او در جريان فدك گواه حقانيت گفتار زهرا عليهاالسلام بود و عليه شوى خود (ابوبكر) شهادت داد. و آنگاه كه پس از فوت زهرا عليهاالسلام، عايشه مى خواست به درون خانه بيايد او اجازه نداد و در جواب اعتراض ابوبكر گفت:
زهرا عليهاالسلام خود اينگونه خواسته است.
او همواره مدافع و يار على عليه السلم بود چه آنگاه كه در خانه ى او بود و چه آنگاه كه در خانه ى دشمن او.
آنگاه كه در خانه ى ابوبكر بود، در جريان فدك به نفع زهرا عليهاالسلام و على عليه السلام شهادت داد و به عايشه اجازه ورود به خانه ى زهرا عليهاالسلام را نداد. و نيز توطئه خلفاء براى كشتن على عليه السلام را به او خبر داد و فرزندش محمد را دشمن پدر- ابوبكر- و محب على عليه السلام پروراند تا آنجا كه به على عليه السلام مى گفت: "شهادت مى دهم كه تو امام بر حقى و پدرم در آتش است." و آنگاه كه در خانه ى على عليه السلام بود، احاديث و فضائل او رإ؛ ّّا نشر مى داد و از او فرزندى آورد به نام عون كه در كربلا در ركاب حسين عليه السلام به شهادت رسيد. در حالى كه از قبل هم فرزند ديگرش، محمد در حمايت از على عليه السلام به شهادت رسيده بود.
ام البنين :
ام البنين بانوى گرامى و پرهيزگار و دليرى است كه پس از فاطمه عليهاالسلام به ازدواج حضرت على عليه السلم درآمد. در لحظه هاى پايانى عمر شريف حضرت زهرا عليهاالسلام آن بانوى ملكوتى از جمله وصايايى كه داشتند به حضرت على عليه السلام توصيه به ازدواج نمودند و فرمودند: مردان نيازمند به ازدواج هستند، و به همين دليل حضرت على عليه السلام پس از ايشان با ام البنين ازدواج نمودند و نتيجه آن چهار فرزند دليرى بود كه بالاترين پشتوانه براى فرزندان صديقه طاهره مخصوصاً در قيام عاشورا بودند، مادر حضرت اباالفضل عليه السلام و همسر اميرالمؤمنين پس از شهادت حضرت فاطمه عليهاالسلام بود كه به معرفى عقيل، برادر حضرت امير، به همسرى على عليه السلام درآمد. نامش فاطمه بنت حزام از قبيله بنى كلاب و خواهر لبيد شاعر بود. زنى بود با شرافت، از خانواده اى ريشه دار و دلاور و نسبت به فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام نيز بسيار مهربان بود. ثمره ازدواج على عليه السلام با او چهار پسر بود، به نامهاى: عباس، جعفر، عبدالله و عثمان، كه هر چار فرزندش در روز عاشورا در ركاب سيدالشهدا به شهادت رسيدند.ام البنين، پس از شهادت فرزندانش، همه روزه به بقيع مى رفت و بچه هاى عباس را نيز به همراه مى برد و به ياد شهيدش مرثيه و نوحه مى خواند. زنان مدينه نيز به ندبه و نوحه سوزناك او جمع مى شدند و مى گريستند. اشعارى هم درباره عباس سروده بود.[فرهنگ عاشورا/ جواد محدثى/ ص 55]
شهادت مظلومانه حضرت زهرا
حضور زهرا در حجةالوداع و غديرخم
عنوان=سقيفه مقدمه غصب خلافت و جنايات در طول تاريخ : جنب و جوش فوق العاده اى كه مدينه را در كام خود فروبرده بود، به اين خاطر بود كه پيامبر عاليقدر اسلام صلى اللَّه عليه و آله و سلم اعلام داشت مى خواهد حج وداع انجام دهد. خبر انجام آخرين حج پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم مردم شهر را به تحرك و رفت و آمدهاى شتاب آميزى واداشت و قبايل و چادرنشينهاى اطراف را هم تا آنجا كه از اين دعوت اطلاع يافته بودند، به داخل شهر كشاند. مدينه شاهد روزهاى شادى و شكوهمندى بود.آنان كه دعوت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم را دريافت كرده بودند، از شهرها و نقاط مختلف بلاد اسلامى و حجاز دسته دسته به مدينه شتافته و آنگاه كه با شهر انباشته از جمعيت روبه رو شدند، در اطراف شهر چادر زدند و اسكان يافتند تا در مراسم حج در كنار رسول خدا شركت جسته و مناسك حج را از فرستاده خدا آموخته و عملى گردانند.دوشنبه پنجم ذيقعده سال دهم هجرت است، بيست و سه سال از رسالت پيامبر گذشته و حضرتش در بهار شصت و سومين سال زندگى خود قرار دارد. او در مدينه غسل انجام داد، دو قطعه پارچه ساده را به عنوان لباس به تن پوشاند و در حالى كه محاسن را شانه زده و بدن را خوشبو نموده، و چون نگينى درخشان در ميان اعضاء خانواده، ياران مهاجر و انصار و ديگر مسلمانان قدم برمى داشت، ميدنه را ترك گفت.پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم نماز ظهر را در مسجد مدينه به جماعت برگزار كرد، اما نماز عصر را در مسجد شجره كه آن روز تا شهر ده كيلومتر فاصله داشت، به جاى آورد و در حالى كه جامه هاى احرام را به تن كرده بود، از جلو ياران و همراهان كه تعداد آنان به نود يا يكصد و بيست و چهار هزار تن مى رسيد، [حيات محمد، ص 459، ناسخ التواريخ، ج 4، ص 7.] بيابان سوزان حجاز را لبيك گويان به شوق ديدار كعبه پيش گرفتند.آهنگ درهم پيچيده ى زنگهاى شترهايى كه كاروانيان را حركت مى دهند، در سكوت شب صحرا، آواى دلارامى را پديد آورده است. ماه، در شبهاى اوائل ماه، زود به آغوش غروب مى خرامد و شب را در سكوت مطلقى فرومى برد تا شيران روز كه اكنون راهبان شب گرديده اند با نور ضمير خويش به اوراق كتاب هستى بنگرند و زمزمه شبانه آنان را از خاك به افلاك اوج گيرد.كاروان حج به پيشوايى محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم راه مكه را ادامه مى دهد. زمينهاى ريگزار و خاموش حجاز زير پاى هزاران مرد و زن كه لبيك آنان به طور بى سابقه اى فضا را پر كرده است، مى لرزد و راهيان اين سفر تاريخى، ضمن اينكه در هر منزلگاهى براى استراحت و خوردن غذا توقفى دارند، به راه ادامه مى دهند.فاصله مدينه تا مكه حدود نود فرسنگ است، كاروانها به طور معمول اين فاصله را ده روز مى پيمودند. اين كاروان عظيم هم، در حالى كه دوشنبه از مدينه بيرون آمده، پس از پنج روز راهپيمائى صبحگاه پنجشنبه روز ششم به ابواء رسيد. سرزمين ابواء براى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم حساب ديگرى دارد، بوى ديگرى مى دهد. آن زمين سالها قبل آمنه مادر محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم را در آغوش پنهان ساخته و اكنون رسول خدا بر تربت مادر رسيده و با چند قطره اشك مزار مادر را شستشو مى دهد، و اندكى بيش از ساير منازل، اقامت مى كند تا مهر مادر را پاس دارد. پيامبر دوست مى دارد اندكى بيشتر هم بر مزار مادر توقف كند، اما رسالت عظيم تر حج، اين فرصت را از او مى گيرد، و ناچار از آن منزل حركت مى كند و همچنان اين سالار بزرگ بر هدايت همراهان به راه شبانه روزى ادامه مى دهد.كاروان عظيم حج هزاران نفرى رسول خدا كه فاطمه اطهر عليهاالسلام، همسران پيامبر، اسماء دختر عميس و زنان ديگرى در آن حضور دارند، فرسنگها راه را پشت سر گذاشت. در حالى كه شترانى را هم براى قربانى از مدينه همراه خود آورده بودند. آنها خسته و فرسوده به نظر مى رسيدند، پس از عبور از سرزمين جحفه شب يكشنبه، چهارم ذيحجه، در منزلگاه ذى طوى كه در نزديكى مكه قرار داشت، توقفى كردند و پس از اداى نماز صبح همان روز، از گردنه كواء وارد مكه شدند، از درب بنى شيبه به مسجدالحرام آمدند و به اعمال حج پرداختند.[حيات محمد، ص 460، ناسخ التواريخ، ج 4، ص 10.] پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم و كاروان همراه، طواف كردند، نماز خواندند، سعى صفا و مروه انجام دادند، از زمزم نوشيدند، دعاى فراوانى سر دادند و به اين ترتيب اعمال عمره آنان تازه پايان يافته بود كه على عليه السلام هم پس از مأموريت يمن براى شركت در مراسم حج رسول خدا، كه از آن با اطلاع بود، خود را به مكه رسانيد و پس از انجام اعمال به ملاقات رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم و فاطمه عليهاالسلام شتافت.[ناسخ التواريخ، ج 4 ص 15، حيات محمد ص 461.]
اين كاروان از روز يكشنبه تا پنجشنبه هشتم ذيحجه به مدت چهار روز در مكه توقف داشت، بعد از ظهر همان روز، كه يوم ترويه نام دارد افراد، در حالى كه غسل كرده و لباس احرام به تن پوشيده بودند، براى اعمال حج روانه سرزمين منى شدند و پس از توقف در منى صبح روز نهم ذيحجه، به بيابان عرفات وارد گرديدند.
[ناسخ التواريخ، ج 4 ص 19، حيات محمد ص 461.] سخنرانى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در عرفات، يك منشور عميق اعتقادى، اخلاقى، حقوقى و سياسى است. كه آن را شمرده شمرده ايراد مى فرموده، گاهى توقفى مى كرده و حتى براى اينكه همه هزاران مخاطب، همه مطالب را بشنوند ربيعة بن امية بن خلف گفتار او را با صداى بلند و به طور شمرده براى ديگران تكرار مى كرد.فرازهائى از آن خطابه مهم به اين ترتيب است:- اى مردم! به سخن من درست گوش فرادهيد، شايد بعد از اين، در اين مكان ديگر مرا نبينيد و آخرين ديدار من با شما در اين مكان باشد!- اى مردم! شما مى دانيد، اين سرزمين، اين ماه و اين روز، همه محترمند، و خداوند هم جان و مال همگان را محترم شمرده و هيچ كس حق تجاوز به مال و جان كسى را ندارد.- اى مردم! درباره رعايت حق زنان به شما سفارش مى كنم، آنان امانتهاى الهى در دست شما مى باشند، از آنان كامجوئى مى كنيد، خداوند آنان را براى شما حلال گردانيده، و درباره لباس و خوراك و خوشرفتارى نسبت به آنان نبايد هيچ گونه مسامحه اى داشته باشيد.- اى مردم! مسلمان برادر مسلمان است و هرگز نبايد درباره او غيبت و حيله و خيانت روا دارد و در جان و مال او تجاوز نمايد.- اى مردم! مبادا بعد از من راه كفر و گمراهى را پيش گيريد و به راه اختلاف و سرگردانى روى آوريد، زيرا من براى پس از خود، دو يادگار به جاى مى گذارم كه اگر بدان پناه بريد هرگز گمراه نخواهيد شد.آن دو يادگار: كتاب خداوند و عترت من كه اهل بيتم مى باشند، هستند.[تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 112، ناسخ التواريخ، ج 4، ص 22.] بارى، سخنرانى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در عرفات پايان يافت، در طى آن دوازده بار اللهم اشهد گفت و خداوند را در آن سرزمين مقدس به گواهى خواند و در فاصله هاى سخن، كه ربيعه آن را جمله جمله به گوش افراد مى رسانيد، در جواب رسول خدا، كه مى فرمود: الاهل بلنت؟ آيا من رسالت خود را انجام دادم؟ هزاران مرد و زن مسلمان حاضر در صحراى عرفات، سخنان و انجام رسالت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم را تأييد كردند و پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم سفارش كرد، اين مطالب را افراد حاضر وقتى به شهر و ديار خود برگشتند ديگران هم برسانند.
[تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 112.] پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در منى و پس از آن هم سخنرانيها و مطالبى براى همراهان بيان داشته است، اما چيزى كه دل همراهان، را غم آلود ساخته، آن جمله رسول خداست: در اين مكان ديگر مرا نخواهيد ديد! از سوى ديگر يك گروه چهارده نفرى از كفار و منافقين هم در صدد قتل پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم برمى آيند و مى خواهند به وسيله آب مسموم، يا رم دادن شتر آن حضرت در كوهها، وجود نازنينش را از ميان بردارند كه با عنايت خداوند موفق نمى شوند.[ناسخ التواريخ، ج 4، ص 32.]
به هر حال، اعمال حج پايان مى يابد و پس از چند روز پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم و همراهان و همه حاجيان مكه را ترك مى گويند و راه وطن را پيش مى گيرند. در بازگشت. در سر هر كسى سودائى است، اما رسول خدا به آينده مى انديشد، او براى امت بسيار زحمت كشيده و شديدا نگران است.قرآن كريم مسئله ى دلسوزى و عشق و علاقه پيامبر به اسلام و امت مسلمان را با تعبير: ... عزيز عليه ما عنتم، حريص عليكم بالمؤمنين رئوف رحيم [سوره توبه، آيه 128. (... كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به (هدايت) شما حريص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است. ]