75 روز: اين قول نيز در مناقب ذكر شده و مرحوم كلينى (ره) نيز در كافى روايتى از امام صادق (ع) در اين باره روايت كرده [اصول كافى، ج 1، ص 241.] و از عيون المعجزات سيد مرتضى (ره) نيز نقل شده است [بحارالانوار، ج 43، ص 212.] و قول مشهور نيز ميان محدثين و عموم شيعيان همين قول است.3 ماه: اين قول را مرحوم على بن عيسى اربلى در كتاب كشف الغمه از كتاب الذرية الطاهرة دولابى نقل كرده.[كشف الغمه، ج 2، ص 128.]
95 روز: مرحوم اربلى قول 95 روز را از امام باقر (ع) روايت كرده [كشف الغمه، ج 2، ص 128.] ، و مجلسى (ره) نيز از كتاب اقبال الاعمال نقل كرده كه جماعتى از اصحاب فرموده اند: وفات فاطمه (عليهاالسلام) در روز سوم جمادى الثانية واقع شد [بحارالانوار، ج 43، ص 196.] ، و روى قول مشهور در رحلت رسول خدا (ص) كه روز بيست و هشتم ماه صفر بوده فاصله ى آنها همان 95 روز مى شود.6 ماه: اين قول را بيشتر اهل سنت اختيار كرده و عموماً وفات فاطمه (ع) را در سوم ماه رمضان مى دانند كه براى اطلاع بيشتر مى توانيد به كتاب احقاق الحق مراجعه نماييد.[ج 10، ص 455.]
اقوال ديگر هم در اين باره هست مانند هفتاد روز و 100 روز و 8 ماه كه مشهور همين اقوالى بود كه ذكر شده، و ابوالفرج در كتاب مقاتل الطالبيين گويد:وفات حضرت فاطمه (عليهاالسلام) چندى پس از رحلت رسول خدا (ص) اتفاق افتاد كه درباره ى مدت آن اختلاف شده است و آنها كه بيش از ديگران گفته اند: شش ماه، و آنها كه كمتر گفته اند: 40 روز، ولى صحيح همانست كه از امام باقر (ع) روايت شده كه فرمود: وفادت آن حضرت سه ماه پس از رحلت رسول خدا (ص) بوده است.نگارنده گويد: اساتيد بزرگوار مادام بفائهم همين سه ماه و نود و پنج روز را عموماً روز وفات دانسته اند و شواهدى هم براى آن ذكر مى كردند، واللَّه اعلم.
از ميان برداشتن اميرالمؤمنين!؟
اگر تاريخ و حوادث ناگوار پس از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را بدرستى بررسى كرده، دور از افراط و تفريط تحليل كنيم و شجاعت در ابراز عقيده داشته باشيم و دچار شخصيت زدگى نباشيم و حق را به حق بشناسم، روشن خواهد شد كه تنها هدف مهاجمان به منزل امام عليه السلام كشتن و از ميان برداشتن امام بود.زيرا در جلسات شورائى خود به اين نتيجه رسيده بودند كه:با حضور على عليه السلام نمى توانند حكومت خود را استحكام بخشند.با حضور على عليه السلام نمى توانند بنام دين هرچه مى خواهند انجام دهند.و تا على عليه السلام مخالفت مى كند ديگر مخالفان را نمى توان سر جايشان نشاند.و تا على عليه السلام زنده است و صدها روايت و حديث در فضيلت او را مردم سينه به سينه نقل مى كنند، ابابكر و عمر نمى توانند حكومت خود را قانونى جلوه دهند.و تا على عليه السلام زنده است و مى تواند دست به ذوالفقار ببرد، بزرگترين خطر همواره آنان را تهديد مى كند.و تا ارزش ها و افتخارات و فضائل على عليه السلام مطرح است، همواره آنها زير سؤال قرار دارند و نمى توانند با احاديث دروغين براى خود ارزش و فضيلتى مونتاژ كنند.زيرا همه ديدند كه آنها سابقه شرك داشتند و در جنگها فرار كردند و در مواقع سخت و حساس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله اطاعت نمى كردند.از اين رو تصميم گرفتند اين مشكل اساسى را در همان روزهاى اول كودتا از ميان بردارند.و اين حقيقت را به روشنى مى دانستند كه:على عليه السلام هرگز با آنان بيعت نخواهد كرد.على عليه السلام اهل سياست بازى و ظاهرسازى نيست.و تا على بيعت نكند، استقرار حكومت كودتاگران تحقق نخواهد يافت اما كشتن على عليه السلام هم به اين سادگى ها صورت نمى پذيرد، چه بايد مى كردند؟ چنين انديشيدند كه:1- به بهانه گردهمائى مخالفان در خانه على عليه السلام به منزل امام يورش ببرند.2- مخالفان اندك و على عليه السلام در يك مقابله شمشير و در يك جنگ نابرابر كشته مى شوند.آنگاه حل اين مشكل، طبيعى است زيرا:همچنان كه بسيارى را كشتند.قبائلى را قتل عام كردند.كه در حكومت ابابكر سى هزار نفر را به بهانه ارتداد از ميان برداشتند [نهاية الارب، نويرى جلد 4 قسمت (جنگهاى و فتوحات ابابكر).] به همه خواهند گفت كه:على عليه السلام براى خلافت شمشير كشيد جنگيد و كشته شد.نمى بايست دست به شمشير ببرد و در امت اسلامى مسلحانه برخورد كند.اما يك محاسبه ى دقيق را از ياد برده بودند.فاطمه ى زهرا عليهاالسلام را به حساب نياوردند.فكر مى كردند، زنى است كه براى حفظ حجاب خود در ماجراهاى سياسى دخالت نمى كند در خط مقدم قرار نمى گيرد، در خانه مى نشيند و دعا مى كند يا قرآن مى خواند يا گريه مى كند و چون طرفداران على عليه السلام اندك مى باشند، زود از ميدان خارج شده، و على عليه السلام تنهاست و در تنهائى و غربت چه مى تواند بكند؟براى همين اهداف شوم حدود دو هزار نفر را بسيج كردند و يا به نقل برخى از نويسندگان 450 نفر را در يورش به خانه امام دخالت دادند.از اين رو دفاع جانانه حضرت زهرا عليهاالسلام براى حفظ جان امام عليه السلام يكى از ره آوردهاى مهم مبارزات حضرت زهرا عليهاالسلام است كه باز به آرمان آغازين اين نوشتار بازمى گرديم و معتقديم:اگر فاطمه ى نبود، دين و آئينى، امامت و تداوم راه رسالتى وجود نداشت .دوم- بررسى نظريه ها و احتمالات
نظريه ى اول تهديد و ارعاب و نظريه ى دوم شدت عمل نه تا مرز كشتن با مطالعه ى دقيق تاريخ و حوادث پس از وفات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، و يورش به منزل امام عليه السلام، و ارزيابى صحيح آن، نادرست است.اگر تنها قصد تهديد و ارعاب داشتند و نمى خواستند كسى را بكشند.چرا صدها نفر را با شمشير و نيزه بسيج كردند؟
در منزل امام عليه السلام تعدادى كمتر از ده نفر و خود امام حضور داشتند.آيا براى تهديد و ترساندن يك نفر، دو هزار نفر را به ميدان مى آورند؟
چرا وقتى در برابر دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قرار گرفتند، حياء نكردند و بازنگشتند؟ و به عمليات نظامى خود ادامه دادند؟
وقتى حضرت زهرا عليهاالسلام آن سخنرانى كوتاه را برابر مهاجمان ايراد كرد و فرمود:ايها الضالون المكذبون ماذا تقولون؟
(اى گمراهان دروغگو چه مى گوئيد)
و خطاب به عمر فرمود:يا عمر اما تتقى اللَّه؟ تدخل على بيتى؟ ابحزبك الشيطان تخوفنى؟
(اى عمر، آيا از خدا نمى ترسى؟ اينگونه مى خواهى وارد خانه من بشوى؟ آيا با حزب شيطان صفت خود مى خواهى مرا بترسانى)
1- بحارالأنوار ج 53 ص 18. و. ج 8 ص 229. و. ج 28 ص 268 2- الوافى ج 2 ص 188 3- اصول كافى ج 1 ص 460 4- ارشاد ديلمى ص 176 5- رياحين الشريعه ج 1 ص 267 6- كتاب عوالم ج 11 ص 401 و 409 7- اثبات الوصيه ص 110 8- الامامه و السياسيه ج 1 ص 12 9- اعلام النساء ج 3 ص 1206 10- احتجاج طبرسى ص 83 11- كتاب سليم بن قيس ص 83 12- امام على ج 1 ص 225 13- بيت الاحزان ص 107 14- كوكب الدزتى ج 1، ص 189- 138. و به احاديث 64 تا 68 كتاب فرهنگ سخنان حضرت فاطمه عليهاالسلام مراجعه كنيد.و آنگاه تهديد به نفرين كردن نمود، چرا پراكنده نشدند؟
اگر مى خواستند تهديد كنند يا بترسانند، به خواسته خود رسيده بودند و بايد از همين جا بازمى گشتند.و اگر نمى خواستند تا مرز كشتن پيش بروند، پس چرا پس از تهديد و ارعاب، و ترساندن اهل خانه، تصميم گرفتند، درب خانه را با زور و فشار باز كنند؟ يا بسوزانند؟ و وارد شوند؟
و عمر فرياد كشيد كه: (هيزم بياوريد و درب خانه را بسوزانيد)
و حضرت زهرا خطاب به عمر فرمود:يابن الخطاب اتراك محرقا على بابى؟ أجئت لتحرق دارنا؟ اتحرق عليا و ولدى؟
(اى پسر خطاب، آيا تو را مى بينم كه خانه ام را آتش مى زنى؟ آيا آمده اى خانه مرا بسوزانى؟ راستى!! آيا على عليه السلام و فرزندانم را به آتش مى كشى؟)
اگر هدف تهديد و ارعاب بود بايد شرم مى كردند و مى رفتند در صورتى عمر فرياد زد و گفت:واللَّه لنخرجنكم الى البيعة و لنحرقنكم
(سوگند به خدا يا شما را براى بيعت از خانه بيرون مى آورم و يا شما را با خانه مى سوزانم)
عمر شخصاً مى گويد، خانه و اهل خانه را مى سوزانم؟
جاى شگفتى است كه طرفداران عمر مى گويند، ايشان قصد كشتار نداشته است؟!پس چرا درب خانه را آتش زدند؟
و با اينكه مى دانستند دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پشت درب خانه ايستاده است چرا با لگد در را شكستند؟
و در ميان فرياد و ناله يگانه دخت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله صدها نفر هجوم آوردند كه وارد خانه شوند؟
و شنيدند كه حضرت زهرا عليهاالسلام فرياد زد؟
آه فضه مرا درياب، فرزندم كشته شد؟
[
1- عقدالفريد ج 28 ص 322. و ج 3 ص 63 2- تاريخ ابن شحنة (پاورقى تاريخ كامل ابن أثير ج 7 ص 164)3- انساب الاشراف ج 1 ص 568 4- الامامه والسياسه ج 1 ص 12/13- 14 5- تاريخ ابوالفداء ج 1 ص 164 6- اعلام النساء ج 3 ص 1207 7- الامام على عليه السلام ج 1 ص 225 8- الغدير ج 7 ص 78. و. ج 5 ص 373 و 369 ج 7 ص 77. و. ج 10 ص 124 9- بحارالأنوار ج 28 ص 322 و ج 43 ص 197 10- شرح ابن ابى الحديد ج 1 ص 134. و. ج 2 11- اثبات الوصية ص 123 12- رياحين الشريعه ج 1 ص 291 و 260 13- احتجاج طبرسى ص 83 14- كتاب سليم بن قيس ص 863 15- كتاب عوالم ج 11 ص 401 16- كوكب الدرى ج 1 ص 186 17- غرر ابن خنزابة 18- شرح ابى الحديد ج 6، ص 49.]و بيهوش پشت درب خانه نقش زمين شد؟
حال ديگر چرا حياء نكردند و بازنگشتند؟
و به سوى على عليه السلام رفتند و او را به زور بسوى مسجد كشاندند، و در زير شمشير برهنه، عمر مرتب مى گفت.يا بيعت كن يا گردنت را مى زنم.راستى آيا اين همه از ماجراها صرفاً براى تهديد و ارعاب بود؟
و نمى خواستند تا مرز كشتن پيش بروند؟
حال كه محسن عليه السلام را كشتند و زهراى مرضيه عليهاالسلام بيهوش بر زمين افتاد چرا باز هم عمليات نظامى را ادامه دادند؟
اگر قصد كشتن امام را نداشتند، و هدف آنها قتل حضرت زهرا عليهاالسلام و محسن مظلوم نبود طبق نظريه سوم پس چرا پس از شهادت محسن عليه السلام دست بردار نبودند؟
و مستقيم امام را هدف قرار دادند؟ و به سوى مسجد مى كشاندند؟
و آنگاه كه حضرت زهرا عليهاالسلام بهوش آمد اگر احساس خطر جدى براى جان امام نداشت چرا با آن همه درد تكيه بر امام مجتبى عليه السلام داد و خود را به على عليه السلام رساند و خطاب به مهاجمان فرمود:واللَّه لا ادعكم تجرون ابن عمى ظلماً
ويلكم ما اسرع ما خنتم اللَّه و رسوله فينا اهل البيت و قد اوصاكم رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله باتباعنا و مودتنا والتمسك بنا فقال اللَّه تعالى
قل لا اسئلكم عليه اجراً إلا المودة فى القربى [شورى- 23.]
(سوگند به خدا، نمى گذارم پسر عموى مرا ظالمانه به سوى مسجد بكشانيد. واى بر شما چه زود به خدا و رسولش خيانت كرديد و به خانواده او ستم نموديد، با اين كه رسول خدا پيروى از ما و دوستى با ما را به شما سفارش كرده و فرمود كه (در امور زندگى) از اهل بيت عليهم السلام اطاعت نماييد، كه خداوند فرمود:[ 1- كتاب عوالم ج 11 ص 414 2- رياحين الشريعه ج 1 ص 270 3- بحارالانوار ج 8 ص 233 (طبع قديم)]به مردم بگو از شما پاداش رسالت نمى خواهم، جز آن كه با اهل بيت من دوستى نمائيد).و اگر قصد كشتن امام را نداشتند چرا حضرت زهرا عليهاالسلام خطاب به عمر در داخل مسجد پيامبر فرمود
ويحك يا عمر ما هذه الجرأة على اللَّه و على رسوله؟ تريد ان تقطع نسله من الدنيا و تفنيه؟ و تطفى ء نور اللَّه؟ واللَّه متم نوره
(واى بر تو اى عمر! اين چه جرأت و جسارتى است كه نسبت به خدا و رسول خدا كرده اى، آيا مى خواهى نسل رسول خدا را نابود كنى؟ و از ميان بردارى؟ آيا مى خواهى نور خدا را خاموش كنى؟ خداوند نور خود را حفظ مى كند و تداوم مى بخشد.) [بحارالأنوار ج 5 ص 18 (طبع قديم) بحار ج 28 ص 339]