پاسخ : انتظار، کيفيتى روحى است که موجب به وجود آمدن حالت آمادگى است براى آنچه انتظار دارند، وضدّ آن يأس ونااميدى است. هر چه انتظار بيشتر باشد آمادگى بيشتر است. اگر انسان، مسافرى داشته باشد که چشم به راه آمدن او است، هر چه زمان رسيدن او نزديکتر گردد آمادگى براى آمدنش فزونى مىيابد. حالت انتظار، گاهى به پايهاى مىرسد که خواب را از چشم مىگيرد، چنان که درجات انتظار از اين نظر تفاوت مىکند، همچنين از نظر حبّ ودوستى نسبت به آنچه را انتظار دارد تفاوت دارد. هر چه عشق به «منتظر» افزون باشد آمادگى براى فرا رسيدن محبوب افزون مىگردد ودير آمدن وفراق محبوب دردناک مىگردد، تا بدانجا که انسان منتظر از خود بىخود مىشود ودردها وسختىهاى دردآور ومشکلات سخت خود را در راه محبوب حس نمىکند.
پرسش : انتظار چه ويژگىهاى خاصى دارد؟
پاسخ : انتظار، در درجه نخست ويژه حيات وزندگى است. ماهيّت زندگى انسان با انتظار واميد به آينده عجين شده است به گونهاى که بدون انتظار، زندگى مفهومى ندارد وشور ونشاط لازم براى تداوم آن در کار نيست. حيات حاضر وکنونى ظرف پويايى، تلاش وحرکت به سوى فردا وفرداهاست، واين چنين پويايى وحرکتى بدون عنصر «انتظار» ممکن نيست؛ زيرا احتمال معقول بقا وپايدارى واميد به تداوم حيات است که به زندگى کنونى معنا ومفهوم مىبخشد، وپويايى ونيروى لازم براى ادامه آن را تأمين مىکند. از اين رو است که ماهيّت زندگى با انتظار پيوستگى ناگسستنى دارد.
هر انسان زندهاى که در انتظارهاى خويش، به تداوم حيات مىانديشد وبقاى خويش را انتظار دارد، تمام حرکت وسکون خود را در راستاى اين انتظار ودر جهت متناسب با تداوم حيات قرار مىدهد.
ولذا در روايات اسلامى مىبينيم که انتظار فرج از افضل اعمال امت پيامبر شمرده شده است. يعنى ويژگى انتظار در عمل در راه رسيدن به حيات است. شايد يکى از علل اين گونه آموزشها اين بوده است که پيروان امام مهدى (ع) بکوشند تا خود را به امامشان نزديک کنند ومانند او بينديشند وامت با امام در انتظار به سر برند، زيرا امام نيز در انتظار ظهور خود به سر مىبرد.
در حالت انتظار، بهترين شيوه پيوند وهمسويى وهمدلى با امام نهفته است، وغفلت از انتظار ومعناى صحيح آن باعث بىخبرى وبىاحساسى نسبت به سوزها وشورهاى امام موعود است. شايد در دوران غيبت، انتظار راستين براى فرج، يعنى حضور امام در جامعه انسانى، نخستين راه بيعت وهمپيمانى با امام موعود باشد؛ زيرا انتظار حضور در متن جريانها وحوادث پيش از ظهور است ومايه يادآورى هدفها وآرمانهاى امام موعود وزمينه آگاهى وهوشيارى هميشگى است. ودر حال انتظار نبودن به معناى غفلت وبىخبرى وبىاحساسى وبىتفاوتى نسبت به حوادث پيش از ظهور واصل ظهور است.
جامعه منتظر، هر حادثهاى هر چند عظيم وويرانگر، وهر عاملى هر چند بازدارنده ويأس آفرين، او را از تحقق هدفهاى مورد انتظار مأيوس نمىکند ودر راه آن هدفها از پويايى وتلاش باز نمىايستد، وهمواره به امام خود اقتدا مىکند.
امامى که در برابر مشکلات شکننده وحوادث کوبنده قرنها وعصرها استوار ونستوه ايستاده است وذرهاى در اصالت راه وکار خود ترديد نکرده است.
حضرت مهدى (ع) فرمود: «...لأنّ اللَّه معنا ولا فاقة بنا إلى غيره، والحق معنا فلن يوحشنا من قعد عنّا»؛ «...چون خدا با ما است، نيازى به ديگرى نيست، حقّانيت با ما مىباشد و کنارهگيرى عدهاى از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد.»( الغيبة، طوسى، ص 285، ح 245 ؛ احتجاج، ج 2، ص 278 ؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 178، ح 9.)
آرى! امام مهدى (ع) در چنين انتظارى به سر مىبرد وبا چنين ايمانى در اين شب يلداى زندگى، استوار وتزلزلناپذير ايستاده است وجامعه «منتظر» وامت چشم به راه نيز بايد اين ويژگىها را در امام موعود و«منتظر» خويش، نيک بشناسد، وتا حدّ امکان مانند خود او در انتظار باشد.
پرسش : عناصر تشکيل دهنده انتظار چيست؟
پاسخ : انتظار ظهور منجى هيچ گاه به حقيقت نمىپيوندد مگر در صورتى که سه عنصر اساسى در آن محقّق گردد:
1 - عنصر عقيدتى: شخص منتظر بايد ايمان راسخى به حتمى بودن ظهور منجى ونجاتبخشى او داشته باشد.
2 - عنصر نفسانى: زيرا شخص منتظر بايد در حالت آمادگى دائمى به سر ببرد.
3 - عنصر عملى وسلوکى: شخص منتظر بايد به قدر استطاعت خود در سلوک ورفتارش زمينههاى اجتماعى وفردى را براى ظهور منجى فراهم نمايد.
با نبود هر يک از اين سه عنصر اساسى، انتظار حقيقتاً معنا پيدا نمىکند.
پرسش : چه نوع انتظارى راجح است؟
پاسخ : انتظار فرج بر دو گونه است:
1 - انتظارى که سازنده است، تحّرک بخش است، تعهّدآور است، عبادت بلکه با فضيلتترين عبادات است.
از مجموعه آيات وروايات اسلامى استفاده مىشود که ظهور مهدى موعود (ع) حلقهاى است از حلقات مبارزه اهل حق واهل باطل که به پيروزى نهايى اهل حق منتهى مىشود. سهيم بودن يک فرد در اين سعادت موقوف به اين است که آن فرد عملاً در گروه اهل حقّ باشد. امامان ورهبران معصوم الهى به طور روشن وصريح با ارائه تصويرى مناسب از انتظار، روى برداشت درست وصحيح از مفهوم آن تکيه داشتهاند وانتظار را از مقوله عمل به حساب آوردهاند، ولذا پيامبر (ص) مىفرمايد: «أفضل أعمال أُمّتى انتظار الفرج»؛ «افضل اعمال امت من انتظار فرج است.»( کمال الدين، ص 644، ح 3.)
ونيز در روايتى ديگر از امام صادق (ع) مىخوانيم: «أفضل الأعمال انتظار الفرج من اللَّه»؛ «بزرگترين اعمال انتظار فرج از خداست.»( بحارالأنوار، ج 75، ص 208، ح 77.)
اهميت آمادگى وزمينهسازى را مىتوان در پيام امام صادق (ع) يافت که فرمود: «ليعدنّ أحدکم لخروج القآئم ولو سهماً»؛ «بايد هرکدام از شما براى خروج قائم آمادگى پيدا کند اگرچه با تهيه کردن يک تير باشد.»( بحارالأنوار، ج 52، ص 366، ح 146.)
2 - انتظارى که ويرانگر است، بازدارنده است، فلج کننده است ونوعى اباحىگرى است. برداشت قشرى مردم از مهدويت وقيام وانقلاب مهدى (ع) اين است که صرفاً ماهيت انفجارى دارد. فقط وفقط از گسترش واشاعه ورواج ظلمها وتبعيضها واختناقها وحقکشىها ناشى مىشود، آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد و حقّ وحقيقت هيچ طرفدارى نداشته باشد.
اين نوع برداشت، از آن جهت که با اصلاحات مخالف است وفسادها وتباهىها را به عنوان مقدمه يک انفجار مقدّس وموجّه مىشمارد، بايد «شبه ديالکتيکى» خوانده شود، با اين تفاوت که در تفکر ديالکتيکى با اصلاحات از آن جهت مخالفت مىشود وتشديد نابسامانىها از آن جهت داده مىشود که شکاف وسيعتر شود و مبارزه پيگيرتر وداغتر گردد. ولى اين تفکّر عاميانه فاقد اين مزيّت است، فقط به فساد وتباهى فتوا مىدهد که خود به خود منجرّ به نتيجه مطلوب بشود.
اين نوع برداشت از ظهور وقيام مهدى موعود، واين نوع انتظار فرج که منجرّ به نوعى تعطيل در حدود ومقرّرات اسلامى مىشود ونوعى اباحىگرى بايد شمرده شود به هيچ وجه با موازين اسلامى وقرآنى وفق نمىدهد.
پرسش : انتظار، چه تأثيرى در بعد اجتماعى دارد؟
پاسخ : انتظار در ابعاد گوناگون حيات انسانى آثار ژرف مىگذارد، وبيشترين اثرگذارى آن در بعد تعهدها ومسئوليّتهاى اجتماعى واحساس ديگرخواهى واحسان دوستى عينيت مىيابد؛ زيرا که در مفهوم انتظار، انسانگرايى نهفته است. انسان منتظر پيوندى ناگسستنى با هدفها وآرمانهاى امام منتظَر وموعود خود دارد ودر آن راستا گام بر مىدارد وهمسان وهمسوى آن اهداف وآرمانها حرکت مىکند وهمه جهتگيرىها وگرايشها وگزينشهايش در آن چارچوب قرار مىگيرد. امام موعود، غمگسار راستين غمزدگان ويار وياور واقعى مظلومان وحامى حقيقى مستضعفان است.
پس جامعه منتظر وانسانهاى داراى خصلت انتظار بايد در زمينه خواستها وهدفهاى امامشان عمل کنند وبه يارى انسانهاى مظلوم ومحروم بشتابند ودل آزردگان را مرهم نهند ودشوارىها ومشکلات مردم را تا حدّ توان، طبق خواسته ورضاى امامشان برطرف سازند. واگر چنين شد در قلمروجامعه منتظر، محروم وتهيدست وبيمار بى درمان ودلتنگ وافسرده واندوهگين وگرفتار باقى نخواهد ماند.
شايد يکى از معانى برخى از احاديث درباره انتظار فرج که گفتهاند: «انتظار فرج خود فرج است» همين معنا باشد که جامعه منتظر اگر انتظارى راستين وصادقانه داشته باشد دستکم در حوزه خود، مشکلات ونابسامانىهاى مردم را برطرف مىکند وخواستهها وآرمانهاى امام موعود را در محيط خويش تحقق مىبخشد؛ لذا امام رضا (ع) فرمود: «... انتظار الفرج من الفرج»؛ «...انتظار فرج جزء فرج است.»( بحارالأنوار، ج 52، ص 131، ح 29.)
پرسش : عنصر انتظار چگونه در آمادگى نظامى منتظران تأثير دارد؟
پاسخ : انتظار، نخست يک آرمان وعقيده است وسپس در عمل وعينيت آشکار مىگردد وانسان منتظر به مرزبانى وپاسدارى از حوزه جغرافيايى وفرهنگى وايدئولوژى خود وهمکيشان وهممسلکان خويش مىپردازد وهمواره در موضع ديدهبانى است وهوشيارانه وتيزنگرانه به افقهاى دور ونزديک مىنگرد وهر تحرّک وتحول ونقل وانتقالى را در اردوگاههاى دشمن زير نظر مىگيرد ودر سنگر دفاع ايدئولوژيکى وزمينى وجغرافيايى، دشمن را از پيشروى باز مىدارد، ودر صورت فراهم بودن زمينه به تهاجم نيز دست مىيازد.
اين است که جامعه منتظر همواره به آمادگى نظامى ودفاعى فرا خوانده شده است وتهيه ابزار جنگ وقدرت از هر مقوله وبا هر کيفيت، تکليف گشته است. فقها در کتاب جهاد بحثى را تحت عنوان «مرابطه» و«رباط» ذکر کردهاند، به اين معنا که مؤمنان در مرزها اقامت گزينند وآمادگى کامل داشته باشند تا در هنگام حمله وتهاجم ناگهانى دشمن، دفاع کنند وکشور را نجات دهند.
معناى ديگر مرابطه ورباط، پيوند ورابطه با امام ودر خدمت امام زيستن ومرزبان دستورها وخواستههاى امام بودن است. به اين معنا که جامعه مؤمنان با امام خويش ارتباط برقرار کنند وبه ريسمان ولايت امام چنگ زنند وبا او هم پيمان شوند وبه يارى امام متعهد گردند. اين قسم از «مرابطه» بر هر فرد واجب عينى است، نيابت بردار نيست، وپايهاى از پايههاى ايمان است وعملى بدون آن پذيرفته نمىشود.( مکيال المکارم، ج 2، ص 425.)
امام صادق (ع) در تفسير آيه: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، فرمود: «اصبروا على المصآئب وصابروا على الفرآئض ورابطوا على الأئمّة:»( سوره آل عمران، آيه 200.)؛
«در برابر مشکلات شکيبايى ورزيد ودر انجام تکليفها ومسئوليتها پايدارباشيد، وبا امامان رابطه برقرار کنيد.»( تفسير على بن ابراهيم، ج 1، ص 129.)
ودر روايتى ديگر از امام صادق (ع) آمده است که «رابطوا» به معناى حضور نزد امام است.( الغيبة، نعمانى، ص 199.)
پرسش : عنصر صبر در تحقّق انتظار تا چه مقدار مؤثّر است؟
پاسخ : روح وجوهر اصلى انتظار، مقاومت وصبر است. کسى که منتظر تحقق يافتن هدف آرمانى است بايد تا فرا رسيدن زمان پيدايى هدف وشکل گرفتن آرمان، پايدارى وشکيبايى کند وتاب وتوان از دست ندهد، وهر ناملايمى را در آن با بردبارى بپذيرد، وچون صبر وپايدارى را از دست داد وبىشکيب گرديد وتاب وتوان بر زمين نهاد، انتظار نيز از دست داده است؛ زيرا که پايدارى وصبر، تحققبخش جوهر انتظار است. لذا در احاديث از انتظار فرج همراه با صبر سخن گفتهاند.
امام رضا (ع) فرمود: «ما أحسن الصبر وانتظار الفرج...»؛ «چه نيکو است شکيبايى وانتظار فرج.»( بحارالأنوار، ج 52، ص 129، ح 23.)
براى ظهور، وقت تعيين نشده است وهمواره وقوع آن را «امرى ناگهانى» توصيف کردهاند ولذا بايد انتظار لحظه به لحظه باشد.
پرسش : حقيقت انتظار فرج چيست؟
پاسخ : انديشه پيروزى نهايى نيروى حقّ وصلح وعدالت، بر نيروى باطل وستيز وظلم، استقرار کامل وهمه جانبه ارزشهاى انسانى، تشکيل مدينه فاضله وجامعه ايدهآل وبالاخره اجراى اين ايده عمومى وانسانى به وسيله شخصى مقدس وعالىقدر که در روايات اسلامى از او به عنوان «مهدى» نام برده شده است، انديشهاى است که کم وبيش همه فِرق ومذاهب اسلامى -با اختلافاتى- بدان مؤمن ومعتقدند.
اين انديشه بيش از هر چيز مشتمل بر عنصر خوشبينى نسبت به جريان کلّى نظام طبيعت وسير تکامل تاريخ واطمينان به آينده وطرد عنصر بدبينى نسبت به پايان کار بشر است (که طبق بسيارى از نظريهها وفرضيههاى غير اسلامى، پايان نظام طبيعت، تاريک وابتر است).
اميد وآرزوى تحقق اين نويد کلّى جهانى انسانى، در زبان روايات اسلامى «انتظار فرج» خوانده شده است.
پاسخ : انتظار ظهور منجى در آخرالزمان ونجات بشر از وضعيت موجود، اختصاص به اسلام وحتّى اديان آسمانى ندارد، بلکه مکاتب فلسفى غيردينى ومادّى نيز معتقد به اين نظريه مىباشند.
راسل مىگويد: «انتظار منجى واعتقاد به ظهور نجاتبخش در آخرالزمان اختصاص به اديان آسمانى ندارد، بلکه مکاتب غيردينى ومادّى نيز در انتظار ظهور منجى براى جامعه بشريّت وگسترش دهنده عدل وداد به سر مىبرند».
پرسش : آيا در کتاب مقدس يهود سخن از انتظار فرج به ميان آمده است؟
پاسخ : شور والتهاب انتظار موعود آخرالزمان در تاريخ پرفراز ونشيب يهوديت موج مىزند. در عهد قديم از کتاب مقدس، سفر مزامير داوود، مزمور 37 مىخوانيم: «به جهت وجود اشرار وظالمين مأيوس مشو؛ زيرا نسل ظالمين از روى زمين برچيده خواهد شد ومنتظرين عدل الهى وارثان زمين خواهند شد. وکسانى که مورد لعن الهى واقع گردند بينشان تفرقه خواهد افتاد. وانسانهاى صالح کسانى هستند که وارثان زمين شده وتا پايان تاريخ در روى زمين زندگى خواهند کرد».
( کتاب مقدس، سفر مزامير داوود.)
تب وتاب انتظار دخالت اعجازآميز خداوند در دوران سيطره واليان رومى بر فلسطين به اوج خود رسيد، وبه همين علّت هنگامى که يحياى تعميد دهنده ندا داد: «توبه کنيد، زيرا ملکوت آسمان نزديک است.» ( متّى، 2/3.)تودههاى مردم پيام او را با جان ودلشنيدند، کلمات هيجانآور او دلهاى شنوندگان را تکان مىداد والهامبخش گروههاى ستمديده وبينوايى بود که همواره آتش شوق انتظار براى قيام «مسح شده خدا» در قلوبشان زبانه مىکشيد.
پرسش : مقصود از انتظار مسيحا چيست؟
پاسخ : يهوديان در سراسر تاريخ محنتبار خود هر گونه خوارى وشکنجه را به اين اميد بر خود هموار کردهاند که روزى «مسيحا» بيايد وآنان را از گرداب ذلّت ودرد ورنج رهانده، فرمانرواى جهان گرداند. هم اکنون صهيونيستهاى اشغالگر فلسطين، علاوه بر دعاهاى مسيحايى مرسوم در پايان مراسم سالگرد بنيانگذارى رژيم اسرائيل غاصب (پنجم ماه آيار عبرى) پس از دميدن در شيپور عبادت، اين گونه دعا مىکنند: «اراده خداوند، خداى ما چنين باد که به لطف او شاهد سپيدهدم آزادى باشيم ونفخ صور مسيحا گوش ما را نوازش دهد».( انتظار مسيحا در آيين يهود، ص 65.)
بسيار طبيعى است که قوم بنىاسرائيل با گذشته تيره وتار خود در انتظار آينده بهترى باشد. به همين علت که حضرت موسى (ع) به عنوان يک منجى ميان ايشان برخاست آنان در پذيرفتن او درنگ نکردند. اين آرمان در دوران ابتلا پا گرفت وهرگز از ايشان جدا نشد، وتنها با انتخاب داوود به پادشاهى بود که آرزوى قوم، براى قيام يک منجى کاملاً برآورده شد. داوود نمونه يک پادشاه يهودى والگوى جاودانى شخص مسيحا گرديد. ودر واقع، برخى از انبيا وحکيمان هم او را مسيحا مىدانستند.( هوشع، 5/3 ؛ إرميا، 9/30 ؛ حزقيال، 25ù24/37.)
عصر داوود وسليمان را مىتوان دوران شکوفا شدن آرمان مسيحايى در اذهان قوم يهود دانست. اميد مسيحايى با دو نيم شدن حکومت بنىاسرائيل پس از حضرت سليمان جدىّتر شد.
انبيا نه تنها آتش شوق را در دلها روشن نگه مىداشتند، بلکه به توسعه دادن مفهوم مسيحا ودوران مسيحايى مىپرداختند. آنان معتقد بودند که شخص مسيحا که خدا به وسيله او جهان را مبارک خواهد ساخت، در اذهان بيشتر انبيا حاضر بود.
انديشه مسيحايى در پيشگويىهاى «إشَعيا» به طور وضوح آمده است. مسيحاى آرامشآفرين وتسلّى بخش قوم يهود در يکى از پيشگويىهاى او تصوير شده است. او حکومت آرمانى عادلانهاى را پى مىافکند که در آن زمان «جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد مثل آبهايى که دريا را مىپوشاند» و آن، پس از گسترش دين بنىاسرائيل در سراسر گيتى است که همچون پرچم قومها برپا خواهد شد وامتها آن را خواهند طلبيد.( إشَعيا، 10/11 ؛ صَفَنيا، 9/3.)
ونيز مىخوانيم: «ودر آيام آخر واقع خواهد شد که کوه خانه خداوند بر قلّه کوهها ثابت خواهد شد وفوق تلّها برافراشته خواهد گرديد وجميع امتها به سوى آن روان خواهند شد...».( صَفَنيا، 4-2/2.)
برخى از پيشگويىهاى «صَفنيا» حتى از پيشگويىهاى اشعيا جهان شمولترند. از ديد او عصر مسيحايى زمان اصلاح کلّى جهان است؛ زيرا که در آن زمان، زبان پاک به امتها خواهد داد تا جميع ايشان اسم يَهْوَه را بخوانند وبه يک دل او را عبادت کنند. تصور تَلمود پيرامون شخص مسيحا به قرار زير است: «يک انسان که نهالى از خاندان سلطنتى داوود است وقداست او تنها به سبب موهبتهاى طبيعى وى خواهد بود، امتّهاى مشرک به دست او نابود خواهند گشت وبنىاسرائيل قوّت خواهد گرفت».( انتظار مسيحا در آيين يهود، ص 65.)
پرسش : مقصود از روايات مطلق در باب انتظار فرج چيست؟
پاسخ : در برخى از رواياتى که از طرق شيعه واهل سنّت رسيده به صورت مطلق به انتظار فرج اشاره شده است بدون آنکه مقيد به فرج حضرت مهدى (ع) در آن شده باشد. در حديثى از رسول خدا (ص) مىخوانيم: «أفضل العبادة انتظار الفرج»؛ «برترين عبادت، انتظار فرج است.»( بحارالأنوار، ج 52، ص 125، ح 11 ؛ کمال الدين، ص 287، ح 6.)
ونيز از آن حضرت مىخوانيم: «انتظار الفرج عبادة»؛ «انتظار فرج عبادت است.»( بحارالأنوار، ج 52، ص 122، ح 3 ؛ جامع الصغير، ج 1، ص 416، ح 2717 ؛ کنزالعمال، ح 6509.)
وهمچنين در روايت ديگرى از آن حضرت مىخوانيم: «أفضل أعمال امّتى انتظار فرج اللَّه عزّوجلّ»؛ «افضل اعمال امّت من انتظار فرج خداوند عزّوجلّ است.»( بحارالأنوار، ج 52، ص 122، ح 2.)
شيخ صدوق به سندش از امام رضا (ع) نقل مىکند که فرمود: «ما أحسن الصبر وانتظار الفرج، أما سمعت قول اللَّه عزّوجلّ: «وَارْتَقِبُوا إِنِّى مَعَکُمْ رَقِيبٌ»، «فَانْتَظِرُوا إِنِّى مَعَکُم مِنَ المُنْتَظِرِينَ» ( سوره هود، آيه 93.) فعليکم بالصبر فإنّه إنّما يجىء الفرج على اليأس، فقد کان الذين من قبلکم( سوره اعراف، آيه 71.)
أصبر منکم»؛ «چقدر نيکوست صبر وانتظار فرج، آيا نشنيدهاى گفتار خداوند عزّوجلّ را که فرمود: (شما انتظار بکشيد، من هم در انتظارم) و(پس شما منتظر باشيد، من هم با شما انتظار مىکشم) پس بر شما باد به صبر؛ زيرا فرج بعد از يأس ونااميدى است. به راستى کسانى که قبل از شما زندگى مىکردند از شما صبورتر بودند.»( کمال الدين، ص 645، ح 5.)
مرحوم مجلسى از امام صادق (ع) نقل مىکند که فرمود: «من دين الأئمّة الورع والعفّة والصلاح... وانتظار الفرج بالصبر»؛ «از دين ائمه پرهيزکارى، عفّت، رستگارى... وانتظار فرج به صبر است.»( بحارالأنوار، ج 52، ص 122، ح 1.)
ترمذى نيز به سندش از رسول خدا (ص) نقل کرده که فرمود: «...وأفضل العبادة انتظار الفرج»؛ «...وبرترين عبادت انتظار فرج است.»( سنن ترمذى، ج 5، ص 225، ح 3642.)
درظاهر مراد از انتظار فرج همان انتظار فرج حضرت مهدى (ع) است که در اين روايات متعلق آن يعنى حضرت مهدى (ع) به جهت وضوح، بيان نشده است؟ چون در احاديث فريقين آن حضرت به عنوان نجات دهنده مردم از ظلم وبىعدالتى معرّفى شده است.
شيخ صدوق؛ به سندش از امام صادق (ع) نقل مىکند که فرمود: «طوبى لشيعة قآئمنا المنتظرين لظهوره فى غيبته»؛ «خوشا به حال شيعيان قائم ما، کسانى که منتظر ظهور او در عصر غيبت اويند.»( کمال الدين، ص 357، ح 54.)
اين معنا براى روايات مطلق با نظر اهل سنّت نيز موافقت دارد؛ زيرا آنان گرچه عموماً به ولادت مهدىموعود (ع) اعتقادى ندارند ولى او را منجى بشريّت از ظلم وبىعدالتى مىدانند که بايد مستضعفين انتظار او را بکشند.
ونيز از جمله قرائنى که مىتواند مصداق احاديث مطلق را مشخّص کرده وبر حضرت مهدى (ع) وقيام او تطبيق دهد مسأله لزوم تناسب بين حکم وموضوع است؛ زيرا انتظار فرجى که تا اين حدّ مهم برشمرده شده وتا اين حدّ مورد تأکيد واقع شده است به طور حتم همان انتظار روز موعود است، از آن جهت که در آن روز وعده الهى به نصرت مظلومين در سرتاسر عالم تحقق مىيابد وحکومت عدل توحيدى در روى کره زمين گسترش خواهد يافت. انتظار با آن آثار وبرکاتى که دارد تنها در انتظار چنين فرجى قابل پياده شدن است. ونيز چنين انتظارى است که مىتواند از اساس دين شمرده شود، نه انتظار رفع هر گرفتارى ولو جزئى وبا هر سبب باشد.
پرسش : چه امتيازى در انتظار منجى موجود است؟
پاسخ : اهل سنّت گرچه اصل انتظار فرج مهدى (ع) را قبول دارند، ولى اعتقاد به ولادت او ندارند، ولى شيعه اماميه وبرخى ديگر از مذاهب اسلامى وغير اسلامى به انتظار ظهور شخصى به عنوان منجى نشستهاند که او موجود است وناظر اعمال ورفتار وگرفتارىهاى مسلمانان است. اين نوع انتظار به طور قطع وحتم، اثرات بيشترى در زنده نگه داشتن جامعه وايجاد روح واميد بيشتر دارد؛ زيرا کسى که معتقد به اصل فرج است بدون آنکه نجات دهنده را در قيد حيات ودر کنار خود ببيند واو را احساس کند وناظر اعمال خود بداند، چندان تأثيرى در وجود او ندارد، بر خلاف کسى که معتقد است او زنده بوده وبر تمام احوالش ناظر است، وهنگام گرفتارىهاى شديد به فرياد او خواهد رسيد. به طور حتم اعتقاد به چنين منجى وانتظار چنين شخصى تأثير به سزايى در روحيه انسان منتظر دارد، تأثيرى که قابل مقايسه با تأثير نوع اوّل نيست.
لذا شيعه به جهت اعتقاد به اين چنين انتظارى هميشه در طول تاريخ خود زنده بوده وهيچ گاه با اين همه فشارها که بر او وارد شده اميد خود را از دست نداده است.
شيعه هميشه خويش را در کنار منجى ومصلح خود احساس مىکند واين نوع احساس آثار تربيتى وايمانى بيشترى دارد.
پرسش : آيا تأخير در فرج موجب قساوت قلب مىشود؟
پاسخ : آنچه که بر هر مؤمنى بلکه بر هر انسانى لازم است، اينکه هيچ گاه از تأخير فرج وظهور منجى نااميد نباشد، بلکه بايد به ريسمان صبر چنگ زده تا به سر منزل مقصود رهنمون شود. واين تنها از راه ايمان قلبى به خداوند متعال واينکه او خُلف نمىکند، ميسّر است ونيز با سير وبررسى سرگذشت امتهاى پيشين که چگونه بعد از هر عسر وگرفتارى شديد، خداوند آخرالأمر براى آنها يسر وفرجى حاصل نمود، به دست مىآيد. وهمچنين با مراجعه به فطرت وميل درونى خود که چگونه به ظهور منجى بشريت متمايل است مىتواند خود را از يأس ونااميدى رهانيده وبه ظهور منجى اميدوار باشد.
در ذيل آيه شريفه «وَلايَکُونُوا کَالَّذِينَ أُوتُوا الکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَيْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ»؛ از امام صادق (ع) روايت شده که فرمود: «تأويل هذه الآية جاء فى أهل زمان الغيبة وآيامها دون غيرهم من أهل الأزمنة وإنّ اللَّه تعالى نهى الشيعة عن الشک فى حجة اللَّه تعالى، أو أن يظنّوا أنّ اللَّه تعالى يخلى أرضه منها طرفة عين»( سوره حديد، آيه 16.)؛ «تأويل اين آيه براى مردم عصرغيبت است، و روزهاى زمان غيبت غير از روزهاى اهل زمانهاى ديگر است. خداوند متعال شيعيان را از شک در حجّت خود نهى کرده است ونيز نهى کرده از اينکه گمان کنند که خداوند زمين را يک چشم برهم زدن از حجت خالى مىگرداند.»( الغيبة، نعمانى، ص 24 ؛ المحجة، ص 220ù219.)
پرسش : آيا انتظار طولانى فرج، خسته کننده وملالتآور است؟
پاسخ : انتظار اگر از قسم مثبت آن باشد که همراه با آمادگى کامل منتظر براى ظهور حضرت مهدى (ع) است نه تنها ملالتآور نيست بلکه دائماً در انسان روحيه اميد را شعلهور کرده واو را سرحال وزنده نگه مىدارد. شخص منتظر دائماً در فکر آمدن محبوب خود است واين بهترين حالتى است که به او دست مىدهد، او دائماً به عشق رسيدن محبوب خود شب را به روز وروز را به شب مىرساند.
از طرفى ديگر، از آنجا که انتظار منجى حقيقى يعنى امام زمان (ع) در حقيقت يک نوع توسل وارتباط باطن با او نيز هست لذا با اين ارتباط هر لحظه فيوضاتى از ناحيه آن حضرت به انسان مىرسد که او را از خستگى وملالت بيرون مىآورد.
بر انتظار موعود حقيقى آثار وبرکاتى بسيار مترتّب است که در جاى خود به آن اشاره مىنماييم.
پرسش : چه آثارى بر انتظار منجى مترتّب است؟
پاسخ : ضرورت واهميّت انتظار را مىتوان از زواياى مختلف مورد بررسى قرار داد:
1 - انتظار، دوره آمادهسازى وزمينهسازى براى يک نهضت به شمار مىآيد وهر انقلاب وحرکتى که اين دوره را پشت سر نگذاشته باشد ناقص وبى ثمر است.
2 - در اهميّت انتظار همين بس که دشمنان، آن را مانع تسلّط خود بر مسلمانان برشمردهاند. ميشل فوکر، کلر برير در بحث مبارزه با تفکّر مهدى باورى، ابتدا قيام امام حسين (ع) وبعد انتظار امام زمان (ع) را دو عامل پايدارى شيعه معرفى مىکنند. در کنفرانس تلآويو نيز افرادى مثل برنارد لوييس، مايکل امجى، جنشر، برونبرگ ومارتين کرامر بر اين نکته تکيه فراوان داشتند. آنان در توصيف شيعه گفتهاند: «شيعيان به نام امام حسين قيام مىکنند وبه اسم امام زمان قيامشان را حفظ مىنمايند».( مجله بازتاب انديشه، خرداد80، ص 193.)
ماربين، محقق آلمانى مىگويد: «از جمله مسائل اجتماعى بسيار مهمّى که موجب اميدوارى ورستگارى شيعه مىباشد، اعتقاد به وجود حجت عصر وانتظار ظهور است».( سياست اسلام، اثر ماربين، ص 50ù49.)
پتروشفسکى، تاريخدان وايرانشناس علوم شوروى سابق در اين زمينه مىنويسد: «چشم به راه مهدى بودن در عقايد عمومى مردمى که نهضتهاى قرن سيزدهم را در ايران بر پا داشتند، مقام بلندى را داشته است».
( نهضت سربداران خراسان، اثر پتروشفسکى.)
3 - دوران انتظار، دوران هجوم فتنهها ومشکلات وگرفتارىها است وآنچه مىتواند آرامش قلبى وقدرت روحى به شيعه منتظر بدهد، ياد منجى حىّ وحاضر است.
4 - پيراستن از خصايص ناپسند وآراستن خود به اخلاق نيکو از فوايد ديگر انتظار است. امام صادق (ع) فرمود: «من سرّ أن يکون من أصحاب القآئم فلينتظر وليعمل بالورع ومحاسن الأخلاق»؛ «...هر کس دوست دارد که از ياران حضرت قائم (ع) گردد بايد که( بحارالأنوار، ج 52، ص 140، ح 50.)
منتظر باشد ودر عين حال به پرهيزکارى واخلاق نيکو مشغول گردد.»
5 - از نتايج انتظار، تلاش فکرى مؤمن منتظر وبصيرت وآگاهى اوست. فتنهها علاوه بر آنکه غفلت مىآورد، شبهه وترديد وتزلزل را نيز در افکار جامعه ايجاد مىکند، واين منتظر واقعى است که چون به هوشيارى فکرى رسيده، بيدار است وبه شبهات پاسخ مىگويد.
امام صادق (ع) فرمود: «طوبى لمن تمسّک بأمرنا فى غيبة قآئمنا فلميزغ قلبه بعد الهداية...»؛ «خوشا به حال کسى که در زمان غيبت قائم ما به فرمان ما تمسک جويد که در( همان، ص 123، ح6.)
نتيجه قلب او هرگز به طرف باطل متمايل نخواهد شد.»
6 - انتظار از آنجا که انسان را به عمل وا مىدارد ودر جامعهاى که حالت انتظار منجى الهى حاکم است، تحّرک وپويايى حکم فرماست وبشر را به زمينهسازى واصلاح فردى واجتماعى وا مىدارد، عاملى ارزشمند براى حفظ وبقاى شريعت است.
7 - انتظار از آن جهت که محّرک عمل است، زمينهساز ظهور منجى عالم بشريّت خواهد بود.