تابش زهرا(س) در آينه شعر عربي
نويسنده: نرگس گنجي دعبل خزاعي، در قصيده پرسوز و گدازش كه به تأئيه كبرا مشهور استدر باره مظلوميت فرزندان زهرا ميسرايد:«اي فاطمه! اگر حسينت را مجسم ميكردي كه در خاك و خون افتاده و بر لب نهر فراتتشنه جان داده، گونه خود را به سيلي نيلي ميكردي و اشك از ديدگان بر چهره روان ميساختي. اي فاطمه! دختر خوبيها! برخيز و بر ستارگان آسماني كه به صحرا فرو افتادهاند ناله سر كن.»آينه شعر عرب را تاب تابش خورشيد فاطمه زهرا(س) نيست اما درخشش شعاعهاي عالمتاب آن وجود نازنين را هر كس به گنجايش خويش فرا راه خود ساخته است. سرايندگان شعر عربي نيز از اين فيض محروم نماندهاند. چه بسيار شاعران متعهدي كه شور و شعور هنر خويش را در وصف آن بانوي بزرگ جاودان ساختهاند، اما بي شك آنهانيز هنوز در ساحل اين اقيانوس بيكران قدم ميزنند و دست كوتاه ما و آنان كجا و ژرفاي بيانتهاي وجود صديقه كبرا(س) كه «اصلها ثابت و فرعها في السماء تؤتي أكلها كل حين باذن ربّها» صدق الله العلي العظيم. آنچه در اين مقاله به خامه خانم گنجي، پژوهشگر و شاعر متعهد، آمده گزارشي است پژوهشي، از شخصيت فاطمه(س) در سرودههاي شعراي عربزبان. حضرت فاطمه زهرا(س) از مهمترين شخصيتهاي مقدس و اعتقادي نزد همه مسلمانان است؛ چه آن حضرت محورِ حديث كساء1 و تنها يادگار پيامبر اسلام(ص) و يكي از بارزترين مصاديق آيههاي تطهير و مودّت در قرآن كريم است؛ آياتي كه بر عصمت اهل بيت(ع) و وجوب محبت و احترام آنان بر مسلمين ـ به عنوان تنها اجر زحمات پيامبر(ص) براي امتش ـ دلالت دارد:انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهرّكم تطهيرا«جز اين نيست كه خدا ميخواهد هرگونه آلودگي را از شما بردارد ـ اي خاندان پيامبر ـ و شما را بكلي پاك سازد».2قل لا أسئلكم عليه أجرا إلاّ المودّة في القربي«[اي پيامبر] بگو [در ازاي زحماتم] پاداشي از شما نميخواهم جز اينكه نسبت به خويشانم مودّت داشته باشيد».1از آنجا كه شعر و ادب، آينه افكار و اعتقادات ملتهاست، باورهاي مسلمانان و بويژه شيعه اماميه در آثار و اشعار شاعران متعهد و انقلابي در طول قرنها انعكاس يافته است. شعر شيعي كه مدافع استمرار هدايت نبوي از طريق امامت و وصايت است، در ميان عرب از دوران سلطه بنياميّه به عنوان يك حركت افشاگرانه و دفاعي فرهنگي، هويت مييابد. شاعراني چون كميت اسدي2، ديك الجنّ حمصي3 ، دعبل خزاعي4 و سيد حِمْيَري5 از
مصاديق اين حركت فرهنگي هستند. در سدههاي نخستين پس از ظهور اسلام و تشيّع، پيام اصلي شاعران متعهد دفاع از حرمت اهل بيت(ع) و حقانيت امام علي(ع) در امر وصايت و امامت و استمرار رهبري در فرزندان برگزيده او و افشاي ستم ستمگران اموي و عباسي بر اهل بيت پيامبر(ع) و منزوي و شهيد ساختن آنان ـ بر خلاف نص صريح قرآن و سفارشهاي پيامبر(ص) ـ است و شاعران بارها به اين امور تصريح كردهاند. طرح چنين موضوعاتي شعر اعتقادي مسلمانان را به برهانهاي منطقي و اقامه حجتهاي شرعي و عقلي تبديل ميكند و از شعر، منبري براي دفاع از اعتقادات ميسازد. اين ويژگي را در شعر «صفيالدين حِلّي»6 شاعر تواناي قرن هفتم و هشتم هجري نيز به روشني ميتوان يافت. اما در شعر سدههاي اخير اندك اندك اينگونه احتجاج رنگ ميبازد و شعر اعتقادي در دو قالب «مدح» و «مرثيه» معنا مييابد. بيشتر مدايح، مربوط به پيامبر اكرم(ص) و امام علي(ع) و بيشتر مراثي، مربوط به امام حسين(ع) و ماجراي كربلاست و ساير موضوعات به ندرت ملاحظه ميشود. شعر شيعي كه مدافع استمرار هدايت نبوي از طريق امامت و وصايت است، در ميان عرب از دوران سلطه بنياميّه به عنوان يك حركت افشاگرانه و دفاعي فرهنگي، هويت مييابد. انتظار طبيعي آن است كه حضرت زهرا(س) به عنوان تنها يادگار پيامبر(ص)، «اُمّالائمه» و حلقه اتصال ميان نبوت و امامت و نيز به عنوان يكي از بارزترين مصاديق عصمت كه زندگي او بايد اسوه و سرمشق مسلمانان باشد، جايگاه ويژه در شعر اعتقادي، بخصوص شعر شيعه، داشته باشد. مسائل بهر حال مربوط آن حضرت از چهار زاويه قابل طرح در شعر ميباشد: 1ـ حوادث و جريانات زندگي آن حضرت از بدو وجود تا وفات 2ـ جايگاه و سيماي آن حضرت در سيره و حديث نبوي و قرآن كريم 3ـ صفات و مناقب عاليه آن حضرت از قبيل زهد و اعراض از دنيا، قناعت و سادهزيستي، سختكوشي، سخاوت و ايثار، علم و خردمندي، دفاع از حق و حمايت از نبوت و ولايت، صبر و حلم و ... 4ـ مظلوميت آن حضرت از جمله منع شدن او از فدك7 و هجوم به خانهاش در جريان تعيين جانشين براي پيامبر(ص) و آسيبهاي جسمي و روحي و ناشي از آن و نهايتا شهادت و اختفاي قبر او و به شهادت رسيدن فرزندان و نوادگانش به دست مدعيان مسلماني در سدههاي نخستين پس از ظهور اسلام و تشيّع، پيام اصلي شاعران متعهد دفاع از حرمت اهل بيت(ع) و حقانيت امام علي(ع) در امر وصايت و امامت و استمرار رهبري در فرزندان برگزيده او و افشاي ستم ستمگران اموي و عباسي بر اهل بيت پيامبر(ع) و منزوي و شهيد ساختن آنان است اما در شعر سدههاي اخير اندك اندك اينگونه احتجاج رنگ ميبازد و شعر اعتقادي در دو قالب «مدح» و «مرثيه» معنا مييابد. موضوع نخست ميتواند كردارها و فضائل آن حضرت را در زندگي فردي و در رفتار متقابل او با پيامبر(ص) و امام علي(ع) و فرزندانش و مجموعه جامعه اسلامي نشان دهد و عظمت شأن و نقش او را در هدايت نسلهاي آينده تا حدودي روشن سازد. لكن در اين زمينه به ندرت ميتوان اثري قابل اعتنا يافت. از جمله، اين نوادر، منظومه زيباي «ديكالجن حمصي» از شعراي قرن دوم و سوم هجري، در شرح و توصيف ازدواج الهي آن حضرت ميباشد. طرح اين قضيه ضمن اينكه ارزش و اهميت ازدواج مؤمنانه را در فرهنگ اسلامي ـ به طور عام ـ نشان ميدهد، بيانگر يكي از عظمتهاي شخصيت آن حضرت و مقدمهاي براي فهم آن است كه چرا و چگونه ذرّيه ايشان مورد عنايت خدا و پيامبر(ص) قرار گرفتهاند. ابيات آغازين اين منظومه چنين است: انّ الرسول لم يَزَلْ يقولُ والخير ما قال به الرسولُ: انّك منيّ يا عليٌ الأبي بحيث من موساهُ هارونُ النبي ...8 و ترجمه متن كامل اين سروده چنين است: «پيامبر پيوسته ميگويد ـ و بهترين [سخن]آن است كه پيامبر گويد / كه: تو نسبت به من ـ اي علي شريف ـ مانند هارونِ پيامبر به [برادرش] موسي هستي [كه در غياب موسي جانشين او بود]/ با اين تفاوت كه پس از من پيامبري نخواهد بود. از اينرو بهترين عالميان در نزد من هستي / نسبت تو به من مانند نسبت دكمه به پيراهنم است [كه به من پيوستهاي] و هر كه با تو دشمني كند گريزگاهي ندارد./ تو براي من برادري و داماد من هستي. تو را آنكه بازگشت امور به سوي اوست به ازدواج زهراي هدايتمند و سرور زنان درآورده است. / اولين مخلوق خدا [جبرئيل] در رفت و آمد بود تا او را از من برايت خواستگاري كند / و گفت: خداي والاي تو مقرر كرده است كه زهراي بتول به همسري علي درآيد / پس بهشتها را به زيباترين زنيتها آراست و حوريان، با متانت جلوهگر شدند / و نورهاي تابنده پديدار گشت و فرشتگان آسمان هفتم به صف ايستادند / و من در ميان آنان به خطبه خواندن برخاستم و آنچه را خواسته بودند، عطا كردم. / سپس خداوند امر فرمود كه ميوههاي در دسترس از شاخه درختان بهشت چيده شوند. / و از فرازشان باران جامههاي فاخر و زينتها باريدن گرفت تا به حد كمال از آن برخوردار شدند / و هر كس از حوريان و فرشتگان كه بيشتر از اين نعمتها بهرهور شد به فضيلت خود بر ديگران باليد / پس هر كس [جز علي(ع)]به خواستگاري آماده بود، برگردانده شد، زيرا خداوند خواست كه زهرا همسر علي مرتضي باشد. / سپس [اي زهرا(س) و علي(ع) [از شما دو نوهام را به من بخشيد كه در آراستن عرش، چون دو گوشوارهاند./ پس سپاس و ستايش خداي را به خاطر آنچه به پنج تنِ اصحاب عبا اعطا كرد / آنها براي دوستان و پيراون خود مايه امن و امانند و ايمان در آنان به كمال رسيده است / و هر كه را با ايشان كينه ورزد به سوي آتش فروزان ميرانند / و مردم را به رشد و رستگاري در آغاز و انجام [دنيا و آخرت] هدايت ميكنند.» اين شعر روان و ساده كه نقل منظوم بعضي از احاديث نبوي نيز هست، بازگوكننده فلسفه ازدواج دو انسان الهي است كه مبدأ خيرات و بركات بوده و اولاد آنان هدايتگر مردم به سوي سعادتند. در باره ولادت، كودكي، هجرت، مراحل رشد، همسرداري و فرزندپروري ايشان و دفاعشان از وصايت و مقابله با انحراف و اختلاف در امت اسلامي و بيم دادن از عواقب آن، ناگفتههاي بسيار است. اما از حوادث و مراحلي از زندگي آن حضرت كه شماري از شاعران عرب به نقل و تحليل آن پرداختهاند، قضاياي محروم شدنشان از فدك ميباشد كه در بررسي چهارمين موضوع به آن اشاره خواهد شد. از نظر تصوير كردن جايگاه و سيماي حضرت زهرا(س) در قرآن كريم و حديث نبوي، و اجمالاً پرداختن به آيات و احاديثي كه شأن رفيع اسلامي و انساني دختر پيامبر(ص) را نشان ميدهد، در بيان شاعران مشهور و متعهد جز به ندرت آثاري نمييابيم. حتي شاعراني كه فخر آنان به سيادتشان است، مانند شريف رضي9 (سيد رضي) و ابنمعتوقِ موسوي10 كه آن همه مديحه براي وزيران و اميران سرودهاند ـ در اين باب سرودهاي در ديوانشان يافت نميشود! اما دعبل شاعر معاصر با امام موسي كاظم و امام رضا (عليهماالسلام) ضمن اشاره به مسأله شفاعت اهل بيت(ع) و از جمله زهراي مرضيه(س) در قيامت براي مؤمنان، چنين تصريح ميكند: شفيعي في القيامة عند ربي محمدٌ و الوصيُّ مع البتولِ
و سبطا احمد و بنو بنيه اولئك سادتي آلُالرسولِ11 «شفيع [و واسطه بخشش من] روز قيامت نزد پروردگارم، محمد(ص) و وصي او [امام علي] و زهراي بتول هستند. همچنين دو نوه پيامبر [حسن و حسين(ع)] و فرزندانِ فرزندان پيامبر كه سروران من و آل رسول هستند.» محمد بنادريس شافعي12 ـ فقيه و مؤسس مذهب شافعي (از مذاهب اهل سنت) ـ نيز در سرودههاي ساده و اخلاقي خود چندين بار به مسأله شفاعت و توسل اشاره كرده ميگويد: آل النبي ذريعتي و هُمُ إليه وسيلتي
أرجو بهم اُعطي غدا
بيداليمين صحيفتي13
بيداليمين صحيفتي13
بيداليمين صحيفتي13
يا آل بيت رسول اللّه! حبكُمُ
يكفيكم من عظيم الفخر أنكم
من لم يصلّ عليكم لاصلاة لهُ14
فرضٌ من اللّه فيالقرآن أنزلهُ
من لم يصلّ عليكم لاصلاة لهُ14
من لم يصلّ عليكم لاصلاة لهُ14
هل عَرّقَتْ فيكم كفاطمة؟
أم هل لكم كمحمدٍ جدُّ؟25
أم هل لكم كمحمدٍ جدُّ؟25
أم هل لكم كمحمدٍ جدُّ؟25
منابع:
حضرت فاطمه در كتب اهل سنت,علامه سيد مرتضي حسيني,صفحه =46-45ديوان ديكالجن,صفحه =59-57ديوان الامام الشافعي,صفحه =59ديوان الفرزدق,صفحه =178شعراء الغري,جلد =2,صفحه =78ديوان دعبل,صفحه =139ديوان الشريف الرضي,صفحه =407ديوان مهيار الديلمي,جلد =2,صفحه =368-367مأساة الزهراء,جلد =2,صفحه =28-27ديوان السيد حيدر الحلي,صفحه =105مأساة الزهرا(س),جلد =2,صفحه =21شرح هاشميات الكميت,صفحه =2021. سوره شوري، آيه 23.
2. متوفاي 126ه··· ق.
3. متوفاي 235 هـ.ق.
4. متوفاي 235 هـ.ق.
5. متوفاي 752 هـ.ق.
6. فدك قريهاي يهودينشين در نزديكي خيبر بود. در سال هفتم هجري پيامبر امام علي(ع) را با گروهي از مسلمانان به جنگ با فدكيان فرستاد. سپس با تسليم كردن نيمي از زمينهاي آن منطقه به مسلمانان، مصالحه برقرار شد. از چندين منبع معتبر نقل شده است كه چون آيه «و آتِ ذالقربي حقّه» [سوره اسراء، آيه26] نازل شد، رسول خدا، فاطمه را نزد خود خواند و گفت: فدك را به بخشيدم. (رجوع شود به كتاب «حضرت فاطمه در كتب اهل سنت»، تأليف علامه سيد مرتضي حسيني، ص45ـ46).
7. ديوان ديكالجن، ص57 ـ 59.
8. متوفاي 406 هـ.ق. 9. ديوان دعبل، ذيل حرف لام.
9. ديوان دعبل، ذيل حرف لا
10. متوفاي 204 هـ.ق.
11. ديوان الامام الشافعي، ص59.
12. همان مأخذ، ص115.
13. همان مأخذ، ص152.
14. متوفاي 1333، ه···.ق.
15. شعراء الغري، ج1، ذيل زندگينامه الشيخ باقر حيدر.
16. از اين گونه مجموعههاي فارسي ميتوان «مناقب فاطمي» با گردآوري احمد احمدي بيرجندي و «آئينه عصمت» با گردآوري محمود شاهرخي و عباس مشفق كاشاني را نام برد.
17. متوفاي 114ه···.ق
18. ديوان الفرزدق، ص178.
19. متوفاي 1369ه···.ق.
20. شعراء الغري، ج2، ص78.
21. همان.
22. ديوان دعبل، ص139.
23. ديوان الشريف الرضي، ص407.
24. شاگرد شريف رضي كه تحت تعليمات او اسلام آورد، متوفاي 428.
25. ديوان مهيار الديلمي، ج2، ص367 ـ 368.
26. متوفاي 1335ه···.ق.
27. مأساة الزهراء، ج2، ص27 ـ 28.
28. متوفاي 1304ه···.ق.
29. ديوان السيد حيدر الحلي، ص105.
30. مأساة الزهرا(س)، ج2، ص21. (دارالسيرة ـ بيروت)
31. شرح هاشميات الكميت، ص202.