دعا براي امام زمان (عج)، نردبان قرب
سيد محمدتقي موسوي اصفهانيخداوند عزوجل فرمان داده است كه به سوي او وسيله گرفته شود و فرموده است: يا أيـّها الّذين آمنوا اتـّقوا لله و ابتغوا إليه الوسيلة و جاهدوا في سبيله لعلّكم تفلحون.1اي كساني كه ايمان آوردهايد تقواي الهي پيشه كنيد و به سوي او وسيله برگيريد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد. در اين آيه سه عامل، سبب رستگاري و نجابت معرفي شده كه هر سه در دعا براي حضرت صاحبالزمان(ع) جمع است، زيرا: اولين مراتب تقوا ايمان است و بدون ترديد دعا براي آن حضرت نشانة ايمان و سبب كمال آن است. همچنين از اقسام جهاد با زبان است، كه وسيله به سوي پروردگار رحمان ميباشد و آن را در دو سطح ميدهم. اول، معني «وسيله» ـ آنگونه كه در مجمع البيان
نقل شده است ـ رشتة ارتباط و نزديكي است و ترديدي نيست كه «دعا» رشتة ارتباط و نزديك شدن به خداوند متعال است مانند ساير عبادتها كه با آنها قرب و نزديكي حاصل ميشود، و دعا از مهمترين وسايل تقرب و نزديكترين راههاي ارتباط، و ارزندهترين آنها است.2دوم، منظور از وسيله ـ خصوصاً در اين آية شريفه ـ همان امام معصوم(ع) است، چنان كه در تفسير علي بن ابراهيم قمي از امام معصوم(ع) دربارة اين آيه نقل شده است كه فرمود: به وسيلة امام به او (خدا) تقرب جوييد.
و در تفسير البرهان از امير مؤمنان علي(ع) شده كه در مورد آيه: و ابتغوا إليه الوسيلة.3فرمود: «من وسيلة او هستم.»4و در مرآت الأنوار از كتاب الواحده به نقل از «طارق بن شهاب» بيان شده است كه گفت: در حديثي اميرالمؤمنين(ع) فرمود: امامان از آل محمد(ص) وسيلة به سوي خداوند و رشتة اتصال به عفو او هستند.5و نيز در كتاب رياض الجنان از «جابر» نقل شده كه پيغمبر اكرم(ص)، در حديثي كه فضيلت خود و خاندانش را بيان ميكرد، فرمود:ما وسيلة به سوي خدا هستيم.6و در بعضي از زيارتها آمده است: و آنان را وسيلة به سوي رضوانت قرار دادي. و در «دعاي ندبه» ميخوانيم:و آنان را ماية رسيدن به قرب خويش و وسيلة به سوي رضوانت ساختي. و در دعاي حضرت زينالعابدين(ع) در روز عرفه ميخوانيم: و آنان را وسيلة به سوي خود و راه به سوي بهشت خويش قرار دادي.7بنابراين منظور از وسيله، همان امام معصوم(ع) است، و منظور از وسيله برگرفتن به سوي خداوند انجام دادن اموري است كه ماية رضايت و نزديكي به درگاه آن حضرت(ع) ميباشد. خداوند عزوجل براي هر قوم، هدايتكننده و براي هر امت، امامي قرار داده، چنانكه فرموده است: و لكلّ قومٍ هادٍ.و براي هر قوم هدايتكنندهاي هست. او، امام(ع) را وسيلهاي براي آنها به سوي خويش تعيين كرده است. پس بر هر قومي لازم است كه هادي و وسيلة تقرب خود را به سوي حق بشناسند و هر آنچه موجب نزديك شدن به او و ماية رضايتش هست انجام دهند، زيرا كه بدون شناخت او تقرب سودي ندارد. از همين رو در حديثي كه مورد قبول شيعه و سني است از رسول اكرم(ص) آمده است: من مات و لميعرف إمام زمانه مات ميتةً جاهليـّةً.8هر كس بميرد در حالي كه امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهليت مرده است. بنابراين آنكه امام زمانش را نشناخته باشد، مثل كسي است كه هيچ يك از امامان را نشناخته و دليل بر اين معني روايات متواتري است كه بعضي از آنها را بيان ميكنيم. در مرآت الانوار و ديگر منابع از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: حسين(ع) بر اصحاب خود بيرون آمد و گفت: آي مردم، اي مردم خداوند عزوجل، بندگان را نيافريد مگر براي اينكه معرفت يابند، پس اگر او را شناختند و عبادت كردند از عبادت غير او بينياز شوند. مردي به آن حضرت عرض كرد: اي فرزند رسول خدا(ص)، پدر و مادرم به فدايت، معرفت خدا چيست؟ فرمود: در هر زمان، شناخت خداوند به شناختن امامي است كه بر مردم اطاعتش واجب است.9آنگاه مؤلف كتاب از استادش ـ علامه مجلسي ـ حكايت كرده كه در بحارالانوار گفته است: به اين جهت معرفت خداوند به معرفت امام(ع) تفسير شده، كه معرفت الله جز از ناحية امام حاصل نميشود، و يا اينكه بهره گرفتن از معرفت الهي مشروط به معرفت امام(ع) است. اكنون بايد گفت، بيترديد دعا براي تعجيل فرج مولايمان صاحبالزمان(ع) از والاترين وسائلي است كه خداوند متعال آن را وسيله تقرب به سوي خودش قرار داده، و نه تنها به سوي خداوند كه به سوي تمام امامان بلكه تمام انبيا و اوصيا است كه وسايل رباني و پدران روحاني ميباشند و اين دعا ماية سرور و خرسندي آنها و طلب هدف و مقصود آنان است، افزون بر همة اينها در زمرة اطاعت اوليالامر است كه خداوند عزوجل اطاعتشان را فرض نموده و فرموده است: أطيعوا الله و أطيعوا الـرّسول و أولي الأمر منكم.10خداوند را اطاعت كنيد و رسول و اوليالامر را [نيز].زيرا خود آن حضرت امر فرموده است كه براي تعجيل فرج او بسيار دعا كنيم. و شاهد بر آنچه گفته شد، در البرهان و غير آن از حضرت ابوجعفر باقر(ع) دربارة فرمودة خداوند است. فإذا قضيت الصـّلاة فانتشروا في الأرض و أبتغوا من فضل الله.11پس چون نماز پايان يافت، در زمين پراكنده شويد و از فضل الهي طلب نماييد. فرمود: منظور از نماز (صلاة) بيعت اميرالمؤمنين(ع) و مراد از زمين، اوصيا هستند كه خداوند به طاعت و ولايت آنها امر فرموده، همچنان كه به اطاعت پيغمبر(ص) و اميرمؤمنان(ع) فرمان داده و از آنان به كنايه نام برده است. و دربارة «و از فضل الهي طلب نماييد» فرمود: و طلب كنيد فضل الهي را بر اوصيا12.تشبيه جانشينان پيامبر(ص) به زمين، به سبب چند وجه است از جمله: 1. خداوند متعال، زمين را محلّ قرار و سكونت خلايق قرار داده كه در آن زندگي ميكنند و آرامش و راحت مييابند، و سكون و برقراري زمين به وجود امام(ع) است، پس آرامش و استراحت تمام موجودات زمين به وجود امام(ع) بستگي دارد. 2. زمين، واسطة رسيدن بركتهاي آسماني به اهل عالم است چنانكه خداوند فرمايد: و تري الأرض هامدة فإذا أنزلنا عليها الماء أهتزّت و ربت و أنبتت من كلّ زوجٍ بهيج.13و زمين را خشك و بيگياه چون باران بر آن فرو ريزيم، سبز و خرم شده و نمو ميكند و از هر نوع گياه زيبا بروياند. امام(ع) نيز واسطة رسيدن بركت الهي به اهل عالم است. 3. خداوند متعال انواع مختلفي از نعمتها را از زمين رويانيده، ميوهها، علفها و غير آن را بر حسب نياز خلق از ان برآورده تا انسان و حيوان متناسب با حال خويش از آن برخوردار شوند، و ميفرمايد:ثمّ شققنا الأرض شقّاً ? فأنبتنا فيها حبـّاً ? و عنباً و قضباً ? و زيتوناً و نخلاً ? و حدائق غلباً ? و فاكهة و أبـّاً ? متاعاً لكم و لأنعامكم.14پس خاك زمين را شكافتيم ? و از آن حبوبات رويانديم ? و انگور و نباتاتي كه هي بدروند ? و زيتون و خرما ? و باغهاي پر درخت (جنگلها) ? و ميوهها و علفها رويانديم. از وجود امام(ع) نيز انواع بسياري از علوم و احكام برحسب نيازهاي خلق و مصالح آنان ظاهر گرديده تا به ديگري نيازمند نشوند. و وجوه ديگري نيز از اين تشبيه با دقت و تدبر به دست ميآيد.
? مكيالالمكارم في فوائد الدعاء للقائم، ج1، صص410ـ406. (چاپ اول)، ترجمة سيد مهدي حائري قزويني. 1. سورة مائده (5)، آية 35. 2. مجمعالبيان، ج3، ص189. 3. تفسير قمي، ج1، ص189.4. مرآت الأنوار، ص331.5. همان. 6. امام زينالعابدين(ع) صحيفة سجاديه، دعاي 47. 7. نعماني، غيبت، ص180. 8. مرآت الأنوار، ص58. 9. سورة نساء (4)، آية 59. 10. سورة جمعه (62)، آية 10. 11. علامه بحراني، تفسير البرهان، ج4، ص335. 12. سورة حج (22)، آية 5. 13. سورة عبس (80)، آيات 33ـ26. 14. مجمعالبيان، ج10، ص440.