اقرار عمر و قبول نكردن شاهدان - اسرار فدک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسرار فدک - نسخه متنی

محمد باقر انصاری، سید حسین رجایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هركس از تو سرپيچى كند از من سرپيچى كرده است». و ام ايمن كسى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى او به بهشت شهادت داده است و براى اسماء بنت عميس و نسل او دعا كرده است.

اقرار عمر و قبول نكردن شاهدان

عمر گفت: شما همانگونه هستيد كه توصيف نموديد ولى شهادت كسى كه به نفع خود شهادت مى دهد قبول نمى شود.

جواب نهائى اميرالمؤمنين درباره ى شاهدان

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اكنون كه ما آنطور هستيم كه خودتان مى شناسيد و منكر نيستيد و در عين حال شهادت ما بنفع خودمان پذيرفته نيست و شهادت پيامبر هم قبول نيست پس انا للَّه و انا اليه راجعون! ما وقتى براى خود ادعائى داريم از ما دليل مى خواهيد؟ آيا كسى نيست ما را يارى كند؟ شما بر حكومت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله حمله آورده ايد و بدون هيچ دليلى و حجتى آنرا از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله بخاندان ديگرى برده ايد. بزودى ظالمان خواهند دانست كه به كجا باز مى گردند.

نتيجه ى محاكمه ى اول فدك

سپس اميرالمؤمنين عليه السلام به حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: بازگرد تا خداوند بين ما حكم كند و هم او بهترين حكم كنندگان است.

حضرت زهرا عليهاالسلام به حال غضب برخاست و فرمود: خدايا! اين دو به حق دختر پيامبرت ظلم كردند. خدايا به شدت اينان را مأخوذ فرما.

سپس حضرت زهرا عليهاالسلام محزون و گريان از نزد آنان بيرون آمد.

نصرت طلبى حضرت زهرا و اهل بيت در سايه ى فدك [بحار الانوار: ج 29 ص 191. ]اقدامى كه هيچكس- نه غاصبين و نه مردم- انتظارش را نداشتند اين بود كه اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين عليهم السلام دستجمعى حركت كنند و بر در خانه ى مهاجرين و انصار بيايند و از آنان درباره ى حقوق از دست رفته ى خود كمك بخواهند. اين اقدام معرفى خوبى براى مردم بود كه هم خود را بشناسند و هم آيندگان آنان را بشناسند. مردمى كه درِ خانه ى خود را باز مى كردند و خود را با تنها يادگار پيامبرشان روبرو مى ديدند از هر جهت عاجز مى شدند و از نظر اعتقادى و اخلاقى و وجدانى خود را محكوم مى يافتند.

ضربه ى مؤثر نصرت طلبى خاندان وحى

و اقعاً كار بجائى رسيده باشد كه سيدة النساء عليهاالسلام به همراه جانشين حقيقى پيامبر صلى الله عليه و آله و دو آقاى اهل بهشت به نمايندگى از ذات اقدس الهى و پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله، بر در خانه هاى ياران سابق پيامبر صلى الله عليه و آله بيايند و از آنان بخواهند كه دين خدا را يارى كنند؟ آيا چه جوابى براى اين منظره آماده كرده بودند؟

اين اقدام از سوى خاندان وحى هم عجيب بود، ولى مسئله بر سر منافع شخصى نبود، بلكه از اين طريق مسئله ى اتمام حجت بر تمام خلق مطرح بود و بايد هر نقطه ى مبهمى در اين قضايا رفع مى شد. با اين اقدام بر همگان روشن شد كه واقعاً مردم طرفدار غاصب بودند و گرايش اعتقادى اكثريت بدان سو بود. اينك كه باطنها آشكار شد حقيقت نيز روشن مى شود و آنچه ناگفتنى است عيان مى گردد.

چگونگى برنامه ى كمك خواهى

اميرالمؤمنين عليه السلام حضرت زهرا عليهاالسلام را به همراه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام تا چهل روز، هر روز سوار بر مركبى مى نمود و به در خانه ى مهاجرين و انصار مى برد. حضرت زهرا عليهاالسلام به آنان مى فرمود: «اى مهاجرين و انصار، خدا را و دختر پيامبرتان را يارى كنيد. شما روزى كه با پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت كرديد بر سر اين بيعت كرديد كه از او و فرزندانش حمايت كنيد و از آنها منع كنيد آنچه از خود و فرزندانتان منع مى كنيد. بياييد و به بيعت خود نسبت به پيامبر وفا كنيد». ولى احدى به حضرت جواب مثبت نداد.

برخورد خاص حضرت زهرا با معاذ بن جبل

حضرت به معاذ بن جبل يكى از بنيانگذاران سقيفه رسيد و فرمود: اى معاذ بن جبل، من بعنوان كمك خواهى نزد تو آمده ام و تو با پيامبر صلى الله عليه و آله بيعت كردى كه او و فرزندانش را يارى كنى و آنچه از خود و فرزندانت دفع مى كنى از آنان نيز دفع كنى. اكنون ابوبكر فدك را غصب كرده و نماينده ى مرا از آن اخراج نموده است.

معاذ گفت: ديگرى هم با من هست؟ فرمود: نه، هيچكس به من پاسخ مثبت نداد. معاذ گفت: كمك من به كجا مى رسد؟! حضرت زهرا عليهاالسلام از نزد معاذ بيرون آمد و فرمود: «ديگر با تو سخن نمى گويم تا نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بروم. بخدا قسم كلمه اى با تو حرف نمى زنم تا من و تو نزد پيامبر صلى الله عليه و آله جمع شويم».

احتجاج خصوصى فاطمه بر ابوبكر گرفتن سند و پاره كردن آن توسط عمر

از آنجا كه گرفتن سندى مبنى بر بازگرداندن فدك، دليلى بزرگ بر حقانيت فاطمه عليهاالسلام به اقرار خصم بود و مُهر غاصبيت را بر پيشانى آنان مى زد، بايد تلاشى در اين باره صورت مى گرفت، اگر چه در مرحله ى بعد آن سند و مدرك پاره شود و مورد اهانت قرار گيرد، چرا كه هر رفتار نامطلوب با نوشته ى غاصب ضربه اى بر پيكر خود اوست.

لذا براى بار سوم حضرت زهرا عليهاالسلام به دستور اميرالمؤمنين عليه السلام نزد ابوبكر رفت.

استدلال حضرت زهرا نزد ابوبكر

اميرالمؤمنين عليه السلام به حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: نزد ابوبكر برو در حاليكه تنها باشد، چرا كه از عمر زودتر منفعل مى شود. نزد او برو و چنين بگو: ادعاى مقام پدرم و خلافت او را كرده اى و جاى او نشسته اى؟ اگر فدك ملك تو هم بود و من از تو مى خواستم كه آنرا به من ببخشى بر تو واجب بود آنرا به من بدهى.

حضرت زهرا عليهاالسلام نزد ابوبكر آمد و اين مطالب را به او فرمود.

نوشتن سند براى ارجاع فدك

ابوبكر گفت: «راست مى گويى». سپس ورقه اى خواست و بر آن نوشته اى مبنى بر بازگرداندن فدك نوشت.

حضرت زهرا عليهاالسلام نوشته را برداشت و از نزد ابوبكر بيرون آمد.

محو و پاره كردن سند توسط عمر

عمر به آنحضرت رسيد و گفت: اى دختر محمد، اين نوشته اى كه همراه توست چيست؟ فرمود: نوشته اى است كه ابوبكر براى برگرداندن فدك برايم نوشته است. گفت: آنرا به من بده. ولى حضرت ابا كرد و آن را نداد.

در اينجا عمر براى گرفتن كاغذ جسارتى عظيم به حضرت زهرا عليهاالسلام نمود كه قلم در اداى آن گريان و زبان از گفتن آن شرمنده است. [به بخش سوم كتاب حاضر مراجعه شود.]به قيمت اهانت به ساحت اقدس بانوى جهان، عمر نوشته را از آنحضرت گرفت و ابتدا با آب دهان نوشته ى آنرا محو كرد و سپس آنرا پاره نمود. [بحار الانوار: ج 29 ص 192.]

احتجاج مفصل اميرالمؤمنين با ابوبكر و عمر در مسجد

در قسمتهاى گذشته ى اين بخش معلوم شد كه حضرت زهرا عليهاالسلام به دستور اميرالمؤمنين عليه السلام براى مطالبه ى فدك نزد ابوبكر رفتند [بحار الانوار: ج 29 ص 124 ح 26، ص 127 ح 27. تفسير برهان: ج 2 ص 425. و در واقع همه ى اين اقدامات از سوى اميرالمؤمنين عليه السلام بود. گذشته از اقداماتى كه به دستور حضرت توسط فاطمه زهرا عليهاالسلام صورت مى گرفت، خود اميرالمؤمنين عليه السلام نيز شخصاً دو اقدام مهم انجام دادند: يكى اينكه شخصاً در حضور مردم ابوبكر را به محاكمه كشيدند، و دوم آنكه نامه اى در اين باره به ابوبكر نوشتند.

محاكمه ى ابوبكر بدست اميرالمؤمنين [بحار الانوار: ج 29 ص 189، 195. ]اميرالمؤمنين عليه السلام به مسجد آمد و در حضور مهاجرين و انصار كه در اطراف ابوبكر نشسته بودند خطاب به ابوبكر فرمود: اى ابوبكر، چرا آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله براى فاطمه قرار داده بود از او منع نمودى، در حاليكه نماينده ى او از چند سال قبل در آن است؟

ابوبكر گفت: اين غنيمت مسلمين است. اگر شاهدان عادلى بياورد به او مى دهيم و گرنه در آن حقى ندارد.

جهل به احكام قضاوت

حضرت فرمود: اى ابوبكر، درباره ى ما حكمى مى نمايى برخلاف آنچه درباره ى مسلمانان حكم مى نمايى؟ گفت: نه! فرمود: اگر در دست مسلمانان چيزى باشد و من درباره ى آن ادعايى نمايم از كدام شاهد مى طلبى؟ ابوبكر گفت: از تو شاهد مى خواهم. فرمود: اگر در دست من چيزى باشد و مسلمين درباره ى آن ادعايى كنند از من شاهد مى خواهى؟! چرا از فاطمه شاهد مى خواهى در حاليكه فدك در دست اوست و در زمان حيات پيامبر و بعد از آن مالك آن بوده است؟ چرا از مسلمين شاهد نمى خواهى؟!

ابوبكر ساكت شد، ولى عمر گفت: اين غنيمت مسلمين است و ما با كلام تو نمى توانيم مقابله كنيم! اگر شاهدان عادلى آوردى و گرنه اين غنيمت مسلمين است و تو و فاطمه در آن حقى نداريد!!

عصمت سند صدق فاطمه

اميرالمؤمنين عليه السلام به ابوبكر فرمود: اى ابوبكر، قرآن را قبول دارى؟ گفت: آرى. فرمود: درباره ى اين آيه به من خبر ده كه مى فرمايد: «اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ

اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» [سوره ى احزاب: آيه ى 33.، آيا اين آيه درباره ى ما نازل شده يا درباره ى غير ما؟ گفت: درباره ى شما. فرمود: اگر دو نفر از مسلمانان بر عليه فاطمه عليهاالسلام به نسبت زشتى شهادت دهند چه مى كنى؟ ابوبكر گفت: بر او حد جارى مى كنم همانطور كه بر زنان مسلمين جارى مى كنم.

كفر منكر عصمت فاطمه

فرمود: در اين صورت نزد خداوند از كافرين خواهى بود. گفت: چرا؟ فرمود: براى آنكه تو شهادت خداوند را بر طهارت او رد كرده اى و شهادت مردم را بر عليه او قبول كرده اى. خداوند عزوجل به پاكى فاطمه گواهى داده است. اگر تو شهادت خداوند را رد كنى و شهادت ديگرى را بپذيرى نزد خداوند از كافرين هستى. همچنين حكم خدا و رسول را رد كرده اى كه فدك را براى فاطمه قرار دادند و او در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله آن را تصرف كرد. تو سخن خدا و رسول را رد كردى و گفته ى يك عرب بيابانى كه بر پاى خود بول مى كرد پذيرفتى و فدك را از او گرفتى و گمان كردى كه غنيمت مسلمين است. همانطور كه سخنِ ديگرِ پيامبر را رد كردى كه فرمود: «ادعا كننده بايد شاهد بياورد و براى مدعى عليه قسم كافى است». تو از مدعى عليه شاهد مى خواهى!

نتيجه ى احتجاج اميرالمؤمنين

در اينجا مردم به خشم آمدند و متوجه ظلم ابوبكر و عمر شدند و به يكديگر نگاه كردند و گفتند: بخدا قسم على راست مى گويد. اميرالمؤمنين عليه السلام هم به خانه بازگشت.

خطابه ى مفصل حضرت زهرا در مسجد [اسناد و مدارك مربوط به خطبه در بخش ششم اين كتاب مفصلا ذكر شده است. ]برنامه ى دقيق اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام مراحل خود را بخوبى طى مى كرد و نتايج لازم را مى داد. سه بار احتجاج حضرت زهرا عليهاالسلام و يكبار احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام به ضميمه ى يارى نكردن مردم، ابوبكر را بر تصميم نهايى خود قاطع كرد، و چنين وانمود كرد كه مسئله ى فدك تمام شده است، و كارى كه تصميم آنرا داشتيم به صورت رسمى انجام داديم.

خطابه ى فاطمه ضربه ى سهمگين بر پيكر غصب

در اينجا ضربه اى سهمگين لازم بود تا هم بر پيكر غاصبين و هم مردمى كه مؤيد آنان بودند وارد شود و در مجلس عمومى به محاكمه ى سيدةالنساء درآيند و هر سخنى هست علنى گفته شود، تا اگر فدك را هم باز پس ندهند حقايق روشن شود.

اين مرحله بصورتى اجرا شد كه نه مردم و نه غاصبين هرگز احتمال آنرا هم نمى دادند و در حقيقت در مقابل برنامه ى انجام شده قرار گرفتند.

ترسيمى از كيفيت ورود حضرت زهرا به مسجد

در شرايطى كه ابوبكر و عمر به همراه مهاجرين و انصار، مجلس مهمى در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله تشكيل داده بودند و مشغول قدرت نمايى در مقابل خانه ى فاطمه عليهاالسلام بودند كه در فاصله ى چند قدمى بود، ناگهان درِ خانه ى فاطمه عليهاالسلام باز شد و بانوى با عظمت اسلام در حالى كه عده اى از زنان گرداگرد آنحضرت بودند وارد مسجد شده بسوى جمعيت پيش آمدند.

منظره جداً عجيب بود و مردم همه اختيار از كف داده بودند و فقط اين را فهميدند كه راه باز كنند تا ببينند چه پيش مى آيد.

دختر پيامبر سر مبارك را با پوشش كامل پوشانيده بود و لباس سراسرى از روى لباسها پوشيده بود. از شدت غم و ناراحتىِ جسمى، قامت حضرت راست نبود و لباس حضرت به زمين كشيده مى شد و گاهى لباس زير پاى حضرت مى رفت. راه رفتن فاطمه عليهاالسلام همه را به ياد پيامبر صلى الله عليه و آله مى انداخت كه شباهتى تمام به حركت آنحضرت داشت.

اولين اقدامى كه شايد تا آن روز سابقه نداشت آن بود كه فوراً بين زنان و مردان پرده اى زده شد، و حضرت با زنان همراه در آنسوى پرده قرار گرفتند و روى زمين نشستند.

تأثير عجيب آه فاطمه در مردم

مردم از ديدن اين مناظر به شدت منقلب شدند و منتظر جرقه اى بودند كه اين انقلاب درونى را ظهور دهد.

ناگهان صداى فاطمه عليهاالسلام را شنيدند كه آهى جانسوز كشيد كه با همان آه همه ى مردم به گريه درآمدند و مجلس برخود لرزيد و همه منقلب شدند.

شدت گريه بقدرى بود كه حضرت مدتى طولانى صبر كرد تا مردم ساكت شدند و هيجانشان آرام گرفت. حضرت خواست سخنان خود را آغاز كند كه با شنيدن چند كلمه بار ديگر مردم به گريه درآمدند، و حضرت آنقدر صبر كرد تا مردم كاملاً آرام شدند و حضرت سخنان خود را آغاز كرد.

محاكمه ى ناخواسته ى غاصبين

مردم سرا پا گوش بودند و نفسها در سينه ها حبس شده بود. فاطمه زهرا عليهاالسلام يك تنه

همه را به محاكمه مى كشيد و همه خود را مجرم مى دانستند، و گريه ها براى شرمى بود كه از جرم و جنايت خود داشتند. دادگاه اجتماع كار خود را آغاز كرده بود و غاصب و همدستانش در فكر بودند كه براى بر هم ريختن آن يا تخريب نتيجه ى آن از كجا آغاز كنند و به كجا ختم كنند، ولى ترس از تصميم گيريهاى شتابزده ى خود داشتند.

محكوميت غاصبين و مردم به حكم فاطمه

برنامه طورى تنظيم شده بود كه هيچكس را از آنچه قاضى مى خواست فرارى نبود. اين مردم و آن غاصب كه هرگز با دعوت حضور نمى يافتند اكنون با پاى خود حضور يافته بودند. اگر مهر سكوت بر لب مى زدند خود را محكوم مى ديدند چرا كه فاطمه عليهاالسلام سخن خود را مى گفت، و اگر سخن مى گفتند حرفى براى گفتن نداشتند و بيش از پيش باطن بى محتواى عملشان معلوم مى شد و آنچه مردم خبر نداشتند برملا مى گشت.

مردم نيز كه خود را محكوم حكم فاطمه عليهاالسلام مى ديدند اين ضرر و خسارت را به پاى ابوبكر و عمر مى گذاشتند و با نگاههاى پر معنى آنان را زير نظر داشتند. سخنان فاطمه عليهاالسلام هم آنقدر بالا و متين بود كه مردم در مواردى حتى از فهم معانى آن عاجز بودند. سخنانى كه اينك پس از چهارده قرن شرحها و تفسيرهاى مفصل بر آن نوشته شده است.

برداشتى از خطابه ى حضرت زهرا

متن كامل خطابه ى حضرت زهرا عليهاالسلام در بخش هفتم اين كتاب و ترجمه ى فارسى آن در بخش هشتم خواهد آمد و در بخش پنجم خلاصه اى از آن تقديم خواهد شد. در اينجا نيز برداشتى از آن تقديم مى شود:

حضرت پس از حمد و ثناى الهى و اقرار به وحدانيت خداوند و رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله و بيان حكمتهايى از خلقت و تكليف بشر و ارسال انبيا عليهم السلام و خصوص

/ 31