افراد و جمعيتها پيش از آنكه به حكومت برسند و قدرت را به دست گيرند
آرمانهايى را براى حكومت خود بيان مىكنند و چه بسا براى رسيدن به آن اهداف،
برنامههاى خود را نيز اعلام كنند امّا معمولاً پس از رسيدن به قدرت و گذشت زمان،
در اهداف خود ناكام مانده و گاهى از آنچه گفته بودند عدول مىكنند و يا به كلّى آن
ايدهها و اهداف مطرح شده را فراموش مىكنند.
دست نيافتن به آرزوها و اهداف از پيش تعيين شده يا به جهت آن است كه «هدفها»
واقعى و اصولى نبوده و يا آنكه برنامههاى حكومت براى رسيدن به هدفها، برنامه جامع
و كاملى نبوده است و در بسيارى از موارد نيز سبب ناكامى، عدم لياقت مجريان بوده
است.
در حكومت امام مهدىعليه السلام اهداف، هدفهايى است واقعى و اصيل كه ريشه در
عمق وجدانهاى بشر دارد و همگان در آرزوى رسيدن به آن بودهاند و برنامهها نيز بر
اساس تعاليم قرآن و سنت اهلبيتعليهم السلام تنظيم گرديده و در تمامى بخشها ضمانت
اجرائى براى آنها وجود دارد؛ بنابراين دستاوردهاى اين انقلاب عظيم، بسيار چشمگير و
قابل توجه است و در يك جمله بايد گفت دستاوردهاى حكومت امام مهدىعليه السلام
پاسخگوى تمام نيازهاى معنوى و مادى بشر است كه خداوند متعال در وجود انسان به امانت
نهاده است.
در اينجا با توجه به روايات به برخى از اين دستاوردها نيم نگاهى مىاندازيم:
1. عدالت فراگير
در روايات فراوان، مهمترين ره آورد قيام و انقلاب حضرت مهدىعليه السلام پرشدن جهان از عدالت و دادگرى شمرده شده است كه در بخش اهداف حكومت درباره آن سخن
گفتيم. اما در اين بخش بر آن حقيقت ياد شده اين واقعيت را مىافزاييم كه در حاكميّت
قائم آل محمدصلى الله عليه وآله عدالت در همه سطوح جامعه به صورت يك جريان جارى در
تمام مويرگهاى اجتماع در مىآيد و هيچ نهاد و مجموعه كوچك يا بزرگى نمىماند مگر
اينكه عدالت در آن حاكم خواهد شد و روابط افراد با يكديگر بر اساس آن پىريزى خواهد
شد.
امام صادقعليه السلام در اين باره فرمود:
به خدا قسم، عدالت را در خانههاى مردم خواهد برد آنچنان كه سرما و گرما به
درون خانهها نفوذ مىكند.(1)
وقتى خانه كه كوچكترين نهاد در جامعه است به كانون عدالت تبديل مىشود و
روابط افراد خانواده با يكديگر عادلانه مىگردد حكايت از آن دارد كه حكومت جهانى و
عدل گستر مهدوى نه با ابزار زور و قانون بلكه بر اساس يك تربيت قرآنى كه به عدالت و
احسان فرمان مىدهد(2)، افراد را پرورش مىدهد و در فضايى اين چنين همگان به حكم
وظيفه انسانى و الهى خود، حقوق ديگران را - گرچه از نظر رتبه و مقام، جايگاهى
نداشته باشند - محترم مىشمارند.
در جامعه موعود مهدوى، عدالت، يك جريان فرهنگى اصيل و با پشتوانه قرآنى و
حكومتى است كه تخلّف از آن تنها توسط معدودى از افراد كه خود محور و منفعت طلب بوده
و به دور از تعاليم قرآن و اهلبيتعليهم السلام پرورش يافتهاند، صورت مىگيرد كه
حاكميت عدالت پرور با آنها برخورد جدّى مىكند و اجازه رشد و نموّ و ريشه دوانيدن
به آنها نمىدهد و به ويژه از نفوذ آنها به سطوح حاكميّت جلوگيرى مىكند.
آرى عدالتى چنين فراگير و همگانى رَهآورد حكومت مهدى منتظرعليه السلام است و
بدينسان عالىترين هدف انقلاب امام مهدىعليه السلام كه پر كردن عالم از عدل و داد
بوده است به شكل كامل تحقق خواهد يافت و ظلم و ستم و حق كشى در همه زواياى جامعه
حتى در روابط اعضاى خانواده با يكديگر از بين خواهد رفت.
2. رشد فكرى و اخلاقى و ايمانى
در بخش قبل گفتيم كه همهگير شدن عدالت در جامعه به سبب تربيت صحيح افراد ورواج فرهنگ قرآن و عترت در جامعه است و در روايات ما به رشد فكرى و اخلاقى و ايمانى
مردم در حاكميت امام مهدىعليه السلام تصريح شده است.
امام باقرعليه السلام فرمود:
وقتى قائم ما قيام كند دست (عنايت) خويش بر سر بندگان خدا نهد و به بركت آن
عقل و خرد آنها به كمال رسد.(3)
و همه خوبىها و زيبايىها به دنبال كمال عقل انسان، به دست مىآيد زيرا كه
عقل، پيامبر درونى انسان است كه در صورت حاكم بودن آن بر كشور جسم و جان، انديشه و
عمل آدمى به سوى صلاح و درستى خواهد رفت و مسير بندگى پروردگار و نيل به سعادت
هموار خواهد شد.
از امام صادقعليه السلام سؤال شد كه عقل چيست؟
فرمود:
عقل آن [حقيقتى] است كه به سبب آن خداوند عبادت مىشود و به [راهنمايى] آن
بهشت به دست مىآيد.(4)
آرى، در جامعه امروز مىبينيم كه در جامعه بدون امام و حاكميت او، شهوات بر
عقل، غلبه دارد و نفس سركش، يگانه فرمانرواى افراد و گروهها و احزاب است و پيامد
اين وضعيّت پايمال شدن حقوق افراد و فراموش شدن ارزشهاى الهى است ولى در جامعه
موعود و در سايه فرمانروائى حجت خدا، كه عقل كلّ است، عقول انسانها، ميدان دار و
سكّاندار تصميم و اقدام خواهد بود و عقلِ به كمال رسيده جز به خوبى و زيبايى فرمان
نمىدهد.
3. اتحاد و همدلى
برابر روايات، جمعيتى كه تحت حاكميّت جهانى امام مهدىعليه السلام بسرمىبرند، با هم متحد و صميمى خواهند بود و در زمان بر پايى دولت مهدوى جايى براى
كينه و دشمنى نسبت به يكديگر در دلهاى بندگان خدا نخواهد ماند.
امام علىعليه السلام فرمود:
وَلَوْ قَدْ قامَ قائِمُنا... لَذَهَبْتِ الشَّحْناءُ، مِنْ قُلُوبِ
الْعِبادِ...
وقتى قائم ما قيام كند، كينه از دلهاى بندگان برود.
در آن زمان ديگر بهانهاى براى كينه توزى نيست زيرا كه روزگار عدل و دادگرى
است و حقى از كسى ضايع نمىشود و روزگار خردورزى و تعقّل است نه عقل ستيزى و شهوت
پرستى.(5) بنابراين زمينهاى براى دشمنى و كينهجويى باقى نمىماند و از اين رو
دلهاى مردم كه تا پيش از اين، پراكنده و دور از هم بود، انس و الفت مىيابد و
همگان به برادرى و اُخوّت قرآنى باز مىگردند(6) و چونان برادران با يكديگر همدل و
مهربان مىشوند.
امام صادقعليه السلام در وصف روزگار سبز مهدوى فرموده است:
[در آن ايّام] خداوند وحدت و اُلفت بين قلوب پريشان و پراكنده برقرار
كند.(7)
و اگر دست خدا در كار است ديگر عجيب نيست كه اين همدلى و صميميت به جايى رسد
كه تصور آن در دنياى كنونى كه بحران تضادها و كشمكشهاى مادّى به اوج خود رسيده
است، دشوار باشد.
امام صادقعليه السلام فرمودند:
وقتى قائم ما قيام كند دوستى واقعى و صميميت حقيقى بيان مىشود. هر نيازمندى
دست مىبرد و از جيب برادر ايمانىاش به مقدار نياز برمىدارد و برادرش او را منع
نمىكند.(8)
4. سلامت جسمى و روانى
يكى از مشكلات بشر امروز بروز بيمارىهاى سخت و غير قابل علاج است كه محصولعوامل گوناگون از جمله آلودگى محيط زيست به سبب به كارگيرى سلاحهاى شيميايى، اتمى
و ميكروبى است. همچنين روابط نامشروع انسانها با يكديگر و نيز از بين بردن جنگلها
و آبهاى دريا از ديگر عوامل ظهور بيماريهايى مانند جذام، طاعون، فلج، سكته و دهها
بيمارى ديگر است كه بهداشت و درمان پيشرفته امروزى نيز قادر به معالجه آنها نيست.
بر بيمارىهاى جسمى بايد فهرست بلندى از امراض روحى و روانى را نيز افزود كه زندگى
را براى مردم جهان تلخ و غير قابل تحمل كرده است كه اين نيز به سبب روابط غلط حاكم
بر جهان و انسانهاست.
در دولت كريمه مهدوى كه روزگار عدالت گسترى و حكومت فضيلتها و زيبايىهاست و
روابط بر اساس برادرى و برابرى شكل مىگيرد، بيمارىهاى جسمى و روانى انسان از بين
مىرود و قواى بدنى و روحى انسان به طور شگفت انگيزى قوى و نيرومند مىگردد.
امام صادقعليه السلام فرمود:
هنگامى كه حضرت قائمعليه السلام قيام كند، خداوند بيماريها را از مؤمنان دور
مىسازد و تندرستى را به آنان باز مىگرداند.(9)
در دولت آن سرور كه دانش به گونهاى شگفت پيشرفت مىكند هيچ بيمارىِ لاعلاجى
نمىماند و بهداشت و طبّ، رشد چشمگيرى خواهد داشت و نيز به بركت وجود حضرت، بسيارى
از بيماران شفا خواهند گرفت.
امام باقرعليه السلام فرمود:
هر كس قائم اهل بيت مرا درك كند اگر به بيمارى دچار باشد شفا مىيابد و
چنانچه دچار ناتوانى باشد توانا و نيرومند مىگردد.(10)
5. خير و بركت فراوان
از دستاوردهاى بزرگ حكومت قائم آل محمدصلى الله عليه وآله خير و بركت فراوانو بى سابقه است. در بهار دولت او همه جا سبز و خرم گشته و نشاط و حيات مىيابد.
آسمان مىبارد و زمين مىروياند و بركات الهى سرشار و بىشمار مىگردد.
امام صادقعليه السلام فرمود:
...خداوند به سبب او (امام مهدىعليه السلام) بركات آسمانها و زمين را جارى
مىكند. [در ايام دولت او] آسمان مىبارد و زمين دانه مىدهد.(11)
در سايه حكومت آن حضرت كويرى نمىماند و همه زمينها جامه حيات و شادابى به
تن مىكند.
اين تحول چشمگير و فراوانى بىنظير به جهت آن است كه روزگار مهدى، زمان جوانه
زدن نهال پاكى و تقوا و شكوفايى گلهاى ايمان است و مردم در همه اصناف و اقشار تحت
تربيت الهى قرار گرفته و روابط خود را بر اساس ارزشهاى خدائى انجام مىدهند و
خداوند وعده فرموده است كه چنين محيط پاكى را از بركات و خيرات، سيراب گرداند.
قرآن كريم در اين زمينه فرموده است:
وَلَوْ اَنَّ اَهْلَ القُرى امَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ
بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْاَرْضِ؛
اگر مردم شهرها ايمان آورده و تقوا پيشه مىكردند [درهاى] بركات آسمان و
زمين را به رويشان باز مىكرديم.(12)
6. ريشه كن شدن فقر
وقتى همه منابع زمينى براى امام مهدىعليه السلام آشكار گردد و بركات آسمان وزمين بر مردم زمان او بىدريغ جريان يابد و اموال بيتالمال مسلمين به عدالت تقسيم
گردد جايى براى فقر و تهيدستى نمىماند و بشريت در دولت امام مهدىعليه السلام براى
هميشه از چنگال فقر و ندارى رها مىشود.(13)
در روزگار او روابط اقتصادى بر اساس برادرى و برابرى شكل مىگيرد و اصل
سودجوئى و منفعتطلبى شخصى، جاى خود را به حسّ دلسوزى و غمخوارى و مواسات با
برادران دينى مىدهد و در اين حال همه به يكديگر به عنوان اعضاى يك خانواده نگاه
مىكنند و بنابراين همه، ديگران را از خود مىدانند و بوى يگانگى و يكرنگى در همه
جا به مشام مىرسد.
امام باقرعليه السلام فرمود:
...(امام مهدىعليه السلام) هر سال دو بار به مردم مىبخشد و در هر ماه دوبار
به آنها روزى (و نياز زندگى) عطا مىكند و [در اين كار] به مساوات بين مردم عمل
مىنمايد تا اينكه [چنان مردم بى نياز مىشوند كه] هيچ نيازمندى به زكات پيدا
نمىشود...!(14)
از روايات استفاده مىشود كه عدم نيازمندى مردم به جهت روحيّه قناعت و
بىنيازى روحى است. به بيان ديگر پيش از آنكه مردم از بيرون، صاحب مال فراوان شوند
و بىنياز گردند از درون، روح بىنيازى در آنها پيدا مىشود و به آنچه خداوند از
فضل خويش به آنها عطا كرده راضى و خشنود مىگردند و بنابراين چشمى به اموال ديگران
ندارند.
پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله در توصيف روزگار دولت مهدوىعليه السلام
فرموده است:
...خداوند [روح] بىنيازى را در دلهاى بندگان قرار مىدهد.(15)
اين در حالى است كه پيش از ظهور روحيّه آزمندى و زيادهطلبى عامل مؤثرى در
رقابتهاى غلط و انباشتن اموال بر روى هم و انفاق نكردن آنها به نيازمندان بوده
است.
خلاصه اينكه در زمان امام مهدىعليه السلام بىنيازى از بيرون و درون خواهد
بود. از سوئى ثروت سرشار به عدالت تقسيم مىگردد و از سوى ديگر قناعت، ويژگى اخلاقى
مردمان مىشود.
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله پس از اينكه درباره بخشش امام مهدىعليه
السلام به مردم بياناتى فرموده است مىافزايد:
و خداوند دلهاى امت محمّدصلى الله عليه وآله را از بىنيازى پُر مىكند و
عدالت مهدوى همه آنها را در بر مىگيرد به گونهاى كه [حضرت مهدىعليه السلام] امر
مىكند تا ندا دهندهاى اعلام كند:
چه كسى نيازمند مال است؟ پس كسى در ميان مردم بر نخيزد مگر يك نفر!
پس امام [به او] مىفرمايد: نزد خزانه دار برو و به او بگو: مهدىعليه السلام
به تو فرمان مىدهد كه به من مالى بدهى. پس خزانه دار به او مىگويد: جامهات را
بياور، تا اينكه وسط جامهاش را پُر مىكند و چون آن را بر دوش مىكشد پشيمان
مىشود و مىگويد: چرا در ميان امت محمدصلى الله عليه وآله من از همه حريصتر
باشم... پس مال را بر مىگرداند ولى از او قبول نمىشود و به او گفته مىشود: ما
آنچه عطا كرديم باز پس نمىگيريم.(16)
7. حاكميت اسلام و نابودى كفر
قرآن كريم در سه مورد وعده داده است كه خداوند متعال دين مقدس اسلام راجهانگير خواهد كرد:
هُوَالَّذى اَرْسَلَ رَسُولُهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ
عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ...(17)
او خدائى است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن دين را بر همه
اديان پيروز گرداند...
و شكى نيست كه وعده خداوند انجام شدنى و تخلفناپذير است چنانكه قرآن فرموده
است:
...اِنَّ اللَّهَ لايُخْلِفُ الْمِيعادَ.(18)
ولى روشن است كه با وجود همه مجاهدتها و تلاشهاى بىدريغ پيامبرصلى الله
عليه وآله و اولياء خداعليهم السلام تا كنون چنين رويداد مباركى به وقوع نپيوسته
است(19) و همه مسلمانان اميد دارند كه اين روزگار فرا رسد و البتّه اين آرزويى
حقيقى است كه ريشه در بيانات پيشوايان معصومعليهم السلام دارد.
بنابراين در سايه حاكميّت آن ولىّ پروردگار بانگ اشهدانلاالهالااللّه كه
پرچم توحيد است و نواى اشهد ان محمّداً رسولاللّه كه علم اسلام است همه جا را فرا
خواهد گرفت و اثرى از شرك و كفر باقى نخواهد ماند.
امام باقرعليه السلام در توضيح آيه وَقاتِلُوهُمْ حَتَّى لاتَكُونَ فِتْنَةٌ
وَيَكُونَ الدّينُ كله اللّه...(20)
فرمود:
تأويل اين آيه هنوز نيامده است و هرگاه قائم ما قيام كند آنكس كه زمان او را
در يابد، تأويل اين آيه را خواهد ديد و هر آينه [در آن زمان] دين محمّدصلى الله
عليه وآله به هركجا كه شب مىرسد خواهد رسيد (و عالم گير خواهد شد) به گونهاى كه
بر سطح زمين، اثرى از شرك نخواهد ماند همانگونه كه خداوند فرموده [وعده نموده]
است؟!(21)
و البتّه اين جهان شمولى اسلام به سبب حقّانيّت و واقعيت «اسلام» است كه در
روزگار مهدىعليه السلام هر چه بيشتر و بهتر آشكار خواهد شد و همگان را به خود جلب
خواهد كرد مگر آنانكه از روى عِناد و سركشى سر به طغيان بردارند كه با شمشير عدل
مهدوى كه دست انتقام پروردگار است رو به رو خواهند شد.
آخرين نكته در اين بخش آنست كه اين وحدت عقيدتى كه در پرتو حكومت امام مهدى
به دست مىآيد زمينه بسيار مناسبى براى تشكيل جامعه واحد جهانى است و جهان به دنبال
همين اتحاد و يگانگىِ در اعتقاد، به يك قانون و نظام توحيدى تن مىدهد و آن را
مىپذيرد و سپس در سايه آن، روابط فردى و اجتماعى خود را بر اساس معيارهايى كه از
يك عقيده و مرام گرفته شده است، تنظيم مىكند و طبق اين بيان، وحدتِ عقيدتى و جمع
شدن همه مردم در زير يك پرچم و دينِ واحد، يك ضرورت و نياز جدى است كه در حكومت
امام مهدىعليه السلام حاصل خواهد شد.
8. امنيّت عمومى
در حاكميّت امام مهدىعليه السلام كه دوران فراگيرى همه خوبىها در همهعرصههاى زندگى است، امنيّت كه از بزرگترين نعمتهاى الهى و از عالىترين آرزوهاى
انسان است، به دست مىآيد.
وقتى مردم از عقيده و مرامى واحد پيروى كنند و در روابط اجتماعى خود به اصول
بلند اخلاقى پاى بند باشند و عدالت در تمام مويرگهاى حيات فردى و جمعى بشر جارى
گردد، بهانهاى براى ناامنى و ترس در هيچ بخشى از زندگى باقى نمىماند. در جامعهاى
كه هر كسى به حقوق الهى و انسانى خود مىرسد و با تجاوز و حق كُشى - گرچه در طبقه
حاكمان و در كمترين مقدار آن باشد - برخورد قانونى مىشود، امنيّت عمومى و اجتماعى
شكل مىگيرد.
امام علىعليه السلام فرمود:
به دست ما [و در حكومت ما] روزگار سختىها سپرى مىگردد... و چون قائم ما
قيام كند كينهها از دلها بيرون رود، حيوانات نيز با هم سازگارى كنند. [در آن
روزگار چنان محيط امنى ايجاد شود] كه زن، با همه زيب و زيور خود، از عراق تا شام
برود... و چيزى او را نترساند.(22)
و البتّه براى ما كه در روزگار بىعدالتىها و آزمندىها و كينه توزيها بسر
مىبريم تصور چنان دورانِ سبزى، بسيار دشوار است ولى چنانكه گفته شد اگر به عوامل
آن همه بدى و زشتى بنگريم و بينديشيم كه اين عوامل در حاكميّت حكومت حق ريشه كن
خواهد شد خواهيم دانست كه وعده الهى در تحقق جامعه امن و آرام، حتمى است.
خداوند متعال در قرآن كريم فرموده است:
خدا به كسانى از شما كه ايمان آوردهاند... وعده داده كه به يقين در روى
زمين، ايشان را خليفه (و جانشين خود) گرداند... و پس از اينكه در ترس و نگرانى قرار
داشتند، امن و آرامش را به ايشان عطا فرمايد...(23)
و امام صادقعليه السلام در معنى اين آيه فرموده است:
اين آيه درباره (امام) قائمعليه السلام و يارانش نازل شده است.(24)
9. گسترش دانش
در دوران حكومت حضرت مهدىعليه السلام، اسرار علمى فراوان در علوم اسلامى وانسانى اشكار مىشود و دانش بشرى به گونهاى غير قابل تصور توسعه مىيابد.
امام صادقعليه السلام مىفرمايد:
علم و دانش، بيست و هفت حرف است و همه آنچه پيامبران آوردهاند، تنها دو حرف
آن است و مردم تا كنون جز با آن دو حرف آشنايى ندارند و هنگامى كه قائم ما قيام
كند، بيست و پنج حرف ديگر را بيرون آورده و در ميان مردم گسترش دهد و آن دو حرف را
نيز به آنها ضميمه ساخته و مجموع بيست و هفت حرف را منتشر خواهد كرد.(25)
بديهى است كه رشد و توسعه علمى در همه زمينهها براى انسان روى مىدهد و در
روايات متعدد اشاراتى آمده كه نشان مىدهد فاصله دانش صنعتى در آن زمان، با صنعت
كنونى، بسيار زياد خواهد بود.(26)
همانگونه كه صنعت كنونى با قرنهاى پيشين تفاوت چشمگيرى دارد.
در اينجا به بعضى از روايات اشاره مىكنيم:
امام صادقعليه السلام درباره چگونگى ارتباطات در حكومت امام مهدى مىفرمايد:
در روزگار قائمعليه السلام مؤمن در مشرق زمين، برادرش را كه در مغرب زمين
است مىبيند...(27)
و نيز مىفرمايد:
هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند قدرت شنوايى و بينايى شيعيان ما را
افزايش مىدهد به گونهاى كه آن حضرت از فاصله يك بريد (چهار فرسنگ) با شيعيان خود
سخن مىگويد و آنان سخن او را مىشنوند و او را مىبينند در حالى كه حضرت در جايگاه
خود قرار دارد.(28)
و درباره ميزان آگاهى حضرت مهدىعليه السلام از احوال مردم به عنوان رئيس
حكومت و مركز تصميمگيرى و فرماندهى، در روايت آمده است كه:
اگر كسى در خانه خودش سخنى بگويد، بيم آن دارد كه مبادا ديوارهاى خانهاش
گزارش دهند.(29)
با توجه به وسايل پيشرفته ارتباطى درك اين روايات آسانتر است ولى روشن نيست
كه آيا همين وسائل به صورت پيشرفتهتر به كار گرفته مىشود يا سيستم ديگرى كه
پيچيدگى بيشترى دارد جايگزين وسائل امروزى خواهد شد.
ويژگىهاى حكومت
در بخشهاى قبل درباره اهداف، برنامهها و دستاوردهاى حكومت امام مهدىعليهالسلام سخن گفته شد. در پايان به برخى از ويژگىهاى حكومت مانند قلمرو حكومت و مركز
آن، مدت حكومت و روش كارگزاران و معرفى آنها و نيز سيره رهبر بزرگ حكومت،
مىپردازيم.
قلمرو حكومت و مركز آن
ترديدى نيست كه حكومت حضرت مهدىعليه السلام حكومتى جهانى است زيرا كه او
موعود همه بشريت و تحقق بخش آرزوهاى همه انسانهاست. بنابراين آنچه از زيبايىها و
خوبىها در سايه حكومت او به وجود آيد سراسر زمين را فرا خواهد گرفت. اين حقيقتى
است كه روايات فراوان، شاهد آن است كه به گروههايى از آنها اشاره مىكنيم.
الف. روايات بسيارى كه مضمون آن چنين است، مهدىعليه السلام زمين را پر از
عدل و داد مىكند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد.(30) كلمه «زمين» (الارض)
سرتاسر كره خاكى را در بر مىگيرد و هيچ دليلى وجود ندارد كه معنى آن را به بخشى از
زمين محدود كند.
ب. رواياتى كه از تسلّط امام مهدىعليه السلام بر مناطق مختلف جهان خبر داده
است كه گستردگى و پراكندگى و اهميت آن مناطق، حكايت از سلطه آن حضرت بر تمامى جهان
دارد و گوياى آن است كه بيان بعضى از شهرها و كشورها در روايات از باب نمونه و مثال
بوده و ميزان درك مخاطبان روايات در آن زمان نيز ملاحظه گرديده است.
در روايات مختلف از روم، چين، ديلم يا كوههاى ديلم، ترك، سند، هند،
قسطنطنيّه، كابل شاه و خزر به عنوان مناطقى كه امام مهدى بر آنها مسلط خواهد شد و
آنها را فتح خواهد كرد نام برده شده است.(31)
گفتنى است كه مناطق ياد شده در دوران ائمهعليهم السلام بر بخشهاى بسيار
گستردهترى نسبت به زمان ما، گفته مىشده است. براى مثال «روم» شامل همه اروپا و
حتى قاره آمريكا مىگرديده و مراد از چين همه شرق آسيا بوده كه شامل ژاپن نيز
مىشود همانگونه كه «هند»، پاكستان امروز را شامل بوده است.
شهر قسطنطنيه همان استانبول است كه در جهان آن روز به عنوان مقاومترين شهرها
و مناطق از آن ياد مىشده و در واقع فتح آن يك پيروزى و موفقيت بزرگ شمرده مىشده
زيرا كه يكى از راههاى اصلى ورود به قاره اروپا بوده است.
خلاصه اينكه تسلّط امام مهدىعليه السلام بر مناطق حسّاس و مهم جهان حكايت از
گستردگى جهانى فرمانروايى آن حضرت دارد.
ج. گذشته از روايات دسته اول و دسته دوّم، روايات متعددى در دست است كه به
روشنى از جهانى بودن حكومت حضرت مهدىعليه السلام خبر مىدهد.
در سخنى از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله آمده است كه خداوند متعال فرموده
است:
... من دين خود را به دست آنها (پيشوايان دوازدهگانه) بر همه آئينها پيروز
مىگردانم و به دست ايشان فرمان خود را (بر همه) چيره خواهم ساخت و به (قيام) آخرين
آنها - امام مهدىعليه السلام - سراسر زمين را از دشمنانم پاك خواهم كرد و او را بر
مشرق و مغرب زمين فرمانروا خواهم گرداند...(32)
و امام باقرعليه السلام فرمود:
اَلْقائِمُ مِنّا... يَبْلُغُ سُلْطانَهُ الْمَشْرِقَ وَالْمَغْرِبَ
وَيُظْهِرُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ دينَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَوْكَرِهَ
الْمُشْرِكُونَ...(33)
قائمعليه السلام از، (خاندان پيامبر) است... (او كسى است كه) فرمانروايى او
شرق و مغرب (عالم) را فرا خواهد گرفت و خداوند به دست او دين خود را بر همه اديان
غلبه مىدهد اگر چه مشركان را خوش نيايد.
و اما مركز حكومت جهانى حضرت مهدىعليه السلام، شهر تاريخى كوفه است كه در آن
زمان وسعت زيادى خواهد يافت به گونهاى كه شهر نجف را كه در چند كيلومترى كوفه است
شامل مىشود و به همين دليل است كه در بعضى روايات، كوفه و در بعضى ديگر نجف به
عنوان مركز حكومت نام برده شده است.
امام صادقعليه السلام در ضمن روايتى طولانى فرموده است:
مركز حكومت او (حضرت مهدىعليه السلام) شهر كوفه خواهد بود و محل قضاوت او
مسجد (بزرگ) كوفه.(34)
گفتنى است شهر كوفه از ديرزمان، مورد توجّه خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله
و محل زمامدارى حضرت علىعليه السلام بوده است و مسجد مشهور آن يكى از چهار مسجد
معروف جهان اسلام است كه امام علىعليه السلام در آن نماز گزارده و خطبه مىخوانده
است و نيز در آن به امر قضاوت مىپرداخته است و در نهايت در محراب همان مسجد به
شهادت رسيده است.
مدت حكومت
پس از اينكه عالم بشريت يك دوره بسيار طولانى از حاكميت ظلم و ستم را پشت سرگذاشت، جهان با ظهور آخرين حجّت پروردگار به سوى حاكميّت خوبىها خواهد رفت و حكومت
به دست حاكمان و نيكان قرار خواهد گرفت و اين وعده حتمى خداوند است.
حكومت خوبان كه با فرمانروايى امام مهدىعليه السلام آغاز مىشود تا پايان
عمر دنيا ادامه خواهد يافت و ديگر روزگار ظلم و ظالمين تكرار نخواهد شد.
در سخنى كه پيش از اين از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل شد آمده است كه
خداوند بزرگ حاكميّت آخرين پيشواى معصوم را به پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله
بشارت مىدهد و در پايان مىافزايد:
(پس از آنكه مهدىعليه السلام به حكومت رسيد) دولت او را دوام خواهم بخشيد و
پيوسته تا قيامت، روزگار (و حاكميّت زمين) را در دست اولياء ودوستان خود دست به دست
خواهم كرد.(35)
بنابراين نظام عادلانهاى كه امام مهدىعليه السلام برپا خواهد كرد. دولتى
است كه پس از آن براى ديگران دولتى نخواهد بود و در حقيقت تاريخ جديدى از حيات بشر
شروع خواهد شد كه سراسر در زير حاكميّت الهى بسر خواهد بُرد.
امام باقرعليه السلام فرمود:
دولت ما آخرين دولت هاست و هيچ خاندان صاحب دولتى نمىماند مگر اينكه پيش از
حكومت ما، حاكم مىشوند تا وقتى (حكومت اهل بيت بر پا شد و) شيوه حكمرانى، را ديدند
نگويند، اگر ما هم حاكم مىشديم همينگونه عمل مىكرديم.(36)
بنابراين مدّت استمرار نظام الهى پس از ظهور، جدا از مدّت حكومت شخص امام
مهدىعليه السلام است كه مطابق روايات آن حضرت باقيمانده عمر خود را حاكم بوده و
سرانجام چشم از جهان فرو خواهد بست.
ترديدى نيست كه مدت حكومت آن حضرت بايد به قدرى باشد كه امكان تحول جهانى و
استقرار عدالت در همه مناطق عالم وجود داشته باشد ولى اينكه اين هدف در چند سال
قابل دسترسى است، قابل تخمين و گمانه زنى نيست و بايد به روايات امامان معصومعليهم
السلام رجوع كرد. البته با توجه به قابليّتهاى آن رهبر الهى و توفيق و مدد غيبى
براى آن حضرت و اصحاب و ياران شايستهاى كه در اختيار اوست و آمادگى جهانى براى
پذيرفتن حاكميّت ارزشها و زيبايىها در زمان ظهور، ممكن است كه رسالت مهدى
موعودعليه السلام در زمانى نسبتاً كوتاه انجام شود و جريانى كه بشريت در طول قرون
متمادى از ايجاد آن ناتوان بوده است در كمتر از 10 سال اتفاق افتد.
رواياتى كه مدت حكومت حضرت مهدىعليه السلام را بيان مىكند بسيار گوناگون
است. بعضى از آنها مدت حكومت آن حضرت را 5 سال و تعدادى از آنها 7 سال و برخى ديگر
8 و نه و 10 سال بيان كرده است. چند روايت هم مدت حكومت را 19 سال و چند ماه و
بالاخره 40 سال و 309 سال بر شمرده است.(37)
گذشته از اينكه علّت اين همه اختلاف در روايات، روشن نيست پيدا كردن مدت
واقعى حكومت از ميان اين روايات كارى دشوار است. اما بعضى از علماى شيعه با توجه به
فراوانى و شهرت روايات 7 سال، اين نظر را انتخاب كردهاند.(38)
و بعضى ديگر گفتهاند مدت حكومت امام مهدىعليه السلام 7 سال است ولى هر سال
از سالهاى حكومت حضرت به اندازه 10 سال از سالهاى ماست كه اين مطلب نيز در بعضى
روايات آمده است:
راوى از امام صادقعليه السلام درباره مدت حكومت حضرت مهدىعليه السلام سؤال
مىكند و امام مىفرمايد:
(حضرت مهدىعليه السلام) هفت سال حكومت مىكند كه برابر 70 سال از سالهاى
روزگار شماست.(39)
مرحوم مجلسى(ره) مىفرمايد:
رواياتى كه درباره مدت حكومت امامعليه السلام رسيده است بايد به احتمالهاى
زير توجيه كرد: برخى روايات به تمام مدت حكومت اشاره دارد و برخى بر مدت ثبات و
استوار و حكومت. بعضى مطابق سالها و روزهايى است كه ما با آن آشناييم و بعضى مطابق
سالها و ماههاى روزگار حضرت است كه طولانى مىباشد و خداوند به حقيقت مطلب آگاه
است.(40)
سيره حكومتى امام
هر حاكمى در حكومت و بخشهاى مختلف مديريّت خود شيوهاى مخصوص دارد كه اينخود از مشخصههاى حكومت اوست. امام موعود و مهدى منتظرعليه السلام نيز وقتى حكومت
جهان را به دست گيرد در تدبير نظام جهانى خود روش و متد خاصّى دارد. گرچه در ضمن
مباحث گذشته به گوشههايى از شيوه عملكرد آن حضرت اشاره شد ولى به جهت اهميت موضوع
مناسب است در اين مجال به گونه مستقلّ به آن بپردازيم و در زلال سخنان پيامبر اكرم
و امامان معصومعليهم السلام شيوه حكومتى امام مهدىعليه السلام را بهتر و بيشتر
بشناسيم.
آنچه در ابتدا بايد بر آن تأكيد شود اين است كه روايات، يك تصوير كلّى از
سيره آن بزرگوار به دست داده است و آن عبارتست از اينكه سيره امام مهدى همان سيره و
روش پيامبر بزرگ اسلامصلى الله عليه وآله است و آنگونه كه پيامبر در زمان ظهور خود
با جاهليت بشرى در همه ابعاد آن مبارزه كرد و اسلام ناب كه ضامن سعادت دنيا و آخرت
است را بر محيط خود حاكم كرد، حضرت مهدىعليه السلام نيز با ظهور خود با جاهليّت
جديد كه دردناكتر از جاهليت قديم است بر خورد خواهد كرد و ارزشهاى اسلامى و الهى را
بر ويرانههاى جاهليّت مدرن، بنا خواهد كرد.
از امام صادقعليه السلام درباره سيره حضرت مهدىعليه السلام سؤال شد؛ فرمود:
يَصْنَعُ كَما صَنَعَ رَسُولُ اللَّهصلى الله عليه وآله يَهْدِمُ ما كانَ
قَبْلَهُ كَما هَدَمَ رَسُولُ اللّهصلى الله عليه وآله اَمْرَالْجاهِلِيَّة
وَيَسْتَأْنِفُ الْاِسْلامَ جَديداً.(41)
(امام مهدىعليه السلام مانند پيامبر اسلام عمل خواهد كرد (و) همانگونه كه
پيامبر آنچه از روش جاهليّت (در ميان مردم مرسوم) بود از ميان برد، همينگونه روشهاى
جاهلى پيش از ظهور خود را نابود خواهد ساخت و اسلام را از نو پىريزى خواهد كرد.
اين سياست كلّى امام موعودعليه السلام در زمان حاكميّت اوست. البته شرايط
زمانى متفاوت، موجب تغييراتى در شيوه اجرا و حكومت دارى مىشود كه در روايات مطرح
گرديده و ما در بخشهاى جداگانه به آنها مىپردازيم.
سيره جهادى و مبارزاتى
امام مهدىعليه السلام با انقلاب جهانى خود بساط كفر و شرك را از گستره زمينبر مىچيند و همگان را به دين مقدس اسلام دعوت مىكند.
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در اين باره فرموده است:
شيوه او [امام مهدىعليه السلام] شيوه من است و مردم را بر آئين و شريعت من
قرار مىدهد.(42)
البته آن حضرت در شرايطى ظهور مىكند كه حق به گونهاى آشكار، معرفى گرديده و
از هر جهت بر مردم جهان، حجّت تمام شده است.
با اين حال طبق برخى از روايات، حضرت مهدىعليه السلام تورات و انجيل واقعى و
تحريف نشده را از غارى در انطاكيّه بيرون مىآورد و به وسيله آنها با يهوديان و
مسيحيان جهان احتجاج مىكند كه بسيارى از ايشان مسلمان مىشوند.(43) در اين ميان
آنچه كه گرايش ملّتهاى گوناگون را به اسلام بيشتر مىكند آن است كه همگان آشكارا
مىبينند كه مهدىعليه السلام با امدادهاى غيبى يارى مىگردد و نشانههاى پيامبران
همچون عصاى موسىعليه السلام و انگشتر سليمانعليه السلام و زره و شمشير و پرچم
پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله را همراه دارد(44) و براى تحقق اهداف پيامبران خدا
و برقرارى عدالت جهانى قيام كرده است. روشن است كه در چنين بسترى كه حق و حقيقت
آشكارا بر جهانيان عرضه شده است، تنها كسانى در جبهه باطل باقى مىمانند كه به كلّى
هويت انسانى و الهى خود را از دست داده باشند و اينان همانها هستند كه جز فساد و
تباهى و ظلم از آنها سر نمىزند و لازم است ساحت دولت مهدوى از لوث وجود آنان پاك
گردد. اينجاست كه شمشير برنده عدالت مهدوى از نيام برآمده و با قدرت و صولت بر پيكر
ستمكاران لجوج فرود مىآيد و كسى از آنها را باقى نمىگذارد. اين شيوه و روش
پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنينعليه السلام نيز بوده است.(45)
سيره قضايى امام
از آنجا كه موعود منتظر براى استقرار عدالت در تمام زمين ذخيره شده است، براىانجام رسالت خود نياز به يك سيستم قضايى مستحكم دارد بنابراين آن حضرت در اين بخش
به شيوه جدّ بزرگوارش امام علىعليه السلام عمل مىكند و با جدّيت و قدرت به دنبال
بدست آوردن حقوق پايمال شده مردمان است و حق را در هر كجا باشد، گرفته و به صاحب آن
بر مىگرداند.
و چنان به عدالت رفتار مىكند كه مطابق روايات، زندگان آرزو مىكنند كه
مردگان بر گردند و از بركت عدل او بهرهمند شوند.(46)
گفتنى است كه بخشى از روايات بيانگر آن است كه امام مهدىعليه السلام در مقام
قضاوت مانند حضرت سليمانعليه السلام و حضرت داودعليه السلام عمل مىكند و مانند
آنها با علم الهى كه دارد حكم مىكند و نه با استناد به شاهد و گواه.
امام صادقعليه السلام فرمود:
وقتى قائم آل محمد قيام كند مانند داود و سليمانعليهما السلام داورى مىكند،
(يعنى) شاهد و گواه طلب نمىكند.(47)
و شايد راز اينگونه داورى آن است كه به سبب اعتماد بر علم الهى، عدالت حقيقى
بر پا مىشود در حالى كه وقتى بر گواهان و سخن آنها تكيه مىشود، عدالت ظاهرى حاكم
مىشود زيرا به هر حال شاهدان از ميان انسانها هستند و احتمال اشتباه هست.
البته دركِ چگونگى قضاوت كردنِ امام مهدىعليه السلام به شيوه گفته شده كار
دشوارى است ولى مىتوان فهميد كه اين شيوه با اوضاع روزگار آن حضرت سازگار است.
سيره مديريتى امامعليه السلام
يكى از اركان مهم حكومت، كارگزاران آن هستند. وقتى مسئولان حكومتى افرادىشايسته باشند، كار دولت و ملّت به سامان خواهد رسيد و دست يابى به اهداف حكومت،
آسانتر خواهد بود.
حضرت مهدىعليه السلام به عنوان رئيس حكومت جهانى، براى بخشهاى مختلف مناطق
گوناگون عالم، حاكمانى را از ميان بهترين ياوران خود بر مىگزيند، آنها كه تمام
ويژگىهاى يك حاكم اسلامى از قبيل دانش مديريت، تعهّد و پاكى در نيّت و عمل و شجاعت
در تصميمگيرى را دارا هستند. با اين حال شخص امامعليه السلام به عنوان فرمانرواى
بزرگ و مركز مديريّت عالم به صورت مداوم عملكرد حاكمان را زير نظر دارد و با شدّت و
دقّت و بدون چشم پوشى كار آنها را حسابرسى مىكند. اين ويژگى مهمّ كه پيش از حكومت
امام مهدىعليه السلام به فراموشى سپرده شده و ناديده گرفته شده است در روايات به
عنوان يكى از علامتهاى حضرت مهدىعليه السلام بيان گرديده است.
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله فرمود:
عَلامَةُالْمَهْدى اَنْ يَكُونَ شَديداً عَلَىالعُمَّالِ جَواداً بِالْمالِ
رَحيماً بِالْمَساكين.(48)
علامت مهدىعليه السلام آن است كه با كارگزاران خود شديد (و دقيق) است. دست
بخشندهاى دارد و نسبت به مسكينان مهربان است.
سيره اقتصادى امام
روش امام مهدىعليه السلام در امور مالى حكومت بر مبناى مساوات قرار دارد واين همان روش پسنديدهاى است كه در زمان پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله
وجود داشته است و پس از او، اين شيوه تغيير يافت و معيارهاى دروغينى براى
پرداختهاى بىحساب به افراد، جاى آن را گرفت و سبب پيدايش فاصله طبقاتى در جامعه
اسلامى آن روز شد و اگرچه امام علىعليه السلام و امام حسنعليه السلام در مدت
خلافت خود به نظام برابرى در پرداخت اموال مسلمين پاىبند بودند ولى پس از ايشان
بنىاميه اموال مسلمانان را مانند ملك شخصى خود و بر طبق مصالح فردى، به كار
مىبردند و از اين راه پايههاى حكومت نامشروع خود را محكم مىكردند. آنها زمينهاى
كشاورزى يا غير آن از ثروتها و اموال عمومى را به نزديكان خود مىبخشيدند و اين
كار كه به ويژه در زمان خليفه سوم و دوران بنىاميّه رايج گرديده بود حالتى رسمى
پيدا كرد.
امام مهدىعليه السلام كه مظهر عدالت و دادگرى است، بيت المالِ مردم را به
عنوان ثروتى عمومى كه همگان در آن شريك هستند قرار مىدهد به گونهاى كه هيچ گونه
تبعيض و امتياز خواهى در آن راه نداشته باشد و بخشش ثروتها و زمينها به كلّى
ممنوع باشد.
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:
... اِذَا قامَ قائِمُنا اضْمَحَلَّت الْقَطائِعُ فَلاقَطائِع(49)
زمانى كه قائم ما قيام كند، قطايع (زمينهايى كه زمامداران و حكام جور در
مالكيت خود در آورده و يا واگذار كردهاند) از بين مىرود به طورى كه ديگر قطايعى
در ميان نخواهد بود.
و ديگر از شاخصههاى شيوه مالى امام آن است كه در راستاى رفع نيازهاى مادّى و
ايجاد رفاهى معقول براى زندگىِ تمام افراد، امام مهدىعليه السلام اموال فراوانى به
مردم مىبخشد و در حكومت او هر نيازمندى كه از او طلب مىكند، اموال زيادى دريافت
مىكند.
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:
... فَهُوَ يَحْثُواالْمالَ حَثْواً(50)
او (مهدىعليه السلام) اموال را به فراوانى مىبخشد.
و اين شيوه براى ايجاد زمينههاى اصلاح فردى و اجتماعى است كه هدف بزرگ امام
خوبان است. آن حضرت با بىنياز كردن مردم از جهت مادّى، در پى ايجاد زمينه مناسب
براى پرداختن افراد به طاعت و عبادت پروردگار است كه در بخش اهداف حكومت به تفصيل
درباره آن سخن گفتيم.
سيره شخصى امام
سيره امام مهدىعليه السلام در رفتار شخصى و نيز در ارتباط با مردم، نمايانگريك حاكم اسلامى نمونه است كه حكومت در نگاه او وسيلهاى است براى خدمت به مردم و
رسانيدن آنها به قلههاى كمال و نه جايگاهى براى زراندوزى و ستمگرى و به استثمار
كشيدن بندگان خدا!
به راستى كه آن امام صالحان در كرسى حكمفرمايى ياد آور حكومت پيامبر اكرمصلى
الله عليه وآله و اميرالمؤمنين علىعليه السلام است و با وجود آنكه همه اموال و
ثروتها در اختيار اوست در زندگى شخصى خود در پايينترين سطح به سر مىبرد و به
كمترينها قناعت مىكند.
امام علىعليه السلام در توصيف او فرموده است:
امام [مهدىعليه السلام] با خود عهد مىبندد كه [اگرچه حاكم و رهبر جامعه
بشرى است ولى] همانند رعيّت خود راه رود و مانند آنان بپوشد و بر مركبى همچون مركب
آنها سوار شود... و به كم قناعت كند.(51)
امام علىعليه السلام خود چنين بود و در زندگى دنيا و خوراك و پوشش آن زهدى
پيامبرگونه داشت و مهدىعليه السلام در اين ميدان به آن حضرت اقتدا خواهد كرد.
امام صادقعليه السلام فرموده است:
اِنَّ قائِمَنا اِذا قامَ لَبِسَ لِباسَ عَلِىّ وَ سارَ بِسيرَتِهِ.(52)
وقتى قائم، قيام كند لباس علىعليه السلام را در بر مىكند و روش او را پيش
مىگيرد.
او كه درباره خود سخت گير و دقيق است، با امت چون پدرى مهربان است و آسايش و
راحتى آنها را مىخواهد به گونهاى كه در روايت امام رضاعليه السلام اينگونه توصيف
شده است.
اَلْاِمام، الْاَنيسُ الرَّفيق وَالوالِدُ الشَّفيق وَالْاَخُ الشَّقيق
وَالْأُمُّ البِرَّةِ بِالْوَلَدِ الصَّغير مفْزِعُ الْعِبادَ فِى الدّاهِية
النَّاد.(53)
امام آن همدم همراه و آن پدر مهربان و برادر تنى (كه پشتيبان برادر) است و
مادر دلسوز نسبت به فرزند خردسال است و پناهگاه بندگان در واقعه هولناك.
آرى او چنان با امت صميمى و نزديك است كه همه او را پناهگاه خود مىدانند.
از پيامبر مكرّم اسلامصلى الله عليه وآله روايت شده كه درباره مهدىعليه
السلام فرموده است:
امّتش به او پناه مىبرند آن گونه كه زنبورها به ملكه خود پناهنده
مىشوند.(54)
او مصداق كامل رهبرى است كه از ميان مردم برگزيده شده و در بين آنها و مانند
آنها زندگى مىكند. به همين دليل دردهاى آنها را به خوبى مىشناسد و درمان آن را
مىداند و تمام همّت خود را براى بهبودى حال آنها به كار مىگيرد و در اين راه تنها
به رضايت الهى مىانديشد. در اين صورت چرا امّت در كنار او به آرامش و امنيت نرسد و
به كدام دليل دل به غير او بسپارد؟!
مقبوليّت عمومى
يكى از دغدغههاى حكومتها جلب رضايت عموم بوده است ولى به خاطر ضعفهاىبسيارى كه در اداره مجموعهها وجود داشته چنين رضايتى حاصل نشده است. از ويژگىهاى
اَساسى حكومت حضرت مهدىعليه السلام همين است كه مورد قبول همه افراد و اجتماعات
بشرى است و نه تنها همه اهل زمين كه ساكنان آسمان نيز نسبت به آن حكومت الهى و
فرمانرواى عدل گستر رضايت كامل دارند.
پيامبر اسلام فرمود:
شما را بشارت مىدهم به مهدىعليه السلام... اهل آسمان و زمين از او (و حكومت
او) راضى هستند. و چگونه ممكن است كه كسى از حاكميت مهدىعليه السلام ناراضى باشد و
حال آنكه براى همه جهانيان روشن مىشود كه صلاح امر بشر و سعادت او در همه جنبههاى
مادى و معنوى تنها در سايه حكومت الهى آن حضرت است.(55)
بجاست در پايان اين بخش كلام جاودانه امام علىعليه السلام را به عنوان حُسن
ختام بياوريم:
... خداوند او را (امام مهدى را) به وسيله فرشتگان خود تأييد مىكند و ياران
او را حفظ مىكند و به وسيله نشانههاى خود ياريش مىكند و او را بر اهل زمين پيروز
مىگرداند به گونهاى كه (همه) با ميل و رغبت يا به اكراه به او مىگروند و زمين را
از عدل و داد و از روشنايى و دليل پر مىكند. شهرها به او ايمان مىآورند تا اينكه
كافرى نمىماند جز آنكه ايمان مىآورد و زشت كارى نمىماند جز آنكه نيكو مىگردد و
در حكومت او درندگان با هم آشتى مىكنند و زمين بركتهاى خود را بيرون مىريزد و
آسمان خيرات خود را فرو مىبارد و گنجها(ى زمين) براى او آشكار مىگردد... پس خوشا
حال آنكه روزگار او را ببيند و سخن او را بشنود.(56)
1) بحارالانوار، ج 52، ص 362.
2) قرآن مىفرمايد: ان الله يأمر بالعدل والاحسان يعنى به راستى كه خداوند به
عدالت و نيكوكارى فرمان مىدهد؛ سوره نحل، آيه 90.
3) بحارالانوار، ج 52، ح 71، ص 336.
4) كافى، ج 1، ح 3، ص 58.
5) در دو بخش قبلى به تفصيل درباره عدالت دوران امام مهدى و كمال عقلى مردم در
آن روزگار سخن گفته شد.
6) اشاره به آيه انما المؤمنون اخوة...، همانا مؤمنان با يكديگر برادرند؛ سوره
حجرات، آيه 10.
7) كمال الدين، ج 2، باب 55، ح 7، ص 548.
8) بحارالانوار، ج 52ح 164، ص 372.
9) همان، ح 138، ص 364.
10) همان، ح 68، ص 335.
11) غيبت طوسى، ح 149، ص 188.
12) سوره اعراف، آيه 96.
13) ر.ك: منتخب الاثر، فصل 7، باب 3، 4، صص 589 - 593.
14) بحارالانوار، ج 52، ح 212، ص 390.
15) همان، ج 51، ص 84.
16) همان، ص 92.
17) سوره توبه، آيه 33؛ سوره فتح، آيه 28 و سوره صف، آيه 9.
18) به راستى كه خداوند در وعده خود خلاف ندارد. (سوره آل عمران، آيه 9)
19) اين سخن نه يك ادعا بلكه يك واقعيت تاريخى است و مفسرين بزرگ از شيعه و
سنى از آن سخن گفتهاند. مثل فخر رازى در «التفسير الكبير»، ج 16، ص 40 و قرطبى در
«تفسير القرطبى» ج 8، ص 121 و طبرسى در «مجمع البيان»، ج 5، ص 35.
20) و با آنان (مشركان) بجنگيد تا اينكه (در زمين) فتنه و فسادى نماند و آئين
همه، دين خدا گردد. (سوره انفال، آيه 39)
21) بحارالانوار، ج 51، ص 55.
22) خصال، ج 2، ص 418.
23) سوره نور، آيه 55.
24) غيبتنعمانى، ح 35، ص 240.
25) بحارالانوار، ج 52، ص 326.
26) البته ممكن است كه روايات مذكور اشاره به اعجاز هم داشته باشد.
27) بحارالانوار، ج 52، ص 391.
28) همان، ص 336.
29) همان، ص 390.
30) كمالالدين، باب 25، ح 4 و باب 24، ح 1 و 7.
31) ر.ك: غيبت نعمانى و احتجاج طبرسى.
32) كمالالدين، ج 1، باب 23، ح 4، ص 477.
33) كمالالدين، ج 1، ب 32، ح 16، ص 603.
34) بحار، ج 53، ص 11.
35) كمالالدين، ج 1، باب 23، ح 4، ص 477.
36) غيبت طوسى، فصل 8، ح 493، ص 472.
37) براى آگاهى از روايات به كتاب چشم اندازى به حكومت مهدىعليه السلام،
نجمالدين طبسى، ص 173-175 رجوع شود.
38) ر.ك: «المهدى»، سيد صدرالدين صدر، ص 239؛ تاريخ مابعدالظهور، سيد محمد
صدر.
39) غيبت طوسى، فصل 8، ح 497، ص 474.
40) بحارالانوار، ج 52، ص 280.
41) غيبت نعمانى، باب 13، ح 13، ص 236.
42) كمالالدين، ج 2، باب 39، ح 6، ص 122.
43) ر.ك: به الفتن، صص 249-251.
44) ر.ك به اثبات الهداة، ج 3، صص 439 - 494.
45) همان، ص 450.
46) الفتن، ص 99.
47) اثبات الهداة، ج 3، ص 447.
48) معجم احاديث الامام المهدىعليه السلام، ج 1، ح 152، ص 246.
49) بحارالانوار، ج 52، ص 309.
50) معجماحاديث الامام المهدىعليه السلام، ج 1، ص 232، ح 143.
51) منتخب الاثر، فصل 6، باب 11، ح 4، ص 581.
52) وسائل الشيعه، ج 3، ص 348.
53) اصول كافى، ج 1، ح 1، ص 225.
54) منتخب الاثر، فصل 7، باب 7، ح 2، ص 598.
55) بحار، ج 51، ص 81.
56) اثبات الهداة، ج 3، ص 524.