1. عدالت فراگير - دستاوردهای حکومت جهانی و قلمرو و مدت آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دستاوردهای حکومت جهانی و قلمرو و مدت آن - نسخه متنی

بنیاد حضرت مهدی موعود (عج)

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

 افراد و جمعيت‏ها پيش از آنكه به حكومت برسند و قدرت را به دست گيرند
آرمانهايى را براى حكومت خود بيان مى‏كنند و چه بسا براى رسيدن به آن اهداف،
برنامه‏هاى خود را نيز اعلام كنند امّا معمولاً پس از رسيدن به قدرت و گذشت زمان،
در اهداف خود ناكام مانده و گاهى از آنچه گفته بودند عدول مى‏كنند و يا به كلّى آن
ايده‏ها و اهداف مطرح شده را فراموش مى‏كنند.

 دست نيافتن به آرزوها و اهداف از پيش تعيين شده يا به جهت آن است كه «هدف‏ها»
واقعى و اصولى نبوده و يا آنكه برنامه‏هاى حكومت براى رسيدن به هدف‏ها، برنامه جامع
و كاملى نبوده است و در بسيارى از موارد نيز سبب ناكامى، عدم لياقت مجريان بوده
است.

 در حكومت امام مهدى‏عليه السلام اهداف، هدفهايى است واقعى و اصيل كه ريشه در
عمق وجدانهاى بشر دارد و همگان در آرزوى رسيدن به آن بوده‏اند و برنامه‏ها نيز بر
اساس تعاليم قرآن و سنت اهل‏بيت‏عليهم السلام تنظيم گرديده و در تمامى بخش‏ها ضمانت
اجرائى براى آنها وجود دارد؛ بنابراين دستاوردهاى اين انقلاب عظيم، بسيار چشمگير و
قابل توجه است و در يك جمله بايد گفت دستاوردهاى حكومت امام مهدى‏عليه السلام
پاسخگوى تمام نيازهاى معنوى و مادى بشر است كه خداوند متعال در وجود انسان به امانت
نهاده است.

 در اينجا با توجه به روايات به برخى از اين دستاوردها نيم نگاهى مى‏اندازيم:

1. عدالت فراگير

 در روايات فراوان، مهمترين ره آورد قيام و انقلاب حضرت مهدى‏عليه السلام پر
شدن جهان از عدالت و دادگرى شمرده شده است كه در بخش اهداف حكومت درباره آن سخن
گفتيم. اما در اين بخش بر آن حقيقت ياد شده اين واقعيت را مى‏افزاييم كه در حاكميّت
قائم آل محمدصلى الله عليه وآله عدالت در همه سطوح جامعه به صورت يك جريان جارى در
تمام مويرگهاى اجتماع در مى‏آيد و هيچ نهاد و مجموعه كوچك يا بزرگى نمى‏ماند مگر
اينكه عدالت در آن حاكم خواهد شد و روابط افراد با يكديگر بر اساس آن پى‏ريزى خواهد
شد.

 امام صادق‏عليه السلام در اين باره فرمود:

 به خدا قسم، عدالت را در خانه‏هاى مردم خواهد برد آنچنان كه سرما و گرما به
درون خانه‏ها نفوذ مى‏كند.(1)

 وقتى خانه كه كوچكترين نهاد در جامعه است به كانون عدالت تبديل مى‏شود و
روابط افراد خانواده با يكديگر عادلانه مى‏گردد حكايت از آن دارد كه حكومت جهانى و
عدل گستر مهدوى نه با ابزار زور و قانون بلكه بر اساس يك تربيت قرآنى كه به عدالت و
احسان فرمان مى‏دهد(2)، افراد را پرورش مى‏دهد و در فضايى اين چنين همگان به حكم
وظيفه انسانى و الهى خود، حقوق ديگران را - گرچه از نظر رتبه و مقام، جايگاهى
نداشته باشند - محترم مى‏شمارند.

 در جامعه موعود مهدوى، عدالت، يك جريان فرهنگى اصيل و با پشتوانه قرآنى و
حكومتى است كه تخلّف از آن تنها توسط معدودى از افراد كه خود محور و منفعت طلب بوده
و به دور از تعاليم قرآن و اهل‏بيت‏عليهم السلام پرورش يافته‏اند، صورت مى‏گيرد كه
حاكميت عدالت پرور با آنها برخورد جدّى مى‏كند و اجازه رشد و نموّ و ريشه دوانيدن
به آنها نمى‏دهد و به ويژه از نفوذ آنها به سطوح حاكميّت جلوگيرى مى‏كند.

 آرى عدالتى چنين فراگير و همگانى رَه‏آورد حكومت مهدى منتظرعليه السلام است و
بدينسان عالى‏ترين هدف انقلاب امام مهدى‏عليه السلام كه پر كردن عالم از عدل و داد
بوده است به شكل كامل تحقق خواهد يافت و ظلم و ستم و حق كشى در همه زواياى جامعه
حتى در روابط اعضاى خانواده با يكديگر از بين خواهد رفت.

2. رشد فكرى و اخلاقى و ايمانى‏

 در بخش قبل گفتيم كه همه‏گير شدن عدالت در جامعه به سبب تربيت صحيح افراد و
رواج فرهنگ قرآن و عترت در جامعه است و در روايات ما به رشد فكرى و اخلاقى و ايمانى
مردم در حاكميت امام مهدى‏عليه السلام تصريح شده است.

 امام باقرعليه السلام فرمود:

 وقتى قائم ما قيام كند دست (عنايت) خويش بر سر بندگان خدا نهد و به بركت آن
عقل و خرد آنها به كمال رسد.(3)

 و همه خوبى‏ها و زيبايى‏ها به دنبال كمال عقل انسان، به دست مى‏آيد زيرا كه
عقل، پيامبر درونى انسان است كه در صورت حاكم بودن آن بر كشور جسم و جان، انديشه و
عمل آدمى به سوى صلاح و درستى خواهد رفت و مسير بندگى پروردگار و نيل به سعادت
هموار خواهد شد.

 از امام صادق‏عليه السلام سؤال شد كه عقل چيست؟

 فرمود:

 عقل آن [حقيقتى‏] است كه به سبب آن خداوند عبادت مى‏شود و به [راهنمايى‏] آن
بهشت به دست مى‏آيد.(4)

 آرى، در جامعه امروز مى‏بينيم كه در جامعه بدون امام و حاكميت او، شهوات بر
عقل، غلبه دارد و نفس سركش، يگانه فرمانرواى افراد و گروهها و احزاب است و پيامد
اين وضعيّت پايمال شدن حقوق افراد و فراموش شدن ارزشهاى الهى است ولى در جامعه
موعود و در سايه فرمانروائى حجت خدا، كه عقل كلّ است، عقول انسانها، ميدان دار و
سكّان‏دار تصميم و اقدام خواهد بود و عقلِ به كمال رسيده جز به خوبى و زيبايى فرمان
نمى‏دهد.

3. اتحاد و همدلى‏

 برابر روايات، جمعيتى كه تحت حاكميّت جهانى امام مهدى‏عليه السلام بسر
مى‏برند، با هم متحد و صميمى خواهند بود و در زمان بر پايى دولت مهدوى جايى براى
كينه و دشمنى نسبت به يكديگر در دل‏هاى بندگان خدا نخواهد ماند.

 امام على‏عليه السلام فرمود:

 وَلَوْ قَدْ قامَ قائِمُنا... لَذَهَبْتِ الشَّحْناءُ، مِنْ قُلُوبِ
الْعِبادِ...

 وقتى قائم ما قيام كند، كينه از دلهاى بندگان برود.

 در آن زمان ديگر بهانه‏اى براى كينه توزى نيست زيرا كه روزگار عدل و دادگرى
است و حقى از كسى ضايع نمى‏شود و روزگار خردورزى و تعقّل است نه عقل ستيزى و شهوت
پرستى.(5) بنابراين زمينه‏اى براى دشمنى و كينه‏جويى باقى نمى‏ماند و از اين رو
دل‏هاى مردم كه تا پيش از اين، پراكنده و دور از هم بود، انس و الفت مى‏يابد و
همگان به برادرى و اُخوّت قرآنى باز مى‏گردند(6) و چونان برادران با يكديگر همدل و
مهربان مى‏شوند.

 امام صادق‏عليه السلام در وصف روزگار سبز مهدوى فرموده است:

 [در آن ايّام‏] خداوند وحدت و اُلفت بين قلوب پريشان و پراكنده برقرار
كند.(7)

 و اگر دست خدا در كار است ديگر عجيب نيست كه اين همدلى و صميميت به جايى رسد
كه تصور آن در دنياى كنونى كه بحران تضادها و كشمكش‏هاى مادّى به اوج خود رسيده
است، دشوار باشد.

 امام صادق‏عليه السلام فرمودند:

 وقتى قائم ما قيام كند دوستى واقعى و صميميت حقيقى بيان مى‏شود. هر نيازمندى
دست مى‏برد و از جيب برادر ايمانى‏اش به مقدار نياز برمى‏دارد و برادرش او را منع
نمى‏كند.(8)

4. سلامت جسمى و روانى‏

 يكى از مشكلات بشر امروز بروز بيمارى‏هاى سخت و غير قابل علاج است كه محصول
عوامل گوناگون از جمله آلودگى محيط زيست به سبب به كارگيرى سلاح‏هاى شيميايى، اتمى
و ميكروبى است. همچنين روابط نامشروع انسانها با يكديگر و نيز از بين بردن جنگل‏ها
و آب‏هاى دريا از ديگر عوامل ظهور بيماريهايى مانند جذام، طاعون، فلج، سكته و دهها
بيمارى ديگر است كه بهداشت و درمان پيشرفته امروزى نيز قادر به معالجه آنها نيست.
بر بيمارى‏هاى جسمى بايد فهرست بلندى از امراض روحى و روانى را نيز افزود كه زندگى
را براى مردم جهان تلخ و غير قابل تحمل كرده است كه اين نيز به سبب روابط غلط حاكم
بر جهان و انسانهاست.

 در دولت كريمه مهدوى كه روزگار عدالت گسترى و حكومت فضيلت‏ها و زيبايى‏هاست و
روابط بر اساس برادرى و برابرى شكل مى‏گيرد، بيمارى‏هاى جسمى و روانى انسان از بين
مى‏رود و قواى بدنى و روحى انسان به طور شگفت انگيزى قوى و نيرومند مى‏گردد.

 امام صادق‏عليه السلام فرمود:

 هنگامى كه حضرت قائم‏عليه السلام قيام كند، خداوند بيماريها را از مؤمنان دور
مى‏سازد و تندرستى را به آنان باز مى‏گرداند.(9)

 در دولت آن سرور كه دانش به گونه‏اى شگفت پيشرفت مى‏كند هيچ بيمارىِ لاعلاجى
نمى‏ماند و بهداشت و طبّ، رشد چشمگيرى خواهد داشت و نيز به بركت وجود حضرت، بسيارى
از بيماران شفا خواهند گرفت.

 امام باقرعليه السلام فرمود:

 هر كس قائم اهل بيت مرا درك كند اگر به بيمارى دچار باشد شفا مى‏يابد و
چنانچه دچار ناتوانى باشد توانا و نيرومند مى‏گردد.(10)

5. خير و بركت فراوان‏

 از دستاوردهاى بزرگ حكومت قائم آل محمدصلى الله عليه وآله خير و بركت فراوان
و بى سابقه است. در بهار دولت او همه جا سبز و خرم گشته و نشاط و حيات مى‏يابد.
آسمان مى‏بارد و زمين مى‏روياند و بركات الهى سرشار و بى‏شمار مى‏گردد.

 امام صادق‏عليه السلام فرمود:

 ...خداوند به سبب او (امام مهدى‏عليه السلام) بركات آسمانها و زمين را جارى
مى‏كند. [در ايام دولت او] آسمان مى‏بارد و زمين دانه مى‏دهد.(11)

 در سايه حكومت آن حضرت كويرى نمى‏ماند و همه زمين‏ها جامه حيات و شادابى به
تن مى‏كند.

 اين تحول چشمگير و فراوانى بى‏نظير به جهت آن است كه روزگار مهدى، زمان جوانه
زدن نهال پاكى و تقوا و شكوفايى گلهاى ايمان است و مردم در همه اصناف و اقشار تحت
تربيت الهى قرار گرفته و روابط خود را بر اساس ارزشهاى خدائى انجام مى‏دهند و
خداوند وعده فرموده است كه چنين محيط پاكى را از بركات و خيرات، سيراب گرداند.

 قرآن كريم در اين زمينه فرموده است:

 وَلَوْ اَنَّ اَهْلَ القُرى‏ امَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ
بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْاَرْضِ؛

 اگر مردم شهرها ايمان آورده و تقوا پيشه مى‏كردند [درهاى‏] بركات آسمان و
زمين را به رويشان باز مى‏كرديم.(12)

6. ريشه كن شدن فقر

 وقتى همه منابع زمينى براى امام مهدى‏عليه السلام آشكار گردد و بركات آسمان و
زمين بر مردم زمان او بى‏دريغ جريان يابد و اموال بيت‏المال مسلمين به عدالت تقسيم
گردد جايى براى فقر و تهيدستى نمى‏ماند و بشريت در دولت امام مهدى‏عليه السلام براى
هميشه از چنگال فقر و ندارى رها مى‏شود.(13)

 در روزگار او روابط اقتصادى بر اساس برادرى و برابرى شكل مى‏گيرد و اصل
سودجوئى و منفعت‏طلبى شخصى، جاى خود را به حسّ دلسوزى و غمخوارى و مواسات با
برادران دينى مى‏دهد و در اين حال همه به يكديگر به عنوان اعضاى يك خانواده نگاه
مى‏كنند و بنابراين همه، ديگران را از خود مى‏دانند و بوى يگانگى و يكرنگى در همه
جا به مشام مى‏رسد.

 امام باقرعليه السلام فرمود:

 ...(امام مهدى‏عليه السلام) هر سال دو بار به مردم مى‏بخشد و در هر ماه دوبار
به آنها روزى (و نياز زندگى) عطا مى‏كند و [در اين كار] به مساوات بين مردم عمل
مى‏نمايد تا اينكه [چنان مردم بى نياز مى‏شوند كه‏] هيچ نيازمندى به زكات پيدا
نمى‏شود...!(14)

 از روايات استفاده مى‏شود كه عدم نيازمندى مردم به جهت روحيّه قناعت و
بى‏نيازى روحى است. به بيان ديگر پيش از آنكه مردم از بيرون، صاحب مال فراوان شوند
و بى‏نياز گردند از درون، روح بى‏نيازى در آنها پيدا مى‏شود و به آنچه خداوند از
فضل خويش به آنها عطا كرده راضى و خشنود مى‏گردند و بنابراين چشمى به اموال ديگران
ندارند.

 پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله در توصيف روزگار دولت مهدوى‏عليه السلام
فرموده است:

 ...خداوند [روح‏] بى‏نيازى را در دل‏هاى بندگان قرار مى‏دهد.(15)

 اين در حالى است كه پيش از ظهور روحيّه آزمندى و زياده‏طلبى عامل مؤثرى در
رقابت‏هاى غلط و انباشتن اموال بر روى هم و انفاق نكردن آنها به نيازمندان بوده
است.

 خلاصه اينكه در زمان امام مهدى‏عليه السلام بى‏نيازى از بيرون و درون خواهد
بود. از سوئى ثروت سرشار به عدالت تقسيم مى‏گردد و از سوى ديگر قناعت، ويژگى اخلاقى
مردمان مى‏شود.

 پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله پس از اينكه درباره بخشش امام مهدى‏عليه
السلام به مردم بياناتى فرموده است مى‏افزايد:

 و خداوند دل‏هاى امت محمّدصلى الله عليه وآله را از بى‏نيازى پُر مى‏كند و
عدالت مهدوى همه آنها را در بر مى‏گيرد به گونه‏اى كه [حضرت مهدى‏عليه السلام‏] امر
مى‏كند تا ندا دهنده‏اى اعلام كند:

 چه كسى نيازمند مال است؟ پس كسى در ميان مردم بر نخيزد مگر يك نفر!

 پس امام [به او] مى‏فرمايد: نزد خزانه دار برو و به او بگو: مهدى‏عليه السلام
به تو فرمان مى‏دهد كه به من مالى بدهى. پس خزانه دار به او مى‏گويد: جامه‏ات را
بياور، تا اينكه وسط جامه‏اش را پُر مى‏كند و چون آن را بر دوش مى‏كشد پشيمان
مى‏شود و مى‏گويد: چرا در ميان امت محمدصلى الله عليه وآله من از همه حريص‏تر
باشم... پس مال را بر مى‏گرداند ولى از او قبول نمى‏شود و به او گفته مى‏شود: ما
آنچه عطا كرديم باز پس نمى‏گيريم.(16)

7. حاكميت اسلام و نابودى كفر

 قرآن كريم در سه مورد وعده داده است كه خداوند متعال دين مقدس اسلام را
جهان‏گير خواهد كرد:

 هُوَالَّذى‏ اَرْسَلَ رَسُولُهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ
عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ...(17)

 او خدائى است كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن دين را بر همه
اديان پيروز گرداند...

 و شكى نيست كه وعده خداوند انجام شدنى و تخلف‏ناپذير است چنانكه قرآن فرموده
است:

 ...اِنَّ اللَّهَ لايُخْلِفُ الْمِيعادَ.(18)

 ولى روشن است كه با وجود همه مجاهدت‏ها و تلاش‏هاى بى‏دريغ پيامبرصلى الله
عليه وآله و اولياء خداعليهم السلام تا كنون چنين رويداد مباركى به وقوع نپيوسته
است(19) و همه مسلمانان اميد دارند كه اين روزگار فرا رسد و البتّه اين آرزويى
حقيقى است كه ريشه در بيانات پيشوايان معصوم‏عليهم السلام دارد.

 بنابراين در سايه حاكميّت آن ولىّ پروردگار بانگ اشهدان‏لااله‏الااللّه كه
پرچم توحيد است و نواى اشهد ان محمّداً رسول‏اللّه كه علم اسلام است همه جا را فرا
خواهد گرفت و اثرى از شرك و كفر باقى نخواهد ماند.

 امام باقرعليه السلام در توضيح آيه وَقاتِلُوهُمْ حَتَّى لاتَكُونَ فِتْنَةٌ
وَيَكُونَ الدّينُ كله اللّه...(20)

 فرمود:

 تأويل اين آيه هنوز نيامده است و هرگاه قائم ما قيام كند آنكس كه زمان او را
در يابد، تأويل اين آيه را خواهد ديد و هر آينه [در آن زمان‏] دين محمّدصلى الله
عليه وآله به هركجا كه شب مى‏رسد خواهد رسيد (و عالم گير خواهد شد) به گونه‏اى كه
بر سطح زمين، اثرى از شرك نخواهد ماند همانگونه كه خداوند فرموده [وعده نموده‏]
است؟!(21)

 و البتّه اين جهان شمولى اسلام به سبب حقّانيّت و واقعيت «اسلام» است كه در
روزگار مهدى‏عليه السلام هر چه بيشتر و بهتر آشكار خواهد شد و همگان را به خود جلب
خواهد كرد مگر آنانكه از روى عِناد و سركشى سر به طغيان بردارند كه با شمشير عدل
مهدوى كه دست انتقام پروردگار است رو به رو خواهند شد.

 آخرين نكته در اين بخش آنست كه اين وحدت عقيدتى كه در پرتو حكومت امام مهدى
به دست مى‏آيد زمينه بسيار مناسبى براى تشكيل جامعه واحد جهانى است و جهان به دنبال
همين اتحاد و يگانگىِ در اعتقاد، به يك قانون و نظام توحيدى تن مى‏دهد و آن را
مى‏پذيرد و سپس در سايه آن، روابط فردى و اجتماعى خود را بر اساس معيارهايى كه از
يك عقيده و مرام گرفته شده است، تنظيم مى‏كند و طبق اين بيان، وحدتِ عقيدتى و جمع
شدن همه مردم در زير يك پرچم و دينِ واحد، يك ضرورت و نياز جدى است كه در حكومت
امام مهدى‏عليه السلام حاصل خواهد شد.

8. امنيّت عمومى‏

 در حاكميّت امام مهدى‏عليه السلام كه دوران فراگيرى همه خوبى‏ها در همه
عرصه‏هاى زندگى است، امنيّت كه از بزرگترين نعمت‏هاى الهى و از عالى‏ترين آرزوهاى
انسان است، به دست مى‏آيد.

 وقتى مردم از عقيده و مرامى واحد پيروى كنند و در روابط اجتماعى خود به اصول
بلند اخلاقى پاى بند باشند و عدالت در تمام مويرگهاى حيات فردى و جمعى بشر جارى
گردد، بهانه‏اى براى ناامنى و ترس در هيچ بخشى از زندگى باقى نمى‏ماند. در جامعه‏اى
كه هر كسى به حقوق الهى و انسانى خود مى‏رسد و با تجاوز و حق كُشى - گرچه در طبقه
حاكمان و در كمترين مقدار آن باشد - برخورد قانونى مى‏شود، امنيّت عمومى و اجتماعى
شكل مى‏گيرد.

 امام على‏عليه السلام فرمود:

 به دست ما [و در حكومت ما] روزگار سختى‏ها سپرى مى‏گردد... و چون قائم ما
قيام كند كينه‏ها از دل‏ها بيرون رود، حيوانات نيز با هم سازگارى كنند. [در آن
روزگار چنان محيط امنى ايجاد شود] كه زن، با همه زيب و زيور خود، از عراق تا شام
برود... و چيزى او را نترساند.(22)

 و البتّه براى ما كه در روزگار بى‏عدالتى‏ها و آزمندى‏ها و كينه توزيها بسر
مى‏بريم تصور چنان دورانِ سبزى، بسيار دشوار است ولى چنانكه گفته شد اگر به عوامل
آن همه بدى و زشتى بنگريم و بينديشيم كه اين عوامل در حاكميّت حكومت حق ريشه كن
خواهد شد خواهيم دانست كه وعده الهى در تحقق جامعه امن و آرام، حتمى است.

 خداوند متعال در قرآن كريم فرموده است:

 خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده‏اند... وعده داده كه به يقين در روى
زمين، ايشان را خليفه (و جانشين خود) گرداند... و پس از اينكه در ترس و نگرانى قرار
داشتند، امن و آرامش را به ايشان عطا فرمايد...(23)

 و امام صادق‏عليه السلام در معنى اين آيه فرموده است:

 اين آيه درباره (امام) قائم‏عليه السلام و يارانش نازل شده است.(24)

9. گسترش دانش‏

 در دوران حكومت حضرت مهدى‏عليه السلام، اسرار علمى فراوان در علوم اسلامى و
انسانى اشكار مى‏شود و دانش بشرى به گونه‏اى غير قابل تصور توسعه مى‏يابد.

 امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد:

 علم و دانش، بيست و هفت حرف است و همه آنچه پيامبران آورده‏اند، تنها دو حرف
آن است و مردم تا كنون جز با آن دو حرف آشنايى ندارند و هنگامى كه قائم ما قيام
كند، بيست و پنج حرف ديگر را بيرون آورده و در ميان مردم گسترش دهد و آن دو حرف را
نيز به آنها ضميمه ساخته و مجموع بيست و هفت حرف را منتشر خواهد كرد.(25)

 بديهى است كه رشد و توسعه علمى در همه زمينه‏ها براى انسان روى مى‏دهد و در
روايات متعدد اشاراتى آمده كه نشان مى‏دهد فاصله دانش صنعتى در آن زمان، با صنعت
كنونى، بسيار زياد خواهد بود.(26)

 همانگونه كه صنعت كنونى با قرن‏هاى پيشين تفاوت چشمگيرى دارد.

 در اينجا به بعضى از روايات اشاره مى‏كنيم:

 امام صادق‏عليه السلام درباره چگونگى ارتباطات در حكومت امام مهدى مى‏فرمايد:

 در روزگار قائم‏عليه السلام مؤمن در مشرق زمين، برادرش را كه در مغرب زمين
است مى‏بيند...(27)

 و نيز مى‏فرمايد:

 هنگامى كه قائم ما قيام كند، خداوند قدرت شنوايى و بينايى شيعيان ما را
افزايش مى‏دهد به گونه‏اى كه آن حضرت از فاصله يك بريد (چهار فرسنگ) با شيعيان خود
سخن مى‏گويد و آنان سخن او را مى‏شنوند و او را مى‏بينند در حالى كه حضرت در جايگاه
خود قرار دارد.(28)

 و درباره ميزان آگاهى حضرت مهدى‏عليه السلام از احوال مردم به عنوان رئيس
حكومت و مركز تصميم‏گيرى و فرماندهى، در روايت آمده است كه:

 اگر كسى در خانه خودش سخنى بگويد، بيم آن دارد كه مبادا ديوارهاى خانه‏اش
گزارش دهند.(29)

 با توجه به وسايل پيشرفته ارتباطى درك اين روايات آسانتر است ولى روشن نيست
كه آيا همين وسائل به صورت پيشرفته‏تر به كار گرفته مى‏شود يا سيستم ديگرى كه
پيچيدگى بيشترى دارد جايگزين وسائل امروزى خواهد شد.



ويژگى‏هاى حكومت‏

 در بخش‏هاى قبل درباره اهداف، برنامه‏ها و دستاوردهاى حكومت امام مهدى‏عليه
السلام سخن گفته شد. در پايان به برخى از ويژگى‏هاى حكومت مانند قلمرو حكومت و مركز
آن، مدت حكومت و روش كارگزاران و معرفى آنها و نيز سيره رهبر بزرگ حكومت،
مى‏پردازيم.

قلمرو حكومت و مركز آن



 ترديدى نيست كه حكومت حضرت مهدى‏عليه السلام حكومتى جهانى است زيرا كه او
موعود همه بشريت و تحقق بخش آرزوهاى همه انسان‏هاست. بنابراين آنچه از زيبايى‏ها و
خوبى‏ها در سايه حكومت او به وجود آيد سراسر زمين را فرا خواهد گرفت. اين حقيقتى
است كه روايات فراوان، شاهد آن است كه به گروههايى از آنها اشاره مى‏كنيم.

 الف. روايات بسيارى كه مضمون آن چنين است، مهدى‏عليه السلام زمين را پر از
عدل و داد مى‏كند همان گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد.(30) كلمه «زمين» (الارض)
سرتاسر كره خاكى را در بر مى‏گيرد و هيچ دليلى وجود ندارد كه معنى آن را به بخشى از
زمين محدود كند.

 ب. رواياتى كه از تسلّط امام مهدى‏عليه السلام بر مناطق مختلف جهان خبر داده
است كه گستردگى و پراكندگى و اهميت آن مناطق، حكايت از سلطه آن حضرت بر تمامى جهان
دارد و گوياى آن است كه بيان بعضى از شهرها و كشورها در روايات از باب نمونه و مثال
بوده و ميزان درك مخاطبان روايات در آن زمان نيز ملاحظه گرديده است.

 در روايات مختلف از روم، چين، ديلم يا كوههاى ديلم، ترك، سند، هند،
قسطنطنيّه، كابل شاه و خزر به عنوان مناطقى كه امام مهدى بر آنها مسلط خواهد شد و
آنها را فتح خواهد كرد نام برده شده است.(31)

 گفتنى است كه مناطق ياد شده در دوران ائمه‏عليهم السلام بر بخش‏هاى بسيار
گسترده‏ترى نسبت به زمان ما، گفته مى‏شده است. براى مثال «روم» شامل همه اروپا و
حتى قاره آمريكا مى‏گرديده و مراد از چين همه شرق آسيا بوده كه شامل ژاپن نيز
مى‏شود همانگونه كه «هند»، پاكستان امروز را شامل بوده است.

 شهر قسطنطنيه همان استانبول است كه در جهان آن روز به عنوان مقاوم‏ترين شهرها
و مناطق از آن ياد مى‏شده و در واقع فتح آن يك پيروزى و موفقيت بزرگ شمرده مى‏شده
زيرا كه يكى از راههاى اصلى ورود به قاره اروپا بوده است.

 خلاصه اينكه تسلّط امام مهدى‏عليه السلام بر مناطق حسّاس و مهم جهان حكايت از
گستردگى جهانى فرمانروايى آن حضرت دارد.

 ج. گذشته از روايات دسته اول و دسته دوّم، روايات متعددى در دست است كه به
روشنى از جهانى بودن حكومت حضرت مهدى‏عليه السلام خبر مى‏دهد.

 در سخنى از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله آمده است كه خداوند متعال فرموده
است:

 ... من دين خود را به دست آنها (پيشوايان دوازده‏گانه) بر همه آئين‏ها پيروز
مى‏گردانم و به دست ايشان فرمان خود را (بر همه) چيره خواهم ساخت و به (قيام) آخرين
آنها - امام مهدى‏عليه السلام - سراسر زمين را از دشمنانم پاك خواهم كرد و او را بر
مشرق و مغرب زمين فرمانروا خواهم گرداند...(32)

 و امام باقرعليه السلام فرمود:

 اَلْقائِمُ مِنّا... يَبْلُغُ سُلْطانَهُ الْمَشْرِقَ وَالْمَغْرِبَ
وَيُظْهِرُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ دينَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَوْكَرِهَ
الْمُشْرِكُونَ...(33)

 قائم‏عليه السلام از، (خاندان پيامبر) است... (او كسى است كه) فرمانروايى او
شرق و مغرب (عالم) را فرا خواهد گرفت و خداوند به دست او دين خود را بر همه اديان
غلبه مى‏دهد اگر چه مشركان را خوش نيايد.

 و اما مركز حكومت جهانى حضرت مهدى‏عليه السلام، شهر تاريخى كوفه است كه در آن
زمان وسعت زيادى خواهد يافت به گونه‏اى كه شهر نجف را كه در چند كيلومترى كوفه است
شامل مى‏شود و به همين دليل است كه در بعضى روايات، كوفه و در بعضى ديگر نجف به
عنوان مركز حكومت نام برده شده است.

 امام صادق‏عليه السلام در ضمن روايتى طولانى فرموده است:

 مركز حكومت او (حضرت مهدى‏عليه السلام) شهر كوفه خواهد بود و محل قضاوت او
مسجد (بزرگ) كوفه.(34)

 گفتنى است شهر كوفه از ديرزمان، مورد توجّه خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله
و محل زمامدارى حضرت على‏عليه السلام بوده است و مسجد مشهور آن يكى از چهار مسجد
معروف جهان اسلام است كه امام على‏عليه السلام در آن نماز گزارده و خطبه مى‏خوانده
است و نيز در آن به امر قضاوت مى‏پرداخته است و در نهايت در محراب همان مسجد به
شهادت رسيده است.

مدت حكومت‏

 پس از اينكه عالم بشريت يك دوره بسيار طولانى از حاكميت ظلم و ستم را پشت سر
گذاشت، جهان با ظهور آخرين حجّت پروردگار به سوى حاكميّت خوبى‏ها خواهد رفت و حكومت
به دست حاكمان و نيكان قرار خواهد گرفت و اين وعده حتمى خداوند است.

 حكومت خوبان كه با فرمانروايى امام مهدى‏عليه السلام آغاز مى‏شود تا پايان
عمر دنيا ادامه خواهد يافت و ديگر روزگار ظلم و ظالمين تكرار نخواهد شد.

 در سخنى كه پيش از اين از پيامبرصلى الله عليه وآله نقل شد آمده است كه
خداوند بزرگ حاكميّت آخرين پيشواى معصوم را به پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله
بشارت مى‏دهد و در پايان مى‏افزايد:

 (پس از آنكه مهدى‏عليه السلام به حكومت رسيد) دولت او را دوام خواهم بخشيد و
پيوسته تا قيامت، روزگار (و حاكميّت زمين) را در دست اولياء ودوستان خود دست به دست
خواهم كرد.(35)

 بنابراين نظام عادلانه‏اى كه امام مهدى‏عليه السلام برپا خواهد كرد. دولتى
است كه پس از آن براى ديگران دولتى نخواهد بود و در حقيقت تاريخ جديدى از حيات بشر
شروع خواهد شد كه سراسر در زير حاكميّت الهى بسر خواهد بُرد.

 امام باقرعليه السلام فرمود:

 دولت ما آخرين دولت هاست و هيچ خاندان صاحب دولتى نمى‏ماند مگر اينكه پيش از
حكومت ما، حاكم مى‏شوند تا وقتى (حكومت اهل بيت بر پا شد و) شيوه حكمرانى، را ديدند
نگويند، اگر ما هم حاكم مى‏شديم همينگونه عمل مى‏كرديم.(36)

 بنابراين مدّت استمرار نظام الهى پس از ظهور، جدا از مدّت حكومت شخص امام
مهدى‏عليه السلام است كه مطابق روايات آن حضرت باقيمانده عمر خود را حاكم بوده و
سرانجام چشم از جهان فرو خواهد بست.

 ترديدى نيست كه مدت حكومت آن حضرت بايد به قدرى باشد كه امكان تحول جهانى و
استقرار عدالت در همه مناطق عالم وجود داشته باشد ولى اينكه اين هدف در چند سال
قابل دسترسى است، قابل تخمين و گمانه زنى نيست و بايد به روايات امامان معصوم‏عليهم
السلام رجوع كرد. البته با توجه به قابليّت‏هاى آن رهبر الهى و توفيق و مدد غيبى
براى آن حضرت و اصحاب و ياران شايسته‏اى كه در اختيار اوست و آمادگى جهانى براى
پذيرفتن حاكميّت ارزش‏ها و زيبايى‏ها در زمان ظهور، ممكن است كه رسالت مهدى
موعودعليه السلام در زمانى نسبتاً كوتاه انجام شود و جريانى كه بشريت در طول قرون
متمادى از ايجاد آن ناتوان بوده است در كمتر از 10 سال اتفاق افتد.

 رواياتى كه مدت حكومت حضرت مهدى‏عليه السلام را بيان مى‏كند بسيار گوناگون
است. بعضى از آنها مدت حكومت آن حضرت را 5 سال و تعدادى از آنها 7 سال و برخى ديگر
8 و نه و 10 سال بيان كرده است. چند روايت هم مدت حكومت را 19 سال و چند ماه و
بالاخره 40 سال و 309 سال بر شمرده است.(37)

 گذشته از اينكه علّت اين همه اختلاف در روايات، روشن نيست پيدا كردن مدت
واقعى حكومت از ميان اين روايات كارى دشوار است. اما بعضى از علماى شيعه با توجه به
فراوانى و شهرت روايات 7 سال، اين نظر را انتخاب كرده‏اند.(38)

 و بعضى ديگر گفته‏اند مدت حكومت امام مهدى‏عليه السلام 7 سال است ولى هر سال
از سالهاى حكومت حضرت به اندازه 10 سال از سالهاى ماست كه اين مطلب نيز در بعضى
روايات آمده است:

 راوى از امام صادق‏عليه السلام درباره مدت حكومت حضرت مهدى‏عليه السلام سؤال
مى‏كند و امام مى‏فرمايد:

 (حضرت مهدى‏عليه السلام) هفت سال حكومت مى‏كند كه برابر 70 سال از سالهاى
روزگار شماست.(39)

 مرحوم مجلسى(ره) مى‏فرمايد:

 رواياتى كه درباره مدت حكومت امام‏عليه السلام رسيده است بايد به احتمال‏هاى
زير توجيه كرد: برخى روايات به تمام مدت حكومت اشاره دارد و برخى بر مدت ثبات و
استوار و حكومت. بعضى مطابق سال‏ها و روزهايى است كه ما با آن آشناييم و بعضى مطابق
سال‏ها و ماههاى روزگار حضرت است كه طولانى مى‏باشد و خداوند به حقيقت مطلب آگاه
است.(40)

سيره حكومتى امام‏

 هر حاكمى در حكومت و بخش‏هاى مختلف مديريّت خود شيوه‏اى مخصوص دارد كه اين
خود از مشخصه‏هاى حكومت اوست. امام موعود و مهدى منتظرعليه السلام نيز وقتى حكومت
جهان را به دست گيرد در تدبير نظام جهانى خود روش و متد خاصّى دارد. گرچه در ضمن
مباحث گذشته به گوشه‏هايى از شيوه عملكرد آن حضرت اشاره شد ولى به جهت اهميت موضوع
مناسب است در اين مجال به گونه مستقلّ به آن بپردازيم و در زلال سخنان پيامبر اكرم
و امامان معصوم‏عليهم السلام شيوه حكومتى امام مهدى‏عليه السلام را بهتر و بيشتر
بشناسيم.

 آنچه در ابتدا بايد بر آن تأكيد شود اين است كه روايات، يك تصوير كلّى از
سيره آن بزرگوار به دست داده است و آن عبارتست از اينكه سيره امام مهدى همان سيره و
روش پيامبر بزرگ اسلام‏صلى الله عليه وآله است و آنگونه كه پيامبر در زمان ظهور خود
با جاهليت بشرى در همه ابعاد آن مبارزه كرد و اسلام ناب كه ضامن سعادت دنيا و آخرت
است را بر محيط خود حاكم كرد، حضرت مهدى‏عليه السلام نيز با ظهور خود با جاهليّت
جديد كه دردناكتر از جاهليت قديم است بر خورد خواهد كرد و ارزشهاى اسلامى و الهى را
بر ويرانه‏هاى جاهليّت مدرن، بنا خواهد كرد.

 از امام صادق‏عليه السلام درباره سيره حضرت مهدى‏عليه السلام سؤال شد؛ فرمود:

 يَصْنَعُ كَما صَنَعَ رَسُولُ اللَّه‏صلى الله عليه وآله يَهْدِمُ ما كانَ
قَبْلَهُ كَما هَدَمَ رَسُولُ اللّه‏صلى الله عليه وآله اَمْرَالْجاهِلِيَّة
وَيَسْتَأْنِفُ الْاِسْلامَ جَديداً.(41)

 (امام مهدى‏عليه السلام مانند پيامبر اسلام عمل خواهد كرد (و) همانگونه كه
پيامبر آنچه از روش جاهليّت (در ميان مردم مرسوم) بود از ميان برد، همينگونه روشهاى
جاهلى پيش از ظهور خود را نابود خواهد ساخت و اسلام را از نو پى‏ريزى خواهد كرد.

 اين سياست كلّى امام موعودعليه السلام در زمان حاكميّت اوست. البته شرايط
زمانى متفاوت، موجب تغييراتى در شيوه اجرا و حكومت دارى مى‏شود كه در روايات مطرح
گرديده و ما در بخش‏هاى جداگانه به آنها مى‏پردازيم.

سيره جهادى و مبارزاتى‏

 امام مهدى‏عليه السلام با انقلاب جهانى خود بساط كفر و شرك را از گستره زمين
بر مى‏چيند و همگان را به دين مقدس اسلام دعوت مى‏كند.

 پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در اين باره فرموده است:

 شيوه او [امام مهدى‏عليه السلام‏] شيوه من است و مردم را بر آئين و شريعت من
قرار مى‏دهد.(42)

 البته آن حضرت در شرايطى ظهور مى‏كند كه حق به گونه‏اى آشكار، معرفى گرديده و
از هر جهت بر مردم جهان، حجّت تمام شده است.

 با اين حال طبق برخى از روايات، حضرت مهدى‏عليه السلام تورات و انجيل واقعى و
تحريف نشده را از غارى در انطاكيّه بيرون مى‏آورد و به وسيله آنها با يهوديان و
مسيحيان جهان احتجاج مى‏كند كه بسيارى از ايشان مسلمان مى‏شوند.(43) در اين ميان
آنچه كه گرايش ملّت‏هاى گوناگون را به اسلام بيشتر مى‏كند آن است كه همگان آشكارا
مى‏بينند كه مهدى‏عليه السلام با امدادهاى غيبى يارى مى‏گردد و نشانه‏هاى پيامبران
همچون عصاى موسى‏عليه السلام و انگشتر سليمان‏عليه السلام و زره و شمشير و پرچم
پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله را همراه دارد(44) و براى تحقق اهداف پيامبران خدا
و برقرارى عدالت جهانى قيام كرده است. روشن است كه در چنين بسترى كه حق و حقيقت
آشكارا بر جهانيان عرضه شده است، تنها كسانى در جبهه باطل باقى مى‏مانند كه به كلّى
هويت انسانى و الهى خود را از دست داده باشند و اينان همانها هستند كه جز فساد و
تباهى و ظلم از آنها سر نمى‏زند و لازم است ساحت دولت مهدوى از لوث وجود آنان پاك
گردد. اينجاست كه شمشير برنده عدالت مهدوى از نيام برآمده و با قدرت و صولت بر پيكر
ستمكاران لجوج فرود مى‏آيد و كسى از آنها را باقى نمى‏گذارد. اين شيوه و روش
پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏عليه السلام نيز بوده است.(45)

سيره قضايى امام‏

 از آنجا كه موعود منتظر براى استقرار عدالت در تمام زمين ذخيره شده است، براى
انجام رسالت خود نياز به يك سيستم قضايى مستحكم دارد بنابراين آن حضرت در اين بخش
به شيوه جدّ بزرگوارش امام على‏عليه السلام عمل مى‏كند و با جدّيت و قدرت به دنبال
بدست آوردن حقوق پايمال شده مردمان است و حق را در هر كجا باشد، گرفته و به صاحب آن
بر مى‏گرداند.

 و چنان به عدالت رفتار مى‏كند كه مطابق روايات، زندگان آرزو مى‏كنند كه
مردگان بر گردند و از بركت عدل او بهره‏مند شوند.(46)

 گفتنى است كه بخشى از روايات بيانگر آن است كه امام مهدى‏عليه السلام در مقام
قضاوت مانند حضرت سليمان‏عليه السلام و حضرت داودعليه السلام عمل مى‏كند و مانند
آنها با علم الهى كه دارد حكم مى‏كند و نه با استناد به شاهد و گواه.

 امام صادق‏عليه السلام فرمود:

 وقتى قائم آل محمد قيام كند مانند داود و سليمان‏عليهما السلام داورى مى‏كند،
(يعنى) شاهد و گواه طلب نمى‏كند.(47)

 و شايد راز اينگونه داورى آن است كه به سبب اعتماد بر علم الهى، عدالت حقيقى
بر پا مى‏شود در حالى كه وقتى بر گواهان و سخن آنها تكيه مى‏شود، عدالت ظاهرى حاكم
مى‏شود زيرا به هر حال شاهدان از ميان انسانها هستند و احتمال اشتباه هست.

 البته دركِ چگونگى قضاوت كردنِ امام مهدى‏عليه السلام به شيوه گفته شده كار
دشوارى است ولى مى‏توان فهميد كه اين شيوه با اوضاع روزگار آن حضرت سازگار است.

سيره مديريتى امام‏عليه السلام‏

 يكى از اركان مهم حكومت، كارگزاران آن هستند. وقتى مسئولان حكومتى افرادى
شايسته باشند، كار دولت و ملّت به سامان خواهد رسيد و دست يابى به اهداف حكومت،
آسان‏تر خواهد بود.

 حضرت مهدى‏عليه السلام به عنوان رئيس حكومت جهانى، براى بخش‏هاى مختلف مناطق
گوناگون عالم، حاكمانى را از ميان بهترين ياوران خود بر مى‏گزيند، آنها كه تمام
ويژگى‏هاى يك حاكم اسلامى از قبيل دانش مديريت، تعهّد و پاكى در نيّت و عمل و شجاعت
در تصميم‏گيرى را دارا هستند. با اين حال شخص امام‏عليه السلام به عنوان فرمانرواى
بزرگ و مركز مديريّت عالم به صورت مداوم عملكرد حاكمان را زير نظر دارد و با شدّت و
دقّت و بدون چشم پوشى كار آنها را حساب‏رسى مى‏كند. اين ويژگى مهمّ كه پيش از حكومت
امام مهدى‏عليه السلام به فراموشى سپرده شده و ناديده گرفته شده است در روايات به
عنوان يكى از علامت‏هاى حضرت مهدى‏عليه السلام بيان گرديده است.

 پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فرمود:

 عَلامَةُالْمَهْدى‏ اَنْ يَكُونَ شَديداً عَلَى‏العُمَّالِ جَواداً بِالْمالِ
رَحيماً بِالْمَساكين.(48)

 علامت مهدى‏عليه السلام آن است كه با كارگزاران خود شديد (و دقيق) است. دست
بخشنده‏اى دارد و نسبت به مسكينان مهربان است.

سيره اقتصادى امام‏

 روش امام مهدى‏عليه السلام در امور مالى حكومت بر مبناى مساوات قرار دارد و
اين همان روش پسنديده‏اى است كه در زمان پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله
وجود داشته است و پس از او، اين شيوه تغيير يافت و معيارهاى دروغينى براى
پرداخت‏هاى بى‏حساب به افراد، جاى آن را گرفت و سبب پيدايش فاصله طبقاتى در جامعه
اسلامى آن روز شد و اگرچه امام على‏عليه السلام و امام حسن‏عليه السلام در مدت
خلافت خود به نظام برابرى در پرداخت اموال مسلمين پاى‏بند بودند ولى پس از ايشان
بنى‏اميه اموال مسلمانان را مانند ملك شخصى خود و بر طبق مصالح فردى، به كار
مى‏بردند و از اين راه پايه‏هاى حكومت نامشروع خود را محكم مى‏كردند. آنها زمين‏هاى
كشاورزى يا غير آن از ثروت‏ها و اموال عمومى را به نزديكان خود مى‏بخشيدند و اين
كار كه به ويژه در زمان خليفه سوم و دوران بنى‏اميّه رايج گرديده بود حالتى رسمى
پيدا كرد.

 امام مهدى‏عليه السلام كه مظهر عدالت و دادگرى است، بيت المالِ مردم را به
عنوان ثروتى عمومى كه همگان در آن شريك هستند قرار مى‏دهد به گونه‏اى كه هيچ گونه
تبعيض و امتياز خواهى در آن راه نداشته باشد و بخشش ثروت‏ها و زمين‏ها به كلّى
ممنوع باشد.

 پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:

 ... اِذَا قامَ قائِمُنا اضْمَحَلَّت الْقَطائِعُ فَلاقَطائِع(49)

 زمانى كه قائم ما قيام كند، قطايع (زمين‏هايى كه زمامداران و حكام جور در
مالكيت خود در آورده و يا واگذار كرده‏اند) از بين مى‏رود به طورى كه ديگر قطايعى
در ميان نخواهد بود.

 و ديگر از شاخصه‏هاى شيوه مالى امام آن است كه در راستاى رفع نيازهاى مادّى و
ايجاد رفاهى معقول براى زندگىِ تمام افراد، امام مهدى‏عليه السلام اموال فراوانى به
مردم مى‏بخشد و در حكومت او هر نيازمندى كه از او طلب مى‏كند، اموال زيادى دريافت
مى‏كند.

 پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:

 ... فَهُوَ يَحْثُواالْمالَ حَثْواً(50)

 او (مهدى‏عليه السلام) اموال را به فراوانى مى‏بخشد.

 و اين شيوه براى ايجاد زمينه‏هاى اصلاح فردى و اجتماعى است كه هدف بزرگ امام
خوبان است. آن حضرت با بى‏نياز كردن مردم از جهت مادّى، در پى ايجاد زمينه مناسب
براى پرداختن افراد به طاعت و عبادت پروردگار است كه در بخش اهداف حكومت به تفصيل
درباره آن سخن گفتيم.

سيره شخصى امام‏

 سيره امام مهدى‏عليه السلام در رفتار شخصى و نيز در ارتباط با مردم، نمايانگر
يك حاكم اسلامى نمونه است كه حكومت در نگاه او وسيله‏اى است براى خدمت به مردم و
رسانيدن آن‏ها به قله‏هاى كمال و نه جايگاهى براى زراندوزى و ستمگرى و به استثمار
كشيدن بندگان خدا!

 به راستى كه آن امام صالحان در كرسى حكمفرمايى ياد آور حكومت پيامبر اكرم‏صلى
الله عليه وآله و اميرالمؤمنين على‏عليه السلام است و با وجود آنكه همه اموال و
ثروت‏ها در اختيار اوست در زندگى شخصى خود در پايين‏ترين سطح به سر مى‏برد و به
كمترين‏ها قناعت مى‏كند.

 امام على‏عليه السلام در توصيف او فرموده است:

 امام [مهدى‏عليه السلام‏] با خود عهد مى‏بندد كه [اگرچه حاكم و رهبر جامعه
بشرى است ولى‏] همانند رعيّت خود راه رود و مانند آنان بپوشد و بر مركبى همچون مركب
آنها سوار شود... و به كم قناعت كند.(51)

 امام على‏عليه السلام خود چنين بود و در زندگى دنيا و خوراك و پوشش آن زهدى
پيامبرگونه داشت و مهدى‏عليه السلام در اين ميدان به آن حضرت اقتدا خواهد كرد.

 امام صادق‏عليه السلام فرموده است:

 اِنَّ قائِمَنا اِذا قامَ لَبِسَ لِباسَ عَلِىّ وَ سارَ بِسيرَتِهِ.(52)

 وقتى قائم، قيام كند لباس على‏عليه السلام را در بر مى‏كند و روش او را پيش
مى‏گيرد.

 او كه درباره خود سخت گير و دقيق است، با امت چون پدرى مهربان است و آسايش و
راحتى آنها را مى‏خواهد به گونه‏اى كه در روايت امام رضاعليه السلام اينگونه توصيف
شده است.

 اَلْاِمام، الْاَنيسُ الرَّفيق وَالوالِدُ الشَّفيق وَالْاَخُ الشَّقيق
وَالْأُمُّ البِرَّةِ بِالْوَلَدِ الصَّغير مفْزِعُ الْعِبادَ فِى الدّاهِية
النَّاد.(53)

 امام آن همدم همراه و آن پدر مهربان و برادر تنى (كه پشتيبان برادر) است و
مادر دلسوز نسبت به فرزند خردسال است و پناهگاه بندگان در واقعه هولناك.

 آرى او چنان با امت صميمى و نزديك است كه همه او را پناهگاه خود مى‏دانند.

 از پيامبر مكرّم اسلام‏صلى الله عليه وآله روايت شده كه درباره مهدى‏عليه
السلام فرموده است:

 امّتش به او پناه مى‏برند آن گونه كه زنبورها به ملكه خود پناهنده
مى‏شوند.(54)

 او مصداق كامل رهبرى است كه از ميان مردم برگزيده شده و در بين آنها و مانند
آنها زندگى مى‏كند. به همين دليل دردهاى آنها را به خوبى مى‏شناسد و درمان آن را
مى‏داند و تمام همّت خود را براى بهبودى حال آنها به كار مى‏گيرد و در اين راه تنها
به رضايت الهى مى‏انديشد. در اين صورت چرا امّت در كنار او به آرامش و امنيت نرسد و
به كدام دليل دل به غير او بسپارد؟!

مقبوليّت عمومى‏

 يكى از دغدغه‏هاى حكومت‏ها جلب رضايت عموم بوده است ولى به خاطر ضعف‏هاى
بسيارى كه در اداره مجموعه‏ها وجود داشته چنين رضايتى حاصل نشده است. از ويژگى‏هاى
اَساسى حكومت حضرت مهدى‏عليه السلام همين است كه مورد قبول همه افراد و اجتماعات
بشرى است و نه تنها همه اهل زمين كه ساكنان آسمان نيز نسبت به آن حكومت الهى و
فرمانرواى عدل گستر رضايت كامل دارند.

 پيامبر اسلام فرمود:

 شما را بشارت مى‏دهم به مهدى‏عليه السلام... اهل آسمان و زمين از او (و حكومت
او) راضى هستند. و چگونه ممكن است كه كسى از حاكميت مهدى‏عليه السلام ناراضى باشد و
حال آنكه براى همه جهانيان روشن مى‏شود كه صلاح امر بشر و سعادت او در همه جنبه‏هاى
مادى و معنوى تنها در سايه حكومت الهى آن حضرت است.(55)

 بجاست در پايان اين بخش كلام جاودانه امام على‏عليه السلام را به عنوان حُسن
ختام بياوريم:

 ... خداوند او را (امام مهدى را) به وسيله فرشتگان خود تأييد مى‏كند و ياران
او را حفظ مى‏كند و به وسيله نشانه‏هاى خود ياريش مى‏كند و او را بر اهل زمين پيروز
مى‏گرداند به گونه‏اى كه (همه) با ميل و رغبت يا به اكراه به او مى‏گروند و زمين را
از عدل و داد و از روشنايى و دليل پر مى‏كند. شهرها به او ايمان مى‏آورند تا اينكه
كافرى نمى‏ماند جز آنكه ايمان مى‏آورد و زشت كارى نمى‏ماند جز آنكه نيكو مى‏گردد و
در حكومت او درندگان با هم آشتى مى‏كنند و زمين بركت‏هاى خود را بيرون مى‏ريزد و
آسمان خيرات خود را فرو مى‏بارد و گنج‏ها(ى زمين) براى او آشكار مى‏گردد... پس خوشا
حال آنكه روزگار او را ببيند و سخن او را بشنود.(56)


1) بحارالانوار، ج 52، ص 362.

2) قرآن مى‏فرمايد: ان الله يأمر بالعدل والاحسان يعنى به راستى كه خداوند به
عدالت و نيكوكارى فرمان مى‏دهد؛ سوره نحل، آيه 90.

3) بحارالانوار، ج 52، ح 71، ص 336.

4) كافى، ج 1، ح 3، ص 58.

5) در دو بخش قبلى به تفصيل درباره عدالت دوران امام مهدى و كمال عقلى مردم در
آن روزگار سخن گفته  شد.

6) اشاره به آيه انما المؤمنون اخوة...، همانا مؤمنان با يكديگر برادرند؛ سوره
حجرات، آيه  10.

7) كمال الدين، ج 2، باب 55، ح 7، ص 548.

8) بحارالانوار، ج 52ح 164، ص 372.

9) همان، ح 138، ص 364.

10) همان، ح 68، ص 335.

11) غيبت طوسى، ح 149، ص 188.

12) سوره اعراف، آيه 96.

13) ر.ك: منتخب الاثر، فصل 7، باب 3، 4، صص 589 - 593.

14) بحارالانوار، ج 52، ح 212، ص 390.

15) همان، ج 51، ص 84.

16) همان، ص 92.

17) سوره توبه، آيه 33؛ سوره فتح، آيه 28 و سوره صف، آيه 9.

18) به راستى كه خداوند در وعده خود خلاف ندارد. (سوره آل عمران، آيه 9)

19) اين سخن نه يك ادعا بلكه يك واقعيت تاريخى است و مفسرين بزرگ از شيعه و
سنى از آن سخن گفته‏اند. مثل فخر رازى در «التفسير الكبير»، ج 16، ص 40 و قرطبى در
«تفسير القرطبى» ج 8، ص 121 و طبرسى در «مجمع البيان»، ج 5، ص 35.

20) و با آنان (مشركان) بجنگيد تا اينكه (در زمين) فتنه و فسادى نماند و آئين
همه، دين خدا گردد. (سوره انفال، آيه 39)

21) بحارالانوار، ج 51، ص 55.

22) خصال، ج 2، ص 418.

23) سوره نور، آيه 55.

24) غيبت‏نعمانى، ح 35، ص 240.

25) بحارالانوار، ج 52، ص 326.

26) البته ممكن است كه روايات مذكور اشاره به اعجاز هم داشته باشد.

27) بحارالانوار، ج 52، ص 391.

28) همان، ص 336.

29) همان، ص 390.

30) كمال‏الدين، باب 25، ح 4 و باب 24، ح 1 و 7.

31) ر.ك: غيبت نعمانى و احتجاج طبرسى.

32) كمال‏الدين، ج 1، باب 23، ح 4، ص 477.

33) كمال‏الدين، ج 1، ب 32، ح 16، ص 603.

34) بحار، ج 53، ص 11.

35) كمال‏الدين، ج 1، باب 23، ح 4، ص 477.

36) غيبت طوسى، فصل 8، ح 493، ص 472.

37) براى آگاهى از روايات به كتاب چشم اندازى به حكومت مهدى‏عليه السلام،
نجم‏الدين طبسى، ص 173-175 رجوع شود.

38) ر.ك: «المهدى»، سيد صدرالدين صدر، ص 239؛ تاريخ مابعدالظهور، سيد محمد
صدر.

39) غيبت طوسى، فصل 8، ح 497، ص 474.

40) بحارالانوار، ج 52، ص 280.

41) غيبت نعمانى، باب 13، ح 13، ص 236.

42) كمال‏الدين، ج 2، باب 39، ح 6، ص 122.

43) ر.ك: به الفتن، صص 249-251.

44) ر.ك به اثبات الهداة، ج 3، صص 439 - 494.

45) همان، ص 450.

46) الفتن، ص 99.

47) اثبات الهداة، ج 3، ص 447.

48) معجم احاديث الامام المهدى‏عليه السلام، ج 1، ح 152، ص 246.

49) بحارالانوار، ج 52، ص 309.

50) معجم‏احاديث الامام المهدى‏عليه السلام، ج 1، ص 232، ح 143.

51) منتخب الاثر، فصل 6، باب 11، ح 4، ص 581.

52) وسائل الشيعه، ج 3، ص 348.

53) اصول كافى، ج 1، ح 1، ص 225.

54) منتخب الاثر، فصل 7، باب 7، ح 2، ص 598.

55) بحار، ج 51، ص 81.

56) اثبات الهداة، ج 3، ص 524.

/ 1