به غضب درآوردند. ولى ثمره ى كارشان با برنامه هاى اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام خنثى شد و طورى شد كه علناً به معذرت خواهى آمدند.

3. مودت و محبت نسبت به آل پيامبر صلى الله عليه و آله در دين اسلام موضوعيت تمام دارد بطورى كه هيچ عملى بدون آن مورد قبول نيست. اصحاب صحيفه و سقيفه در صدد الغاى اين شرط از اسلام و رواج اسلام بى ولايت و محبت اهل بيت عليهم السلام بودند. يكى از مواردى كه اين هدف به ظهور رسيد مسئله ى فدك بود. پيداست كه اگر مردمى محبت اهل بيت پيامبر خود را داشته باشند نه تنها اموال او را نمى گيرند بلكه اموال خود را هم در اختيار او قرار مى دهند.

بقول اميرالمؤمنين عليه السلام، در زير آسمان فقط يك سرمايه از آنِ زهرا عليهاالسلام بود و آن هم فدك. تمام چشمها به همين ملك فاطمه عليهاالسلام دوخته شد. گويا به يادشان نمى آمد كه جا دارد از اموال خود تقديم آنحضرت نمايند و محبت خود را اظهار كنند. اولين معناى غصب فدك بى محبتى نسبت به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله بود، و اين همان بود كه غاصبين دقيقاً در پى آن بودند.

زير پاگذاردن مبانى دينى

ناديده گرفتن فرامين الهى اولين پايه براى بدعت گزار است، چون كسى كه مى خواهد طبق هوى و هوس خود عمل كند ابتدا بايد از قيد اطاعت خداوند بيرون آيد تا بتواند آنگونه كه دلش مى خواهد عمل نمايد.

غاصبين فدك چند فرمان الهى را با اين كار خود زير پا گذاشتند و اين اوامر الهى در آيات قرآن و اعمال و گفتار پيامبر صلى الله عليه و آله جلوه گر بود.

آنان با غصب فدك آيه ى «آتِ ذا القربى حقه»، و آيه ى «انما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً»، و آيه ى «يوصيكم اللَّه فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين»، و آيه ى «وورث سليمان داود» و چند آيه ى ديگر مربوط به ارث را زير پا گذاشتند.

فدك به دستور خاص الهى به فاطمه عليهاالسلام داده شده بود و آنان با گرفتن آن در واقع دستور الهى را نقض كردند. آيه ى تطهير شهادت الهى بود كه فاطمه عليهاالسلام هر سخنى بگويد را ست مى گويد، ولى آنان با شاهد خواستن از فاطمه عليهاالسلام رسماً گواهى خداوند را ناديده گرفتند.

خداوند آيات ارث را براى همه ى مردم نازل كرده است و اينان فاطمه عليهاالسلام را بدون هيچ مدركى از آن مستثنى دانستند و در واقع تصرف و تحريف در كلام خدا نمودند. خداوند تصريح مى كرد كه انبياء ارث مى برند و اينان در مقابل خداوند مى گفتند انبياء ارث نمى برند.

از سوى ديگر عمل و گفتار پيامبر صلى الله عليه و آله بعنوان مقام عظماى عصمت حاكى از فرمان خداوند است.

اگر هيچ آيه اى هم درباره ى فدك نبود، همين عمل پيامبر صلى الله عليه و آله كه رسماً فدك را به فاطمه عليهاالسلام بخشيد و در حضور مردم اين كار را انجام داد كه همه دانستند و سند آن را هم تنظيم كرد و نوشت و شاهد هم بر آن گرفت، براى حرمت مخالفت با آن كافى بود.

گويى اعطاى فدك را يك انسان عادى انجام داده است كه به همين آسانى آن را غصب كردند و به ارائه ى سند و شاهد هم اعتنايى نكردند!

در كنار همه ى اينها دستورات ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله از قبيل آنكه «البينة على المدعى واليمين على من انكر» زير پا مى رفت. اينان قانون معروف اسلام را مى دانستند و رسماً با آن مخالفت مى كردند و بجاى آنكه از مدعى شاهد بخواهند از مدعى عليه شاهد مى خواستند.

آرى هدف، نشان دادن بى اعتنايى به عمل پيامبرى بود كه كار او مظهر اراده ى پروردگار است، «ولاينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى»، و در واقع مى خواستند نشان دهند كه به مقام وحى اعتنايى ندارند. البته عظمت قرآن و مقام وحى جايى نرفت ولى غاصبين خوب معرفى شدند و اهداف آنان خوب تبيين گرديد.

پيش گيرى از قوانين بعدى اسلام

نكته ى بسيار حساسى كه غاصبين اظهار نمى كردند ولى بعنوان يك مسئله ى مهم در دل داشتند اين بود كه هنوز بسيارى از قوانين اسلام تبيين نشده بود و مقامى متصل به وحى لازم بود تا آنها را بيان كند.

پيدا بود كه امثال ابوبكر و عمر نه قادر بر چنين كارى هستند و نه مردم آنان را بدين عنوان مى پذيرند. چشمها همه به اهل بيت عليهم السلام دوخته شده بود كه بقيه ى احكام الهى را چگونه بيان مى كنند، و غاصبين در صدد انحلال اين مسئله بودند.

آنها خوب مى دانستند كه اگر امروز بيانات اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام را درباره ى فدك بپذيرند فردا هم بايد منتظر بيان احكام ديگرى از اسلام باشند. اين هم باعث توجه مردم به خانه ى وحى بود و هم مانع بدعتها.

لذا با كمال صراحت، پس از شنيدن آن همه استدلالهاى قرآنى و استناد به قوانين وضع شده از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله كه هم اميرالمؤمنين عليه السلام و هم فاطمه عليهاالسلام بيان كردند، رسماً آن را زير پا گذاردند تا نوبت فرداهايى نرسد كه بايد به سخنان ايشان گوش فرا دهند!

گرفتن منبع مالى از اهل بيت

حضرت خديجه عليهاالسلام درس خوبى از خود به يادگار گذاشته بود كه درخت نو پاى اسلام را با ثروت انبوه خود پروريد و از ضربه هاى بى امان دشمن نجات داد تا جايى كه خود پيامبر صلى الله عليه و آله به اين مطلب تصريح فرمود: «اسلام به شمشير على عليه السلام و اموال خديجه پا گرفت».

اكنون نوبت فاطمه عليهاالسلام بود كه با ثروتى كه در اختيار داشت درخت نوپاى ولايت را از ضربه هاى سهمگين دشمن نجات دهد. با توجه به فقر شديد مردم در اول اسلام و اينكه فدك ثروتى نسبتاً مهم بحساب مى آمد، غاصبين وحشت شديدى از اين اموال داشتند كه هم تقسيم آن بين فقرا توسط فاطمه عليهاالسلام اثرات نامطلوبى بر كار آنان مى گذاشت و هم مى ترسيدند اميرالمؤمنين عليه السلام آنرا در راه هدف خود صرف كند و بر عليه آنان اقداماتى نمايد. لذا خود ابوبكر به اين مطلب تصريح كرده كه ما با گرفتن بنيه ى مالى از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله از اين جهات خيال خود را آسوده مى كنيم. [به بخش سوم اين كتاب در ص 58 مراجعه شود.]

نشان دادن قدرت بدعت گذارى

يكى از اهداف غاصبين آن بود كه در اعلا درجه ى جهل به احكام الهى و قوانين اجتماعى مى خواستند خود را بعنوان قانون گذارانى كه در قبض و بسط امور يد دارند جلوه دهند. آنها هم براى بدعتهاى آينده ى خود نياز به چنين خودنمايى داشتند و هم براى مسائلى كه هر ساعت براى اسلام پيش مى آمد و بالاخره بايد جوابى براى آن آماده مى كردند. و پيداست كه قانون از قداست خاصى برخوردار است و بايد نمود كار را طورى پيش بياورند كه ظاهر دينى آن حفظ شود.

غصب فدك را با همين نقشه آغاز كردند، و پس از جعل حديث «ان اللَّه ابى ان يجمع النبوة و الخلافة فى اهل بيت واحد» كه ايامى پيش دست به جعل آن زده بودند، اكنون اقدام به دومين جعل در اسلام نمودند و حديثى تحت عنوان «النبى لايورّث» آماده كردند كه اين اقدام ضد دينى خود را دينى جلوه دهند، و از قداست نام پيامبر صلى الله عليه و آله استفاده كنند. با عنوان حديث آنحضرت به جنگ دين بيايند و عملاً ثابت كنند كه قادر به چنين كارى هستند.

از سوى ديگر بعنوان اينكه مى خواهيم درآمد فدك را در راه جهاد با مرتدين به مصرف برسانيم و با آن اسلحه بخريم و لشكر مسلمين را نظام بدهيم ظاهر جالبى به كار خود دادند. لابد تاريخ فراموش كرده است كه با همين اموال خالد بن وليد را سراغ قبيله اى فرستادند كه بخاطر استقامت بر خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام و نپذيرفتن حكومت غاصبين مورد

حمله قرار گرفتند و مالك بن نويره بدست آنان كشته شد و خالد در همان شب با همسر او زنا كرد!!

همچنين با شاهد خواستن از فاطمه عليهاالسلام چنين وانمود كردند كه در مسئله اى كه اموال مسلمين مطرح است حتى از فاطمه عليهاالسلام شاهد مى خواهند و گويى اين اندازه پايبند به احكام دين هستند!

از جهتى ديگر اجماع مسلمين را مطرح كردند و اينكه غصب فدك هر اندازه خلاف و ضد دين باشد مردم طرفدار آن هستند و ما بخاطر مردم اين كار را مى كنيم و الا خود چنان تمايلى به آن نداريم. با اين كار رنگ تقدس ديگرى به كار خود دادند و بعنوان يكى از پايه هاى قانونگذارى خود آنرا مستحكم نمودند.

اينها همه بعنوان قدرت نمايى بود تا نشان دهند با سابقه ى جهل مطلقى كه دارند اخيراً قادر به بدعتگزارى هستند و گويا چيزهايى از دين فهميده اند و كم كم مشغول تكميل مراحل آن هستند.

البته اسلام يك روز و دو روز نبود كه اين جهل ظاهر نشود و اين مقدس نمايى بر هم نريزد. در طول خلافت غاصبانه هر روز سؤالهاى دينى تازه اى پيش مى آمد و مسائل تازه اى مطرح مى شد كه ناآگاهى غاصبين نسبت به احكام دين روز بروز روشن تر مى گشت و آنچه درصددش بودند به طور معكوس ظهور مى كرد.

طرفدار نمودن مردم نسبت به خود

غاصبين با توجه به خونهاى ريخته شده در بدر و اُحد كه اميرالمؤمنين عليه السلام شجاع آن ميدانها بود و همين مردم پدران و فاميل خود را به شمشير على عليه السلام از دست داده بودند، توانستند نظر مردم را بر ضد آنحضرت تحريك كنند، و آنان را نسبت به هر چه به نفع آنحضرت تمام مى شود مخالف نمايند.

از سوى ديگر اخلاق جاهلى كه هنوز آثار آن در مردم باقى بود و گاهى سر از تعصبات بيجا و گاهى از فرهنگ پايين مردم درمى آورد، وسيله ى خوبى براى تحريك عواطف و ضماير مردم بود. اينكه حقى به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله اختصاص داشته باشد مسئله اى بود كه خيلى راحت مى شد مردم را بر ضد آن تحريك كرد. اينكه ثروت بزرگى در اختيار فاطمه عليهاالسلام باشد مطلبى بود كه خوب مى شد از آن استفاده ى منفى برد. اينكه فدك مايه ى عظمت على و فاطمه عليهماالسلام باشد نقطه اى بود كه براحتى مى شد آنرا به رخ مردم كشيد.

اين مجموعه را غاصبين بخوبى درك مى كردند و از آن براى جمع مردم بر ضد خاندان رسالت استفاده مى كردند و انصافاً نتايج خوبى هم مى گرفتند. آنگاه كه ابوبكر از استدلال در مقابل مقام ولايت كبرى عاجز مى شد فوراً مسائل را بر عهده ى مردم مى گذاشت و مى گفت: اين كار را مردم بر عهده ى من قرار دادند، و من خواسته ى آنان را اجرا كردم، و اكنون هم حاضرم مردم بين من و تو قضاوت كنند.

حضرت زهرا عليهاالسلام هم دقيقاً همين جهت را هدف سخنان خود قرار داد و فرمود: در جايى كه خدا حكم مخالف داشته باشد و مقام عصمت سخن بگويد، رضايت و اتفاق مردم ارزشى ندارد.

بدست آوردن منبع مالى براى اقدامات خود

از آنجا كه منبع مالى حكومت غاصب قوى نبود و از سوى ديگر جنگهايى تحت عنوان مرتدين مطرح شده بود، نياز به يك درآمد كلان بخوبى احساس مى شد و فدك در اين جهت يك منبع استثنايى بود. آنان بخوبى مى دانستند كه به چنگ آوردن اين منبع مشكلات بزرگى را حل مى كند، و به همان اندازه كه گرفتن آن از اهل بيت عليهم السلام مهم است، بدست آوردن آن براى حكومت خود از آن مهمتر است. تا اينجا اجمالى از اهداف غاصبين در غصب فدك بيان شد و اينك ببينيم چرا اهل بيت عليهم السلام اينگونه مسئله را پى گيرى كردند.

اسرار پيگيرى اهل بيت در مسئله ى فدك

در مقابل نيتهايى كه غاصبين براى غصب فدك داشتند، اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام اهدافى متقابل به اضافه ى مقاصد مقدس ديگرى در نظر داشتند كه آنگونه برخورد كردند و استقامت نمودند.

در بين اين اهداف فقط يكى به خود اهل بيت عليهم السلام مربوط مى شد و بقيه مقابله با دشمنان دين به صور مختلف بود تا از اجراى اهداف خود عاجز شوند.

دفاع از عصمت اهل بيت

آنچه به اهل بيت عليهم السلام مربوط مى شد ايستادگى در مقابل خدشه دار شدن عظمت مقام عصمت بود. در واقع غاصبين كه بدون محاكمه فدك را غصب كردند در درجه ى اول خواستند فاطمه عليهاالسلام را در تصرف فدك ناحق جلوه دهند و در مرحله دوم كار خود را حق به جانب نشان دهند و در مرحله ى سوم طلبكار هم باشند كه اصلاً از روز اول چرا فاطمه عليهاالسلام خودش فدك را تقديم نكرده است!!!

آنچه بعنوان استدلالها و اتمام حجتها در مقابل غاصبين انجام گرفت كه مجموعه اى از آيات قرآن و كلمات پيامبر صلى الله عليه و آله و عرفيات مسلم اجتماعى و اخلاقى است، براى آن بود كه اگر سكوت مى كردند آينده ى تاريخ چنين قضاوت مى كرد كه نكند فاطمه عليهاالسلام هم به ناحق آنرا در تصرف داشته كه وقتى از او گرفتند هيچ نگفت؟!

بخصوص آنكه دشمن در پى سوژه اى بود كه اين جهت را براى اهل بيت عليهم السلام ثابت كند.

لذا قبل از هر دليلى، واضح ترين جهت در اقدام و استقامت آن دو معصوم در مسئله، اثبات حقانيت خود و پيشگيرى از اهداف خبيث غاصب بود تا قداست مقام عصمت به هيچ عنوان تحت سؤال نرود و براى هميشه تاريخ بدانند كه اموال دنيا- به هر بزرگى كه باشند- كوچكتر از آنند كه مقام شامخ معصوم را پايين بياورند.

درجه ى رفيع عصمت كه به عرش مى سايد و از جانب خداوند است بمعناى صاحب اختيار كل جهان است و تصرف در تكوين و تشريع مطرح است. اين مقام را كجا كه سبك مغزانى در صدد نسبتهاى پيش پا افتاده اى باشند كه از دهان و شكم تجاوز نمى كند؟!

با در نظر گرفتن اين جهت اصلى كه به خود اهل بيت عليهم السلام مربوط مى شد مى پردازيم به جهاتى كه مربوط به دشمن بود و بايد انجام مى شد.

معرفى مبغضين و اذيت كنندگان فاطمه

غاصبين و مردم واقعاً در پى قطعه زمينى بنام فدك نبودند، چرا كه زمين براى غصب كردن بسيار بود و لزومى نداشت از ميان آن همه باغهاى حجاز كه در چهار سوى مدينه بود فقط سراغ فدك بيايند.

اين اقدام ناجوانمردانه، فقط عيار حب و بغض را روشن كرد. وقتى گرفتن ملك فاطمه عليهاالسلام مطرح شد بسيارى از دلها از خوشحالى تپيدن گرفتند و قرار از كف دادند. آنگاه كه فهميدند حضرت زهرا عليهاالسلام از اين اقدام بشدت منزجر شده است بيشتر شتاب گرفتند و بغض خود را ظاهر كردند. آنگاه كه اذيت دختر پيامبر صلى الله عليه و آله به ميان آمد جمعيت بيشترى جمع شدند، و آنگاه كه جسارتى عظيم به فاطمه عليهاالسلام صورت گرفت كسى لب باز نكرد.

/ 31