اشاره :
جهانىسازى ريشه در غرب دارد، و در غرب متولد شده و بارور گرديده است. اصول و مبانى فكرى و فلسفى آن دقيقا همان اصول و مبانى تفكر غرب است. انديشمندان متعددى نيز بر ارتباط مستقيم بين جهانىسازى و غرب و پروژه بودن آن تأكيد دارند. در رأس پروژه جهانى سازى آمريكاست، اما آمريكا به دلايل مختلفى از صلاحيت رهبرى جهانىسازى برخوردار نيست، پس چه چيزى از اين توانايى برخوردار است؟! پاسخ اين سؤال اسلام است. اما آيا جهانىسازى اسلام براساس تعاليم دينى قابل اثبات است؟ اين جهانىسازى بر چه اصولى استوار و ويژگيها و ابزارهاى آن كدام است؟[1] در مقاله حاضر تلاش شده كه به اين پرسشها پاسخ داده شود.جهانى شدن در قرآن و حديث
اسلام جهانى تولد يافت، مسلمانان براى جهانى كردن اسلام بسيار كوشيدند، شيعيان هم دل به حكومت جهانى حجة بن الحسن(ع) سپردهاند. آيات و روايات اسلامى نيز، روند جهانى شدن اسلام را مورد تأييد و تأكيد قرار دادهاند.[2] از ميان آيات و روايات فراوانى كه دلالت برجهانى شدن اسلام مىكند، موارد زير تنوع و كاربرد بيشترى دارد. الف) قرآن: آيات زير در قرآن به مسئله جهانى شدن اسلام اشاره دارند: 1. ونريد أن نمنّ على الذين استضعفوا فىالأرض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثين و نمكّن لهم فى الأرض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون.[3] ما مىخواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم و حكومتشان را در زمين پابرجا سازيم؛ و به فرعون و هامان و لشگريانشان، آنچه را از آنها (بنىاسرائيل) بيم داشتند، نشان دهيم![4] اين دو آيه، گرچه به قصه حضرت موسى(ع)، فرعون و بنىاسرائيل مربوط است، ولى محتوا و مفهوم آيات، تنها به آن برنمىگردد. آن چه در آن دوره اتفاق افتاد، جلوهاى از اراده خداوند براى حاكميت بخشيدن مستضعفان بر مستكبران بود، در حالى كه اراده خدا در اين باره، به طور كامل تحقق نيافته است. پس روزى مىرسد كه خداوند حاكميت خويش را بر زمين از طريق سپردن آن به دست عباد صالح تحقق مىبخشد.[5] 2. قال ربّ فأنظرنى إلى يوم يبعثون قال فانّك من المنظرين إلى يوم الوقت المعلوم.[6] [شيطان] گفت: پروردگارا! مرا تا روز رستاخيز مهلت ده [و زنده نگهدار؛ خداوند] فرمود: تو از مهلت يافتگانى! [اما نه تا روز رستاخيز، بلكه] تا وقت معينى. بر پايه اين آيه، روزى مىرسد كه شيطان ديگر بر انسان حاكميت ندارد. در واقع خداوند سبحان با مهلت درخواستى ابليس تا روز قيامت، موافقت نكرد و تا زمان معينى (تا قبل از برپايى قيامت) به او مهلت داد. با پايان يافتن حاكميت شيطان بر انسان، جهانى شدن اسلام از سوى بنده صالح خداوند تبارك و تعالى يعنى حجة بن الحسن(ع) آغاز مىگردد.[7] 3. هو الذى أرسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كلّه و لوكره المشركون.[8] او كسى است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد؛ تا آن را بر همه آيينها غالب گرداند، هر چند مشركان كراهت داشته باشند. امام صادق(ع) در تفسير اين آيه فرمود: سوگند به خدا، هنوز تفسير اين آيه تحقق نيافته است. راوى پرسيد: «فدايت شوم پس چه زمانى تحقق مىيابد؟» امام فرمود: «وقتى با اراده خدا، قائم قيام كند».[9] بنابراين، جهانى شدن اسلام و تشكيل حكومت واحد جهانى امام زمان(عج) با به كارگيرى علوم و فنون نوين به انجام مىرسد و تداوم آن با تدبير، تدبر، دانش و بينش ميسر مىشود. 4. ولقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر أنّ الأرض يرثها عبادى الصالحون.[10] در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتيم كه بندگان شايستهام وارث [حكومت] زمين خواهند شد! «يرثها» جنبه جهان شمولى دارد، يعنى همه حاكمان زمين، از عباد صالحين خواهند شد. اين مطلب در مزامير داوود، مزمور 37 به اين صورت آمده است: حليمان وارث زمين خواهند شد. زبور در اين جا، نه زبور داوود، بلكه به اعتقاد مرحوم طبرسى، مراد مطلق كتاب آسمانى است. از اين رو، برخى از مفسران، آيه فوق را اين گونه ترجمه مىكنند: علاوه بر قرآن در زبور هم گفتيم: بندگان شايستهام وارث [حكومت] زمين خواهند شد![11] 5. وعد اللّه الذين امنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم فى الأرض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكّننّ لهم دينهم الذى ارتضى لهم و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمنا يعبدوننى لايشركون بى شيئا و من كفر بعد ذلك فأولئك هم الفاسقون.[12] خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، وعده مىدهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد ـ همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد ـ و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پا بر جا و ريشهدار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل مىكند، آن چنان كه تنها مرا مىپرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت، و كسانى كه پس از آن كافر شوند فاسقند. در واقع آيه مذكور بر اين مسئله دلالت دارد كه خداوند، جهان را با خاندان رسالت و امامت شروع كرد و با آنها نيز خاتمه مىدهد؛ يعنى جهان در آغاز در اختيار شايستهترين بندگان خدا بود و در انتها هم در يد قدرت صالحان روى زمين خواهد بود[13]احاديث زيادى نيز تصريح دارند كه حكومت الهى آينده روى زمين از سوى فردى از خاندان رسول خدا(ص) بنا مىشود. او از فرزندان على(ع) و فاطمه(س) است، و اين خاندان و ولى عصر(عج) كليدهاى حكمت و معدنهاى رحمت الهىاند. ب) احاديث: برخى از روايات و احاديث اسلامى به تفسير آيات مربوط به جهانى شدن اسلام پرداختهاند كه از جمله مىتوان به اين احاديث اشاره كرد: حديث اول: از رسول خدا(ص) نقل شده كه فرمودند: إنّ خلفائى و اوصيائى و حجج الله عللى الخلق بعدى اثنا عشر أوّلهم أخى و آخرهم ولدى. و قيل: يا رسول الله، صلىاللّه عليه و آله، و من أخوك؟ قال: على بن ابى طالب. قيل: فمن ولدك؟ قال: المهدىّ يملأها قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما و الذى بعثنى بالحقّ نبيّا لولم يبق من الدنيا إلّا يوم واحد لأطال الله ذلك اليوم حتى يخرج فيه ولدى المهدى فينزل روح الله عيسى بن مريم، عليهالسلام، فيصلّى خلفه و تشرق الأرض بنور ربّها و يبلغ سلطانه المشرق والمغرب[14]. خلفا و جانشينان من و حجتهاى خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اول آنان برادرم و آخرشان فرزندم. گفته شد: اى رسول خدا(ص)، برادرت كيست؟ فرمود: على بن ابيطالب(ع). سؤال شد: فرزندت كيست؟ فرمود: مهدى كه زمين را از قسط و عدل پر مىسازد؛ همانسان كه از ظلم و جور آكنده شده بود. قسم به آن كه مرا به حق به عنوان پيامبر برانگيخت، اگر از عمر دنيا يك روز باقى مانده باشد، خدا آن را چنان طولانى سازد تا فرزندم مهدى خروج كند. پس از آن عيسى پسر مريم(ع) فرو خواهد آمد و پشت سرش به نماز مىايستد و زمين به نور پروردگارش روشن مىشود و حاكميت او شرق و غرب [زمين] را دربر مىگيرد.[15] حديث دوم: همچنين از پيامبر خدا(ص) نقل شده است كه: يخرج فى آخر الزمان رجل من ولدى اسمه اسمى و كنيته ككنيتى يملأ الأرض عدلاً كما ملئت جورا، فذلك المهدى.[16] در آخرالزمان مردى از فرزندان من قيام مىكند كه اسم او همانند اسم من و كنيهاش مثل كنيه من است. زمين را از عدل پر سازد؛ چنان كه از ظلم پر شده بود و او مهدى است.[17] حديث سوم: پيامبر اكرم(ص) در حديثى ديگر فرمود: المهدى منّى و هو أجلى الجبهه، أقنى الأنف، يملاء الأرض قسطا و عدلاً كما ملئت جورا و ظلما، يملك سبع سنين.[18] مهدى از من است، چهرهاى نورانى دارد، و بينىاى خميده. زمين را از قسط و عدل پر مىسازد. چنان كه از ظلم و جور پر شده بود. حديث چهارم: و باز آن حضرت مىفرمايد: لولم يبق من الدنيا إلاّ يوم واحد لطوّل اللّه ذلك اليوم حتّى يبعث رجل منّى (أو من أهل بيتى)، يواطىء اسمه اسمى.[19] اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خداى تعالى آن روز را چنان طولانى كند تا در آن روز مردى از من (يا اهل بيتم) قيام كند كه اسم او اسم من است.[20] حديث پنجم: در حديث ديگرى چنين مىخوانيم: إنّ عليّا سأل النبى، صلى اللّه عليه و آله، أ منّا آل محمد المهدى أم من غيرنا؟ قال رسول الله: بل منّا يختم اللّه به كما فتح.[21] على(ع) از پيامبر(ص) پرسيد: آيا مهدى از ما آل محمد است يا غير ماست؟ رسول خدا(ص) فرمود: بلكه از ماست. خداوند به سبب او ختم كند (كمال بخشد) چنان كه به ما آغاز كرد.[22] اين احاديث پنج گانه بر پنج نكته مهم تأكيد دارند: 1. اسلام در صدد گسترش خود در گستره جهان است؛ 2. گسترش جهانى اسلام توسط امام زمان(عج) تحقق مىيابد؛ 3. حكومت امام زمان(عج) يك حكومت جهانى است؛ 4. جهانى شدن اسلامى بر پايه عدل و قسط قرار دارد؛ 5. حكومت جهانى امام زمان(عج) عمرى طويل دارد.اسلام و مبانى فكرى و فلسفى جهانى شدن
مبانى فكرى و فلسفى تمدن و فرهنگ اسلامى، رهاورد وحى الهى، بعثت انبيا و امامت اولياست كه عقل و فطرت اصيل انسانى بر آن مهر تأييد مىزند. اين مبانى اركان تمدن اسلامى در چهار قرن گذشته را ساخته و تداوم آن، نويد دهنده جهانى شدن تمدن اسلامى است. برخى از مهمترين اين مبانى عبارتند از: فطرت گرايى: توحيد نخستين شرط تشرف انسان به اسلام و لازمه ورود به جامعه جهانى اسلام است. از اين رو، قرآن با تعابيرى چون «لاإلهالّااللّه»،[23] «لاإلهإلّاهو»،[24] «لاإلهإلّاأنا»[25]و... اهتمام ويژه خود را بر اين اصل ابراز كرده است. يكتاپرستى، نقطه اشتراك همه انسانهايى است كه در جامعه جهانى اسلام مشاركت مىورزند، و آن، فراگيرترين عامل همگرايى اجتماعى انسانها به شمار مىرود؛ به همين دليل، خداوند مىفرمايد: فأقم وجهك للدين حنيفا فطرت اللّه التى فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللّه ذلك الدين القيّم و لكن أكثر الناس لايعلمون.[26] پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست، اين است آيين استوار؛ ولى اكثر مردم نمىدانند. عاقبتجويى: عاقبتجويى يعنى فرجامخواهى، و آخرتگرايى است كه در انديشه دينى و اسلامى به عنوان اعتقاد به معاد ياد مىشود. تأكيد اسلام بر معاد، به منظور تأسيس يك نظام جهانى است كه تا در كنار اعتقاد به مبدأ، بر سرنوشت ساز بودن نقش اين باور (اعتقاد به معاد) در جهتگيرى زندگى فردى، جمعى و جهانى هويدا گردد؛ زيرا، چنين اعتقادى، رفتار اجتماعى را متأثر مىسازد و آن را تحت كنترل درمىآورد. قرآن كريم در اين باره مى فرمايد: أفحسبتم أنّما خلقناكم عبثا و أنّكم إلينا لاترجعون.[27] آيا چنين پنداشتند كه شما را بيهوده آفريدهايم و هرگز به سوى ما باز نمىگرديد. كرامت انسانى: خداوند انسان را گرامى داشته است: ولقد كرّمنا بنى آدم.[28] ما آدمى زادگان را گرامى داشتيم. از نظر دين، انسان موجودى هم مادى و هم روحانى است. از اين رو، برنامه جهانى شدن تمدن اسلامى با برنامه جهانى شدن غربى كه در پى سلطه بر انسان است، از بنيان متفاوت است؛ زيرا، اسلام در پى ارج نهادن به انسانهاست، و تنها، به استقلال آگاهانه و آزادانه او از پيام دين مىانديشد و هرگز درصدد تحميل عقيده بر او نيست. با توجه به اين سه اصل، برنامههاى جهانى اسلام عبارتند از: 1. طبقهبندى انسانها بر مدار عقيده و ايمان، نه نژاد و خون و...؛ 2. نفى سلطهگرى و سلطهپذيرى بر اساس قاعده نفى سبيل؛[29] 3. طرح و اجراى اصول و حقوق مشترك براى همه انسانها، اعم از كافر و مسلمان.ساختار نظام جهانى اسلام
تحقق ايده جهانى شدن اسلام و قوام آن بر پايه مبانى فكرى و فلسفى، منوط به اركان و ساختارى مناسب است كه برخى از آنها عبارتند از: حاكميت خداوند سبحان: حاكميت بر جهان هستى، تنها از آن خداست، در واقع، اراده الهى بر سراسر گيتى حاكم، و ادامه هستى به مدد و فيض او وابسته است. به بيان ديگر، جهان و تمامى اركان و عناصرش در يد قدرت لايزال الهى قرار دارد و هم اوست كه انسان را بر سرنوشت خويش حاكم كرده و اداره جامعه بشرى رابه وى سپرده است. يعنى اين كه، خداوند سبحان، حاكميت خويش در تدبير جامعه را به انسان واگذاشته كه آن نيز، تجلى اراده خداست. در حقيقت، حاكميت خدا بر روى زمين به دست رهبر برگزيده الهى صورت مىگيرد كه خود او نيز، از سوى امت به جايگاه و منصب رهبرى دست يافته است. در چنين نظامى، عقلانيت، معنويت و عدالت، جامعه را به جهانى در مسير كمال تبديل مىكند. امامت و رهبرى: مهمترين ويژگى امامت و رهبرى در ساختار نظام جهانى اسلام، برگزيده الهى بودن است. مولاى متقيان، على بن ابى طالب(ع) در اين باره فرمود: و خلّف فيكم ما خلّفت الأنبياء فى أممها، إذ لم يتركوهم هملاً، بغير طريق واضح، ولاعلم قائم.[30] او نيز چون پيامبران امتهاى ديرين براى شما ميراثى گذاشت، زيرا كه ايشان امت خود را وانگذاردند، مگر به رهنمون راهى روشن و نشانهاى معيّن.[31] به علاوه، امامت و رهبرى از ويژگيهاى ديگرى برخوردار است. از جمله: مركز وحدت و يكپارچگى، زعامت معنوى و سياسى، اساس و پايه فعاليت بشريت، هسته مركزى نظم اجتماعى، مشروعيت بيعت مردم، اسوه فردى و جمعى. همچنين، رهبرى و امامت در نظام جهانى اسلام، محور و قطب ايدئولوژيك به شمار مىرود. همان گونه كه على(ع) فرمود: أما واللّه لقد تقمّصها ابن أبى قحافة و إنّه ليعلم أنّ محلّى منها محلّ القطب من الرحى، ينحدر عنّى السيل، ولايرقى إلىّ الطير.[32] آگاه باشيد! به خدا سوگند كه فلان (ابابكر) خلافت را چون جامهاى بر تن كرد و قطعا مىدانست كه جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى آنان چونان محور است در رابطه با آسياب. امت واحده: انسانها در نظام جهانى اسلام، در دوران بلوغ و شكوفايى عقلى و معنوى قرار دارند، و به مرحله والاى تعالى رسيدهاند، و بالفعل از ارزشهاى واقعى انسانى برخور دارند. جامعه جهانى اسلامى، جامعهاى همگون و متكامل است، و در آن، استعدادها و ارزشهاى انسانى شكوفا مىگردد. نيازهاى اساسى فطرى برآورده مىشود، از همه ابزارها براى تحقق صلح و عدالت بهره مىگيرند. و به اين دلايل است كه خداوند در قرآن مىفرمايد: و إنّ هذه أمّتكم أمّة واحدة و أنا ربّكم فاتقون.[33] و اين امت شما، امت واحدى است و من پروردگار شما هستم؛ پس، از مخالفت فرمان من بپرهيزيد. قانون واحد: حديث ثقلين، گوياى آن است كه راز دستيابى به سعادت دنيوى و اخروى، پيروى از قانون خوب (كتاب الله) و مجرى خوب (اهلبيت) است. اگرچه، جامعه بشرى از نقصان قانون رنج برده است، ولى رنج فقدان مجريان صالح، همواره، عميقتر بوده است. در تهيه قانونى كه در جامعه جهانى اسلام حاكميت مىيابد، عقل كه قادر به ترسيم حدود و تعيين همه جانبه مسائل انسان نيست، دخالتى ندارد. اين قانون، قانون شرع است كه از سوى خداوندى كه به همه نيازهاى انسانى آگاهى دارد، نازل شده است. و از اين رو، همه جانبه است و كاملاً با فطرت انسانها سازگار است. در دوره تحققق حكومت جهانى اسلام، قانون تمام و كمال (كامل) اسلام يا در حقيقت، سيستم حقوقى اسلام به اجرا در مىآيد، كه همه در برابر آن يكساناند، و براى هر شخصى به اندازه توان و استعداد، حقوقى و وظايفى تعيين شده است.ويژگيهاى جهانىشدن اسلامى
ويژگيهاى نظام جهانى اسلام يا مختصات جهانى شدن اسلامى، با هيچ نظام ديگر قابل مقايسه نيست. در اين نظام، جهانى بر پايه معنويت، عقلانيت، انسانيت، عدالت، امنيت،و... شكل مىگيرد، و از اين رو، جامعهاى است كامل و متعالى. اينك برخى از اين ويژگيها را مرور مىكنيم: عدالت: عدالت در نظام جهانى اسلام، فراگير، گسترده و عميق است. و به اين جهت، جهانى شدن اسلامى، به تاريخ سراسر ظلم و جور جهان پايان مىدهد، به ريشهكنى ستمها و تبعيضها از جامعه بشرى مىپردازد و يك نظام اجتماعى برپايه مساوات و برابرى را حكمفرما مىكند. احاديث زيادى به موضوع عدالت در جامعه جهانى اسلام پرداختهاند. ابو سعيد خدرى ـ از محدثان اهل سنت ـ از پيامبر(ص) چنين نقل مىكند: أبشّركم بالمهدى يملأ الأرض قسطا كما ملئت جورا و ظلما يرضى عنه سكّان السماء و الأرض يقسم المال صحاحا. فقال رجل: ما معنى صحاحا؟ قال: بالسويه بين الناس و يملاء قلوب أمة محمد غنى و يسعهم عدله...[34]. شما رابه ظهور مهدى(ع) بشارت مىدهم كه زمين را پر از عدالت مىكند، همان گونه كه از جور و ستم پر شده بود. ساكنان آسمانها و زمين از او راضى مىشوند و اموال و ثروتها را طور صحيح تقسيم مىكند. كسى پرسيد: معناى تقسيم صحيح ثروت چيست؟ فرمود: به طور مساوى در ميان مردم. (سپس فرمود:) و دلهاى پيروان محمد را از بىنيازى پر مىكند و عدالتش همه را فرا مىگيرد. على عقبه از پدرش چنين نقل مىكند: إذا قام القائم، حكم بالعدل، وارتفع الجور فى أيّامه، و امنت به السبل، و أخرجت الأرض بركاتها، و ردّ كلّ حقّ إلى أهله... ولايجد الرجل منكم يومئذ موضعا لصدقته و لا لبرّه لشمول الغنى جميع المؤمنين.[35] هنگامى كه قائم قيام كند؛ بر اساس عدالت حكم كند، و ظلم و جور در دوران او برچيده مىشود و راهها در پرتو وجودش امن و امان مىگردد، و زمين بركاتش را خارج مىسازد، و هر حقّى به صاحبش مىرسد... و كسى موردى را براى انفاق و صدقه و كمك مالى نمىيابد؛ زيرا همه مؤمنان بىنياز و غنى خواهند شد. و در روايتى ديگر آمده است: يملاء اللّه به الأرض عدلاً و قسطا بعد ما ملئت ظلما و جورا.[36] خداوند به وسيله او (حضرت مهدى) زمين را پر از عدل و داد مىكند؛ پس از آن كه از جور و ستم پر شده باشد. پيشرفت: اطلاعات و صنعت در دوره حكومت جهانى امام عصر(ع) به آخرين درجه تكامل خود مىرسد؛ به بيان ديگر، در اين دوران، هم توسعه علمى و هم توسعه اقتصادى به صورت همه جانبه اتفاق مىافتد. از اين رو، تمام علوم براى دستيابى به حداكثر پيشرفت و توليدات به كار مىافتد. احاديثى بر اين موضوع اشاره دارند كه از جمله مىتوان به موارد زير اشاره كرد: امام صادق(ع) فرمود: العلم سبعة و عشرون حرفا فجمع ما جائت به الرسل حرفان، فلم يعرف الناس حتى اليوم غير الحرفين، فإذا قام قائمنا أخرج الخمسة و العشرين حرفا فبشّرما فىالناس و ضمّ إليها الحرفين، حتّى يبّثها سبعة وعشرين حرفا.[37] علم و دانش بيست و هفت حرف است، تمام آنچه پيامبران الهى براى مردم آوردهاند، دو حرف بيش نبود و مردم تاكنون جز آن دو حرف را نشناختهاند، امّا هنگامى كه قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف (شعبه و شاخه علم) ديگر را آشكار و در ميان مردم منتشر مىسازد، و اين دو حرف موجود را هم به آن ضميمه مىكند تا بيست و هفت حرف كامل و منتشر شود. در روايت ديگرى مىخوانيم: إنّه يبلغ سلطانه المشرق و المغرب و تظهر له الكنوز و لايبقى فى الأرض خراب إلّا يعمره.[38] حكومت او، مشرق و غرب جهان را فراخواهد گرفت و گنجينههاى زمين براى او ظاهر مىشود و در سراسر جهان جاى ويرانى باقى نخواهد ماند مگر آن را آباد خواهد ساخت. امام باقر(ع) نيز فرمود: إذا قام قائمنا وضع يده على روس العباد فجمع بها عقولهم و كملت بها أحلامهم.[39] هنگامى كه قائم ما قيام كند دستش را بر سربندگان گذارد و خردهاى آنان را گرد آورد و رشدشان را تكميل گرداند. معنويت: معنويت در حكومت جهانى آخرالزمان(عج) در حد اعلى است. در روايتى اوصاف ياران آن حضرت چنين آمده است: رجال لاينامون الليل لهم دوى فى صلاتهم كدوى النحل يبيتون قياما على أطرافهم.[40] مردانى كه شبها نمىخوابند، در نمازشان چنان اهتمامى و تضرعى دارند كه انگار زنبوران عسل در كندو وزوز مىكنند، شب را با نگهبانىدادن پيرامون خود به صبح مىرسانند. امنيت: در يك حكومت ايدهآل، امنيت شرط توسعه و لازمه پرداختن به معنويت است. در حديثى امنيت عصر ظهور چنين توصيف شده است: حتى تمشى المرأة بين العراق إلى الشام لاتضع قدميها إلّا على النبات و على رأسها زينتها لا يهيجها سبع و لاتخافه.[41] راهها (امن مىشود چندان كه) زن از عراق تا شام برود و پاى خود را جز بر روى گياه نگذارد. جواهراتش را بر سرش بگذارد هيچ درندهاى او را به هيجان و ترس نيفكند و او نيز از هيچ درندهاى نترسد. رضايت: امام مهدى(ع) آنگونه بر جهان حكومت مىكنند كه «يرضى بخلافته السماوات و الأرض»؛ آسمان و زمين، توأما از خلافت او اظهار رضايت و خشنودى مىكنند. حكومت او حكومتى است كه «يحبّه أهل السموات و الارض»؛ اهل زمين و آسمان از آن خوششان مىآيد و آن را دوست دارند و حكومتى است كه «نتيجه و بركات آن براى همه، حتى مردگان، فرج و گشايش است.»[42] بركت: خدا به واسطه صالحانى كه حكومت جهانى را در دست دارند، بركت را بر آنان ارزانى مىكند. در حديث مىخوانيم: يتمسحون بسرج الإمام تطلبون بذلك البركة يحفّون به.[43] به زين اسب امام دست مىسايند تا بركت يابند. اطاعت: اطاعت از امام زمان(عج) در حكومت جهانىاش، خالص و كامل است. در حديث آمده است: و يقونه بأنفسهم فى الحروب و يكفونه ما يريد فيهم.[44] با جانشان امام را در جنگها يارى مىكنند و هر دستورى بديشان بدهد، انجامش مىدهند.ابزارهاى جهانى شدن اسلامى
نظام جهانى اسلام، براى تحقق خويش، نخست به اصل دعوت و هدايت عمومى و سپس در مواجه با انسانهاى لجوج به جهاد فى سبيل الله متكى است زيرا: 1. اصل دعوت و هدايت: قرآن در اين باره مىفرمايد: ما أرسلناك إلّا كافّة للناس بشيرا و نديرا.[45] ما تو را جز براى بشارت و بيم دادن همه مردم نفرستاديم. و نيز اضافه مىكند: قل يا أيهّا الناس إنّى رسول الله إليكم جميعا.[46] بگو: اى مردم من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم. همچنين، پيامبر گرامى اسلام(ص) رسالت خود را دعوت و هدايت تمامى مردم دانست و فرمود: ...فإنّى رسول اللّه إلى الناس كافّة لأنذر من كان حيّا و يحقّ القول على الكافرين.[47] من پيامبر خدا بر تمامى بشريت هستم، وظيفه دارم زندهها را انذار كنم و هشدار دهم و فرمان عذاب بر كافران مسلم گردد. دعوت و هدايت اسلامى بر پايه صلح و دوستى قرار دارد؛ زيرا همانگونه كه راغب اصفهانى در مفردات مىنويسد: الصلح تختص بإزالة النقار بين الناس. صلح به زدودن كدورت از ميان مردم اختصاص دارد و به زدودن آن كمك مىكند. خداوند سبحان هم به پيامبر دستور مىدهد كه چنانچه دشمن تو از در مسالمت وارد شد، تو نيز با او موافقت كن: و إن جنحوا للسلم فاجنح لها.[48] اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى. 2. اصل جهاد و دفاع: اگر دعوت اسلام مؤثر نيفتاد، و انسانهاى لجوج به مقابله با اسلام برخاستند، و يا اينكه كسانى كه دعوت را پذيرفتند، با خطر مواجه شوند، آن گاه اسلام بر جهاد يا دفاع تأكيد مىورزد. به آياتى در اين باره توجه كنيد: 1. يا أيّها النبى جاهد الكفار و المنافقين و اغلظ عليهم و مأويهم جهنّم و بئس المصير.[49] اى پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنها سخت بگير! جايگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتى دارند! 2. وقاتلوا فى سبيل اللّه الذين يقاتلونكم و لا تعتدوا إنّاللّه لايحبّ المعتدين.[50] و در راه خدا با كسانى كه با شما مىجنگند، نبرد كنيد و از حد تجاوز نكنيد، كه خدا تعدى كنندگان را دوست نمىدارد. 3. و اقتلوهم حيث ثقفتموهم و أخرجوهم من حيث أخرجوكم و الفتنة أشدّ من القتل و لاتقاتلوهم عند المسجد الحرام حتى يقاتلوكم فيه فإن قاتلوكم فاقتلوهم كذلك جزاء الكافرين.[51] و آنها (بت پرستانى را كه از هيچ گونه جنايتى ابا ندارند) هر كجا يافتنيد؛ به قتل برسانيد! و از آن جا كه شما را بيرون كردند (مكه)، آنها را بيرون كنيد و فتنه (و بتپرستى) از كشتار هم بدتر است و با آنها در مسجدالحرام (در منطقه حرم) جنگ نكنيد مگر اين كه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آنجا) با شما پيكار كردند، آنها را به قتل برسانيد و چنين است جزاى كافران![1] .حسام الدين، واعظ (استاد دانشگاه ليدز انگلستان)، جهانى شدن جهان اسلام و سياست هاى جهانى، منبع: heep://WWW.corporatewatch.org [2] .فرانسيس فوكوياما،«اسلام و جهان مدرن،» ترجمه سعيد كوشا، مجله آفتاب، شماره 14 (فروردين 1381) ص 74. [3] .سوره قصص (28)، آيه 5و6. [4] .ترجمه اين آيه و آيات بعدى از ترجمه فارسى قرآن اثر آيتالله ناصر مكارم شيرازى اخذ شده است. [5] .جمعى از سخنرانان، گفتمان مهدويت (سخنرانى گفتمان اول و دوم) (قم: بوستان كتاب، 1381) ص 32. (سخنرانى آيتالله محمدهادى معرفت تحت عنوان امام مهدى (عج) در قرآن) [6] .سوره حجر (15)، آيه 38 ـ 36. [7] .جمعى از سخنرانان، همان، ص 72 (سخنرانى آيتالله هاشمى رفسنجانى تحت عنوان حكومت واحد جهانى) [8] .سوره توبه (9)، آيه 33. [9] .عبد على بن جمعه العروسى الحويزى (الشيخ الحويزى) تفسير نورالثقلين، ج 3 (قم: علميه،بىتا) ص 507. [10] .سوره انبياء (21)، آيه 105. [11] .جمعى از سخنرانان، همان، ض 104 و 37 (سخنرانى آيتالله معرفت و سخنرانى آيتالله محمد واعظ زاده خراسانى تحت عنوان امام مهدى (عج) در قرآن، سنت و تاريخ). [12] .سوره نور (24)، آيه 55. [13] .جمعى از سخنرانان، همان، ص 38. (سخنرانى آيتالله معرفت). [14] .محمدباقر مجلسى، بحارلانوار، ج51 (بيروت: دارلمعرفه، 304) ص 71، ح12. [15] .جمعى از سخنرانان، همان، ص 78. (سخنرانى علامه مرتضى عسگرى تحت عنوان امام مهدى (عج) در احاديث اهل سنت). [16] .سبط اين جوزى، تذكرة خواص الامه(لبنان: مؤسسه اهل البيت(ع)، 1406) ص 377. [17] .جمعى از سخنرانان، همان، ص 89.(سخنرانى علامه عسگرى) [18] .يحيى بن الحسن بن الحسين الاسدى الربعى الحلى (ابن بطريق) العمده (قم: مؤسسه الامام الصادق (ع)، 1412) ص 433. [19] .جمعى از سخنرانان، همان، ص 90.(سخنرانى علامه عسكرى). [20] .الربعى الحلى (ابن بطريق) همان، ص 434. [21] .جمعى از سخنرانان، همان، ص 91(سخنرانى علامه عسكرى). [22] .همان، ص 92. [23] .سوره صافات(37)،آيه 34. [24] .سوره نحل(16)، آيه 2. [25] .سوره مؤمنون(23)، آيه 115. [26] .سوره بقره(2)،آيه 163. [27] .سوره روم (30)، آيه 30. [28] .سوره اسراء(17)، آيه 71. [29] .اين قاعده كه از آيه شريفه «ولن يجعل اللّه للكافرين علىالمؤمنين سبيلاً» (سوره نساء(4) آيه 141) گرفته شده هرگونه سلطه اقتصادى، سياسى و فرهنگى كافران بر مسلمانان را نفى مىكند. [30] .نهج البلاغه، خطبه اوّل. [31] .ترجمه اين عبارت نهج البلاغه و عبارتهاى ديگر، از ترجمه محمد فولادوند انتخاب شده است. [32] .نهج البلاغه، خطبه 3. [33] .سوره مؤمنون (23)، آيه 52. [34] .مؤمن بن حسن مؤمن الشبلنجى، نورالابصار فى مناقب آل بيت النبى المختار (بيروت: الدار العاليه، 405) ص 200. [35] .لطف الله الصافى الگلپايگانى، منتخب الاثر (قم: منشورات مكتبة الصدر، 1372) ص 170. [36] .ابو على فضل بن حسن طبرسى، اعلام الورى (بيروت: دارالمعرفه، بىتا) ص 98. [37] .محمدباقر مجلسى، همان، ج 52. ص 336. [38] .محمدبن على الصبان، اسعاف الراغبين، باب دوم (لبنان: بيروت، 1398) ص 141ـ 140. [39] .محمدباقر مجلسى، همان، ص 328. [40] .همان، ص 307. [41] .الصافى الگلپايگانى، همان، ص 474. [42] .محمد محمدى رى شهرى، ميزان الحكمه، ج 1 (قم: دارلحديث، 1416) ص187. [43] .همان. [44] همان. [45] .سوره سبأ(34)، آيه 28. [46] .سوره اعراف (7)، آيه 158. [47] .على احمدى ميانجى، مكاتيب الرسول، مكاتيب الرسول (بيروت، دارالمهاجر، بىتا)ص90. [48] .سوره انفال (8)، آيه 61. [49] سوره توبه (9)، آيه 73. [50] .سوره بقره (2)، آيه 19. [51] .همان، آيه 191.