تنها راه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تنها راه - نسخه متنی

صادق سهرابی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



تنها راه

(مروى بر زيارت حضرت صاحب الامر «عج»( 6 )

اشاره:

با اين نوشته شهود و باور هميشگى خود را به حقّ نيّت و پايدارى امام عصر باز خوانى مى‏كنم و فرياد مى‏كشم:

تو آن گل بى عيب و نقصى كه به آمدنت وعده الهى داده شده است و در ازاى غيبت و سختى و دورى هيچ گونه ترديد و شكى بر اندام سترگ باور من نمى‏تواند بتند؛ زيرا من از جهل به تو و جايگاه تو پناه آورده‏ام .

و به فرهنگ انتظار دست يافته‏ام . من مى‏دانم كه با نگاه به چشم انداز ظهورت بايد آماده باشم و گام‏هاى خود را در راستاى طلوع ظهور، استوار سازم و ناصر و ياور تو باشم.

من با صدايى به بلنداى تاريخ و همراهى و سرپرستى او - كه ذخيره خدا بر يارى دين و عزّت مؤمنان و انتقام گيرنده از منكران و منحرفان است - را فرياد مى‏زنم و در سايه چنين حصور و شهود سرشارى سير و جود خود را در بيكرانه گستره معرفت و محبّت به ولايت تو احساس مى‏كنم. درمى يابم كه پذيرفته شدن اعمال و پاكى و رشد رفتار، افزايش نيكى‏ها و نابودى زشتى هايم، همه در همراهى تو و تنها با تو بودن ريشه دارد.

1 - و اشهد انّك الحقُّ الثّابت ال ذ ى لا عيب فيه

گواهى مى‏دهم بر اين كه تو حقّ پايدارى و هيچ عيبى بر تو روا نمى‏باشد.

اين فراز از دعا جريان معرفتى ما را به درودها و سلام‏ها «سير» مى‏دهد و به همراه خود «نظر» و درنگِ راهياب را؛ با خود گسيل و به آستانه حضور و «شهود» و آگاهى رهنمون مى‏كند.

هر چه آستانه وجودى ما از «تسليم» و «سلام»ها بيشتر بهره‏مند باشد؛ حضور و آگاهى ما و شهود و شهادت ما از افق بلند و بالنده‏ترى برخوردار خواهد شد.

آنانى كه سعه وجودى خويش را از تنگناها و تاريكى رهانيده‏اند و خودِ خويش را از دست نداده‏اند. و نباخته‏اند، به عشق و ايمان بار مى‏يابند. همان لنگرگاهى كه مى‏تواند آن‏ها را از سرگردانى و گرداب‏ها پناه باشد. همان كوثرى كه يا خير و بركت‏هاى فراوان، از همه شرور و پستى‏ها؛ امن و امان خواهد بود.

«الذين خسروا انفسهم فهم لا يؤمنون» (1) ؛ آنانى كه خودشان را از دست داده‏اند، هرگز به آستانه ايمان راه نمى‏يابند».

«سعه ى وجودى» ما آستانه‏ى قُربِ بى كرانه‏ها را بر مى‏تابد، در ساحل آرام خود سرود «سلام» را سر مى‏دهد و حضور و شهود «حقّ» را به انتظار مى‏نشيند. چشم به راه «حقّ» كه هم پايدار است و از تمامى تزلزل‏ها به دور است. از تمامى باطل‏ها بر كنار است و هيچ نقصانى بدان راه نمى‏يابد.

اين گونه است كه با سلام و تسليم خود به شهادت و شهود «حق» يار مى‏يابد. اگر خودِ خود را زكف ندهد و حفظ نمايد و با حدود و سنّت‏هاى حاكم بر هستى نستيزد. و همراه و هماهنگ با قانون‏مندى‏هاى حاكم بر خود و هستى باشد، به باور و عشق سرشار دست يافته است. همان عشقى كه با سعه وجودى‏اش تناسب دارد و نياز حقيقى اوست . «هدى للمتقين» (2) ؛ دست يافتن به عشقى كه سراسر سعه‏ى وجودى ما را پوشش دهد و از سرگردانى‏ها و تاريكى‏ها رها سازد در گرو حفظ خودِ خودمان است و در نيافتادن با حدود و مرزها مى‏باشد.

آرى، پيوسته حق با شما است و در شما است و از شما است و به سوى شماست و شما اهل حق و معدن حق هستيد؛ «والحق معكم و فيكم و منكم و اليكم و انتم اهله و معدنه» (3)

امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايد:

لَيْسَ عِنْدَ اَحَدٍ مِنَ النّاسِ حَقٌّ وَ لا صَوابٌ وَ لا اَحَدٌ مِنَ النّاسِ يَقْضى بِقَضاءِ حَقٍّ اِلاّ ما خَرَجَ مِنّا اَهْلَ الْبَيْتِ وَ اِذا تَشَعَّبَتْ بَهُمُ الاُمُورُ كانَ الْخَطاءُ مِنْهُمْ وَالصَّوابُ مِنْ عَلِىٍّ» (4)

نزد هيچ كس از مردم مطلب «حق» و درستى نيست و هيچ يك از مردم به حق قضاوت نكنند مگر آن چه از خاندان ما بيرون آيد. و هنگامى كه امور مردم آشفته و پراكنده گردد، خطا و اشتباه از آن‏ها و صواب و درستى از على عليه‏السلام است؛

2 - وَ اَنَّ وَعْدَاللّهِ فيكَ حَقٌّ لا اَرْتابُ لِطُولِ الْغَيْبَة وَ بُعْدِ الاَمَد (5)

و همانا وعده خدا درباره تو حقّ است، و بلند و طولانى غيبت، و در ازاى و بُعد مدّت مرا به شك نمى‏اندازد.

تو حقّى و وعده‏ى خالق هستى درباره تو حقّ است. تو چشم انداز خلقت دنيايى و آرزوى همه حق جريان كرامت دنيا و آخرت به دست تو برآمده مى‏شود؛ «تَرْزُقُنا بها كَرامَةَ الدُّنيا وَ الاخِرَةِ (6) ؛ با دولت كريمه حضرتش كرامت دنيا و آخرت را بر ما ارزانى فرما»

خداوند «رزق» كرامت دنيا و آخرت را با مشيّت خود در فرآيند فلسفه تاريخ تدبير فرموده و بر تارك هستى آذين بسته است. حال اين ما هستيم كه بايد با تلاش خود بكاويم و بكوشيم و آن «رزق» را به كف آريم و شاكر باشيم. آن گونه كه براى راه اندازى تكنولوژى خود و برآورده شدن نيازهاى خود «رزق» نفت وانرژى اتمى را با كاوش و جست و جو به چنگ آورديم.

به زودى آيات خود را از هر سوى جهان، در وجود خود مردم نشان مى‏دهيم تا براى آن‏ها آشكار گردد كه «او حق» است؛ «سَنُريهِمْ آيااتِنا فِى الافاقِ وَ فى اَنْفُسِهِمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ اَنَّهُ الْحَقُّ» (7)

امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايند:«منظور خروج قائم (عجل الله تعالى فرجه الشريف) است كه او حقّ است.

آن حضرت زمين را پر از قسط و عدل و نور خواهد كرد؛ همان گونه كه پر از ظلم و جور و بدى شده باشد؛«يَمْلأُ الاَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطا وَ نُورا كَما مُلِئَتْ ظُلْمَا وَ جَوْرا وَ شَرَّا» (8)

وقتى مناسبات بشر در ساحت‏هاى گوناگون بر اساس مديّريت و دستورات حجّت خداو امام زمان عليه‏السلام شكل نگيرد و اداره نگردد، مسير بشر دچار انحراف خواهد شد. هر چه اين روند ادامه يابد، شيب انحراف و انحطاط تندتر مى‏شود؛ زيرا غير معصوم بر همه راه آگاه و از تمامى جلوه‏ها آزاد نيست.

از اين رو در روايات، گزارشِ دوران غيبت امام عليه‏السلام را به دست مى‏آوريم؛ كه زمين دچار ظلم و جور گسترده مى‏شود و پس از آن جلوه‏هاى حقّ طلوع خواهد كرد. و در اين وعده الهى هيچ تخلّفى راه نمى‏يابد و هيچ شائبه‏اى آن را بر نمى‏تابد؛ گرچه دوران غيبت و زمان هجران طولانى گردد. اين خواست و مشيّت خدا است و مشيّت‏هاى خدا هماهنگ و همگراست. اگر مردمان و مهدى باوران «تغييراتش» (9) دهند - خودشان را دگرگون كنند - و به اندازه ى لازم به بلوغ اجتماعى رسيده، اضطرار به حجّت و ولىّ خدا را باور كنند، راهياب گشته‏اند و به آستانه‏ى قربِ موعود و فرج آن نايل شده‏اند، ولى اگر در اين كوتاهى نمايند و در جهت تعجيل فرج، تكثير انصار و نزديكى زمان ظهور اقدامى نكنند، ظلم فراگير، قسط و عدل را فرياد خواهد زد و دست مشيّت الهى با پس زدن سياهى‏ها، صبح قريب و فرج آن عزيز را به ثمر خواهد رسانيد.

من چرا و چگونه ميتوانم شك بورزم و طول غيبت‏اش را و درازاى مدتش را بهانه شك خويش سازم؟ آخر مگر نه آن است كه هر چه هست از كوتاهى و كم همّتى ما و از نابالغى و عدم درك اضطرار ما به حجّت و ولىّ خدا است؟

آرى! وعده‏ى خدا درباره تو حق است و تو خواهى آمد و بساط ظلم و جور با دستان بر خير تو برچيده خواهد شد؛«انّ الله لا يخلف الميعاد (10) ؛ همانا خداوند هيچگاه از وعده‏ى خويش تخلّف نمى‏ورزد».

3 - وَ لا اَتَحَيَّرُ مَعَ مَنْ جَهِلَكَ وَ جَهَلَ بِكَ.

و سرگردان نيستم همراه با كسى كه نادان به وجود تو و نادان به مقام تو است.

آنانى كه پيوسته زمزمه هماهنگى و همراهى و همدلى با حقايق و سنّت‏هاى حاكم بر هستى را سر مى‏دهند، از جهل و سرگردانى به دور مى‏مانند و به نور راهياب مى‏شوند؛ زيرا سرود خوش «اللهم عرفنى نفسك فانّك اِنْ لم تُعَرِّفْنى نَفْسَك لَمْ اَعْرِفْ نَبِيَّك، اللهم عرفنى رسولك فانّك ان لم تعرفنى رسولك اَعْرِف حجتك اللهم عرفنى حجتك فانك ان لم تعرفنى حجتك ظلمتُ عَنْ دينى (11) » را با جان خويش سر مى‏دهند و معرفت خدا، رسول خدا را و حجّت خدا را در يك چرخه نظام‏مند فكرى - اعتقادى مى‏بينند و مى‏طلبد. اين هستى بى حاكم نمى‏تواند باشد و اين روابط پيچيده موجود در هستى بدون ضوابط و قانون نيست. حاكم قانونگذار فرستاده خود را براى ارايه قوانين و اجراى آن مى‏فرستد حجّت خدا آن مسير را ادامه مى‏دهد. اگر چنين نباشد هستى بدون سكانّ دار مى‏ماند، و با نبود كانونِ قانونمندى و «مدار دهر» (12) و «نواميس عصر» (13) نابودىِ زمين همه ساكنان آن قطعى رحمتى است.

من اين جريان معرفتى را به بركت وجود تو اى حجّت خدادريافته‏ام و جان گرفته‏ام و از مُراداران متحرّك دورى گزيده‏ام چه آنان كه تو را نشناسند گذرعمر را به «ميته جاهليّت »(14) سپرى كرده‏اند و كفر و مردار بودن را نشان گرفته‏اند.

چنين است كه من خودم را در سايه عنايت و هدايت تو - اى ولىّ خدا- يافته‏ام و اگر تو و عنايت تونبود گم شده بودم و گمراه.

«ظلمتُ عن دينى»ضال، گم شدن و گمراه شدن را پيوسته بهم دارد؛ از همين روست كه در قرآن هم مى‏خوانيم «اَلَّذين خسروا انفسهم فهم لا يؤمنون؛ آنانى كه خودشان را مى‏بازند و از دست مى‏دهند؛ هرگز ايمان نمى‏آورند» (15) ايمان كبوترى است كه بايد روى آشيانه «وجود خود» بار يابد.

كسانى كه تو و جايگاه تو را نشناختند؛ خود را گم كرده و گمراه شده‏اند و در بهت و سرگردانى دست و پا مى‏زنند.

آن‏ها از سر جهل و نادانى با تو چه‏ها كردند و ندانستند با تو چگونه برخورد و رفتار بنمايند.ولى آنانى كه پيوسته فرياد زده‏اند «اسئلك ان تدخلنى فى جملة العارفين بهم و بحقهم» (16) و خواسته‏اند كه در گروه معرفت يافتگان به «شخص» و «شخصيت» پاكان هستى و معصومين قرار گيرند، آنان و جايگاه آنان را بشناسند، چگونه مى‏توانند سرگردان و متحيّر باشند. آن‏ها به نور رسيده‏اند و به نور راه يافته‏اند، پس سرگردانى براى آنان معنا ندارد.

4 - مُنْتَظِرٌ مَتَوَقِّعٌ لاَيّامِكَ»

منتظر و چشم به راه تو و همواره متوقع دوران ظهورت مى‏باشم.

من براى ظهور تو در حالت آماده باش به سر مى‏برم . آماده باش و انتظار من «وقوع» دارد و واقع شده و از «عمل و ثبات» برخودار است و اين گونه فرهنگ بارها و بالنده را در سايه سار روايت‏هاى يافته‏ايم كه بيان مى‏دارند: انتظار از جنس عمل است و بالاتر از عمل يعنى افضل اعمال.

من نه تنها در تو و جايگاه تو به خلاف جاهلانِ مُردار صفت و كفرپيشه از جهل و جهلالت رسته‏ام، بلكه با معرفتى سرشار، رشته دل را با عشقى به تو بسته‏ام و چشم به راه تو دوخته و با بال و پرى سوخته؛ به همراه جانم افق سبز ظهور را به نظاره مى‏نشينم.

من نه تنها همانند جاهلان سرگردان نيستم و در تشخيص وضعيت و تكليف و برنامه‏هاى حال و آينده خود سردرگم هستم، بلكه سراپا در حالت آماده باش و قوت و ثبات مى‏باشم.

5 - وَ اَنْتش الشّافِعُ الَّذى لا يُنازَعُ وَ الولىُّ الَّذى لا يُدافَع»

تو شفاعت كننده‏اى هستى كه احدى با تو نزاع نتواند كرد و سرپرستى هستى كه قدرت مقاومت و دفاع با تو را هيچكس نخواهد داشت.

تو جُفت و همراه جبهه حقى هستى كه در مصاف نبرد باطل مى‏باشد. مديّريت سياه حقّ به تو سپرده شده است و هيچ كس را ياراى مقاومت در برابر تو نخواهد بود.

امام صادق عليه‏السلام فرمود:«اِنَّ الْقائِمَ مِنّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ مُؤَيَّدٌ بِالنَّصْرِ؛ (17) همانا قائم از خاندان ما يارى شونده‏ى به رعب و ترس مى‏باشد - خداوند سينه دشمنان را از ترس برمى كند و او با نصرت تأييد مى‏شود.»

6ـ ذَخَرَكَ اللّهُ لِنُصْرِةِ الدّينِ وَ اِعْزازِ الْمُؤمنينَ وَ الاِنْتِقامِ مِنَ الْجاهِدينَ الْمارقينَ

خداوند تو را بر يارى كردن دين و عزيز كردن مؤمنين و انتقام از منكرين و دشمنان سركش ذخيره كرده است.

تو آن ذخيره الهى و «بقية‏الله الاعظم» هستى كه هيچ كس را ياراى مقابله و مقاومت با تو نمى‏باشد و خداوند به وسيله تو دينش را بر همه اديان و انديشه، پيروز مى‏سازد. مؤمنين را عزيز و از همه كسانى كه با حقّ درگير مى‏شوند و منكر آن و بر عليه آن سركشى مى‏كنند انتقام مى‏گيرد.

7 - اَشْهَدُ اَنَّ بِوِلاَيَتِكَ تُقْبُلُ الاَعْمالُ وَ تُزَكىّ الاَفْعالُ وَ تُضاعَفُ الْحَسَناتُ وَ تُمْحَى السَّيِّئاتُ فَمَنْ جاءَ بولايتك و اعترف بامامتك قبلت اعماله و صُدِّقَتْ اَقواله و تضاعَفَتْ حسناتُهُ و يُحَيتْ سَيِّئاتُهُ وَمَنْ عَدَلَ عَنْ وِلايتك و جَهِلَ معرفتك و استبدل بِكَ غيرك كَتَبهُ الله على مِنْخَرِهِ فِى النّار و لم يقبل الله لَهُ عملا و لم يُقِمْ لَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَزْنا.گواهى مى‏دهم كه عمل‏ها با ولايت تو پذيرفته مى‏شوند. كارها پاكيزه و نيكى‏ها دو چندان، و بدى‏ها محو و نابود شود. بنابراين، هر كه به ولايت تو معتقد و به امامت تو معترف باشد، اعمال و كردار او پذيرفته است و گفتارش تصديق، حسناتش دو چندان و بديهايش نابود شود. هر كس از ولايت تو روى برگرداند و عدول كند و به مقام معرفت تو را نداند و ديگرى را بجاى تو پيشوا قرار دهد، خدا با صورت در آتش سرنگونش كند، از او هيچ عملى را نخواهد پذيرفت و در روز قيامت براى او هيچ وزنى اقامه نكند و بر پا ندارد.

امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايد:

ذِرْوَةُ الاَمْرِ وَ سَنامُهُ وَ مِفْتاحُهُ وَ بابُ الاَشْياءِ وَ رِضَاالرَّحْمنِ الطّاعَةُ لِلاِمامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ.

اِنَّ اللّهَ عَزَّوَ جَلَّ يَقُولُ: «مَنْ يُطِعِ الرَّسولَ فَقَدْ اَطاعَ اللّهَ وَ مَنْ تَوَلّى فَمااَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظا» (18)

اَما لَوْ اَنَّ رَجُلاً قامَ لَيْلَهُ وَ صامَ نَهارَهُ وَ تَصَدَّقَ بجَميعِ مالِهِ وَ حَجَّ جميعَ مالِهِ وَ حَجَّ جميعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وِلايَةَ وَلِىّ اللّهِ فَيُواليَهُ وَ يَكُونَ جَميعُ اَعْمالِهِ بِدلالته اِلَيْهِ، ما كانَ لَهُ عَلَى اللّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فى ثَوابِهِ وَ لا كانَ مِنْ اَهْلِ الايمانِ.(19)

بلندترين نقطه و قلّه دين و كليد آن، درِ همه چيزها و مايه خشنودى خداى مهربان، اطاعت كردن از امام پس از معرفت نسبت به او است. خداى عزّو جلّ مى‏فرمايد:

كسى كه پيامبر را اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است. و هر كس از پيروى ايشان سرباز زند، پس (اى پيامبر) ما تو را براى نگهبانى او نفرستاديم.

توجه داشته باشيد كه اگر شخصى شب‏ها را به عبادت و روزها را به روزه بگذراند و همه دارايى خود را صدقه بدهد و در تمام دوران عمرش به حج رود ولى اهل معرفت و ولايت ولىِّ خدا نباشد - تا او را دوست داشته و همراهى كند و همه اعمالش بر طبق راهنمايى و نظر او باشد - بر خدا حق پاداش پيدا نمى‏كند و هرگز از ايمان آورندگان و باورمندان نمى‏باشد. در يكى از احاديث مربوط به معرج آمده است كه حضرت چنين فرمود:

شبى كه من به سوى پروردگار جليل سير داده شدم (شب معراج) به من اين گونه وحى شد:«...اى محمّد، من تو و على و فاطمه و حسن و حسين و امامان از فرزندانِ او را از اصلِ نور خود آفريدم و ولايتِ شما را بر اهل آسمان‏ها و زمين عرضه داشتم. پس هر كس آن را پذيرفت، نزد من از مؤمنان است و هر كه آن را انكار كرد، از نظر من از كافران شد» و سپس فرمود:

«يا مُحَمَّدُ، لَوْ كانَ اَنَّ عَبْدا مِنْ عَبيدى عَبَدَنى حَتَّى يَنْقَطِعَ وَ يَصيرَ كَالشَّنِّ الْبالى، ثُمَّ اَتانى جاحِدا لِوِلايَتِكُمْ، ما غَفَرْتُ لَهُ حَتّى يُقِرَّ بِوِلايَتِكُمْ؛ اى محمّد، اگر يكى از بندگانِ من آنقدر مرا عبادت كند تا آن كه قطعه قطعه شود و همچون مَشكِ پوسيده گردد، سپس با انكارِ ولايتِ شما نزدِ من آيد، من از او نمى‏گذرم تا آن كه به ولايتِ شما اقرار و اعتراف نمايد.» (20)

ابن ابى بصير گويد: حضرت ابوالحسن عليه‏السلام درباره قول خداى عزوجل «گمراه‏تر از آن كس كه هوس خويش را بدون هدايت خدا پيروى كند كيست؟.» فرمود:

«وَ مَنْ اَضَلُّ مِمَّنِ اِتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللّهِ» قال: يعنى مَنِ اتَّخَذَ دينَهُ رَأْيَهُ بِغَيْرِ اِمامٍ مِنْ اَئِمَّةِ الْهُدى. (21)

كسى كه رأى خود را دينش قرار دهد، بدون امامى از ائمّه هدى.

تنها راه هدايت از معبر امامان و پاكان هستى مى‏گذرد و راه‏هاى ديگر خود فريبى، خودرأيى و انحرافى بيش نيست.

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏فرمايد:

لَوْ اَنَّ عَبْدا عَبَدَ اللّهَ بَيْنَ الصَّفا وَالْمَرْوَةِ اَلْفَ عامٍ ثُمَّ اَلْفَ عامٍ حَتّى يَصيرَ كَالشَّنِّ الْبالى، ثُمَّ لَمْ يُدْركْ مَحَبَّتَنا، كَبَّهُ اللّهُ عَلى مِنْخَرَيْهِ فِى النّارِ. ثُمَّ تَلا: «قُلْ لاَ اَسْئَلَكُمْ عَلَيْهِ اَجرا اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى» (22)(23)

اگر بنده‏اى در بين صفا و مروه هزار سال خدا را عبادت كند، و پس از آن نيز هزار سال ديگر، تا آن كه همچون مَشكِ پوسيده شود، ولى محبّت ما اهل بيت را نداشته باشد، خداوند او را با صورت در آتش مى‏فكند.

سپس اين آيه را تلاوت فرمود:«(اى پيامبر) بگو، من به خاطر انجامِ رسالتم، مزدى جز مودّت نزديكانم را نمى‏خواهم».

امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد:

... اِنَّهُ مَنْ اَتَى البُيُوتَ مِنْ اَبْوابِهَا اهْتَدى . وَ مَنْ اَخَذَ فى غَيْرِها سَلَكَ طَريقَ الرَّدى. وَ صَل اللّهُ طَاعَةَ وَلِىِّ اَمْرِهِ بِطاعَةِ رَسُولِهِ، وَ طاعَةَ رَسُولِهِ بِطاعَتِهِ. فَمَنْ تَرَكَ طاعَةَ وُلاةِ الاَمْرِ، لَمْ يُطِعِ اللّهِ وَ لا رِسُولَهُ. (24)

همانا هر كس از درهاى خانه‏ها وارد شود، اهل هدايت است و آن كه از غير دَر بيايد، راه هلاكت پيموده است. خداوند اطاعت از ولىّ امر خود را به اطاعت از رسولِ خود و اطاعت از رسول خود را با اطاعت از خود پيوند زده است. بنابراين، هر كس اطاعت از اولياى امر راترك كند، از خدا و رسول او اطاعت نكرده است. باب هدايت «باب الله» و ورود به مسير اطاعت خداوند فقط اهل بيت (صلوات الله عليهم اجمعين) هستند و بس.

دوستى و محبّت به خاندان عصمت و طهارت راه اطاعت را هموار مى‏كند و همه موانع و مزاحمت‏ها را از بين مى‏برد. گناهانى كه مزاحم سلوك و قرت انسان به ذات ربوبى مى‏شود، با گلواژه‏هاى محبّت به پايان هستى به بوستان‏هاى طهارت و پاكى تبديل مى‏شوند؛ «حبّنا اهل البيت يكفّر الذنوب و يضاعف الحسنات؛ (رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏فرمايد: دوستى ما خاندان اهل بيت گناهان را مى‏پوشاند و حسنات ونيكى‏ها را دو چندان مى‏سازد.» (25)

و امام حسن عليه‏السلام مى‏فرمايد:

... وَ اِنَّ حُبَّنا ليساقط الذنوب من ابن آدم كما يساقط الريح الورق من الشجر (26)

همانا دوستى ما - اهل البيت - گناهان فرزندان آدم را فرو مى‏ريزد؛ همان گونه كه باد برگان درخت را مى‏ريزاند.

آرى، دوستى با پاكان زشتى‏ها را فرو مى‏خَلَد و زيبايى‏ها را مى‏افزايد و به شكوه و عظمت‏ها رهنمون مى‏گرداند.

حال اگر قدر و ارزش پاكان هستى را نشناسند و جايگزين براى آن پيدا كنند و با نادانى به معرفت و شناخت آنان به ديگران روى آورند، خداوند آنان را به صورت و روى در آتش در مى‏افكند. و اين هلاكتى است كه خود آن را رقم زده‏اند.

در قرآن مى‏خوانيم:

اَلَمْ تَرَ اِلَى الّذين بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللّهِ كُفْرا وَاَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ (27)

آيا احوال كسانى را كه نعمت خدواند را به كفر تبديل كردند قوم خود را به سراى هلاكت در آوردند نديدى؟ در روايات بسيار مى‏خوانيم كه امامان شيعه عليهم‏السلام بيان فرمودند:«نحن و الله نعمت الله التى انعمها على عباده؛ به خدا سوگند نعمت‏هايى كه تبديل شدند، وجود ما بود. ما را رها كردند و به دنبال رهبران ديگر رفتند.(28)

در زيارت مطلقه حضرت امير عليه‏السلام مى‏خوانيم:«السلام على ميزان الاعمال؛ دورد بر معيار و ميزان سنجش اعمال و كردار»

و امام صادق عليه‏السلام در تفسير آيه «و نضع الموازين القسط» (29) فرمود: انبياء و اوصيا ميزانند. (30)

آنانى كه دست از دامت پاك و پر خير «ميزان الاعمال» مى‏شويند و ناپاكان را پيروى مى‏نمايند، جز آلودگى و روسياهى نصيب شان نخواهد شد. از اين روست كه در روز قيامت و فرجام كار «وزنى» نخواهد داشت و ثقلى نمى‏يابند تا به فلاح و رويش و رستگارى بار يابند. سرانجام كار سنجش و ميزانى سبك و خفيف به آن‏ها مى‏رسد و به خوض و فرورفتن در پستى‏ها دچار(31) مى‏گردند.

1- انعام/ 12و 20.

2- بقره/ 1.

3- زيارت جامعه كبيره، مفاتيح الجنان.

4- اصول كافى، ج2، ح 1، ص25.

5- دعاى افتتاح، مفاتيح الجنان.

6- فصّلت/ 53.

7- بحار،ج51، ص62.

8- بحار، ج52، ص351.

9- رعد/ 11.

10- آل عمران/ 9.

11- دعا صاحب الامر در دوران غيبت مفاتيح الجنان.

12- اعمال شب نيمه شعبان،همان.

13- اعمال شب نيمه شعبان، همان.

14- من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليّه، ينابيع الموده، قندوزى.

15- انعام/ 12.

16- زيارت جامعه‏ى كبيره، مفاتيح الجنان.

17- مختصر اثبات الرّجعه، ص216 - 217، ح 18.

18- نساء/ 80.

19- اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، دعائم الاسلام، ج5.

20- بحار، ج27، ص200.

21- اصول كافى، ج2، ص203، باب فيمن دان الله عزوجل بغير امام من الله جلّ جلاله ح1.

22- شورى/ 23.

23- تفسير مجمع البيان، ذيل آيه‏ى 23 سوره‏ى شورى.

24- اصول كافى، كتاب الحج، ب معرفة الامام الرّدّ اليه، ح6.

25-امالى الطوسى 164 / 274 . ارشاد القلوب، ص 253. نقل از اهل البيت فى الكتاب و السنّه، ص 426، رى شهرى.

26- الاختصاص، ص82. رجال الكشىّ: 1/ 329/ 178 . نقل از همان.

27- ابراهيم/ 28.

28 و29- نورالثقلين، ج2، ص544، ح 84.

30- تفسير الميزان (نقل ازتفسير نور)ج4، ص18.

31- اعراف/ 9 و 8.

/ 1