مراحل تكميل چاپهاى كتاب - اسرار فدک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار فدک - نسخه متنی

محمد باقر انصاری، سید حسین رجایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مراحل تكميل چاپهاى كتاب

چاپ اول كتاب حاضر در سالروز ميلاد حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام 1417 انجام شد، و پس از يك سال چاپ دوم آن انجام گرفت كه در آن متن خطبه با سه نسخه ى ديگر كه بعد از چاپ اول به آنها دست يافته بوديم مقابله شد.

چاپ سوم كتاب با گذشت يك سال از چاپ دوم انجام گرفت كه جوانب تازه اى از ماجراى فدك به آن اضافه شد و شامل نُه نسخه ى ديگر از خطابه ى حضرت بود كه مقابله شده و جزئيات آنها در محل خود از متن خطبه ثبت گرديد. متن سخنان حضرت كه در عيادت زنان مهاجر و انصار بعد از خطبه در منزل فرموده اند از قطعه هاى مهمى بود كه در چاپ سوم در آخر خطبه آورده شد و در ترجمه ى فارسى نيز منعكس گرديد.

اينك چاپ چهارم با اضافاتى ديگر درباره ى فدك و مقابله ى متن خطبه ى با يك نسخه ى ديگر كه در آستانه ى چاپ جديد به آن دست يافتيم تقديم مى گردد، و بدين ترتيب خطابه ى حضرت زهرا عليهاالسلام بصورت مقابله شده با 17 نسخه، براى اولين بار در فرهنگ شيعه ارائه مى شود.

اميد است در كتاب حاضر بعنوان كوچكترين خدمتگزاران حضرت زهرا عليهاالسلام، وظيفه ى خود را در كنار درِ نيم سوخته ى آن بزرگ بانوى بهشت به انجام رسانده باشيم.

محمدباقر انصارى- سيدحسين رجايى

قم، ميلاد حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام 1422

18 شهريور 1380

فتح و اعطاى فدك به فاطمه

«فدك» سرزمينى آباد در سراشيبى خيبر با چشمه اى پر آب و منطقه ى وسيع كشاورزى و قلعه اى مهم بود و نخلستانهايش از خيبر بيشتر بود. ساكنان آن عده اى از يهود بودند كه با اهل خيبر در ارتباط بودند و رئيس آنان در روز فتح آنجا مردى بنام يوشع بن نون بود. نام اين سرزمين هم به اسم «فدك بن هام» اول كسى است كه در آنجا سكونت يافته است. [معجم البلدان: ج 4 ص 238. اين باغها در شمال مدينه واقع شده بود و هم اكنون نيز باقى است و فاصله ى آن تا مدينه حدود 100 كيلومتر است.

فتح فدك بدست پيامبر و اميرالمؤمنين [بحار الانوار: ج 21 ص 22 ج 29 ص 110، 114، 348. تهذيب الاحكام: ج 1 ص 424. الخرائج: ج 1 ص 113. ]پس از فتح خيبر در سال هفتم هجرت و حدود چهار سال قبل از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله جبرئيل نازل شد و از جانب خداوند دستور فتح فدك را آورد. در اين فرمان تصريح شده بود كه اين اقدام مى بايست توسط شخص پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام انجام شود، و مسلمانان در آن شركت نكنند.

آن دو بزرگوار، اسلحه ى لازم را برداشتند و اسبهاى خود را آماده كردند و در تاريكى شب از لشكر جدا شدند و از خيبر حركت كردند تا به سرزمين فدك رسيدند و كنار قلعه ى آن آمدند.

فتح يك قلعه توسط دو نفر كارى بود استثنايى و مى بايست حساب شده انجام شود، و پشتيبانى خداوند كه هميشه بدرقه ى راه پيامبر صلى الله عليه و آله بود مسير ماجرا را به سوى پيروزى پيش مى برد.

مردم فدك كه پيگير اخبار فتح خيبر بودند و روز قبل خبر فتح آن قلعه ى عظيم را دريافته بودند، از وحشت به قلعه پناه برده و درهاى آن را محكم بسته بودند و شبى سراسر اضطراب را مى گذراندند.

در چنين شرايطى كه بر داخل قلعه حكمفرما بود، پيامبر صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام به پاى قلعه رسيدند و بصورت عادى هيچ راهى براى نفوذ به قلعه وجود نداشت. از سوى ديگر نبايد افراد داخل قلعه وجود كسى را بيرون قلعه احساس مى كردند. تصميم بر آن شد كه مخفيانه از ديوار قلعه بالا روند و بر فراز آن با صداى بلند اذان بگويند. در اين صورت اهل قلعه خود را در محاصره ديده و قلعه را فتح شده خواهند پنداشت. آنگاه است كه تصميم بر فرار مى گيرند و براحتى مى توان اقدامى بزرگ را به انجام رساند.

اميرالمؤمنين عليه السلام بر كتف پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفت و سپس حضرت برخاست و او را با خود بلند كرد، و با معجزه ى الهى اميرالمؤمنين عليه السلام از ديوار قلعه ى فدك بالا رفت. آنگاه كه بر فراز ديوار قرار گرفت، رو به اهل قلعه اذان گفت و صداى تكبير بلند نمود.

مردم قلعه ى فدك كه گمان مى كردند سربازان مسلمان بر فراز قلعه هستند، فرار كنان رو بسوى درب قلعه نهادند و آنرا باز كردند و از آن خارج شدند تا در زمينهاى بيرون قلعه پراكنده شوند.

اميرالمؤمنين عليه السلام از ديوار قلعه پايين آمد و با پيامبر صلى الله عليه و آله كه بيرون قلعه منتظر بود در مقابل آنان قرار گرفتند و با آنان درگير شدند و هيجده نفر از بزرگان آنان بدست اميرالمؤمنين عليه السلام به قتل رسيدند و در نتيجه بقيه تسليم شدند.

پيامبر صلى الله عليه و آله خود و فرزندان آنان را اسير نمود و غنائم را همراه آنان به مدينه آورد.

فدك، ملك شخصى پيامبر

يهوديان فدك از پيامبر صلى الله عليه و آله درخواست كردند خودشان را آزاد كند و اموال را به تناسب نصف با آنان مصالحه كند. حضرت اين پيشنهاد را قبول كرد و اميرالمؤمنين عليه السلام را فرستاد و با ضمانت حفظ خونشان با آنان مصالحه كرد و قرار بر اين شد كه «هر كس از اهل فدك مسلمان شود خمس اموال او را بگيرند و هر كس بر دين خود باقى بماند همه ى اموالش را بگيرند».

اين قرارداد بين پيامبر صلى الله عليه و آله و يهود فدك به امضاء درآمد و به دست آنان داده شد تا بعنوان هميشه ى تاريخ بدان عمل شود.

اين درباره ى جان و اموال شخصى آنان بود، و سرزمين فدك بعنوان ملك شخصى پيامبر صلى الله عليه و آله درآمد و قرار شد ساليانه يكصد و بيست هزار دينار (سكه ى) طلا بعنوان درآمد فدك ارسال نمايند.

ملك شخصى پيامبر صلى الله عليه و آله شدن فدك بر اساس حكم صريح قرآن است، زيرا اين سرزمين بدون لشكركشى مسلمانان و بدون كوچكترين دخالت آنان فتح شد. خداوند در قرآن مى فرمايد: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ الْقُرى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبى... فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ، وَلكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ يَشاءُ...» [سوره ى حشر: آيات- 1. طبق اين آيه ى صريح قرآن سرزمينهايى كه بدون لشكركشى مسلمانان فتح شود، حتى اگر اهل آنجا خودشان بعنوان تسليم نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بيايند، اين مناطق و غنائم و اسراى آن ملك

خاص حضرت است، و مسلمانان هيچ حقى در آن نخواهند داشت و حضرت بعنوان اموال شخصى خود هر تصميمى بخواهد مى تواند درباره ى آنها بگيرد.

لذا سرزمين فدك بصورت يكپارچه از آن پيامبر صلى الله عليه و آله شد كه مى بايست مردم فدك در آن كار مى كردند و درآمد آن را به حضرت تسليم مى نمودند و فقط اجرت دريافت مى كردند.

اعطاى فدك به فاطمه به دستور خداوند و بدست پيامبر [بحار الانوار: ج 21 ص 22، 25، ج 19 ص 105، 110 ، 115، 118، 121، 195. ]پس از فتح فدك، آيه ى «وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ» نازل شد، يعنى «حق خويشان را به آنان بده». پيامبر صلى الله عليه و آله از جبرئيل پرسيد: منظور چه كسانى هستند و اين حق كدام است؟ جبرئيل از طرف خداوند عرضه داشت: «فدك را به فاطمه عطا كن».

پيامبر صلى الله عليه و آله حضرت زهرا عليهاالسلام را فراخواند و فرمود: خداوند فدك را براى پدرت فتح كرد، و چون لشكر اسلام آنجا را فتح نكرده اند مخصوص من است و تعلقى به مسلمانان ندارد و هر تصميمى بخواهم درباره ى آن مى گيرم. دستور خداوند نيز بر عطاى آن به تو نازل شده است. از سوى ديگر مهريه مادرت خديجه بر عهده ى پدرت مانده است، و پدرت در قبال مهريه مادرت و به دستور خداوند فدك را به تو عطا مى كند. آنرا براى خود و فرزندانت بردار و مالك آن باش.

حضرت زهرا عليهاالسلام عرض كرد: تا شما زنده هستيد من نمى خواهم تصرفى در آن داشته باشم. شما بر جان و مال من صاحب اختيار هستيد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: ترس آن دارم كه نااهلان، تصرف نكردن تو در زمان حياتم را بهانه اى قرار دهند و بعد از من آنرا از تو منع كنند. عرض كرد: آنگونه كه صلاح مى دانيد عمل كنيد.

سند و شاهد بر ملكيت فدك

پيامبر صلى الله عليه و آله ورقه اى خواست و اميرالمؤمنين عليه السلام را فراخواند و فرمود: «سند فدك را بعنوان بخشوده و اعطايى پيامبر بنويس و ثبت كن». اميرالمؤمنين عليه السلام آنرا نوشت، و خود حضرت با ام ايمن بر آن شهادت دادند. پيامبر صلى الله عليه و آله در آنجا فرمود: «ام ايمن زنى از اهل بهشت است». حضرت زهرا عليهاالسلام اين نوشته را تحويل گرفت، و هنگام غصب فدك آنرا عيناً نزد ابوبكر آورد و بعنوان مدرك ارائه فرمود. [بحار الانوار: ج 21 ص 23.]سپس پيامبر صلى الله عليه و آله مردم را در منزل حضرت زهرا عليهاالسلام جمع نمودند و به آنان خبر دادند كه فدك از آن فاطمه عليهاالسلام است، و در همانجا از درآمد آن بعنوان اعطايى فاطمه عليهاالسلام بين مردم تقسيم كردند، و بدين صورت تصرف مالكانه ى فاطمه عليهاالسلام در فدك را به آنان نشان دادند.

فقرا مصرف كنندگان درآمد فدك

حضرت زهرا عليهاالسلام در سرزمين فدك نماينده اى قرار داد و كارمندانى را تحت فرمانش سپرد، كه پس از محاسبات لازم و پرداخت مخارج، خالص سود ساليانه را خدمت حضرت زهرا عليهاالسلام تقديم مى نمود.

درآمد فدك را ساليانه از هفتاد هزار سكه ى طلا تا صد و بيست هزار سكه نوشته اند. [بحار الانوار: ج 29 ص 118. هر ساله حضرت به اندازه ى قوت خود برمى داشت و بقيه را بين فقرا تقسيم مى كرد و تا هنگام رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله اين شيوه ادامه داشت [بحار الانوار: ج 29 ص 123 ح 25.، و چشمان بسيارى از نيازمندان منتظر سر رسيدن درآمد فدك بود تا از بخشش فاطمه عليهاالسلام زندگى خود را سامانى بخشند.

ده روز پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله [شرح نهج البلاغه (ابن ابى الحديد ): ج 16 ص 263. مأموران ابوبكر به دستور خاص او به فدك رفتند و نماينده ى حضرت زهرا عليهاالسلام را از آنجا اخراج كردند و ملك آن را غصب نمودند و درآمد آن را بطور كامل براى مخارج حكومت غاصبانه ى خود صرف كردند، و كوچكترين توجهى به سابقه ى مفصل امر الهى و عمل پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد فدك و سندى كه تنظيم شده بود و شاهدانى كه گواهى دادند و آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله در حضور مردم فرموده بود نكردند.

اين تصويرى بود از مراحل فتح فدك و اخراج آن از دست يهوديان، و انتقال آن به پيامبر صلى الله عليه و آله و اعطاى فدك توسط آنحضرت به فاطمه عليهاالسلام و آنچه طى چهار سال مالكيت و تصرف حضرت زهرا عليهاالسلام بعنوان دوران شيرين فدك طى شد تا آنگاه كه دوران غصب آن فرا رسيد و شيرينى گذشته را به كام فاطمه عليهاالسلام و شيعيانش تلخ كردند.

اقدامات اميرالمؤمنين و حضرت زهرا در مقابله با غصب فدك

دشمن فاطمه عليهاالسلام غصب فدك را بسيار سهل انگاشت و براحتى در مورد آن اقدام نمود و با اشاره اى نماينده ى حضرت زهرا عليهاالسلام را از آنجا اخراج كرد. پس از مسئله ى غصب خلافت، تصرف فدك كار كوچكى به نظر مى آمد و هرگز احتمال نمى رفت اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام اين چنين در مقابل آن بايستند و مقاومت نشان دهند.

نتايج غصب فدك

اين طرز تفكر از سوى دشمن باعث شد تا در مقابل حوادث بعدى كه يكى پس از ديگرى در اثر غصب فدك پيش آمد كاملاً غافلگير شوند و پس از هر اقدامى بارى از پشيمانى بدوش بكشند و آرزو كنند كه اى كاش هرگز به چنين كارى دست نمى زدند و اصلاً با فدك كارى نداشتند. اما كار از كار گذشته بود و ظالم كاملاً در پنجه مظلوم قرار گرفته بود، و اينجاست كه بايد آگاهى نسلها را از اين فرصت بدست آورد.

از غصب فدك تا ريشه هاى اعتقادى آن

غصب سرزمينى بنام فدك از يك مسئله ى حقوقى به يك مسئله ى اعتقادى تبديل شد كه اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام در آن به بيدار كردن مردم پرداختند و بسيارى از آنچه بايد در روزهاى غصب خلافت مى فرمودند در سايه ى غصب فدك بيان كردند.

/ 31