انذارهم بعاقبه الاغتصاب - اسرار فدک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار فدک - نسخه متنی

محمد باقر انصاری، سید حسین رجایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(الى اى نحو اتجهوا)؟ [الزياده من «الف».و الى اى سناد ]
هكذا فى «د» و فى «الف» هكذا: و على اى سند استندوا. و فى «ك» هكذا: باى سند استندوا. و فى «ج» هكذا: الى لجا اسندوا. و فى «ب» و «م» هكذا: الى اى لجا استندوا. و فى «ل»: اى سناد استندوا. و فى «و» الى اى ملجا استندوا.

استندوا؟

«د»: الى اى سناد لجاوا و استندوا.

(و على اى عماد اعتمدوا)؟

الزياده من «د». و من قوله «و ان تعجب...» الى هنا ليست فى «ى» و مكانه: «الى اى ركن لجاوا».و بايه

هكذا فى «د» و «ك» و «ل»، و فى سائر النسخ: «اى».

عروه تمسكوا؟ (و على ايه ذريه اقدموا و احتنكوا)؟

الزياده من «د». احتنك اى استولى عليه.

(و لمن اختاروا و لمن تركوا)؟

الزياده من «الف».

لئبس

«ب»: ولبئس.

المولى و لبئس العشير و بئس

«ب» و «م»: ولبئس.

للظالمين بدلا.

قوله «و بئس للظالمين بدلا» ليس فى «الف» و «ل» و «و». و فى «ل»: و بايه عروه تمسكوا استبدلوا.

استبدلوا و الله الذنابى

«ك»: استبدلوا الذناب. «ل»: استبدلوا الذنابى و الله بالقوادم. والذنابى: ذنب الطائر و المراد السفله من الناس و الاتباع. والقوادم: مقدم جناح الطائر.

بالقوادم، (و الحرون بالقاحم)

الزياده من «ك». الحرون: فرس لا ينقاذ و اذا اشتدت به الجرى وقف. و القاحم: الرامى بنفسه فى الامر من غير رويه. استعير الاول للجبان و الجاهل، و الثانى للشجاع و العالم بالامور الذى ياتى بها من غير احتياج الى ترو و تفكر.، و العجز بالكاهل.

من «و ان تعجب...» اى هنا ليس فى «ه» و «ع». العجز: موخر الشى ء، والكاهل، ما بين الكتفين. و المراد بالعجز موخر القوم و بالكاهل عمدتهم فى المهمات و عدتهم للشدائد و الملمات.

فرغما لمعاطس قوم

«ك»: فتعسا لقوم. «ى» فبعدا و سحقا لقوم.

يحسبون انهم يحسنون صنعا! الا انهم هم المفسدون ولكن لا يشعرون.

هنا آخر ما فى نسخه «ى».و يحهم!

كلمه «ويحهم» ليست فى «الف» و «ك» و «ل».

افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع، امن لا يهدى الا ان يهدى؟ فما لكم، كيف تحكمون؟

سوره يونس: الآيه 35.

انذارهم بعاقبه الاغتصاب

اما

من «الا انهم هم المفسدون...» الى هنا ليس فى «ه» و «ع»، و فى «الف» خ ل مكان كلمه «اما»: الا، و فى «ه» و «ع» مكانه «و».

لعمر الله

كذا فى «الف» و «ه» و «م». و فى «د»: لعمرى. «ج» و «ل» و «و»: لعمر الهك. «ب»: لعمر الهكن.

لقد لقحت، فنظره ريثما تنتج.

«الف»: لقحت فانظروها تنتج. «ل»: تنتجوا. و فى «ك» هكذا:.. تحكمون لقحت قطره ريث ما تصبح ثم... و ريثما اى قدر ما.

ثم

«الف» خ ل: و.

احتلبوا طلاع

«د»: مل ء. والطلاع بمعنى الملى ء.

القعب

«ك»: العقب. والقعب: القدح، و احتلاب طلاع القعب هو ان يمتلى ء من اللبن حتى يطلع عنه و يسيل.

دما عبيطا و ذعافا

«ك» و «م»: زعافا. الذعاف و الزعاف بمعنى سم يقتل.

ممقرا.

«د»: مبيدا. «ك»: ممضا، بمعنى الموجع. و الممقر بمعنى المر. والمبيد: المهلك.

هنالك

«الف» خ ل و «د» و «ع»: فهنالك.

يخسر

«الف» خ ل: خسر.

المبطلون، و يعرف

«الف» خ ل: عرف.

التالون غب ما اسس

«ك»: اسكن، و كلمه «غب» ليست فى «الف» خ ل. و غب كل شى ء: عاقبته.

الاولون.

ثم

«الف» خ ل و «ه» و «ع»: فطيبوا. «الف» خ ل: فليطيبوا.

طيبوا (بعد ذلك)

كذا فى «الف» و «ك».

عن انفسكم

كلمه «عن انفسكم» ليست فى «الف» خ ل، و فى «د» هكذا: ثم طيبوا عن دنياكم انفسا.

نفسا

فى «د» و «ج» و «و» و «الف» خ ل: انفسا، و فى «ك» هكذا: عن انفسكم لفتنها ثم اطمانوا.، و اطمانوا

فى «ه» و «ب» و «و» و «ع»: و طامنوا («ع»: الفتنه). وفى «ج» فطامنوا. و فى «الف» خ ل: و ليطامنوا. و فى «الف» خ ل: و ليطمانوا. و طمان اى اخفض و سكن، و اطمانوا للفته جاشا، اى اجعلوا قلوبكم مطمئنه لنزول الفتنه.

للفتنه جاشا، و ابشروا

«الف» خ ل: و ليبشروا.

بسيف صارم

«الف» خ ل: قاصل، بمعنى القطاع.

(و سطوه معتد غاشم)

الزياده من «د».و هرج

«ب»: و بقرح. «و»: و بهرج.

(دائم)

الزياده من «د».

شامل و استبداد

«الف» خ ل: استبدال. و عباره «و استبداد من الظالمين» ليست فى «ه» و «ع».

من الظالمين، يدع فيئكم

فى «ك» مكان «يدع فيئكم»: فزرع فيئكم.

زهيدا و جمعكم

«ل»: زرعكم. «ع»: و جمعكم فيكم حصيدا.

حصيدا.

فيا حسره لكم!

«الف»: فيا خسرى لكم. «د»: فسا حسرتا بكم. «ه» و «م» و «ع»: فيا حسره عليكم. «ك»: لهم «ل»: فياحسرتى لكم.و انى

«الف» خ ل: كيف. و «ع»: فانى.

بكم

«ج» و «م»: لكم. و عباره «و انى بكم» ليست فى «ك» و «و».و قد عميت عليكم

«ك»: عليهم و زاد هنا فى «ك»: «الانباء»، و ليست فى آيه سوره هود وانما هو بعباره اخرى فى سوره القصص: الآيه 66 هكذا: فعميت عليه الانباء يومئذ فهم لا يتسائلون.، انلزمكموها و انتم لها كارهون؟!

اشاره الى سوره هود: الآيه 28: «فعميت عليكم انلزمكموها و انتم لها كارهون».

عذر لايقبل بعد التقصير

قال

من هنا الى «بعد تقصيركم» من «د».

سويد بن غفله: فاعادت النساء قولها عليهاالسلام على رجالهن، فجاء اليها قوم من وجوه المهاجرين و الانصار معتذرين و قالوا: يا سيده النساء لو كان ابوالحسن ذكر لنا هذا الامر من قبل ان نبرم

«د» خ ل: يبرم العهد و يحكم العقد.

العهد و نحكم العقد لما عدلنا عنه الى غيره.

فقالت عليهاالسلام: اليكم عنى فلا عذر بعد تعذيركم و لا امر بعد تقصيركم.

ترجمه ى فارسى خطابه ى حضرت زهرا

حضرت زهرا به مسجد مى آيد

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

هنگامى كه ابوبكر

«د»: و عمر.

تصميم نهائى خود را در مورد غصب فدك از حضرت زهرا عليهاالسلام گرفت و نماينده ى حضرت را از آنجا اخراج نمود و اين اخبار به آنحضرت رسيد، سر مبارك را پوشانيدند و پوشش كامل بر تن نمودند و با عده اى از زنان خدمتگذار و بانوان خويشاوندانشان براى اعتراض به ابوبكر براه افتادند.

هنگام راه رفتن لباس حضرت به زمين كشيده مى شد و پايين لباس زير پايشان مى رفت

بعيد نيست اين عبارات حاكى از آن باشد كه در اثر كثرت صدمات روحى و جراحات جسمى وارده، حضرت نمى توانسته اند با قامتى راست حركت كنند. لذا لباس حضرت به زمين كشيده مى شد و زير پايشان مى رفت و به همين علت جهت كمك در راه رفتن آن بانوى بزرگ عده اى از بانوان نيز همراه شدند.، و راه رفتنشان چنان بود كه گويا پيامبر صلى الله عليه و آله راه مى روند.

ابوبكر با عده ى زيادى از مهاجرين و انصار و ديگر افراد در مسجد نشسته بودند كه حضرت وارد شدند، و با آمدن حضرت پرده اى

«ج»: پرده ى مصرى.

بين ايشان و مردم آويخته شد. حضرت زهرا عليهاالسلام نشستند و چنان از سوز دل ناله زدند كه قلبها به لرزه درآمد و اشكها جارى شد و مردم را به گريه و ضجه واداشتند و مجلس را منقلب كردند. سپس لحظه اى

«ج»: مدت طولانى.

درنگ نمودند تا صداى ناله هاى مردم خاموش گرديد و از جوش و خروش افتاد.

با آرامش مجلس حضرت صحبت خود را با حمد و ثناى الهى و درود بر پيامبر صلى الله عليه و آله آغاز نمودند. مردم باشنيدن كلام آنحضرت بار ديگر شروع به گريه كردند، و حضرت براى بار دوم سكوت كردند، و هنگامى كه مردم آرام گرفتند صحبت خود را از سر گرفتند و چنين فرمودند:

حمد و ثنا

كلام خود را آغاز مى كنم با حمد و سپاس خدائى كه به ستايش و فضل و عزت و رفعت از همه كس سزاوارتر است.

خداوند را بر نعمتهايى كه عطا فرموده مى ستايم، و بر الهامش سپاس مى نمايم، و بر نعمتهاى گسترده اى كه ابتداءً عنايت نموده و نعمتهاى فراوانى كه عطا فرموده و تفضلات پى درپى كه مرحمت كرده ثنا مى گويم.

او را سپاس مى گويم با حمدهاى بى پايانى كه از حد شمارش بيرون است، و قدرت بر شكر همه ى آنها نيست، و نهايت آنها قابل درك نخواهد بود. نعمتهايى كه خداوند براى ازدياد و دوام آنها ما را دعوت به شكرگزارى نموده، و بندگانش را بر فرستادن آنها مطيع خود گردانيده، و براى كامل نمودن بخششهايش از آنان حمد و ستايش خود را خواسته، و در كنار آن به طلب چنين نعمتهائى امر فرموده است.

گواهى مى دهم كه معبودى غير «اللَّه» نيست. تنها او معبود است و شريكى ندارد. كلمه اى است كه تأويل آن اخلاص است و متضمن رساندن قلوب به اعتقاد وحدانيت خداست، و آنچه را كه عقل به آن پى مى برد در انديشه ها ظاهر نموده است. خداوندى كه امكان ديدنش و قدرت توصيف او براى كسى نيست، و به خيال كسى نمى گنجد.

خداوندى كه تمام اشياء را بدون آنكه چيزى قبل از آنان باشد بوجود آورده، و بى آنكه از نمونه هايى براى خلقت پيروى كرده باشد آنان را آفريده است. با قدرتش به آنان وجود داده و با اراده ى خود آنان را خلق فرموده، بدون آنكه نيازى به خلقت آنان داشته باشد يا فائده اى به او عائد شود.

بلكه علت در خلقت آنست كه حِكمت خود را براى ما سوايش معلوم بنمايد، و آنان را به إطاعت خود متوجه كند، و قدرت خويش را به منصه ى ظهور برساند، و دلالت بر ربوبيتش نمايد و خلق را به عبادت خود بخواند و به دعوت خود عزت و غلبه بخشد

«الف»: و به كسانى كه مردم را بسوى خدا مى خوانند عزت ببخشد.

همچنين براى دورى آنان از عذابش و سوق آنان به بهشتش ثواب را بر اطاعت خود و عذاب را در معصيتش قرار داد.

بعثت پيامبر و مسير رسالت

و گواهى مى دهم كه پدرم حضرت محمد بنده و فرستاده ى اوست، كه خداوند او را قبل از خلقتش اختيار نمود، و قبل از بعثتش او را برگزيد، و پيش از انتخابش نام او را معرفى كرد. اين انتخاب هنگامى بود كه مردم در مخفيگاه غيب پنهان بودند و در پس پرده هاى هولناك مستور و به نهايت عدم مقرون بودند.

علت اين اختيار آن است كه خداوند به سرانجام كارها آگاه و به حوادث روزگار احاطه دارد، و به زمان وقوع مقدرات عارف است. براى اتمام امر خود او را مبعوث گردانيد، و به قصد اجراى حكم خود او را برانگيخت، و براى انفاذ مقدرات حتمى خود او را به پيامبرى اختيار نمود. آنحضرت مردم را ديد كه هر گروهى داراى دين مخصوص به خود است، و به آتشهاى افروخته ى خود روى آورده و بُتان خود را پرستش مى نمايند، و با آنكه فطرتاً معرفت خدا را دارند ولى منكر او هستند.

آنگاه خداوند متعال به بركت پدرم حضرت محمد صلى الله عليه و آله ظلمت ها را به نورانيت مبدل ساخت، و از قلبها قساوت را برطرف نمود، و از ديده ها تحير را زايل كرد، و مطالب مبهم را براى همگان روشن نمود. آنحضرت دعوت الهى خود را با هدف هدايت مردم آغاز كرد و آنان را از گمراهى نجات داد، و از لجاجتها آگاهى بخشيد، و آنان را به دينى محكم هدايت نمود، و به راه مستقيم فرا خواند.

سپس خداوند عزوجل او را با رأفت و رحمت و اختيار به سوى خود خواند تا او را از خستگى اين دنيا آسوده گرداند و سنگينى بار ناملايمات را از او بردارد

«د»: سپس خداوند او را با رافت و اختيار و ميل خود و با ايثار بسوى خود برد، و «محمد صلى الله عليه و آله» با رفتنش از رنج اين دنيا آسوده گشت.، و او را در احاطه ى ملائكه ى ابرار و رضوان پروردگار غفار و مجاورت ملك جبار قرار دهد. درود خدا بر پدرم پيام آور و امين وحى خدا و برگزيده و منتخب از خلق و مرضى او. درود و سلام و رحمت و بركات الهى بر او باد.

خطاب حضرت به مهاجرين و انصار

آنگاه حضرت زهرا عليهاالسلام متوجه اهل مجلس شدند، و خطاب به تمام مهاجران و انصار فرمودند:

شما بندگان خدا پرچم و علم أمر و نهى الهى، و در بردارنده دين و وحى او و پاسداران خدا بر خود هستيد، و رساننده ى احكام الهى به ديگر امتهايى كه در اطراف شمايند مى باشيد. در بين شما شخصى است كه استحقاق زعامت دارد، و او كسى است كه قبلاً در مورد اطاعت او متعهد شده ايد.

«ب»: آيا براى خود حقى پنداشتيد؟! آيا خداوند پيش از اين عهدى را درباره ى شما مقدم نداشت؟! «ج»: و شما رساننده ى احكام الهى به امتهايى كه در اطرافتان هستند مى باشيد. در شما عهدى است كه خداوند پيش از اين قرار داده است.

/ 31