خوشا به حال منتظران
تدوين و ترجمه: حسين طارمي در ميان گنجينه گرانبهاي احاديث اهل بيت نبوت عليهمالسلام درباره مهدي موعود عجلالله تعالي فرجهالشريف، برخي احاديث، با لفظ «طوبي» آمده، كه در آن احاديث، معصومين عليهمالسلام فرمودهاند: «خوشا به حال معتقدان به حضرتش در زمان غيبت، صابران در غيبتش، منتظران ظهورش، شاهدان حضورش، دوستدارانش، و ». چند حديث، از ميان اين احاديث انتخاب كردهايم كه متن، مصدر و ترجمه آنها را در زير ميآوريم: لازم به يادآوري است كه در گردآوري، اين احاديث، از مجموعهاي مفصّل استفاده شده، كه در آن، صدها حديث به لفظ، «طوبي» گردآوري شده است. اين مجموعه، تاكنون به چاپ نرسيده اشت. بخش اول: ثابت قدمان در زمان غيبت
1- ابو بصير قال: قالالصّادق عليهالسلام: طوبي لمن تمسّك بأمرنا في غيبة قائمنا، فلم يزغ قلبه بعد الهداية، فقلت له، جعلت فداك، و ما طوبي؟ قال: شجرة فيالجنّه اصلها في دار علي بن أبي طالب عليهالسلام، و ليس من مؤمن إلّا و في داره غصن من اغصانها، و ذلك قول الله عزّوجلّ «طوبي لهم وحسن مآب» ترجمه: ابو بصير از امام صادق عليهالسلام روايت ميكند كه آن حضرت فرمود: «طُوبي» براي آن كسي است كه در روزگار پنهاني قائم ما به امر ما درآويزد و قلب او بعد از راهيابي، به كژي نگرايد. عرض كردم: فدايت شوم، «طوبي» چيست؟ اما پاسخ داد: درختي است در بهشت كه اصل آن در خانه عليابن ابيطالب عليهالسّلام بوده و هيچ مؤمني نيست مگر آنكه در خانه او شاخهاي از شاخههاي آن وجود دارد. اين است سخن خداي عزَّوجلَّ: «طوبي لهم و حسن مآب» (خوش باد ايشان را و عاقبت نيكو). 2- عن أبي جعفر عليهالسلام أنّه قال: يأتي عليالناس زمانٌ يغيب عنهم إمامهم، فيا طوبي للثابتين علي أمرنا في ذلك الزَّمان، إنَّ أدني مايكون لهم من الثّواب أن يناديهم الباري عزَّ و جلَّ : عبادي آمنتم بسرّي، و صدقتم بغيبي،فأبشروا بحسن الثّواب منّي ، فأنتم عبادي و امائي حقاً، منكم أتقبَّل و عنكم أعفو، و لكم أَغفر، و بكم أسقي عبادي الغيث، و أدفع عنهم البلاء، و لولاكم لأنزلت عليهم عذابي. امام محمدبن عليالباقر عليهالسّلام فرمود: روزي بر اين مردم پيش ميآيد كه پيشوايشان از ميانشان غيبت اختيار ميكند. پس خوشا بر احوال كساني كه در چنين زماني بر امر ما استوار مي مانند. اينان، از كمترين پاداشي كه برخوردارند، نداي آفريدگار عزَّوجلَّ است كه ميفرمايد: بندگانم شما به سرّ من ايمان آورديد و غيبت مرا باور داشتيد. پس مژده باد بر شما كه به پاداش نيكو از من ميرسيد. شما براستي بندگان و كنيزان من هستيد. من از شما [كارهاي خير را] ميپذيرم، از [گناهان] شما درميگذرم، شما را ميآمرزم، بخاطر شما بر بندگانم باران فرو ميفرستم و از ايشان بلا را دور مي گردانم. و اگر شما نبوديد، بر ايشان عذاب فرو ميآوردم. 3- جابربن عبدالله الانصاري، قال: دخل جندل بن جنادة اليهودي من خبير علي رسول الله صلّي الله عليه و آله. وساق الحديث الي أن قال: قال جندل: يا رسولالله قد وجدنا ذكركم في التوارة، و قد بشَّرنا موسي بن عمران بك و بالأوصياءِ بعدك من ذريتك، ثمَّ تلارسول الله (ص) «وعدالله الّذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنَّهم فيالأَرض كما استخلف الّذين من قبلهم وليمكّننٍّ لهم دينهم الَّذي ارتضي لهم وليبدّلنَّهم من بعد خوفهم أمنا يعبدونني لايشركون بي شيئاً، فقال جندل: يا رسول الله فما خوفهم؟ قال: يا جندل في زمن كلّ واحد منهم جبّار يعتريه و يوذيه فاذا عجَّل الله خروج قائمنا يملا الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئَت ظلماً و جوراً. ثمّ قال صلّي الله عليه و آله طوبي للطابرين في غيبته، طوبي للمقيمين علي محجَّتهم، اولئك وصفهم الله في كتابه و قال: «الّذين يؤمنون بالغيب» و قال: «اُولئك حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون». جابر ابن عبدالله انصاري، گزارش تشرّف شخصي يهودي بنام جندل به حضور رسول گرامي اسلام صلّي الله عليه و آله و طرح پرسشهايي توسّط او را، نقل ميكند؛ كه بخشي از آن چنين است: جندل گفت: اي پيامبر خدا ما ذكر شما را در تورات يافتهايم و موسي بنعمران آمدن تو و جانشينان تو را، كه همه از نسل تو هستند، بشارت داده است. پس پيامبر (ص) اين آيه را تلاوت فرمود: «خدا به آنان كه ايمان آوردند و نيكوكاري پيشه سازند، وعده داده است كه آنها را در زمين جانشين كند،همچنان که پيشينيان را جانشين گردانيد و براي ايشان دين خودرا تمکين بخشد همان ديني را كه بر ايشان پسنديده است. و آنان را، پس از خوف، به امنيّت برساند، تا مرا عبادت كنند و چيزي را به من شريك نسازند». آنگاه جندل پرسيد: «ترس» آنان از چيست؟» پيامبر صلّي الله عليه و آله پاسخ داد: اي جندل! در زمان هر يك از آنان ستم پيشهاي هست كه به سراغ او ميرود و او را آزار ميدهد. پس در آن هنگام كه خدا خروج «قائم» ما را پيش آورد، او زمين را همانگونه كه از ستم و بيداد آكنده است از عدل و داد ميآكند. سپس فرمود: خوشا بر احوال شكيبايان در روزگار غيبت او، خوشا بر احوال پايداران بر دوستي ايشان (يعني امامان معصوم عليهم السّلام). آنها كساني هستند كه خدا در كتابش چنين وصفشان ميفرمايد: «آنان كه غيبت را باور دارند» و نيز ميفرمايد: «آنان حزب خدايند، آگاه باشيد كه حزب خدا همانا رستگار هستند». 4- ابو بصير، قال: قال الصادق عليهالسلام: يا ابا بصير، طوبي لشيعة قائِمنا المنتظرين لظهوره في غيبته، والمطيعين له في ظهوره، اولئك اولياءُ الله «الذَّين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون». امام صادق عليهالسّلام به ابو بصير فرمود: خوشا بر احوال شيعيان قائم ما كه در روزگار پنهانيش چشم براه اويند و به هنگام ظهور، از او فرمان ميبرند. اينان اولياي خدا هستند كه نه هراسي در دل دارند و نه اندوهگين ميشوند. 5- يونس بن عبدالرَّحمان قال: دخلت علي موسي بن جعفر عليهالسلام فقلت له: يابن رسول الله أنت القائم بالحقِّ فقال :انا القائم بالحقِّ ولكنَّ القائم الّذي يطهر الأرض من أعداء الله و يملاها عدلا كما ملئت جوراً هوالخامس من ولدي، له غيبة يطول أمدها خوفا علي نفسه يرتدُّ فيها آخرون. ثمَّ قال عليهالسلام: طوبي لشيعتنا المتمسكين بحبّنا في غيبة قائمنا الثّابتين علي موالاتنا والبراءَة من أعدائِنا. اولئك منّا و نحن منهم قدرضوا بنا ائمّة و رضينا بهم شيعة، و طوبي لهم، هم والله معنا في درجتنا يوم القيامة. يونس بن عبدالرحمان گويد: به حضور امام كاظم عليهالسّلام رسيدم و عرض كردم: اي پسر رسول خدا! آيا شما قائم به حقّ هستيد؟ امام فرمود: بلي، من قائم به حقّ هستم، امّا آن قائمي كه زمين را از لوث وجود دشمنان خدا پاك ميكند و عدل را در همه جاي آن ميگستراند، همانگونه كه آكنده از ستم شده است، پنجمين فرد از نسل من است. براي او غيبتي است كه به درازا ميانجامد و براي در امان ماندن از قتل وي روي ميدهد. در اين روزگار است كه گروههايي چند از دين برميگردند و گروههايي ديگر بر آئين الهي پاي برجا ميمانند. سپس فرمود: خوشا به احوال شيعيان ما، همانان كه در دوران پنهاني قائم ما دل در گرو دوستي ما دارند و بر پيوند ولايت با ما و بيزاري جستن از دشمنان ما استوار ماندهاند اينان از ما هستند و ما از ايشان. آنان از پيشوايي ما خشنودند و ما از شيعه بودن آنها خرسنديم. خوشا بر احوال ايشان. به خدا سوگند، اينان روز قيامت با ما و هم رتبه ما هستند. بخش دوم: آنان كه زمان ظهور را درك ميكنند
6- النزال بن سبارة قال: خطبنا اميرالمؤمنين عليهالسلام، و قال فيه عليهالسلام بعدان ذكر الدجّال و من يقتله وأين يُقتل: ألا إنَّ بعد ذلك الطّامّة الكبري، قلنا: و ما ذلك يا أميرالمؤمنين؟ قال: خروج دابّة من الأَرض، من عند الصّفا، معها خاتم سليمان، وعصي موسي، نضع الخاتم علي وجه كلِّ مؤمن، فيطبع فيه «هذا مؤمن حقّا» وتضعه علي وجه كلِّ كافر فيكتب فيه «هذا كافر حقاًّ» حتّي انَّ المؤمن لينادي: الويل لك يا كافرو انَّ الكافر ينادي طوبي لك يا مؤمن! وددت أنّي اليوم مثلك فأفوز فوزا. ثمَّ ترفع الدابّة رأسها، فيراها من بين الخافقين باذن الله عزَّوجلَّ، بعد طلوع الشمس من مغربها. فعند ذلك ترفع التّوبة فلا توبة تقبل، ولا عمل يرفع «ولا ينفع نفسا إيمانها لم تكن آمنت من قبل أو كسبت في إيمانها خيراَ». امير مؤمنان عليهالسّلام در ضمن خطبهاي بعد از ذكر دجّال و كشنده و مكان قتل وي، فرمود: آگاه باشيد كه بعد از آن، طامّه كبري (= حادثه بزرگ) روي ميدهد. از حضرتش پرسيدند: اين طامّه چيست؟ پاسخ داد: جنبندهاي از زمين نزديك كوه صفا بيرون ميآيد كه خاتم سليمان و عصاي موسي را همراه دارد. خاتم را بر صورت هر مؤمني قرار ميدهد و بر آن، جمله «اين شخص، به راستي مؤمن است» نقش ميبندد؛ تا جايي كه مؤمن خطاب به كافر ميگويد: «اين شخص، به راستي كافر است» نقش ميبندد وآن رابرصورت هرکافري مي گذارد وجمله؛ تا جايي كه مؤمن خطاب به كافر ميگويد: «واي بر تو اي كافر» و او ندا ميدهد «گوارا باد بر تو اي مؤمن، من آرزو داشتم كه امروز مانند تو ميبودم و به نيكبختي ميرسيدم.» سپس آن جنبنده، سر خود را بلند ميكند و همه افراد از مشرق تا مغرب، به اجازت حق، آن را ميبينند. اين واقعه بعد از سر زدن خورشيد از مغرب روي خواهد داد. در اين زمان است كه توبه برداشته ميشود و نه توبهاي پذيرفته ميشود، نه عملي بالا ميرود و نه ايمان آوردن كسي كه پيش از آن ايمان نياورده يا در ايمانش خيري كسب نكرده است، سود ميبخشد. 7- زيد بن وهب الجهني، عن الحسن بن علي بن أبي طالب، عن أبيه صلوات الله عليهما قال: يبعت الله رجلا في آخر الزَّمان، وكلب من الدَّهر وجهل من النّاس يؤيّده الله بملائكته و يعصم أنصاره و ينصره بآياته، و يظهره عليالأرض، حتّي يدينوا طوعاً أو كرهاً يملا الأرض عدلا و قسطاً و نوراً و برهاناً يدين له عرض البلاد و طولها، لايبقي كافر ألاّ آمن، و لا طالح إلاّ صلح، و تصطلح في ملكه السباع، و تخرج الأَرض نبتها، و تنزل السماء بركتها، و تظهر له الكنوز، يملك ما بين الخافقين أربعين عاماً؛ فطوبي لمن أدرك أيّامه وسمع كلامه. امام مجتبي(ع) از پدربزرگوار خود صلوات الله عليهما روايت كرده است كه: خدا در آخر الزمان به روزگار بروز ناگواريها و ناآگاهي مردم، مردي را بر ميانگيزد. او را بوسيله فرشتگان آستان ربوبي مدد ميكند، يارانش را [از خطر و خطا] نگاه ميدارد، بوسيله آيات و نشانههاي خود ياريش ميكند و بر روي زمين، چيرهاش ميسازد، تا همه، به رغبت يا اكراه، در برابر دين تسليم شوند. او زمين را از عدل و داد و روشني و دلايل آشكار ميآكند. شهرها يكپارچه به او ميگروند. كافري نميماند مگر آنكه اسلام آورد و نابكاران روي به اصلاح ميگذارند. در دوران حكومت او وحوش آرام ميگيرند، زمين روييدنيهاي خود را بيرون ميآورد، آسمان بركات خود را فرو ميريزد و گنجها براي او آشكار ميشود. او بر مشرق تا مغرب زمين به مدّت چهل سال حكم ميراند. پس خوشا بر احوال آن كس كه روزگار او را دريابد و سخنش را بشنود. 8- امّ هانيء الثقفيّه قال: غدوت علي سيّدي محمّدبن عليّ الباقر عليهالسلام فقلت له: يا سيّدي آية في كتاب الله عزَّوجلَّ عرضت بقلبي أقلقتني و أسهرتني قال: فاسئلي يا امَّ. هانيء! قالت قلت: قول الله عزَّوجلَّ «فلا اقسم بالخنّس الجوار الكنّس» قال: نعم المسألة سألتني يا امَّ هانيء هذا مولود في آخرالزمان هوالمهدي من هذه العترة تكون له حيرة و غيبةُ يضلُّ فيها اقوام و يهتدي فيها أقوام فيا طوبي لك إن أدركته و يا طوبي من أدركه. امّ هاني ثقفي گويد: بامداد بر سرورم امام باقر عليهالسّلام وارد شدم و عرضه داشتم: اي مولاي من! در كتاب آيهاي هست كه قلب مرا بخود مشغول داشته، آشفتهام كرده و شبها بيدارم نگاه داشته است. امام فرمود: مشكل خود را بازگو. عرض كردم: اين سخن خدا كه ميفرمايد: «سوگند به ستارگان پنهان، ستارگاني كه در آسمان پيش ميروند و از ديدهها پوشيده ميشوند» امام در جواب فرمود: چه پرسش نيكويي از من كردي، اي امّ هاني! اين آيه درباره مولودي است كه در پايان كار دنيا ميآيد، او مهدي اين دودمان است و سرگرداني (خلق) و پنهاني از ويژگيهاي اوست، در دوران غيبت او گروههايي گمراه ميشوند و اقوامي راه مييابند. پس خوشا بر احوال تو اگر روزگار او را درك كني و خوشا بر احوال آن كس كه زمان او را دريابد. 9- ابوحمزة، عن أبي جعفر عليهالسّلام قال: قال رسول الله صلّي الله عليه و آله: طوبي لمن أدرك قائم أهل بيتي و هو يأتمُّ به في غيبته قبل قيامه و يتولّي أولياءهُ و يعادي أعداءَه. ذاك من رفقائي و ذوي مودَّتي و أكرم امَّتي عليَّ يوم القيامة. امام باقر عليهالسلام از پيامبر (ص) چنين نقل فرمود: خوشا بر حال كسي كه «قائم» خاندان مرا دريابد، در حالي كه در روزگار غيبتش، پيش از قيام او، امامت وي را باور داشته، به دوستانش بپيوندد و از دشمنانش بيزاري جويد. اين چنين كسي از همراهان و دوستداران من بوده و از گراميترين افراد امّت نزد من در روز قيامت خواهد بود. 10- رفاعة بن موسي و معاوية بن وهب عن ابي عبدالله عليهالسلام (قال): قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: طوبي لمن ادرك قائم أهل بيتي و هو مقتد به قبل قيامه، يتولّي وليَّه و يتبرَّأ من عدوّه، و يتولَّي الائمه الهادية من قبله، اولئك رفقائي و ذو و ودّي و مودَّتي، و اكرم أمَّتي علي (قال رفاعة): و أكرم خلق الله عليّ. از پيامبر گرامي اسلام روايت شده است: خوشا بر احوال كسي كه قائم خاندان مرا دريابد، در حالي كه پيش از قيام، نيز او را مقتداي خود ميدانسته، دوستان او را دوست ميداشته، از دشمنانش بيزاري ميجسته و سر بر آستان ولايت امامان هدايتگر پيش از او سپرده بوده است. چنين كساني همراهان و دوستان من و گراميترين افراد امّت ]در بعضي نقلها؛ گراميترين آفريدگان خدا[ در ديدگاه من هستند. 11- الثّمالي قال: سمعت ابا جعفر محمد بن عليّ عليهالسلام يقول: لوقد خرج قائم آل محمّد- عليهم السلام- لنصره الله بالملائكة المسوَّمين و المردفين والمنزلين والكرّو بييّن و ساق الحديث الي أن قال عليهالسلام: فيا طوبي لمن أدركه و كان من أنصاره، والويل كلُّ الويل لمن خالفه و خالف أمره، و كان من أعدائه . امام باقر عليهالسّلام در گفتاري پيرامون «قائم آل محمّد» و نزول فرشتگان به قصد ياري وي، فرمود: پس خوشا بر احوال آن كس كه زمان را درك كند و از يارانش باشد. و واي بر آن كس كه با وي مخالفت كند، از فرمانش سر بتابد و از دشمنانش گردد. 12- سدير، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: رسول الله صلّي الله عليه و آله: طوبي لمن أدرك قائم أهل بيتي و هو مقتد به قبل قيامه يأتمّ به و بأئِمّه الهدي من قبله و يبرأ إلي الله من عدوِّهم اولئِك رفقائي و أكرم امّتي عليَّ: سدير از امام صادق عليهالسلام روايت كرده كه، پيامبر بزگوار صلّي الله عليه و آله فرمودند: خوشا بر احوال آن كس كه (روزگار) «قائم» خاندان مرا درك كند، در حالي كه پيش از قيام نيز به وي اقتدا كرده، از او و امامان قبلي پيروي نموده و از دشمنانشان به سوي خدا بيزاري جسته باشد. اينان همنشينان من در بهشت و گراميترين افراد امّت از ديدگاه من هستند. 13- إبراهيم الكرخي قال: دخلت علي أبي عبدالله عليهالسّلام فانّي لجالس عنده إذ دخل أبوالحسن موسي بن جعفر عليهاسلام و هو غلام فقمت إليه فقبَّلته و جلست فقال أبوعبدالله عليهالسلام: يا إبراهيم أما إنَّه صاحبك من بعدي أما إنّه ليهلكنَّ فيه قوم و يسعد آخرون فلعن الله قاتله وضاعف علي روحه العذاب. أما ليخرجنَّ الله من صلبه خير أهل الأرض في زمانه سمَّي جدِّه و وارث علمه و أحكامه و فضائِله، معدن الامامة و رأس الحكمة يقتله جبّاربني فلان بعد عجائب طريفة حسداً ولكنَّ الله بالغ أمره ولوكره المشركون. يخرج الله من صلبه تمام اثني عشر مهديّاً اختصهم الله بكرامته، و أحلَّهم دار قدسه، المقرُّ بالثّاني عشر منهم كالشّاهر سيفه بين يدي رسولالله صلّي الله عليه و آله يذبُّ عنه. قال فدخل رجل من موالي بني اميّه فانقطع كلام. فعدت إلي أبي عبدالله عليهالسلام أحد عشر مرَّة اريد منه أن يستنمَّ الكلام فلما قدرت علي ذلك فلمّا كان قابل السنّة الثانية دخلت عليه و هو جالس. فقال: يا إبراهيم المفرِّج للكرب]عن[ شيعته بعد ضنك شديد، و بلاء طويل، و جزع و خوف، فطوبي لمن أدرك ذلك الزمان. حسبك يا إبراهيم. فما رجعت بشيءٍ أسرَّ من هذا لقبي ولا أقرَّ لعيني. ابراهيم كرخي گويد: شرفياب محضر امام صادق عليه السلام شدم. در آنجا نشسته بودم كه حضرت موسي بن جعفر عليه السلام داخل شد. او در آن هنگام كودك بود. من برخاستم، به سوي او رفتم، او را بوسيدم و نشستم. پس امام فرمود: اي ابراهيم! آگاه باش كه او صاحب شما بعد از من است. آگاه باش كه قومي درباره او به هلاكت گرفتار ميشوند و قومي ديگر به نيكبختي ميرسند. پس خدا كشنده او را از رحمت خود دور گرداند و عذاب روحش را دو چندان كند. آگاه باش كه از پشت او بهترين فرد روي زمين در زمان خودش خارج ميشود. او همنام جدّش بوده و وارث دانش او و احكام و فضايل وي ميباشد. پايگاه امامت و خاستگاه حكمت است. جبّاري از فلان خاندان بعد از ديدن شگفتيهايي چند از وي، از روي حسد او را ميكشد. امّا خدا امر خود را ]به جايگاهش[ ميرساند، اگر چه مشركان را خوش نيايد. خدا از پشت او باقيمانده دوازده، مهدي را به گرامي داشت خود، مخصوصشان گردانيده و آنها را در خانه قدس خود جاي داده، بيرون ميآورد. كسي كه به ]امامت[ دوازدهمين ايشان اقرار كند، به انساني ميماند كه در پيشگاه رسول خدا صلّي الله عليه و آله شمشير آخته بر كشيده و از حضرتش پاسداري ميكند. در اين هنگام مردي از دوستان بنياميّه وارد شد و رشته سخن قطع شد. بعد از آن من يازده بار به قصد شنيدن بقيه گفتار امام عليهالسلام نزد حضرتش رفتم، ولي موفق به اين كار نشدم. تا آن كه سال بعد فرا رسيد، به خدمت امام رسيدم، در حالي كه نشسته بود. امام فرمود: اي ابراهيم! برطرف كننده گرفتاريها از پيروانش، بعد از تنگنايي شديد، بلايي دراز مدّت، ناتواني و هراس پديدار خواهد شد. پس خوشا بر احوال كسي كه آن روزگار را دريابد. اي ابراهيم! ]همين مقدار [تو را كفايت ميكند. پس من بازگشتم، در حالي كه هيچگاه اين چنين سرور قلبي و روشنيِ ديده نداشتم. 14- عليِّ بن عاصم، عن أبي جعفر الثاني، عن آبائه عليهم السلام قال: قال النَّبِيُّ - صلي الله عليه و آله و سلم لابِّي بن كعب في وصف القائم عليه السلام: إنَّ الله تعالي ركَّب في صلب الحسن عليهالسلام نطفة مباركة زكيّة طيّبة طاهرة مطهّرة، يرضي بها كلُّ مؤمن ممّن قد أخذ الله ميثاقه في الولاية، و يكفرو بها كلُّ جاحد، فهو إمام تقيّ نقيّ سارٌّ مرضيّ هادٍ مهديّ يحكم بالعدل و يأمربه، يصدِّق الله عزَّوجلَّ و يصدِّقه الله في قوله. يخرج من تهامة حين نظهر الدلائل و العلامات، و له كنوز لا ذهب و لا فضّة إلّا خيول مطهّمة، و رجال مسوِّمة يجمع الله له من أقاصي البلاد علي عدَّه أهل بدر ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلاً، معه صحيفة مختومة فيها عدد أصحابه بأسمائهم، و بلد انهم و طبائعهم و حلاهم، و كناهم، كدَّادون مجدُّون في طاعته. فقال له اُبُّي: و ما دلائله و علاماته يا رسول الله؟ قال: له علمٌ إذا حان وقت خروجه انتشر ذلك العلم من نفسه، و أنطقه الله عزَّوجلَّ، فناداه العلم: اخرج يا وليَّ الله فاقتل أعداء الله، وهما آيتان، و علامتان. وله سيف مغمد، فإذا حان وقت خروجه اقتلع ذلك السّيف من غمده و أنطقه الله عزَّوجلَّ فناداه السيف: اخرج يا وليّ الله فلا يحلُّ لك أن تقعد عن أعداء الله، فيخرج و يقتل أعداء الله حيث الله ثقّفهم، و يقيم حدود الله، و يحكم بحكم الله يخرج و جبرئيل عن يمنته، و ميكائيل عن يسرته، و سوف تذكرون ما أقول لكم ولو بعد حين وافوِّض أمري إلي الله عزَّوجلَّ. يا اُبَيُّ! طوبي لمن لقيه، و طوبي لمن أحبّه، و طوبي لمن قال به، ينجّيهم من الهلكة (في العيون: ينجّيهمُ اللهُ به من الهلكة). و بالا قرار بالله و برسوله، و بجميع الأَئمّة، يفتح الله لهم الجنّة، مثلهم فيالأرض كمثل المسك الذي يسطع ريحه فلا يتغيّر أبداً، و مثلهم في السّماء كمثل القمر المنير الّذي لايطفأ نوره أبداً. بنابر روايت امام جواد عليهالسّلام، پيامبر گرامي صلّي الله عليه و آله در گفتاري بلند، براي اُبي بن كعب از ويژگيهاي امام قائم سخن گفتند و پدر آن حضرت، قيام الهي، شماره ياران، پرچم، شمشير و برخي نكات مربوط به روزگار ظهور را بيان داشتند. آنگاه فرمودند: اي اُبّي! خوشا بر احوال كساني كه به ديدار او نايل آيند، خوشا بر احوال آناني كه دل در گروه دوستي او داشته باشند و خوشا بر احوال آنان كه به امامت او قائل شوند. خدا به بركت او، آنان را از هلاك ميرهاند. و با اقرار به يگانگي خدا، پيامبري رسولش و امامت جانشينان راستين آن حضرت، بهشت را به روي ايشان ميگشايد. مَثَل زمينيِ آنان، مُشكي است كه بوي خوشش بيهيچ كاستي و دگرگوني در فضا ميپراكند، و مَثَل آسمانيِ آنان ماه پرتو افشان است كه نور آن هرگز خاموش نميشود. 15- نقل وهب بن منبّه عن ابن عبّاس في حديث طويل أنّه قال: يا وهب ثمَّ يخرج المهديّ قلت: من ولدك؟ قال: لا والله ما هومن ولدي ولكن من ولد علي عليهاسلام فطوبي لمن أدرك زمانه، و به يفرِّج الله عن الاُمة حتّي يملأها قسطاً و عدلاً إلي آخر الخبر. وهب بن منبّه از ابن عباس در ضمن حديثي بلند نقل كرده است كه او گفت: اي وهب! سپس مهدي خروج ميكند. پرسيدم: از فرزندان تو؟ پاسخ داد: نه، به خدا سوگند او از فرزندان من نيست، بلكه او از نسل علي عليهالسّلام است. پس خوشا بر احوال آن كس كه روزگار او را دريابد. خدا به دست او گره از كار امّت ميگشايد تا آن كه زمين را از عدل و داد ميآكند. . كمالالدين 2/ 358، معني الاخبار/12، بحارالانوار 52/123، 72/16، غاية المرام/362. . رعد/29؛ مفسران درباره معني «طُوبي لَهُمْ» بيانات مختلفي دارند؛ شيخ جليل طبرسي در مجمع البيان، ج6، ص291؛ ده قول در تفسير آيه آورده است. از جمله فَرحَ لَهُم، الجنّة لهم، العيش لهم، المطيب لهم، دوام الخير لهم. آنگاه رواياتي درباره «شجرة طوبي» آورده، كه درختي است در بهشت. محدّث بحراني در تفسير برهان، ج2، ص291، ص291-295؛ بيست و هشت حديث درباره «شجره طوبي» آورده است. . كمالالدين 1/330، بحارالانوار 52/145، الجواهر السنيه/249-250. . نور/55. . بقره /3. . مجادله /22. . كفاية المهتدي (مخطوط) حديث 11 به نقل از غيبت فضل بن شاذان، كفايه الاثر/56-61، بحارالنوار 36/305-306 . . اشاره به آيه 62 سوره يونس. . كمالالدين 2/357. . كمالالدين 2/361، كفاية الاثر 265-266، اعلام الوري/433، بحارالانوار 51/151، منتخب الاثر/219. . كمالالدين 2/525-528، بحارالانوار 52/194. . اشاره به آيه 158 سوره انعام، كه در روايات به ظهور حضرت صاحب الامر عليه السلام تأويل شده است. مراجعه شود به تفسير برهان، ج1، ص564، روايت 3و4. . احتجاج (ط. بيروت) / 291، بحارالانوار 52/280، منتخب الاثر/487. . علّامه مجلسي قدّس سرّه در «بيان» اين حديث گفته است: روايات مربوط به دوران حكومت امام عصر عجّل الله فرجه مختلف است. در برخي از آنها مراد، همه دوره حكومت است و در برخي ديگر زمان استقرار كامل حكومت مطرح شده است.در شماري از احاديث بر مبناي همين ارقامي كه ما بكار ميبريم سخن گفته شده و در بعضي از آنها به سال و ماه طولاني همان دوران اشاره شده است. ]و حقيقت را[ خدا ميداند. . كمالالدين 1/330، بحارالانوار 51/137. . سوره تكوير، آيات 16-17. روايات متعدّدي در تأويل اين آيات به حضرت صاحب الامر عليهالسلام رسيده است مراجعه شود به تفسير برهان، ج4، ص43، روايات 1، 2 و 3؛ نورالثقلين، ج5، ص517. اين مضمون در كتاب كافي نيز آمده است: كتاب الحجّه، باب في الغيبه، ج1، ص341، روايت 22 و 23. . كمالالدين 1/286، بحارالانوار 51/72. . غيبت شيخ طوسي/ 275، كمال الدين 1/286. . غيبت نعماني / 235 و 255، بحارالانوار 52/348-349 و 231. . كمالالدين 1/286- 287، بحارالانوار 51/72. . غيبت نعماني / 90-91، كمالالدين 2/334 و 647، بحارالانوار 51/144. . عيون اخبار الرضا عليه السلام 1/ 59-64، كمالالدين 1/264-269، بحارالانوار 52/310-311، غايه المرام/ 199. . غيبت شيخ طوسي/114، بحارالانوار 51/76.