جستاری در تاریخ شهادت ام الائمه، حضرت فاطمه زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جستاری در تاریخ شهادت ام الائمه، حضرت فاطمه زهرا (س) - نسخه متنی

سید تقی واردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جستاري درتاريخ شهادت ام الائمه، حضرت فاطمه زهرا (س)

حجة الاسلام سيد تقي واردي

حضرت فاطمه زهرا (س) دختر رسول گرامي اسلام(ص) و همسر اميرمؤمنان علي بن ابي طالب(ع)، يكي از بانوان قدسي عالم بشريت و مهتر زنان وعالميان است. پيامبر خدا(ص) درمقام ومنزلت وي فرمود: فاطمة حوراء في صورة انسيّة، فاذا اشتقت الي الجنّة قبلت فاطمة، فأشمّ منها رائحة الجنّة(1)؛ فاطمه، حوري (بهشتي) است كه به صورت انسان آفريده شده است. من هر گاه مشتاق بهشت مي شوم، به نزد فاطمه مي روم و بوي بهشت برين را از وي استشمام مي كنم.

حضرت فاطمه (س)، آخرين فرزند رسول خدا(ص) از همسرش حضرت خديجه كبري (س) است كه در بيستم جمادي الثاني، سال پنجم بعثت پيامبر(ص)، در مكه معظمه ديده به جهان گشود ودراوج اذيت وآزار مشركين وبت پرستان قريش نسبت به رسول خدا(ص) وساير مومنان ومسلمانان مكه، دردامن مهر انگيز مادرش حضرت خديجه (س) ومكتب تربيتي پدرش حضرت محمد(ص) رشديافت. وليكن چند سالي از عمر بابركتش نگذشته بود كه مادر مهربانش بدرود حيات گفت و پيامبر(ص) وفرزندانش، ازجمله فاطمه زهرا(س) را تنها گذاشت وازآن زمان مهمترين، بلكه تنها ترين تكيه گاه حضرت فاطمه (س) پدرش حضرت محمد(ص) بود.بدين جهت علاقه طرفيني عجيبي ميان آن دو بر قراربود، به طوري كه اگر روزي همديگر را نمي ديدند آزرده خاطر مي شدند.

ديري نگذشت كه هجرت رسول خدا(ص) وساير مسلمانان از مكه به يثرب، كه بعدها به مدينه الرسول ويا مدينه منوره شهرت يافت، پيش آمد ورسول خدا(ص) به امر پروردگار عالميان در ليلة المبيت، پسر عمش علي بن ابي طالب(ع) را دربستر خود خوابانيد وخود مخفيانه وبه دور ازچشم مشركان وتعقيب كنندگان قريش، مكه راترك وبه سوي مدينه منوره حركت كرد. آن حضرت پيش ازحركت، امام علي بن ابي طالب(ع) را متولي امورخود درمكه نمود وهجرت سر نوشت ساز فرزندش حضرت فاطمه (س) وساير بازماندگان خويش را به وي سپرد.

به هرروي، اين بانوي شريف نيز به مانند پدرش حضرت محمد(ص) به مدينه هجرت و پس از مدتي، با پسر عمويش علي بن ابي طالب(ع) ازدواج نمود. ثمره ازدواج مبارك آثار آنان، دو پسر و دو دختر به نام هاي امام حسن مجتبي(ع)، امام حسين(ع)، زينب كبري (س) و ام كلثوم(س) بود.

هم چنين وي در هنگام رحلت پدرش پيامبر خدا(ص)، به فرزند ديگري حامله بود كه رسول خدا(ص) پيش ازاين وي را "محسن" نام نهاد. وليكن پس از رحلت پيامبر(ص) بر اثر ناملايمات فراوان وصدمات رواني وجسمي اي كه از اصحاب پدرش، به ويژه غاصبان خلافت اسلامي و مأموران بي نضاكت وبي ادب متحمل شده بود، جنين او سِقط و پيش از تولد، در رحم مادرش شهيد گرديد.

حضرت فاطمه(س) از آن پس بيمار و روز به روز حالش وخيم تر و سخت تر گرديد، تا اين كه در جمادي الاولي سال يازدهم قمري ديده از جهان فروبست و روح ملكوتي اش به روح پاك و قدسي پدرش پيوست.(2)

درباره تاريخ شهادت حضرت زهرا(س) اكثر مورخان و سيره نويسان شيعه متفقند كه اين حادثه جان سوز در ماه جمادي به وقوع پيوست، وليكن در اين كه كدام يك از دو ماه جمادي الاولي و جمادي الآخره بوده است، اتفاق نظر ندارند.

برخي از آنان معتقدند كه آن حضرت، پس از رحلت پدرش پيامبر(ص) تنها هفتاد و پنج روز و برخي ديگر مي گويند نود و پنج روز زندگي نمودند.

آن هايي كه هفتاد و پنج روز را برگزيده اند، شهادتش را در روز سيزدهم جمادي الاولي مي دانند.

ابن أبي ثلج بغدادي در "تاريخ الأئمة(ع)" در اين باره گفت: و اقامت (فاطمة الزّهراء -س-) مع اميرالمؤمنين-ع- من بعد وفاة رسول الله(ص) خمسة و سبعين يوما.(3)

علاّمه طبرسي(ره) با اين كه مي گويد: و بقيت (فاطمه-س-) بعده (رسول الله-ص-) خمسة و سبعين يوما، با اين حال تاريخ شهادتش را در سوم جمادي الآخر مي داند و در اين باره گفت: توّفيت الزّهرا(س) في الثّالث من جمادي الآخرة سنة احدي عشرة من الهجرة.(4)

به نظر مي آيد كه علت اختلاف اقوال علما درباره تاريخ شهادت آن حضرت، از دو چيز سرچشمه گرفته است:

1- آن حضرت پس از رحلت پيامبر(ص)، چه مقدار زندگي نمودند ؟ هفتاد و پنج روز و يا نود و پنج روز؟ كه اين دو قول، معروف بين علما و مورخان ما است.اما اهل سنت نيز دراين باره اختلاف دارند وبيشتر آنان معتقدند كه وي شش ماه زندگي نمودند.

2- رحلت پيامبر(ص) در چه تاريخي رويداده است؟ آيا در روز بيست و هشت صفر واقع گرديد(كه قول معروف ومشهور شيعه است ) و يا در روز دوازدهم ربيع الاول (آن طوري كه اهل سنت نقل مي كنند)؟

هر يك از اين دو قول، تأثير خاصي در تعيين روز شهادت حضرت زهرا(س) خواهد داشت. علامه طبرسي در اعلام الوري، درباره مدت زندگي حضرت فاطمه زهرا(س) پس از رحلت پدرش پيامبر(ص) و تاريخ شهادتش گفت: روايت شد كه حضرت زهرا(س) در سوم جمادي الآخره، سال يازدهم از هجرت وفات كردو مدت نود پنج روز و يا چهار ماه پس از پدر بزرگوارش در جهان زندگي كرد.(5)

بنابر گفتار علاّمه طبرسي، اگر قول نود و پنج روز را برگزينيم طبعا شهادت آن حضرت، درسوم جمادي الثاني خواهد بود. وليكن اگر قول چهار ماه را انتخاب كنيم، بايد تاريخ شهادت آن حضرت در اواخر جمادي الثاني اتفاق افتاده باشد.

البته قول هاي ديگري هم ازجانب شيعيان وهم ازجانب اهل سنت درباره تاريخ شهادت دختر رسول خدا(ص) نقل گرديد، كه به خاطر عدم شهرت، اشاره اي به آن ها نمي كنيم.

به هر روي، اين مسئله قابل تأمل و جاي بحث و بررسي بيشتر و فني تر است و مجال ديگري مي طلبد. اما شيعيان و محبان اهل بيت(ع) به خاطر عشق و علاقه وافر به خاندان پيامبر اكرم(ص)، هم در سيزدهم جمادي الاولي و هم در سوم جمادي الآخره، در سوگ آن بانوي بزرگ عالم اسلام، سياه پوش و عزادار مي باشند.

بدين جهت، دو ايام فاطميه را گرامي مي دارند.فاطميه اول ازروزسيزدهم جمادي الاولي وفاطميه دوم ازروز سوم جمادي الآخره كه هركدام به مدت سه روزادامه خواهد يافت.

سيد بن طاووس (ره ) در الاقبال، زيارت ويژه اي براي حضرت فاطمه زهرا(س) نقل و سپس چنين گفت: روايت گرديد كه هر كسي آن حضرت را با اين عبارت، زيارت كند و در پيشگاه پروردگار متعال استغفار نمايد، خداوند سبحان گناهانش را آمرزيده و او را وارد بهشت برين خواهد كرد.

در آغاز زيارتش آمده است: اَلسّلام عليك يا سيّدة نساءِ العالمين، السّلام عليك يا والدة الحجج علي النّاس اجمعين...(6)

شايان ذكر است كه علاوه بر تاريخ وفات حضرت زهرا (س)، درباره محل تدفينش نيز اتفاقي بين مورخان و سيره نگاران نيست.

زيرا برخي معتقدند كه بدن شريفش در قبرستان بقيع، برخي مي گويند در خانه خود آن حضرت و عده اي نيز گفته اند كه ميان قبر رسول خدا(ص) و منبر آن حضرت، واقع در مسجد النّبي(ص) از سوي اميرمؤمنان(ع) دفن گرديد.

درتأييد احتمال سوم، روايتي ازرسول خدا(ص) در پيش گويي از اين واقعه، نقل گرديده است. گفته شد كه پيامبر خدا(ص) در روايتي فرمود: بين قبر و منبر من باغي است از باغ هاي بهشت.

به هر روي، امام علي بن ابي طالب (ع ) بنا به وصيت حضرت زهرا(س)، بدن مطهرش را شبانه غسل و كفن نمود و شخصا به همراه معدودي از نزديكان و صحابه كبار بر او نماز گزارد و به دور از چشم سايرين، بدنش را در مكاني مقدس دفن كرد.(7)

در اين جا مناسب است علت شهادت حضرت فاطمه (س) و نحوه تدفين وي را از زبان حفيد ارجمندش، حضرت جعفر بن محمد(ع) بيان كنيم:

طبري در "دلايل الاِمامة" از ابوبصير روايت كرد، كه امام جعفر صادق(ع) فرمود: فاطمه زهرا(س) در سوم جمادي الآخر، سال 11 هجري قمري بدرود حيات گفت.

سبب وفاتش اين بود كه قنفذ، غلام عمر بن خطاب به دستور وي، با نيام شمشيرش ضرباتي به آن حضرت وارد ساخت و بر اثر آن، محسن او سِقط و وي به بيماري شديدي مبتلا شد و ايامي كه در بستر بيماري بود، اجازه نمي داد آناني كه وي را مورد اذيت و آزار قرار دادند، از او عيادت كنند.

ولي آن دو صحابي پيامبر(ص) (يعني ابوبكر و عمر بن خطاب) از اميرمؤمنان(ع) درخواست كردند كه از آنان در نزد فاطمه(س) وساطت كند، تا آنان بتوانند از وي عيادتي به عمل آورند.

حضرت علي(ع) درخواست آنان را باهمسرش حضرت فاطمه زهرا(س) درميان گذاشت وحضرت فاطمه (س) علي رغم ميل باطني خويش، به خاطر وساطت حضرت علي (ع ) درخواست آنان را پذيرفت وبه آنان اجازه ورود داد.

همين كه آن دو بر آن حضرت واردشدند،از او احوال پرسي كردندوحضرت فاطمه(س) فرمود: با سپاس و ستايش پروردگارم، به خير هستم.

سپس آن حضرت به آن دو فرمود: آيا از پيامبر(ص) نشنيده بوديد كه فرمود: فاطمة بضعة منّي، فمن آذاها فقد آذاني، و من آذاني فقد آذي الله؟

آن دو گفتند: چرا، شنيديم كه پيامبر(ص) چنين فرموده بود.

حضرت فاطمه(س) فرمود: سوگند به خدا، شما دو تا، مرا اذيت و آزار كرديد.

آن گاه امام صادق(ع) فرمود: آن دو از نزد حضرت زهرا(س) بيرون رفتند، در حالي كه آن حضرت، از آنان در خشم و ناخرسندي بود.(8)

ابوعلي، محمد بن همام بغدادي روايت كرد: هنگامي كه حضرت زهرا(س) به شهادت رسيد، اميرمؤمنان(ع) وي را غسل داد و براي اين كار كسي در نزد وي حاضر نبود مگر فرزندانش حسن، حسين، زينب و امّ كلثوم و هم چنين اسماء بنت عميس و كنيزشان فضه.

آن گاه بدن مطهرش را در تاريكي شب، بدون اين كه كسي بر آن آگاه باشد،به همراه حسن و حسين به قبرستان بقيع حمل و بر وي نماز گزارد و كس ديگري بر وي نماز نكرد. آن گاه وي را در روضه شريفه (ميان منبر و قبر پيامبر"ص") دفن و محل آن را هموار و نامشخص كرد. سپس به قبرستان بقيع برگشت و چهل مكان را به صورت قبرهايي جدا و جديد درآورد.

در روز بعد كه مردم مدينه از دفنش باخبر شدند، به قبرستان بقيع رفته و در آن جا با چهل قبر جديد رو به رو شدند و ندانستند كدام يك از آن ها قبر شريف فاطمه(س) است. بدين جهت ناله و شيون كرده و يك ديگر را (در قصور و تقصيرشان در نگهداري حرمت دختر رسول خدا(ص)) ملامت و سرزنش كردند و به هم ديگر مي گفتند: واي بر ما! پيامبرمان فرزندي پس از خود به جاي نگذاشت، جز يك دخترش، كه آن هم غريبانه وفات و شبانه دفن شد و كسي از ما نه در وفاتش، نه در نمازش و نه در دفنش حاضر نبوديم و هم اينك قبر وي نيز بر ما پنهان و نامعلوم است.

دست اندركاران أمر خلافت (ابوبكر و عمر) از اين ماجرا با خبر شده و به زنان سوگوار گفتند: آيا كسي در ميان شما هست كه اين قبرها را نبش و بدن فاطمه(س) را بيابد تا ما بر او نماز گزاريم و سپس او را دفن و محل دفنش را مشخص كنيم؟

اين خبر به اطلاع اميرمؤمنان(ع) رسيد و وي را به شدت خشمگين كرده بود، به طوري كه دو چشمش را سرخي فراگرفته و رگ هاي گردنش برآمده بود و قباي زردي را كه معمولا در ايام درگيري و ناراحتي به تن مي پوشيد، در بر كرد و شمشير ذوالفقار خود را به دست گرفت و به سوي بقيع رهسپار گرديد.

همين كه به مردم حاضر در بقيع رسيد فرمود: به خدا سوگند، اگر كسي يك سنگ از اين قبرها را بردارد، با اين شمشير بر سرش و بر كسي كه به وي دستور داده است مي كوبم.

در همين هنگام عمر بن خطاب و تعدادي از همراهان وي با اميرمؤمنان(ع) رو به رو شدند. عمر به آن حضرت گفت: تو را چه شد اي ابوالحسن! به خدا سوگند ما قبر فاطمه را نبش كرده و بدنش را بيرون مي آوريم و بر وي نماز مي گزاريم.

اميرمؤمنان(ع) به وي نزديك شد و با دستان خويش پيراهنش را گرفت و وي رااززمين بلند ودر هوا چرخاند و بر زمين كوبيد و درحالي كه درزير دست وپنجه خويش وي را جان به لب كرده بود، به وي فرمود: اي سيه چرده زاده! از حق خودم (يعني خلافت اسلامي) به خاطر اين كه با اختلاف ما مردم از دين مرتد نشوند، درگذشتم.

اما هيچ گاه نسبت به قبر فاطمه(س) در نخواهم گذشت. سوگند به كسي كه جانم در دست او است، اگر تو و همراهان و ملازمانت چيزي از اين قبرها را جا به جا كنيد، زمين را از خونتان سيراب خواهم كرد! اگر مي خواهي، آزمايش كن، اي عمر!

در اين هنگام ابوبكر (خليفه وقت) از راه رسيد و عاجزانه به اميرمؤمنان(ع) عرض كرد: اي ابوالحسن! تو را به حق رسول خدا(ص) و به حق خدايي كه برفراز عرش است سوگند مي دهم كه او را رها كن و مطمئن باش هيچ يك از ما، كاري كه تو را برنجاند انجام نخواهيم داد.

آن گاه اميرمؤمنان(ع) دست از عمر برداشت و او را رها كرد و مردم نيز پراكنده شدند و از آن زمان به بعد، هيچ كس جرئت نكرد قبرهايي را كه علي(ع) درست كرده بود، نبش كرده و به جستجوي بدن شريف فاطمه(س) بپردازد.(9)

اميرمؤمنان(ع) بدين سان قبر شريف همسر مظلومش فاطمه زهرا(س) را از نبش قبر رهانيد و به وصيت خود فاطمه زهرا(س) كه فرموده بود، كسي در غسل، كفن و نماز و دفنش حاضر نشود، عمل نمود. تا اعتراضي باشد براي هميشه بر آناني كه حقشان را غصب و حرمتشان را شكسته و آنان را مظلومانه به شهادت رسانيدند.

1 - ألقاب الرسول و عترته- بعض قدماء المحدثين والمورخين - (از مجموعه نفيسه)، ص 42

2 ـ نك: كشف الغمّة - علي بن عيسي اربلي - ج2، ص 4 و منتهي الآمال - شيخ عباس قمي - ج1، ص 129

3 ـ تاريخ الأئمّة(ع) - ابن ابي الثلج بغدادي - (از مجموعه نفيسه)، ص 6

4 ـ تاج المواليد - علامه طبرسي- (از مجموعه نفيسه)، ص 22

5 ـ زندگاني چهارده معصوم(ع) - ترجمه اعلام الوري-، ص 22

6 ـ الاقبال بالأعمال الحسنة (سيد بن طاووس)، ج3، ص 161

6 ـ الاقبال بالأعمال الحسنة (سيد بن طاووس)، ج3، ص 161

7 ـ نك: زندگاني چهارده معصوم(ع) (ترجمه اعلام الوري)، ص 226؛ وقايع الايام - شيخ عباس قمي - ص 262و كشف الغمة (علي بن عيسي اربلي)، ج2، ص 4

8 ـ اللمعة البيضاء (تبريزي انصاري)، ص 851

9 ـ همان، ص 852

/ 1