رحلت رسول اكرم - ساختار علمی نرم افزار حضرت زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ساختار علمی نرم افزار حضرت زهرا (س) - نسخه متنی

مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيان فرموده است.
وجود رسول خدا رحمت است، ناراحتى آينده امت بر قلب او سنگينى مى كند و براى نجات و آسايش امت حرص شديد و تلاش فراوان دارد. رسول خدا، براى پس از خود و آينده اسلام عزيز نگران است، او هيچگاه امت را بدون سرپرست نمى گذاشت. در سال هفتم هجرت هم كه براى شركت در جنگ خيبر موقتاً مدينه را ترك مى گفت: سباع بن عرفطه ى غفارى را جانشين خود قرار داد.
[تاريخ پيامبر اسلام، ص 500.]

در سال نهم هجرت نيز وقتى براى جنگ تبوك رفت، على عليه السلام را به جانشينى خود در مدينه برگزيد [تاريخ پيامبر اسلام، ص] 625 اما پس از سفر ابدى و غيبت هميشگى خود، براى امت اسلامى چه بايد كرد؟
كاروان عظيم حجى كه مكه را ترك گفته به سوى مدينه به راه خود ادامه مى دهد. چند روزى راه را پشت سر گذاشته و آهنگ دراى




[زنگ بزرگ، جرس- فرهنگ معين.] كاروان در فضا درهم مى پيچد. آفتاب چون آتش بر لخته سنگها و ماهورها مى بارد، و چهره هاى زنان و مردانى را كه در ركاب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم حج گذارده اند و اكنون رنج سفر را بر خود هموار مى كنند، مى سوزاند.

اصل مسئله جانشينى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به عنوان استمرار رسالت، براى خود آن حضرت روشن است، زيرا خداوند از قبل تكليف را مشخص كرده و آيه تبليغ هم بدان گواهى مى دهد، بلكه مشكل در شيوه و زمان تعيين موضوع جانشينى است كه ناگاه اطرافيان رسول خدا مشاهده مى كنند، چهره او برافروخته مى شود، انقلاب روحى به او دست مى دهد و عرق از پيشانى بلندش بر رخسار سرازير مى گردد.

اينجا سرزمين پهناور جحفه است. در بخشى از دامنه آن گودال بزرگ آبى قرار دارد، كه به آن غدير گفته مى شود. نزديك ظهر روز هيجدهم ذيحجه سال دهم هجرت است و سابقه ى آثار و علائم وحى كه به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم نازل مى شد، براى ياران و اطرافيان، سابقه ى شناخته شده بود. به همين دليل وقتى آن حالت را در وجود نازنين رسول گرامى اسلام مشاهده كردند، با اشاره ى او شترش را خوابانيدند. نغمه آسمانى سر رسيده است:

اى پيامبر! آنچه از خداوند بر تو نازل گرديده، ابلاغ كن. اگر چنين نكنى رسالت الهى را انجام نداده اى، بيم نداشته باش، خداوند تو را از مردم حفظ مى كند.
[سوره مائده، آيه 67.]

كاروان متوقف شد و چه جاى مناسبى! سر سه راهى مدينه و مصر و عراق، اگر جاى ديگر مى شد، مصريان و عراقيان بى خبر جدا مى شدند.... اينجا غديرخم است.... همگان از گودال آب وضو گرفتند و در آن دامنه پاك و صاف صحرا نماز ظهر را به امامت رسول خدا به جاى آوردند. به دستور پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم افرادى را كه جلو رفته بودند بازگرداندند و دنباله روهاى قافله هم سر رسيدند و توقف كردند، در دامنه غدير جمعيت انبوهى تا يكصد و بيست هزار نفر گرد آمده است. پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى خواهد سخنرانى كند و پيام مهمى را ابلاغ نمايد. از جهاز شترها منبر بلندى ساختند پيامبر بر بالاى آن قرار گرفت و به سخنرانى پرداخت، تقريبا مضمون سخنرانى عرفات تكرار شد و افرادى كه در نقطه هاى مختلف آن درياى جمعيت زن و مرد مستقر شده بودند، همه مطالب رسول خدا را به گوش همگان مى رساندند.

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم حمد و ثناى الهى را انجام داد، از حاضران براى رسالت و ولايت خويش اقرارهاى متعدد گرفت، و آنگاه در حالى كه على عليه السلام را بر بالاى منبر نزد خود، يك پله پائين تر قرار داده بود، فرمود: اى مردم! آيا من نسبت به اهل ايمان، از خود آنها ولايت بيشترى دارم؟ همگان فرياد برداشتند: همين طور است، اى رسول خدا.

آنگاه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم ادامه داد: من كنت مولاه، فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
[تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 112، ناسخ التواريخ، ج 4، ص 39، الغدير، ج 1، ص 11.]

هركس من مولاى او هستم. اين على عليه السلام هم مولاى اوست. خدايا! دوست بدار آنكه على عليه السلام را دوست بدارد، و دشمن بدار، با آن كه با على عليه السلام درستيزد...

سخنرانى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم كه با فاصله و شمرده صورت مى گرفت، و احياناً افراد در آن ميان سؤالهائى هم مى كردند، حدود چهار ساعت طول كشيد، و افرادى كه لب به حجرالاسود گذاشته و عموماً در زمزم حرم جان شسته و صفاى صفا را به جان خريده بودند، آن را استماع كردند!

در صحراى سوزان غدير شور و حال بهشتى بوده و در خيمه خلافت على عليه السلام، كه سه روز در آن سرزمين برافراشته بود، شكوه و جلال مقدسى موج مى زد. هلهله ى شادى در فضا اوج مى گرفت و افراد دسته دسته بدان وارد مى شدند و ضمن تبريك، دست على عليه السلام را به بيعت مى فشردند.

[ناسخ التواريخ، ج 4، ص 47.]
از افراد سرشناسى كه جلوتر از ديگران تبريك گفتند و بيعت كردند، عبداللَّه بن قحافه (ابوبكر)، عمر به خطاب، طلحه بن عبداللَّه، زبير بن عوام و عبداللَّه بن عباس را مى توان نام برد، كه ابوبكر و عمر در حالى كه دست على عليه السلام را در دست گرفته بودند، مى گفتند: به به، اى پسر ابوطالب، به تو تبريك مى گوئيم، كه مولاى هر مرد و زن مسلمان شده اى.
[الغدير، ج 1، ص 283.]

آنگاه هم كه خطابه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به پايان مى رسيد و موضوع مهم خلافت على عليه السلام تثبيت مى گرديد، آيه قرآن نازل شد: امروز كافران از اينكه به دين شما زيانى رسانند، مأيوس گرديدند، شما از آنان نترسيد، از من بيم به دل داشته باشيد، امروز دين شما را به سر حد كمال رساندم و نعمت خويش را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان بهترين آئين برگزيدم.
[سوره مائده، آيه 3.]

سرانجام كاروان عظيم يكصد و بيست هزار نفرى كه مدت سه شبانه روز در غديرخم توقف نموده بود، پس از اينكه به نعمت والاى ولايت و امامت دست يافت به صورت گروههاى مختلف راهى ديار خود گرديدند.

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم با يك دنيا شادى فرياد برداشت: يوم غديرخم، افضل اعياد امتى...

[الغدير، ج 1، ص 283.]
روز عيد غديرخم، از بهترين عيدهاى امت من است.

رحلت رسول اكرم

عنوان=آخرين لحظات عمر پيامبر و حالات حضرت زهرا
اضطراب و دلهره سراسر مدينه را فراگرفته بود. ياران پيامبر با ديدگانى اشكبار، و دلهائى آكنده از اندوه دور خانه ى پيامبر گرد آمده بودند، تا از سرانجام بيمارى پيامبر آگاه شوند. گزارشهائى كه از داخل خانه به بيرون مى رسيد، از وخامت وضع مزاجى آن حضرت حكايت مى كرد؛ و هر نوع اميد به بهبودى را از بين مى برد و مطمئن مى ساخت كه جز ساعاتى چند، از آخرين شعله هاى نشاط زندگى پيامبر باقى نمانده است.

گروهى از ياران آن حضرت علاقمند بودند كه از نزديك رهبر عاليقدر خود را زيارت كنند، ولى وخامت وضع پيامبر اجازه نمى داد در اطاقى كه وى در آن بسترى گرديده بود؛ جز اهل بيت وى، كسى رفت و آمد كند.

دختر گرامى و يگانه يادگار پيامبر، فاطمه (ع)، در كنار بستر پدر نشسته بود، و بر چهره ى نورانى او نظاره مى كرد. او مشاهده مى نمود كه عرق مرگ، بسان دانه هاى مرواريد، از پيشانى و صورت پدرش سرازير مى گردد. زهرا (ع)، با قلبى فشرده و ديدگانى پر از اشك و گلوى گرفته، شعر زير را كه از سروده هاى ابوطالب درباره پيامبر عاليقدر بود، زمزمه مى كرد و مى گفت:






  • وابيض يستسقى الغمام بوجهه
    ثمال ايتامى عصمة للارامل



  • ثمال ايتامى عصمة للارامل
    ثمال ايتامى عصمة للارامل



چهره ى روشنى كه به احترام آن، باران از ابر درخواست مى شود، شخصيتى كه پناهگاه يتيمان و نگهبانان بيوه زنان است.

در اين هنگام، پيامبر ديدگان خود را گشود، و با صداى آهسته به دختر خود فرمود: اين شعرى است كه ابوطالب درباره ى من سروده است؛ ولى شايسته است به جاى آن، آيه ى زير را تلاوت نمائيد: و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم و من يتقلب على عقبيه فلن يضر اللَّه شيئا و سيجزى الشاكرين :
[ سوره ى آل عمران/ 144. ]
محمد پيامبر خدا است و پيش از او پيامبرانى آمده اند و رفته اند. آيا هرگاه او فوت كند و يا كشته شود، به آئين گذشتگان خود بازمى گرديد؟ هركس به آئين گذشتگان خود بازگردد خدا را ضرر نمى رساند و خداوند سپاسگزاران را پاداش مى دهد.
[ ارشاد / 98.]

/ 172