كه ز انفاس خوشش بوي كسي مي آيد زده ام فالي و فريادرسي مي آيد از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش
مژده اي دل كه مسيحا نفسي مي آيد از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش
همان طور كه مي دانيم، از مهمترين مواردي كه در همه اديان و مكتب هاي عالم، به طور جدّي و مفصل بدان اشاره شده، مساله انتظار است؛ يعني ظهور كسي كه در آينده و نه چندان دور، عرصه گيتي را غرق نور حقيقت و عدالت مي كند كه در فرهنگ ديني ما به انتظار فرج حضرت امام زمان(عج) تعبير شده است. انتظار فطري است، يعني در همه اديان و مكاتب، همچون اگزيستانسياليسم، كُمونيسم، ماركسيسم و حتي اُومانيست (كه قوانين مردمي را زير پا گذاشته و جز قدرت ديكتاتوري معتقد به هيچ تعاون و معاضدت نبودند؛ ولكن مي خواستند از وضع موجود خَلاصي و به تكيه گاه بهتر و مطمئن تري دست يابند) و همچنين زبور، زند، پازند، شاكموني، پاكتيل، جاماسب نامه، تورات، انجيل و قرآن، جريان و ريشه در دل انسان ها دارد؛ به طور مثال در عهد عتيق باب دوم به صراحت آمده است: «اگر چه تأخير نمايد، منتظر باش كه او خواهد آمد، درنگ نخواهد نمود، تمام قوم ها را براي خويشتن فراهم مي آورد و جميع امّت را نزد خود جمع مي كند.» در جاي ديگر از كتاب مزامير داود، مزمور 37، مي خوانيم كه: «به سبب شريران، خويشتن را مشوش مساز ... زيرا كه شريران منقطع خواهند شد و امّا منتظران خداوند وارث زمين خواهند شد... آنانكه لعن شده اند، روي زمين پراكنده خواهند شد