خطاب ام سلمه به مردم در دفاع از حضرت زهرا سلام اللَّه عليه
راوى گويد: آنگاه ام سلمه سر خود را از حجره اش بيرون آورد و گفت: آيا به مِثل فاطمه اى كه دختر رسول خداست اين حرفها زده مى شود؟! در صورتى كه او حوريه اى بين انسانها، و اُنس براى نفس پيامبر است. در آغوش پيامبران تربيت يافته و نزد ملائكه دست بدست گرديده و در دامان زنانِ پاك رشد نموده و به بهترين وجهى در وجود آمده و به نيكوترين صورت تربيت شده است.آيا گمان مى كنيد پيامبر ميراثش را بر او حرام نموده و او را از اين مسئله آگاه ننموده است؟ با اينكه خداوند به او فرموده: و خانواده ى نزديك خود را از مخالفت احكام الهى بترسان .[سوره ى شعرا: آيه ى 214.] آيا مى شود پيامبر به فاطمه اين مسئله را فرموده باشد ولى او مطالبه ى ارث نمايد؟!! و حال آنكه او بهترين زنان و مادر سرآمد جوانان و همتاى مريم دختر عمران و همسر شير شجاعان است. فاطمه اى كه با پدرش رسالتهاى پروردگار پايان يافت.قسم بخدا پيامبر نسبت به او در گرما و سرما دلسوزى مى كرد و دست راست خود را زير سر او مى نهاد و روانداز او را دست چپش قرار مى داد. عجله نكنيد كه پيامبر ناظر گمراهى شماست و بر خدا وارد مى شويد. واى بر شما و به زودى خواهيد دانست.[راوى مى گويد: أم سلمه در آن سال- بخاطر اين سخنان- از سهميه ى سالانه اش محروم شد.]
خطاب حضرت زهرا به رافع و يادآورى غدير
خطابها مع رافع بن رفاعة تذكر غديرخم(ثم ولت، فأتبعها رافع بن رفاعة الزرقي فقال له: يا سيدة النساء، لو كان أبوالحسن تكلم في هذا الأمر و ذكر للناس قبل أن يجري هذا العقد، ما عدلنا به أحداً.فقالت له بردتها: إليك عنى! فما جعل اللَّه لأحد بعد غدير خم من حجة و لا عذر).[الزيادة من ألف . و بردتها أي قالت و هي عليهاالسلام غضبى، و إليك عني أي ابعد عنى.]
خطاب حضرت زهرا سلام اللَّه عليه به رافع و يادآورى غدير
آنگاه حضرت (برخاست و) براه افتاد. رافع بن رفاعة بدنبال حضرت آمد و گفت: اى برترين بانوان، اگر حضرت ابوالحسن در رابطه با اين مسئله قبل از اين بيعتى كه با ابوبكر شد صحبتى مى كرد و اين مطلب را به مردم تذكر مى داد، ما شخص ديگرى را بجاى او نمى پذيرفتيم!حضرت با حالت غضب به او فرمود: از من دور شو، خداوند بعد از واقعه ى غديرخم براى احدى دليل و عذرى باقى نگذارده است!
شكايت حضرت زهرا به اميرالمؤمنين
شكواها إلى أميرالمؤمنين عليه السلامثم انكفات عليهاالسلام [أي رجعت. الف : فرجعت فاطمة إلى منزلها فتشكت. و في ك : لما انصرفت فاطمة من عند أبي بكر اقبلت على أميرالمؤمنين عليه السلام و قالت:...] و أميرالمؤمنين عليه السلام يتوقع [يتوقع و يتطلع كلاهما بمعنى ينتظر.] رجوعها إليه و يتطلع طلوعها عليه.فلما (جاءت و دخلت عليه و) [الزيادة من ز . و بعده في هذه النسخة: استقرت في الدار.] استقرت بها الدار قالت لأميرالمؤمنين عليه السلام:يابن أبي طالب! اشتملت شملة الجنين [اشتمل بالثوب: اداره على جسده كله. والشملة: ما يشتمل به والشملة: هيئه الاشتمال. و عن السيد المرتضى و في ك هكذا: اشتملت مشيمه الجنين. و مشيمه الجنين هي محل الولد في الرحم. والجنين: الولد مادام في البطن.] و قعدت حجره الظنين؟ [و عن السيد المرتضى: حجزه.]