اسانيد و مآخذ و منابع ادعيه، خطبه ها، احاديث
1- فهرست منابع ادعيه :
1- اين دعا را سيد بن طاووس در جمال الاسبوع: 161 با سندش از تلعكبرى از ابن قبه از على بن حبشى، از عباس بن محمد، از محمد بن سنان، از مفضل بن عمر، از امام صادق عليه السلام نقل كرده است.همچنين علامه مجلسى در بحارالانوار 91: 181، 101: 185، و محدث نورى در مستدرك الوسائل 6: 293 آن را آورده اند.شيخ طوسى در مصباح المتهجد: 301، و ابن قولويه در كامل الزيارات: 238، و كفعمى در مصباح: 410 آن را ذكر نموده اند.اين دعا را با اختلافاتى ابن قولويه در كامل الزيارات: 214 با سندش از محمد بن جعفر، از محمد بن حسين، زا م0حمد بن اسماعيل، از صالح بن عقبه، از مدائنى، از امام صادق عليه السلام نقل كرده است.و نيز اين دعا را با اين تعبيرات سيد بن طاووس در اقبال الاعمال 2: 322، و علامه ى مجلسى در بحار 101: 167 آورده اند.2- اين دعا را قطب راوندى در دعوات: 91، و علامه ى مجلسى در بحار 94: 205 نقل كرده اند.3- اين دعار ا علامه ى مجلسى در بحار 94: 225 از كتاب اختيار ابن باقى آورده است.4- اين دعا را سيد بن طاووس در مهج الدعوات: 141، و علامه ى مجلسى در بحار 86: 406 آورده اند.همچنين توفيق ابوعلم در كتاب اهل البيت: 186 از مهج الدعوات دعا را نقل مى كند.5- اين دعا را توفيق ابوعلم در كتاب اهل البيت: 187 آورده است.6- اين دعا را سيد بن طاووس در فلاح السائل: 173، و علامه ى مجلسى در بحار 86: 66 آورده اند.7- اين دعا را سيد بن طاووس در فلاح السائل: 202، و علامه ى مجلسى در بحار 86: 85 نقل كرده اند.8- اين دعا را سيد بن طاووس در فلاح السائل: 238، و علامه ى مجلسى در بحار 86: 102 آورده اند.9- اين دعا را سيد بن طاووس در فلاح السائل: 251، و علامه ى مجلس در بحار 86: 115 نقل نموده اند.10- اين دعا را شيخ ابى الفرج ابن جوزى در صفةالصفوة 2: 4 از حضرت على عليه السلام نقل كرده، و از آن در احقاق الحق 10: 279 ذكر مى كند.11- اين دعا را برقى در محاسن: 36 با سندش از يحيى بن محمد و عمرو بن عثمان، از محمد بن عذافر از امام صادق عليه السلام نقل كرده است.همچنين شيخ در تهذيب 3: 66، و طبرسى در مشكاةالانوار: 278، و قاضى نعمان در دعائم الاسلام 1: 168 اين دعا را آورده اند، از آنها در بحار 85: 334 نقل شده است.در مصادرى كه تاكنون ذكر كرده ايم تركيب اينگونه است: تكبير، تحميد، تسبيح، و در مورد زير تسبيح مقدم بر تحميد است:سيد در فلاح السائل با سندش از حمويه از ابى الحسين، از ابى خليفه، از محمد كثير، از شعبه از حكم، از ابن ابى ليلى، از كعب بن عجزة، و نيز اين دعا را از تاريخ نيشابور در سرگذشت رجاء بن عبدالرحيم نقل مى كند، و از آن دو در بحار 85: 329 آمده است.صدوق در هدايه: 33 اين دعا را آورده، و از آن در بحار 85: 330 آمده است.مى گويم: در كتب بسيار استحباب اين دعا ذكر شده، از اين قبيل است:مجمع البيان 8: 358 و 362، محاسن: 36، احتجاج: 274، قرب الاسناد: 8، امالى صدوق: 345، ثواب الاعمال: 148، فلاح السائل: 165، تفسير عياشى 1: 68، سرائر: 473، مصباح المتهجد: 512.مى گويم: مشهور آنست كه تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام در دو جا مستحب است: بعد از نمازها، و هنگام خواب.روايات در كيفيت تسبيح آن حضرت در اينكه تحميد بر تسبيح مقدم است يا بالعكس مختلف مى باشد، و علماء شيعه و اهل سنت با اتفاقشان در استحباب آن نيز اقوال گوناگونى دارند، بعضى از اهل سنت برآنند كه اين تسبيح نود و نه عدد مى باشد و ابتداء تسبيح سپس تحميد و تكبير مى باشد، و گروهى بر اين عقيده اند كه صد عدد است با همين ترتيب و يك تكبير اضافى.علماء شيعه اتفاق دارند كه صد عد بوده و ابتداء آن تكبيرات است، بخاطر صراحت صحيفه ى ابن سنان از امام صادق عليه السلام در ابتداء به آن نمودن، و اختلاف در آنست كه تحميد مقدم بر تسبيح است يا بعكس، و مشهور كه عمل علماء بر آنست، تقديم تحميد بر تسبيح است.اما آنچه هنگام خواب انجام مى گيرد، روايت شيخ در تهذيب و برقى در محاسن ظاهرش تقديم تحميد در بعد از نماز و هنگام خواب است، اما روايتى كه صدوق از رجال عامه نقل كرده و در خصوص خواب است دال بر تقديم تسبيح است.مرحوم شيخ بهائى گويد: اجماع بر آنستكه در هر دو موضع تحميد مقدم است، اما اين اجماع ثابت نمى باشد، و به عقيده ى برخى در هر دو موضع تخيير مى باشد، همچنانكه علامه ى مجلسى اينگونه فرموه است.12- اين دعا را شيخ طوسى در مصباح المتهجد: 220، و كفعمى در مصباح: 72 و بلدالامين: 55 آورده اند.علامه ى مجلسى در بحار 95: 205، 86: 175 آن را از مصادر فوق آورده است.مى گويم: كفعمى در مصباحش دليل نيامده شدن اين دعا به دعاى حريق را آورده است.13- اين دعا را سيوطى در مسند فاطمه عليهاالسلام: 2 شماره 3، و: 3 حدث 4، و خطيب بغدادى در تاريخ بغداد 8: 48، و هيتمى در مجمع الزوائد 10: 117 آورده اند.مى گويم: مشابه اين دعا در احراز ان حضرت آمده است.14- اين دعا را سيد بن طاووس در مهج الدعوات: 139، از قسمت سوم امالى ابى مفضل شيبانى، با سندش به امام حسن، از مادرش حضرت فاطمه عليهماالسلام نقل كرده است.همچنين علامه ى مجلسى در بحار 95: 405 و 94: 218، و كفعمى در مصباح: 2، 3، و طبرى در دلائل الامامة: 6، و همچنين در بحار 92: 182 از كتاب اختيار مصباح ابن باقى نقل كرده اند.15- اين دعا را راوندى در دعوات: 47 از سويد بن غفله نقل مى كند، كه پيامبر به ايشان آموخته اند، و از آن در بحار 43: 152، 93: 273 آمده است.همچنين سيوطى در مسندش: 78 آن را ذكر مى نمايد، و در نظم دررالسمطين: 19 آمده است.مى گويم: اين دعا با تغييراتى در مسند فاطمه عليهاالسلام: 3 حديث 6 و: 24 حديث 33، و كنزالعمال 2: 241 آمده است.16- اين دعا را توفيق ابوعلم در كتاب اهل البيت: 187 آورده است.17- اين دعا را سيد بن طاووس در مهج الدعوات: 142، و علامه ى مجلسى در بحار 95: 406 نقل كرده اند.اين دعا را با تغييراتى سيوطى در مسند حضرت فاطمه عليهاالسلام: 25، با سندش از ابى هريره نقل كرده است.همچنين ترمذى در سنن ترمذى كتاب دعوات 2: 240، و سيوطى در مسند حضرت فاطمه عليهاالسلام: 102 حديث 244 و 255، و ابن ابى شيبه در مصنف 10: 362 و 363، و متقى هندى در كنزالعمال 2: 63 و 2: 95 نقل كرده اند.همچنين اين دعا در ذخائرالعقبى: 49، و وسيلةالم آل: 90 (مخطوط)، باسنادشان از ابى هريره آمده، و از آن دو در احقاق الحق 10: 275 نقل شده است.18- اين دعا در كتاب مكارم الاخلاق 2: 138 رقم: 2348 از جابر بن عبدالله انصارى آمده، و مجلسى آن را در بحارالانوار 91: 37، و محدث نورى آن را در مستدرك الوسائل 2: 41 آورده است.19- اين دعا را راوندى در دعوات: 54، از امام زين العابدين عليه السلام نقل مى كند، از آن در بحار 95: 196 آمده است.20- اين دعا را سيد بن طاووس در جمال الاسبوع: 90 آورده، از آن در بحارالانوار 89: 366 نقل مى كند.21- اين دعا را شيخ طوسى در مصباح المتهجد: 302، و سيد بن طاووس در جمال الاسبوع: 173، با سندش از على بن محمد قاسم علوى و محمد بن موسى قزوينى و احمد بن محمد بن عبيدالله بن عباس، از محمد بن احمد بن محمد بن سنان، از پدرش، از جدش محمد بن سنان، از مفضل بن عمر، از امام صادق عليه السلام نقل كرده اند.همچنين علامه ى مجلسى در بحار 91: 184 اين دعا را آورده است.22- اين دعا را سيد بن طاووس در مهج الدعوات: 142، و كفعمى در مصباح: 179 آورده اند.علامه ى مجلسى در بحار 95: 203 آن را نقل مى كند.23- اين دعا را سيد بن طاووس در مهج الدعوات: 5، كفعمى در مصباح: 302 آورده اند.علامه ى مجلسى در بحار 43: 217، و 94: 210، و نيز در عوالم العلوم 11: 264 اين دعا آمده است.همچنين غزالى در احياءالعلوم اين دعا را آورده، و توفيق ابوعلم در كتاب اهل البيت: 187 آن را از آن كتاب نقل مى كند.مى گويم: مانند اين دعا در اذكار صبح و شام گذشت.24- اين دعا را سيد بن طاووس در مهج الدعوات: 7، با سندش از على بن عبدالصمد، از جدش، از ابى البركات، از ابن بابويه، از حسن بن محمد بن سعيد، از فرات بن ابراهيم، از جعفر بن محمد بن بشرويه، از محمد بن ادريس انصارى، از داود بن رشيد و وليد بن شجاع، از عاصم، از عبدالله بن سلمان فارسى، از پدرش، نقل كرده است.همچنين علامه ى مجلسى در بحار 43: 67، 86: 323، 95: 36، و قطب راوندى در دعوات: 208، و كفعمى در مصباح: 84 و 161، و در بلدالامين: 51 و 527 نقل كرده اند.و نيز در عوالم العلوم 11: 81، ثاقب المناقب: 297، معالم الزلفى: 604، خرائج 2: 534 آمده است.اين دعا را با تغييراتى طبرى در دلائل الامامة: 29، و مجلسى در بحار 94: 227 نقل نموده اند.مى گويم: اين دعا را توفيق ابوعلم در كتابش اهل البيت: 187 آورده، و گويد: منقولست كه حضرت زهرا عليهاالسلام به سلمان گفت: اگر مى خواهى كه چون به ملاقات پروردگار رسيدى بر تو خشمگين نباشد بر اين دعا مواظبت كن.25- اين دعا را سيد بن طاووس در مهج الدعوات: 141 آورده است.26- اين دعا را طبرسى در مكارم الاخلاق 2: 262، رقم: 2617 آورده، و علامه ى مجلسى در بحار 95: 28 از آن كتاب نقل مى كند.27- اين دعا را كفعمى در بلدالامين: 101، و علامه ى مجلسى در بحار 90: 337 نقل كرده اند.28- اين دعا را كفعمى در بلدالامين: 101، و علامه ى مجلس در بحار 90: 337 نقل كرده اند.29- اين دعا را كفعمى در بلدالامين: 101، و علامه ى مجلس در بحار 90: 337 نقل كرده اند.30- اين دعا را كفعمى در بلدالامين: 101، و علامه ى مجلسى در بحار 90: 338 نقل كرده اند.31- اين دعا را كفعمى در بلدالامين: 101، و علامه ى مجلسى در بحار 90: 338 نقل كرده اند.32- اين دعا را كفعمى در بلدالامين: 101، و علامه ى مجلسى در بحار 90: 338 نقل كرده اند.33- اين دعا را كفعمى در بلدالامين: 101، و علامه ى مجلسى در بحار 90: 338 نقل كرده اند.34- اين دعا را سيد بن طاووس در جمال الاسبوع: 161، و شيخ طوسى در مصباح المتهجد: 318 نقل كرده اند.آغاز اين دعا را شيخ صدوق در فقيه 1: 564 نقل كرده است.35- اين دعا را شيخ صدوق در فضائل الاشهر الثلاثة: 99، با سندش از محمد بن ابراهيم بن اسحاق، از احمد بن محمد كوفى، از منذر بن محمد، از حسين بن على خزاز نقل كرده است.آغاز اين دعا را محدث حر عاملى در وسائل الشيعه 10: 319، و انتهاى آن را علامه ى مجلسى در بحار 43: 56 نقل كرده اند.36- اين دعا را ابن السنى در كتاب عمل اليوم والليلة: 196، و سيوطى در مسند حضرت فاطمه عليهاالسلام: 98، حديث: 231، و نيز در صفحه ى 111 حديث: 256، و متقى هندى در كنزالعمال 20: 65 نقل كرده اند.37- اين دعا را فيض كاشانى در خلاصه الاذكار: 19 (مخطوط) آورده، و از آن كتاب در عوالم العلوم 11: 580 نقل شده است.38- اين دعا را صدوق در علل الشرايع 2: 366 با سندش از قطان، از سكرى، از حكم بن اسلم، از ابن عليه، از حريرى، از ابى ورد بن ثمامة، از على عليه السلام نقل كرده، و از آن در بحار 43: 82، 76: 193 و 85: 329 آمده است.همچنين صدوق در من لا يحضره الفقيه 1: 320 حديث: 947، و طبرسى در مكارم الاخلاق 2: 28 رقم: 2901، نقل كرده اند.مى گويم: ترتيبت در علل الشرايع: تسبيح و تحميد و تكبير، و در فقيه و مكارم الاخلاق: تكبير و تسبيح و تحميد است.مى گويم: حديث تعليم پيامبر به حضرت على و فاطمه عليهماالسلام تسبيح در هنگام خواب، در بسيارى از كتب اهل سنت آمده است، كه بعضى از آنها اينگونه است:نظم دررالسمطين: 192، حليةالاولياء 1: 69، صفة الصفوة: 2: 4، ذخائرالعقبى: 49 و 105، ينابيع المودة: 200.مى گويم: بحث در ترتيب تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام را در ضمن بحث پيرامون اسناد دعاى تسبيح ايشان در تعقيب نمازها آورديم، به آنجا رجوع شود.39- اين دعا را سيد بن طاووس در فلاح السائل: 262، با سندش از تلعكبرى، از على بن محمد بن يعقوب عجلى، از ابن فضال، از محمد بن وليد، از ابان بن عثمان، از عبدالله و سليمان، از ابى جعفر، از امام صادق عليه السلام نقل كرده است.همچنين محدث نورى در مستدرك الوسائل 1: 351 نقل نموده است.40- اين دعا را علامه ى مجلسى در بحار 76: 213، با سندش از ابى مفضل، از محمد بن اشعث كوفى، از موسى بن اسماعيل بن موسى بن جعفر، از پدرش، از امام على عليه السلام نقل كرده اند.41- اين دعا را كتاب مصباح الانوار: 263 (مخطوط) با سندش از زيد بن على، از پدرش، از حسن بن على عليه السلام آمده، از آن در بحارالانوار 103: 185، عوالم العلوم 11: 536 آمده است.42- اى دعا را شيخ در تهذيب 1: 469 با سندش از سلمة بن خطاب، از احمد بن يحيى بن زكريا، از پدرش، از حميد بن مثنى، از ابى عبدالرحمان حذاء، از امام صادق عليه السلام نقل كرده است، از آن در بحار 43: 212 آمده است.همچنين اين دعا در استيعاب 4: 378، ذخائرالعقبى: 54، طبقات ابن سعد 8: 28، احقاق الحق 10: 475 آمده است.43- اين دعا را حضينى در هدايةالكبرى: 392، با سندش از محمد بن اسماعيل و على بن عبدالله، از محمد بن نصير، از ابن فرات، از محمد بن مفضل، از مفضل بن عمر، از امام صادق عليه السلام ذكر كرده، و از آن در حليةالابرار 2: 652، بحار 43: 183 و 214 آمده است.در بحار 43: 17 از يكى از مؤلفات اصحاب نقل شده است.44- اين دعا را شيخ مفيد در اختصاص: 184 با سندش از ابى محمد، از عبداللَّه بن سنان نقل كرده است.45- اين دعا را در كفايةالاثر: 64 با سندش از جابر بن عبدالله انصارى آورده، و از آن در بحار 36: 308 و تفسير برهان 3: 65 آمده است.46- اين دعا را شيخ صدوق در علل الشرايع: 185 با سندش از على بن احمد، از ابى العباس احمد بن محمد بن يحيى، از عمرو بن ابى مقدام و زياد بن عبيدالله، از امام صادق عليه السلام آورده، و از آن بحار 43: 201 آمده است.47- اين دعا را صدوق در علل الشرايع با سندش از ابن متوكل، از سعد بن عبدالله، از محمد بن عيسى، از محمد بن سنان، از ابن مسكان، از محمد بن مسلم نقل كرده است.همچنين مجلسى در بحار 43: 14، و اربلى در كشف الغمه 1: 464 آن را ذكر كرده اند.48- اين دعا را فرات در تفسيرش: 169 از ابى القاسم علوى حسنى با سندش از ابن عباس آورده، و از آن در بحار 43: 224 نقل كرده است.همچنين طبرى در دلائل الامامة: 57 با سندش از ابومحمد حسن بن احمد محمدى، از محمد بن احمد صفوانى، از عبدالعزيز بن يحيى جلودى، از محمد بن سهل، از على بن حسن بن على، از على بن جعفر بن محمد، از برادرش امام كاظم، از پدرانش از پيامبر عليهم السلام اين دعا را آورده است.و نيز در تأويل الايات: 2: 618 از محمد بن عباس، از جعفر بن محمد حسينى، از محمد بن حسين، از حميد بن والق، از محمد بن يحيى مازنى، از كلبى، از امام صادق، از پدرش عليهم السلام دعا را ذكر مى كند، و از آن بحار 24: 247 نقل شده است.49- اين دعا را فرات در تفسيرش: 171، از سليمان بن محمد با سندش از ابن عباس از حضرت على، از پيامبر عليهماالسلام نقل، و در بحار 8: 172 (طبع سنگى) و 43: 225 آن را آورده است.50- اين دعا را فرات در تفسيرش: 260، با سندش از محمد بن زكريا دهقان، از عبدالرحمن بن سراج، از ابى جعفر، از ابى حمزه ثمالى، از امام سجاد عليه السلام آورده، و از آن در بحار 43: 222 نقل شده است.51- اين دعا را صدوق در امالى: 25 با سندش از طالقانى از محمد بن جرير طبرى از حسن بن عبدالواحد از اسماعيل بن على اسدى، از منيع بن حجاج، از عيسى بن موسى، از جعفر بن احمر، از امام باقر عليه السلام نقل كرده است.مجلسى در بحار 43: 219، و بحرانى در غايةالمرام: 594 حديث 45 آن را در كتاب امالى آورده اند.همچنين ابن شهرآشوب در مناقبش 3: 327، و طبرى در بشارة المصطفى: حديث شماره 32، و فتان در روضةالواعظين: 179، و ابن شاذان در فضائل: 11 آن را آورده است.52- اين دعا را قندوزى در ينابيع المودة: 260 از امام على عليه السلام آورده است.همچنين در مودةالقربى: 104، و از آن در آل محمد عليهم السلام: 26 حديث 165، و در احقاق الحق 10: 142 آمده است.53- اين دعا را مفيد در امالى خود: 84 با سندش و صدوق، از پدرش، از على بن ابراهيم از پدرش، از ابن ابى عمير، از ابان بن عثمان، از امام صادق عليه السلام آورده، و از آن در بحار 43: 224 آمده است.54- اين دعا را صدوق در عيون اخبارالرضا عليه السلام 2: 8 و 25، با سندش از احمد بن ابى جعفر بيهقى، از احمد بن على جرجانى، از اسماعيل بن ابى عبدالله قطان، از احمد بن عبدالله بن عامر طائى، از ابى احمد بن سليمان طائى، از امام رضا، از پدرانش عليهم السلام، از پيامبر صلى الله عليه و آله و آورده، و از آن در بحار 3: 22 نقل شده است.همچنين خوارزمى در مقتل الحسين عليه السلام: 52، و ابن مغازلى در مناقبش: 64، و قندوزى در ينابيع المودة: 260 دعا را آورده اند.55- اين دعا را فرات بن ابراهيم در تفسيرش: 113، با سندش از سهل بن احمد دنيورى، از امام صادق، عليه السلام، از جابر، از امام باقر عليه السلام نقل مى كند، از آن در بحار 8: 51 و 14: 64 آورده است.56- اين دعا در كتاب الجنةالعاصمة: 179، از كتاب عوالم و معراج النبوة آمده است.57- اين دعا را تأويل الايات 2: 485، بحار 27: 139، تفسير برهان 3: 365 آمده است.58- اين دعا را علامه ى مجلسى در بحار 43: 73، از يكى از كتب مناقب قديم با سندش، از ابى الفرج محمد بن احمد مكى، از مظفر بن احمد بن عبدالواحد، از محمد بن على حلوانى، از كريمه دختر احمد بن محمد مروزى، و نيز با سندش از محمد بن حسين بغدادى، از حسين بن محمد بن على زينبى، از كريمه دختر احمد بن محمد بن مروزى، از زاهر بن احمد، از معاذ بن يوسف، از احمد بن محمد بن غالب، از عثمان بن ابى شيبه، از نمير، از مجاهد، از ابن عباس نقل كرده است.همچنين محدث نورى در مستدرك 6: 310 و ابوالفتوح رازى در تفسيرش 1: 463، و فرات بن ابراهيم در تفسيرش: 199، عياشى در تفسيرش 1: 171 نقل كرده اند، و در ثاقب المناقب: 121، احقاق الحق 10: 322، بحار 35: 251 آمده است.شيخ عبدالرحمان صفورى در كتاب نزهةالمجالس و منتخب النفائس 1: 224 از عايشه دعا را ذكر كرده، و از آن در احقاق الحق: 10: 318 آورده است.و نيز خوارزمى در مقتل الحسين عليه السلام: 71 با سندش از محمد بن احمد مكى، از مظفر بن احمد بن عبدالواحد، از محمد بن على حلوانى، از كريمه دختر احمد بن محمد مروزى دعا را با اختلافى ذكر كرده است.59- اين دعا را اربلى در كشف الغمة 1: 473 آورده است، از آن در بحارالانوار 43: 142 آمده است.60- اين دعا را خزاز در كفايةالاثر: 200، با سندش از على بن حسين، از محمد بن حسين كوفى، از محمد بن على بن زكريا، از عبدالله بن ضحاك از هشام بن محمد، از عبدالرحمان، از عاصم بن عمر، از محمود بن لبيد نقل مى كند.همچنين در بحارالانوار 36: 352، غايةالمرام: 96 حديث 39، اثبات الهداة 2: 553 اين دعا آمده است.61- اين دعا را سيد در جمال الاسبوع: 70 مرسلاً آورده، از آن در بحارالانوار 88: 171 آورده است.62- اين دعا را مجلسى در بحار 43: 217 و 81: 233، و محدث نورى در مستدرك الوسائل 2: 134، از مصباح الانوار: 216 ذكر كرده اند.63- اين دعا را طبرى در دلائل الامامة: 43، با سندش از احمد بن محمد خضاب، از زكريا بن يحيى، از ابن ابى زائده، از پدرش، از محمد بن حسن، از ابى بصير، از امام صادق عليه السلام نقل كرده است.همچنين اين دعا در بحارالانوار 43: 209، عوالم العلوم 11: 496 آمده است.64- اين دعا در كتاب كوكب الدرى 1: 254 به نقل از اسماء بنت عميس آمده است.65- اين دعا را صدوق در امالى: 99، با سندش از دقاق، از اسدى، از نوفلى، از ابن البطائنى، از پدرش، از ابن جبير، از ابن عباس نقل مى كند.همچنين اين دعا در بحارالانوار 43: 173، غايةالمرام: 48 حديث 10، ارشادالقلوب: 295، محتضر: 109، فرائدالسمطين 2: 34 حديث 371، عوالم العلوم 11: 392 آمده است.66- اين دعا را مجلسى در بحارالانوار 43: 177 از يكى از كتب با سندش از ورقة بن عبدالله ازدى نقل مى كند.67- اين دعا را بلادى بحرانى در كتاب وفات فاطمه عليهاالسلام: 78 از اسماء بنت عميس نقل كرده، و از آن در كتاب عوالم العلوم 11: 610 آمده است.68- اين دعا را مجلسى در بحار 43: 200 از كتاب مصباح الانوار: 259 آورده است. 2- فهرست منابع خطبه ها
1- اين خطبه را شيخ طبرسى در احتجاج: 98- 108 از عبدالله بن حسن پسر امام حسن مجتبى عليه السلام، و ايشان از پدرانش نقل مى كند، از آن در بحارالانوار 8: 109 (طبع سنگى) آورده است.سيد مرتضى در الشافى: 231 به سندش از عروه، از عايشه اين خطبه را ذكر مى كند.محمد بن جرير طبرى در دلائل الامامة: 31- 39 اين خطبه را از عباس بن بكار، از حرب بن ميمون، از زيد بن على، از پدرانش عليهم السلام، و نيز با چند سند ديگر آورده است.شيخ صدوق در علل الشرايع 1: 248 قستى از اين خطبه را با سه سند از زينب دختر على عليه السلام نقل كرده است.ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه 16: 211 و 249 اين خطبه را از كتاب سقيفه تأليف احمد بن عبدالعزيز جوهرى: 98، با سندش از زينب دختر على عليه السلام و امام باقر عليه السلام، و عبداللَّه بن حسن و عايشه روايت نموده است.على بن عيسى اربلى در كشف الغمة 1: 479- 492، اين خطبه را از كتاب سقيفه ى احمد بن عبدالعزيز جوهرى با سندش از عمر بن شبه نقل كرده است.سيد بن طاووس در طرائف: 263، اين خطبه را از كتاب الفائق عن الاربعين تأليف شيخ اسعد بن شفروه با سندش از عايشه نقل نموده است.ابن طيفور در بلاغات النساء: 12 آن را با سندش از امام صادق از پدرش علهيماالسلام، از موسى بن عيسى، از عبداللَّه بن يونس، از جعفر احمد، از زيد بن على آورده، و نيز با سند ديگرى از عبداللَّه بن حسن، از پدرش عليه السلام آن را ذكر مى كند.احمد بن ابى اره بغدادى در بلاغات النساء: 14 با سندش از جعفر بن محمد مصرى، از پدرش، از موسى بن عيسى، از عبدالله بن يونس، از جعفر احمر، از زيد بن على، از عمه اش زينب دختر امام حسين عليه السلام آن را ذكر مى كند، و در: 12، با سندش از ابى مفضل، از زيد بن على آن را آورده، و در احقاق الحق: 10: 296- 298 از آن دو نقل مى كنند.عمر رضا كحّاله در اعلام النساء 4: 116 اين خطبه را آورده است.سبط ابن جوزى در تذكرةالخواص: 317 اين خطبه را از شعبى نقل نموده است، و در سيره حلبى 3: 391 آن ذكر شده است.توفيق ابوعلم در كتاب اهل البيت: 158 اين خطبه را آورده، و در احقاق الحق 19: 164 از آن نقل مى كند.همچنين در كتاب تظلم الزهراء عليهاالسلام: 38 از كتاب سقيفه نقل مى كند، و در احقاق الحق 10: 305 از آن نام مى برد.در كتاب مناقب آل ابى طالب 2: 50 اين خطبه آمده، و از آن در بحار 43: 148 نقل شده است.قطعه اى از خطبه در كتاب مصباح الانوار: 247 با سندش از زيد بن على، از پدرش، از عمه اش زينب نقل شده است.همچنين بخارى در صحيح خود 5: 177، و مسلم در صحيحش 3: 138، و سمهودى در وفاءالوفاء 2: 161، و شبلنجى در الصواعق المحرقة: 22، و علامه ى حلى در نهج الحق: 267، و علامه ى امينى در الغدير 7: 191، شيخ شرف الدين: 106، المراجعات: 103 به اين خطبه اشاره كرده اند.و نيز در كتب ذيل به اين خطبه اشاره شده يا ذكر گرديده است:امالى شيخ صدوق: 87، امالى شيخ مفيد: 25، مروج الذهب 2: 311، احقاق الحق 10: 296 و 304، لسان العرب 3: 397 و نهايه ابن اثير 4: 273 در ماده ى لم ، تذكرةالخواص: 179.2- اين خطبه را طبرسى در احتجاج: 108 از سويد بن غفله نقل مى كند، و محمد بن جرير طبرى در كتاب دلائل الامامة: 39 با سندش از امام سجاد عليه السلام آن را ذكر كرده است.شيخ صدوق در معانى الاخبار: 356 با سندش از احمد بن حسن قطان، از عبدالرحمان بن محمد حسينى، از ابوطيب محمد بن حسين بن حميد لخمى، از ابوعبدالله محمد بن زكريا، از محمد بن عبدالرحمان مهلبى، از عبداللَّه بن محمد بن سليمان، از پدرش، از عبداللَّه بن حسن، از مادرش فاطمه دختر امام حسين عليه السلام نقل كرده است.علامه ى مجلسى در بحارالانوار 43: 158- 161 اين خطبه را به دو صورت ذكر كرده است.همچنين شيخ طوسى در امالى 1: 384 با سندش از حفّار، از اسماعيل بن على دعبلى، از احمد بن على خزاز، از ابى سهل دقّاق، از عبدالله بن عبدالرزاق، از معمر، از زهرى، از عبيدالله بن عبدالله بن عتبة بن مسعود، از ابن عباس آن را آورده است.و نيز در كتاب سقيفه و فدك: 117 با سندش از فاطمه دختر امام حسين عليه السلام آمده، و از آن در كتاب كشف الغمه 1: 492 نقل مى كند.عمر رضا كحاله اين خطبه را در اعلام النساء 3: 1219 آورده است، و از آن در احقاق الحق 10: 306 نقل مى نمايد.احمد بن ابى طاهر بغدادى در بلاغات النساء: 19 با سندش از هارون بن مسلم بن سعدان، از حسن بن علوان از عوفى اين خطبه را آورده است.محقق كركى در نفحات اللاهوت: 124 قسمتى از خطبه را از كتاب سقيفه نقل كرده است.و نيز در كتب ذيل به اين خطبه اشاره شده يا ذكر گرديده است:كشف الغمه 2: 147، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد 16: 233، عوالم العلوم 11: 445، احقاق الحق 10: 306.3- اين خطبه را شيخ مفيد در امالى: 50، با سندش از محمد بن عمر جعابى، از عباس بن مغيره، از احمد بن منصور رمادى، از سعيد بن عفير، از ابن لهيعة، از خالد بن يزيد، از ابن ابى هلال، از مروان بن عثمان نقل مى كند.شيخ طبرسى در احتجاج: 51 آن را آورده، و از آن در بحار 28: 205، عوالم العلوم 11: 595 آمده است.همچنين در الامامة والسياسة 1: 12، اعيان الشيعة 2: 463، اعلام النساء 4: 114، كوكب الدرى 1: 192 ذكر شده است.سيرى در فضائل و مناقب سيدة النساء العالمين حضرت زهرا
عصمت حضرت زهرا :
حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام، تنها زن معصوم اسلام است، كه عصمت او ريشه ى قرآنى و حديثى داشته و تاريخ زندگى پرافتخارش، شاهد بزرگ ديگرى در اين مقوله مى باشد.فاطمه عليهاالسلام پيش از آنكه متولد گردد، نطفه اش از غذاى پاك بهشتى در صلب پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و آنگاه خديجه قرار داده شده و در رحم مادر، پناه و انيس او به حساب آمده و هنگام ولادت با فرستادگان غيبى به سخن پرداخته و سپس در مدت محدود حياتش صدها كرامت محيرالعقول نشان داده و... همگى اينها از عصمت آن بانوى گرانقدر حكايت دارد.آرى فاطمه عليهاالسلام به عنوان الگو و اسوه ى زنان عالم معرفى شده و ديگر زنان، بايد از زندگى بى لغزش او سرمشق بگيرند و شيوه هاى تربيتى و اخلاقى و خودسازى را، در آيين: عبادى، همسردارى، پرورش فرزند، حقوق اجتماع و مردم و... به كارگيرند و آن كنند كه او كرده و آن گونه روند كه او رفته است.نگارنده عقيده دارد كه خانه و زندگى مشترك خانوادگى، بهترين محك براى سنجش اخلاق و رفتار و ايمان و تقوا و عدالت و... هر كس محسوب مى گردد و حضرت فاطمه عليهاالسلام در كنار پدر و خانه ى پدرى امتحان خوبى داده و مدال فداها ابوها . ام ابيها و دهها مدال ديگر از دست پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله دريافت داشته است و هم در خانه شوهر تا آنجا پيش رفته، كه اميرالمؤمنين مى فرمايند: فاطمه عليهاالسلام كوچكترين عملى كه باعث خشم من گردد انجام نداد، او مرا نافرمانى نكرد و با اخلاق و رفتارش غمها و غصه هاى ديگر مرا برطرف ساخت.[در بحثهاى پيشين اين مطالب گذشت.]
شهادت قرآن بر عصمت فاطمه :
پروردگار عالم در قرآن مجيد (سوره ى احزاب، آيه ى سى و سه) مى فرمايند:انما يريداللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا.خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك گرداند.اين آيه گواهى مى دهد كه اهل بيت معصوم و بى لغزش هستند و هيچ گناهى نمى كنند. ( الرجس در آيه شامل همه ى گناهان و لغزشها مى گردد، كه اهل بيت از آنها دورند.) مراد از اهل بيت كيست؟ جواب و بحث و بررسى آن در فصل اول اين كتاب گذشت و طبق احاديث معتبر اهل سنت و اظهارات و اعترافات همسران پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، ثابت گرديد كه مراد از آن پنج تن آل عبا مى باشند، كه فاطمه ى زهرا عليهاالسلام يكى از آنهاست، بنابراين، فاطمه عليهاالسلام طبق گواهى قرآن مجيد معصوم مى باشد.
استدلال اميرالمؤمنين در عصمت حضرت زهرا :
چون خليفه ى اول پس از رحلت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فدك را غصب كرد و حضرت فاطمه ى زهرا با او به محاجه و مناظره پرداخت، اميرالمؤمنين على عليه السلام نيز پس از سخنرانى و خطبه فاطمه عليهاالسلام در مسجد، به مسجد رفت و از جمله ى سخنانش خطاب به ابوبكر فرمود:يا ابابكر! بگو ببينم قرآن خوانده اى؟ ابوبكر: بلى خوانده ام.على عليه السلام: بگو ببينم آيه ى تطهير: انما يريداللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا، [احزاب/ 33.] در حق ما نازل شده، يا در حق ديگران؟
ابوبكر: در حق شما نازل شده.على عليه السلام: اگر كسى شهادت دهد كه فاطمه عليهاالسلام كار بدى انجام داده چه مى كنى؟ آيا شهادت او را مى پذيرى يا نه؟
ابوبكر: بلى، مى پذيرم و براى فاطمه عليهاالسلام مانند ديگران حد جارى مى كنم.على عليه السلام: در اين صورت در پيشگاه خدا كافر مى شوى.ابوبكر: چرا؟
على عليه السلام: زيرا در اين فرض، تو شهادت خدا را كه به پاكى فاطمه عليهاالسلام گواهى داده قبول نكرده و گواهى مردم را گرفته اى، همان طورى كه شهادت خدا و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در اين مورد ناديده گرفته و فدك را از فاطمه عليهاالسلام به يغما برده اى؟
ابوبكر! مگر فدك در دست فاطمه عليهاالسلام نبود؟ چرا و چگونه چيزى كه در دست او است، از او بينه و شاهد مى خواهى؟
مردم چون اين مناظره و سخنان على و ابوبكر را مى شنيدند، بر روى يكديگر نگاه كرده و گفتند: صدق واللَّه على بن ابى طالب؛ سوگند به خدا كه حق با على عليه السلام است.
[احتجاجات طبرسى، چاپ نجف، ج 1، ص 122- 123.]