حذف و تحريف آثار مهدويت در منابع اسلامى
غلام حسين زينلى همان گونه كه مىدانيم، پس از درگذشت رسول خدا صلى الله عليه و آله نزديك به دو قرن، از كتابت و تدوين احاديث رسول خدا صلى الله عليه و آله به شدت منع شد. بدون شك، اساسىترين هدف اين سياست - كه رگههاى خفيف آن از عصر رسول خدا صلى الله عليه و آله آغاز و در زمان خلافت ابوبكر تقويتشد و سرانجام در زمان خلافت عمر، به صورت قانون لازم الاجراء و فراگير در آمد و تا پايان دوران حاكميت امويان ادامه يافت - اين بود كه مخالفان اهل بيت، بتوانند با اجراى اين سياست، آثار حقانيت اهل بيت رسول خدا عليهم السلام و امامان دوازده گانه را كه در تعداد بىشمارى از احاديث رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده بود، نابود سازند. آنان گمان مىكردند كه با تداوم اين سياست، صحابه - كه حاملان احاديث رسول خدا صلى الله عليه و آله بودهاند - خواهند مرد و احاديث پيامبر نيز با آنان در ميان خاكها مدفون خواهد شد، اما غافل از اين كه دين حق، صاحبى دارد و خداوند، اجازه نخواهد داد كه كسانى بتوانند دين او و آثار حقانيت اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله را نابود سازند. از اين رو، با وجود تلاش همه جانبه و كمنظير براى محو آثار حقانيت و فضايل اهل بيت، به خصوص فضايل و آثار حقانيت اميرالمؤمنين عليه السلام باز انبوهى از اين آثار، دور از چشم عوامل حكومت وقت، از زبان صحابه و اهل بيت رسول خدا عليهم السلام به نسلهاى بعد انتقال يافت و سرانجام، در عصر تدوين حديث، تدوين شد و در آثار اوليهى امت اسلامى، ثبت و ضبط گرديد. مخالفان اهل بيت عليهم السلام آن گاه كه فهميدند سياست منع تدوين حديث، آنان را به اهداف و خواستههايشان نرساند، سياست جعل و تحريف را در پيش گرفتند. هدف سياست جديد، اين بود كه اولا، به فضايلى كه در مورد اهل بيت عليهم السلام وارد شده بود، دستبرد بزنند و آن را كم كنند و از معناى واقعى آن بيندازند. ثانيا، نمونهى آن فضايل را براى ديگران نيز جعل كنند تا فضايل ياد شده، از انحصار اهل بيت رسول خدا عليهم السلام بيرون بيايد و جنبهى عمومى به خود گيرد و در نتيجه، از اهميت آن كاسته شود. در اين كه تاكنون دستهاى خيانت، چند بار به اسناد و مدارك اوليهى امت اسلامى دستبرد زدهاند و اسناد و مداركى را جعل و يا تحريف كردهاند، بسيار دشوار است كه بتوان آمار دقيقى ارائه داد، اما مىتوان حدس زد كه صدها، بلكه هزاران بار، به اسناد و مدارك ارزندهى امت اسلامى دست اندازى شده است. سومين سياستى كه مخالفان اهل بيت در پيش گرفتند، سياستحذف بود. عالمان متعصب و سطحى نگر، و احيانا با حمايتحكومتها، با اصرار و پشتكار، كوشيدند تا آنچه را كه از فضائل اهل بيت در منابع اوليهى اهل سنت، از حديث و تاريخ و تفسير و...، ثبتشده بود، حذف كنند. اين سياست، قرنها است كه از سوى عناصر متعصب و گريزان از حقيقت، ادامه دارد. (1) با پديد آمدن ابزار چاپ و نشر و فراوانى نسخههاى چاپى، اميد مىرفت كه مخالفان آثار اسلامى و احاديث رسول خدا، سر عقل آمده و از اين اقدام ناپسند خود ستبردارند، اما متاسفانه چنين نشد، و به نظر مىرسد كه مخالفان حقيقت، تصميم دارند اين كج راهه را در عصر گسترش علم و دانش نيز همانند گذشته ادامه دهند. سياستحذف و تحريف، تنها به آثار حقانيت امير المؤمنين عليه السلام محدود نشد، بلكه آثارى كه حقانيت فرزندان معصوم اميرالمؤمنين عليهم السلام و از جمله پيشواى عدالت گستر گيتى، حضرت مهدى عليه السلام را نشان مىداد، نيز مورد دستبرد سياستحذف و تحريف قرار گرفت. كم نيست مواردى كه جاهلان حقيقت گريز، اسناد و منابع اوليهى امت اسلامى را مورد دستبرد قرار دادهاند تا آثار مهدويت را حذف و يا تحريف كنند. در اين مجال، نظر خوانندگان عزيز را به دو نمونه جلب مىكنيم: نمونهى نخست، كتاب فتوحات مكيه اثر مهم ابن عربى (560- 638 ه) عارف بزرگ اسلامى است. وى، باب سيصد و شصت و شش از كتاب خود را به زندگى حضرت مهدى عليه السلام اختصاص داده و به تفصيل، در اين زمينه سخن گفته است. عبدالوهاب شعرانى حنفى (898-973) (2) كه خود از دانشمندان محقق و از بزرگان علماى اهل سنتبه شمار مىرود، (3) در اثر خود به نام «اليواقيت و الجواهر» كه آن را در اواسط قرن دهم هجرى به رشتهى تحرير درآورده، مبحثشصت و پنجم كتاب خود را به زندگى حضرت مهدى عليه السلام اختصاص داده و در آن، مطلبى را از همان باب فتوحات مكيهى ابن عربى دربارهى ولادت و نام اجداد حضرت مهدى عليه السلام نقل كرده است. عين عبارت ابن عربى، طبق نقل شعرانى، چنين است: واعلموا انه لابد من خروج المهدي عليه السلام لكن لايخرج حتى تمتلئ الارض جورا و ظلما فيملؤها قسطا و عدلا. و لو لميكن من الدنيا الا يوم واحد، طول الله تعالى ذالك اليوم حتى يلي ذالك الخليفة. و هو من عترة رسول الله صلى الله عليه و آله من ولد فاطمةرضى الله عنه. جده الحسين بن علي بن ابي طالب. و والده حسن العسكري، ابن الامام علي النقي - بالنون - ، ابن محمد التقي - بالتاء - ، ابن الامام علي الرضا، ابن الامام موسى الكاظم ، ابن الامام جعفر الصادق، ابن الامام محمد الباقر، ابن الامام زين العابدين علي، ابن الامام الحسين، ابن الامام علي ابن ابي طالب، رضى الله عنه. يواطئ اسمه اسم رسول الله صلى الله عليه و آله. يبايعه المسلمون بين الركن و المقام. يشبه رسول الله في الخلق - بفتح الخاء - و ينزل عنه فى الخلق - بضمها - اذ لايكون احد مثل رسول الله صلى الله عليه و آله في اخلاقه، و الله تعالى يقول: «و انك لعلى خلق عظيم» (4) بدون ترديد قيام مهدى عليه السلام تحقق خواهد يافت، لكن مهدى، دستبه قيام نمىزند تا آن كه جهان پر از ظلم و جور شود، تا پس از آن، با قيام خود، جهان را پر از عدل و داد سازد. و اگر از جهان باقى نماند جز يك روز، ايزد تعالى آن روز را طولانى خواهد كرد تا آن خليفه فرا رسد. او، از عترت رسول خدا صلى الله عليه و آله از فرزندان فاطمه عليها السلام است. جدش، حسين بن على ابن ابىطالب و پدرش (امام) حسن عسكرى، فرزند امام على النقى، فرزند (امام) محمد تقى، فرزند امام على بن موسى الرضا، فرزند امام موسى كاظم، فرزند امام جعفر صادق، فرزند امام محمد باقر، فرزند امام زين العابدين على بن الحسين، فرزند امام حسين، فرزند امام على بن ابى طالب است. نام مهدى، همانند نام رسول خدا صلى الله عليه و آله است. مسلمانان، ميان ركن و مقام، با او بيعتخواهند كرد. مهدى، از نظر صورت ظاهرى، شبيه پيامبر است و از نظر خلق و خو و سيرت باطنى، در مرتبهاى پايينتر از رسول خدا صلى الله عليه و آله قرار دارد; زيرا، در سيرت باطن، كسى همانند رسول خدا نيست. ايزد، در مورد اخلاق رسول خدا مىگويد: «و تو داراى اخلاق بسيار بزرگوارانهاى هستى» (5) همان طور كه ملاحظه مىكنيد، در اواسط قرن دهم هجرى كه شعرانى كتاب خود را مىنوشته، اين سند مهم، در كتاب فتوحات مكيهى ابن عربى وجود داشته، و او عين عبارت ابن عربى را با دقت تمام، در كتاب خود نقل كرده است، اما اكنون اثرى از اين سند ارزنده در كتاب فتوحات مكيه نيست. به نظر مىرسد دستان امانت! به كتاب فتوحات مكيه دست اندازى نموده و اين سند مهم اسلامى را از ميان بردهاند. به جز شعرانى، عالم ديگرى كه مطلب ياد شده را از فتوحات مكيه نقل كرده، علامه محمد بن على الصبان مصرى (متوفى 1206 ه) است. (6) وى مطلب مورد نظر را در كتاب خود اسعاف الراغبين في سيرة المصطفى و فضائل اهل بيته الطاهرين، از فتوحات مكيهى ابنعربى نقل كرده است. عين نقل ابنصيان در اثرش اسعاف الراغبين كه هم اكنون در حاشيهى نور الابصار شبلنجى به چاپ رسيده، بعد از اين، از نظر خوانندگان عزيز مىگذرد. ابن صبان، از عالمان سنى سدهى دوازدهم هجرى قمرى است. اثر او نشان دهندهى آن است كه تا آن زمان، سند مورد نظر، در فتوحات مكيهى ابن عربى وجود داشته است. نمونهى دوم، سنن ابىداوود است. اين كتاب، يكى از صحاح ششگانهى اهل سنت است. مؤلف آن، ابوداوود سليمان بن اشعثسجستانى است. در سال 202 متولد شده و در سال 275 در گذشته است. (7) وى، كتاب خود را همزمان با تولد حضرت مهدى عليه السلام يا اندكى پس از تولد ايشان، تاليف كرده است. در جلد چهارم سنن ابىداوود، كتابى وجود دارد به نام «كتاب المهدى» كه احاديث مربوط به امامان دوازدهگانه و حضرت مهدى عليه السلام در اين كتاب جمع آورى شده است. دانشمند بزرگ اهل سنت، سيوطى، در كتاب خود العرف الوردى في اخبار المهدي (8) مىنويسد: «اينكه ابوداوود، احاديث مربوط به خلفاى اثناعشر را در ضمن «كتابالمهدى» ذكر كرده، مىخواهد با اين اقدام خود بگويد، مهدى، يكى از خلفاى دوازدهگانهى رسول خدا است.» . به هر حال، اكنون 1150 سال است كه از تاليف سنن ابىداوود مىگذرد، و در تمام اين مدت، كتاب مورد نظر، به نام «كتاب المهدى» شناخته مىشده است، و هر كس از اين كتاب مطلبى نقل كرده، با همين نام نقل كرده است تا اين كه اخيرا و در سال 1408 ق. سنن ابىداوود در كشور مصر تجديد چاپ شده، و در اين چاپ، «كتاب المهدى» به «كتاب الهدى» تغيير نام يافته است. گرچه در احاديث اين كتاب، تغييرى حاصل نشده، ولى اين احتمال وجود دارد، ناشرى كه در اين چاپ، نام كتاب را تغيير داده، در چاپهاى بعد، احاديث اين كتاب را نيز حذف كند. 1) علاقه مندان مىتوانند موارد بيشترى از تحريف و حذف در منابع امت اسلامى را در الغدير و دراسات و بحوث فى التاريخ و الاسلام (مقالهى «اعرف الكتب المحرفه») اثر استاد جعفر مرتضى عاملى، بيابند. دانشمند ياد شده، بيست و هفت مورد از آثار اسلامى را نام برده و موارد تحريف را در هر يك مشخص كرده است. قابل ذكر است، ترجمهى مقاله ياد شده در مجلهى معرفت، شماره 52، ص 84 آمده است. 2) الاعلام، زركلى، ج 4، ص 180. 3) عبدالوهاب شعرانى جزء آگاهترين عالمان مسلمان نسبتبه كتابهاى محيى الدين عربى است. وى فتوحات مكه را تلخيص نموده و نام آن را «لواقح الانوار القدسيه المنتقاة من الفتوحات المكيه» گذارده، سپس اين كتاب را نيز تلخيص نموده و نام آن را «الكبريت الاحمر من علوم الشيخ الاكبر» گذاشته است. ر.ك: روح مجرد علامه تهرانى، ص 339; انتشارات حكمت، 1414 ه .ق. 4) اليواقيت و الجواهر فى بيان عقايد الاكابر، عبدالوهاب شعرانى حنفى، ج 2، ص 562، دار احياء التراث العربي، بيروت - لبنان. 5) ترجمه از: بهاء الدين خرمشاهى. 6) الاعلام، زركلى، ج 6، ص 297. 7) الاعلام، زركلى، ج 3، ص 122، دارالعلم للملائين، بيروت - لبنان، چاپ دهم، 1992 م. 8) اين كتاب، اكنون در ضمن جلد دوم «الحاوى الفتاوى» اثر ديگر سيوطى، ص 213 به بعد به چاپ رسيده است. و مطلب ياد شده، در صفحهى 247 قرار دارد.