فاطمة شجنة [شجنه: به معنى شاخه ى درخت و به معنى هر چيزى است كه پاره و شعبه اى از كل يك چيز باشد. (تاج العروس ج 9/ 250). منى، يبسطنى ما يبسطها، و يقبضنى ما يقبضها ،
فاطمة مضغة منى، من آذاها فقد آذانى ،
فاطمة مضغة منى، يقبضنى ما قبضها، و يبسطنى ما بسطها ،
فاطمة مضغة منى، يسرنى ما يسرها .هدف و منظور ما از نقل اين احاديث شريف در منقبت حضرت صديقه زهرا سلام اللَّه عليها اين است كه بر همگان ثابت شود موضوع محبت و يارى آن حضرت، و يا بغض و دشمنى واذيت او، عينا همانند محبت و دوستى با پيامبر اكرم و يا عدوات و عناد نسبت به مقام نبوت است؛ و اعتقاد داشتن به اين مطلب، هرگز منحصر به يك مذهب خاص نيست، بلكه اين موضوع كاملاً اسلامى و كلى است، و بدون ترديد از معتقدات تمام مسلمين جهان است.
شفاعت حضرت زهرا در محشر
مسأله شفاعت، چيزى است كه ريشه ى قرآنى و حديثى داشته و ضرورت مذهب به حساب مى آيد. بنابراين، يكى از شفعاى روز قيامت- آن هم در حد وسيع- حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام مى باشد كه در اينجا توجه شما را به مضمون دو حديث كه از طريق حضرت سلمان و جابر جعفى آمده است جلب مى كنم:روزى سلمان به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله خدا گفت: اى مولاى من! تو را سوگند به خدا، از عظمت فاطمه عليه السلام در روز قيامت تعريفى بفرماييد.پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله با تبسم رو به سلمان كرد و فرمود: سوگند به آن آفريدگارى كه جانم در دست اوست، فاطمه عليهاالسلام را در آن روز بر ناقه اى از ناقه هاى بهشت سوار مى كنند، جبرئيل و ميكائيل به ترتيب از راست و چپ او حركت مى نمايند. اميرالمؤمنين پيشاپيش و حسن و حسين از پشت سر، وى را همراهى مى كنند، تا بدين طريق فاطمه عليهاالسلام از پل صراط مى گذرد و پس از گفتگوهاى زياد، آنگاه خطاب مى رسد: فاطمه! هرچه مى خواهى بخواه. دخترم عرض مى كند:اسالك ان لاتعذب محبى، و محبى عترتى بالنار، فيوحى اللَّه اليها: يا فاطمه! و عزتى و جلالى و ارتفاع مكانى، لقد آليت على نفسى من قبل ان اخلق السموات و الارض بالفى عام ان لااعذب محبيك و محبى عترتك بالنار.[سفينه البحار، ج 2، ص 375.]بار الهى! از تو مى خواهم علاقه مندان خود و فرزندانم حسن و حسين را در آتش مسوزان. خطاب مى رسد: يا فاطمه! سوگند به عزت و جلالم، دو هزار سال پيش از خلق آسمانها و زمين، بر خودم لازم كرده ام كه اين حاجت تو را برآورم
جابر جعفى نيز به حضور امام باقر عليه السلام رسيده، عرض كرد: فدايت شوم، حديثى در مورد فاطمه عليهاالسلام بفرماييد، كه با نقل آن، شيعيان را خوشحال كنم.حضرت فرمودند: در روز رستاخيز منابرى از نور براى پيامبران نصب مى گردد، كه منبر رسول خدا از همه مجلل تر است و همچنين منبرهايى براى اوصيا در نظر مى گيرند كه جايگاه على عليه السلام از همه بالاتر مى باشد آنگاه نوبت به فرزندان انبيا مى رسد كه مقام حسن و حسين عليهماالسلام بس منيع تر است. سپس نوبت فاطمه عليهاالسلام فرامى رسد و او را با تجليل و شكوه بى نظير به محشر آورند و كنار در بهشت قرار مى گيرد، ولى داخل آن نمى شود و مى گويد: خدايا! از تو مسالت مى دارم كه مقام مرا در همچو روزى براى اهل محشر معلوم كنى.از جانب خدا ندا مى رسد: اى دختر پيامبر! برگرد به سوى اهل محشر و هر كه را از علاقه مندان خود يافتى شفاعت كن.امام باقر عليه السلام مى فرمايند: به خدا سوگند، فاطمه عليهاالسلام شيعيان خويش را يكى پس از ديگرى انتخاب نموده و داخل بهشت مى نمايد، همان طورى كه پرنده ها دانه ها را برمى گزينند، و سپس شيعه هاى آن حضرت نيز، خود شفاعت نموده و علاقه مندان فاطمه عليهاالسلام را به بهشت داخل مى كنند...در دنباله اين حديث امام پنجم مى فرمايند:واللَّه لايبقى فى الناس الا شاك او كافر او منافق.
[عوالم، ج 11، ص 150- بحارالانوار، ج 43، ص 64، ح 57.] سوگند به خدا، از امت اسلامى كسى باقى نمى ماند مگر افراد مذبذب و كافر و منافق و ساير مردم مشمول شفاعت فاطمه مى گردند.در پايان اين فصل، براى توضيح مطلب، تذكرى را لازم مى دانم و آن اينكه: شفاعت شوندگان بايد واجد شرايط باشند. ايمانشان را در دنيا تباه نسازند. حقوق و آبروى مردم را تضييع ننمايند. در عمل به واجبات دينى كوتاهى نكنند. از نظر اخلاقى و عملى مشابهت و سنخيت با فاطمه عليهاالسلام و ساير شفاعت كنندگان داشته باشند، و گرنه به طور مطلق مشمول شفاعت نمى شوند، بلكه هر جرم و تخلف دينى و تجاوز به حقوق ديگران، كيفر مناسبى را به دنبال خواهد داشت و چنين افرادى به طور محدود و موقت كيفر مى بينند و سپس مشمول شفاعت مى شوند... همانطورى كه دانش آموزان غير واجد شرايط مشمول الطاف مربيان آموزشى نمى گردند.خداوندا! ما را شايسته ى شفاعت فاطمه، پدر، شوهر، و فرزندان معصوم او بفرما.
فضيلت صلوات فرستادن بر پيامبر و حضرت زهرا
دليل ديگرى كه وليةاللَّه بودن حضرت صديقه زهرا سلام اللَّه عليها را اثبات مى كند، استقلال اوست در موضوع صلوات فرستادن بر آن حضرت و كيفيت زيارتش، كه همانند صلوات بر پيامبر اكرم و اميرالمؤمنين و حسنين و زيارات آنان است؛ يعنى همانگونه كه به صلوات بر آن چهار وجود مقدس و زيارتشان امر شده است، نسبت به حضرت زهرا نيز در اين موارد، همگان مأمور و ماجورند. فاطمه عليهالسلام كه مشمول آيه ى تطهير و از اهل بيت پيامبر اكرم- يعنى آل محمد است- كيفيت صلوات بر او را رسول خدا بصراحت چنين بيان داشته است:لا تصلوا على الصلوة البتراء، فقالوا: و ما الصلاه البتراء؟ قال: تقولون اللهم صل على محمد و تمسكون، بل قولوا: اللهم صل على محمد و آل محمد .[الصواعق المحرقه ص 225، ينابيع الموده ص 295، رشفه الصادى ص 29.]بر من صلوات بتراء (ناقص، دم بريده و بريده شده) نفرستيد. سوال شد: يا رسول اللَّه صلوات بتراء (بريده شده) چيست؟ فرمود: اينكه (بر من صلوات بفرستيد و بگوييد اللهم صل على محمد ، ولى درباره ى آل من [ علماى عامه اتفاق دارند كه منظور از آل محمد: على و فاطمه و حسنين است.ابن حجر در صواعق مى گويد: يقينا لفظ آل، همسران پيامبر را در بر نمى گيرد... (الصواعق المحرقه ص 225).مامون در محاوره اى كه بهمراهى علما با امام رضا عليه السلام داشته است از حضرت پرسيد: آيا عترت پيامبر همان آل پيامبر است؟ حضرت فرمودند: بلى. مامون گفت: در احاديث پيامبر آمده است كه پيامبر فرمودند: امت من همان آل من هستند ، و صحابه هم مى گويند: آل محمد، امت او هستند . حضرت رضا عليه السلام از مامون و حضار پرسيدند: آيا بر آل پيامبر صدقه حرام است؟ گفتند: خير. امام رضا عليه السلام فرمودند: تفاوت ميان آل پيامبر و امت همين است.... (امالى صدوق ص 422، عيون الاخبار ج 1/ 180، تحف العقول ص 426، بحارالانوار ج 25/ 221).در همين محاوره حضرت رضا عليه السلام از مامون عباسى و علما پرسيدند: در آيه ى (يس- و القرآن الحكيم- انك لمن المرسلين- على صراط مستقيم (يس/ 1- 4) منظور خداوند از (يس) كيست؟ علما گفتند: (يس) محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم است و هيچكس در اين موضوع شكى ندارد. حضرت رضا عليه السلام فرمودند: پس خداوند متعال به محمد و آل محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم فضلى عطا نموده است كه كسى به حقيقت آن پى نخواهد برد مگر اينكه آن را (بخوبى) درك نمايد، خداوند بر احدى سلام نفرستاده است مگر بر انبيا، چنانكه مى فرمايد: (سلام على نوح فى العالمين الصافات/ 79 ، و مى فرمايد: سلام على ابراهيم الصافات/ 109 ، و مى فرمايد: سلام على موسى و هارون الصافات/ 120 . خداوند در قرآن نفرموده است سلام على آل نوح ، و نفرموده است سلام على آل ابراهيم و نفرموده است: سلام على آل موسى و هارون بلكه فرموده است: سلام على آل ياسين الصافات/ 130 يعنى سلام بر آل محمد. (امالى صدوق ص 426، 427، عيون الاخبار ج 1/ 185، تحف العقول ص 433، بحارالانوار ج 79/ 229).يك تذكر: در خصوص قرائت آيه ى (سلام على آل ياسين) تحريفات بسيارى صورت گرفته است و در آنها سعى شده واژه ى آل ياسين بگونه هاى ديگرى قرائت شود. نقطه ى اوج اين تحريفات اين است كه ابن خالويه در كتاب مختصر فى شواذ القرآن ص 128 مى گويد: قرائت ابن مسعود (سلام على ادراسين)، و قرائت ابى بن كعب ( سلام على ياسين) بوده است . يعنى در اين كتاب ادعا شده كه در قرائت ابى اصلا كلمه ى آل وجود ندارد! اين تحريفات حتى در دوره هاى معاصر نيز ادامه يافته است، بعنوان مثال سيوطى در درالمنثور از كتاب اين ابى حاتم و طبرانى و ابن مردويه نقل كرده است كه ابن عباس قرائت آيه را بصورت آل ياسين خوانده است ولى در كتاب معجم كبير طبرانى- كه در بيروت (دار احياء التراث العربى) بطبع رسيده است- محقق كتاب (حمدى عبدالمجيد سلفى) عبارت ابن عباس را تحريف نموده و آن را بصورت ال ياسين ضبط كرده است. خوانندگان محترم مى توانند متن درالمنثور ج 5/ 286 را با متن معجم كبير طبرانى ج 11/ 56 مقابله نمايند و خود قضاوت بفرمايند.ساكت باشيد. شما بايد بگوييد اللهم صل على محمد و آل محمد .صلواتى كه شامل على، فاطمه و حسنين عليهم السلام نباشد، مقطوع و بريده و مورد قبول خدا و رسولش نمى باشد. لذا حضرت صديقه ى زهرا هم رديف و برابر افرادى است كه جميع مسلمين باايمان جهان- از شيعه و سنى- هر شبانه روز در تشهد نمازهاى پنجگانه بر او درود مى فرستند؛ و او در اين مقام، همتاى محمد بن عبداللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم، و على و حسنين عليهم السلام است؛ و همين لزوم صلوات بر فاطمه عليهاالسلام در هنگام اقامه ى نماز يك منقبت و فضيلت ساده نيست، بلكه نشانگر مرتبه ى اعلى و منصب والاى آن حضرت است كه اين چنين در جنب صاحبان رسالت و امامت قرار گرفته است. بدون ترديد بايد فاطمه خود وليةاللَّه و داراى مقام ولايت بوده باشد، تا هم رديف و همتاى اولياء خدا، مورد خضوع و مشمول صلوات و درود جميع مؤمنين جهان در هر زمان و مكان باشد.پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى فرمايد:من صلى عليك يا فاطمة غفر اللَّه له والحقه بى حيث كنت من الجنة .[بحارالانوار ج 43/ 55، ج 97/ 194.]
يا فاطمه هركس بر تو صلوات فرستد، خداى تعالى از او درگذرد، و او را در بهشت به من ملحق گرداند .چنانكه در موضوعهاى قبلى مشروحا بيان شد، مقصود از تعبيرات هم درجه شدن با رسول اللَّه ، يا ملحق شدن به پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم در بهشت ، و يا همسايه بودن با آن حضرت كه در روايات مكرر بكار رفته است، جمع شدن مؤمنين در مرتبه ى درجة الايمان است كه جامع تمام آن كسانى است كه با عقائد درست، و باايمان به آنچه از رسول خدا به ما رسيده است، از جهان رفته اند. در آن درجه همه ى مؤمنين يكسانند و در كنار هم مى باشند؛ ولى جاى هيچگونه ترديدى نيست كه مراتب و درجات ديگر كه شمار آنها برابر تعداد بشر و بسيار متفاوت است، كاملإ؛66ّّ ملحوظ بوده، و مقام هركس مخصوص به خود او مى باشد.در روايتى حضرت رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم يكى از فضائل حضرت فاطمه را چنين بيان مى فرمايد:... اتانى الروح؛ قال: ان فاطمه اذا قبضت و دفنت يسالها الملكان فى قبرها: من ربك؟ فتقول: اللَّه ربى. فيقولان: فمن نبيك؟ فتقول: ابى. فيقولان: فمن وليك؟ فتقول: هذا القائم على شفير قبرى على بن ابى طالب؛ الا و ازيدكم من فضلها؟! ان اللَّه قد و كل بها رعيلا من الملائكه يحفوظنها من بين يديها و من خلفها و عن يمينها و عن شمالها و هم معها فى حياتها، و عند قبرها و عند موتها يكثرون الصلاه عليها و على ابيها و بعلها و بنيها.فمن زارنى بعد وفاتى فكانما زارنى فى حياتى، و من زار فاطمه فكانما زارنى، و من زار على بن ابى طالب فكانما زار فاطمه، و من زار الحسن والحسين فكانما زار عليا، و من زار ذريتهما فكانما زارهما... .[ بشاره المصطفى ص 139، بحارالانوار ج 43/ 58.]اين حديث را جابر بن عبداللَّه انصارى روايت نموده است و از آنجائيكه اصل روايت نسبتا مفصل است و حاوى مناقب بسيارى از حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام مى باشد لذا ما متن كامل حديث را با ترجمه ى آن در تعليق شماره ى 7 آورده ايم.... جبرئيل (روح) به نزد من آمد و گفت: هنگامى كه فاطمه قبض روح مى شود و دفن مى گردد، دو ملك در قبر از او سؤال مى كنند: پروردگار تو كيست؟ مى فرمايد: اللَّه پروردگار من است. سپس مى پرسند پيامبرت كيست؟ در پاسخ مى فرمايد: پدرم. آنگاه سؤال مى كنند ولى تو كيست؟ در جواب مى گويد: على بن ابى طالب، همين كسى كه در كنار قبرم ايستاده است. (سپس پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى فرمايد): آيا باز هم فضائل ديگر زهرا را بيان كنم؟ (شايد پيامبر اكرم مى خواهد به اين وسيله تذكر دهد كه: در اين عالم، فاطمه تنها كسى است كه پدرش رسول اللَّه و همسرش ولى اللَّه است. پيامبر اكرم در ادامه ى سخن خويش مى فرمايد :همانا خداى تعالى يك دسته از فرشتگان را براى محافظت فاطمه گماشته است، تا از چهار طرف نگهبان او باشند؛ و اين ملائك در حال حيات، و هنگام مرگ او، و كنار قبرش پيوسته در خدمت او هستند، و كارشان صلوات فرستادن بر فاطمه و پدرش و همسر و فرزندان اوست. (يعنى در منطق ملائك و لسان فرشتگان صلوات بر پيامبر اكرم و على و حسنين همواره بايد با صلوات بر فاطمه عليهاالسلام توام باشد، و در اين منقبت نيز آن حضرت برابر و هم رديف آن چهار وجود مقدس ديگر مى باشد. سپس پيامبر اكرم چنين به سخن ادامه مى دهد):هركس مرا بعد از وفاتم زيارت كند، مثل اين است كه مرا در حال حيات زيارت كرده است؛ و كسى كه فاطمه را زيارت كند، گويى مرا زيارت نموده است؛ و هركس على را زيارت نمايد مثل زيارت كردن حسنين است؛ و آن كسى كه زيارت كند ذرية آنان را، همانند زيارت خود آنان است... .لذا زيارت حضرت عبدالعظيم را در شهر رى، با زيارت حسين بن على در كربلا همانند دانسته اند، روايتى در كتاب كامل ابن قولويه مندرج است كه متن آن چنين است:حدثنى على بن الحسين بن موسى بابويه، عن محمد بن يحيى العطار، عن بعض اهل الرى، قال: دخلت على ابى الحسن العسكرى، فقال: اين كنت؟ فقلت: زرت الحسين بن على عليهاالسلام. فقال: اما انك لو زرت قبر عبدالعظيم عندكم لكنت كمن زار الحسين عليه السلام . (كامل الزيارات ص 324).مرحوم علامه امينى توضيحى درباره ى اين حديث دارند كه در حاشيه ى كامل الزيارات ص 307 و 324 آمده است.و اين مطلب را (كه صلوات بر اهل بيت پيامبر برابر با صلوات بر پيامبر است) علماى عامه هم عنوان كرده اند، مخصوصا موضوع صلوات بر فاطمه سلام اللَّه عليها را، چنانكه سهيلى در كتاب الروض الانف در ذيل مطلبى مى نويسد:
و من صلى عليها فقد صلى على ابيها .[الروض الانف ج 2/ 196.]
هركس بر فاطمه صلوات فرستد، در حقيقت بر پدر او صلوات فرستاده است .از حديثى كه نقل شد نيز وليه اللَّه بودن حضرت زهرا سلام اللَّه عليها استنباط مى شود.
فاطمه زهرا ثقل اصغر
به اتفاق همه ى مسلمانان، رسول اللَّه (ص) درباره ى قرآن و عترت فرمودند: من دو چيز را به عنوان امانت و يادگار نزد امت مى گذارم، يكى قرآن، ديگرى عترت و اهل بيتم و شما تا زمانى كه به اين دو تمسك كنيد گمراه نخواهيد شد، و اين دو از هم جدا نمى شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند:قال رسول اللَّه (ص): انى تارك فيكم الثقلين ما ان تمسكتم به لن تضلوا بعدى ابدا، و هما كتاب اللَّه طرفه بيداللَّه و طرفه بايديكم، الثقل الاكبر، و عترتى اهل بيتى، والثقل الاصغر و لا يسبقوهم فتهلكوا فلا تعلموهم فانهم اعلم منكم و لن يفترقا حتى يردا على الحوض كهاتين [مآخذ زيادى در جزوه تحقيقى موسوم به حديث الثقلين ص 5، نوشته ى محقق گرامى جناب قوام الدين وشنوى درباره ى حديث شريف و متواتر ثقلين ذكر شده. و نيز بحار، ج 23، ص 106 به بعد مراجعه شود.]آرى ماترك و ارثيه ى رسول اللَّه (ص) اين دو چيز گرانبها و باارزش است كه در حقيقت ارثيه ى نبوت و رسالت از آدم تا خاتم مى باشد، كه حجت بالغه ى خداى سبحان است تا روز قيامت.حديث شريف ثقلين از جمله احاديث معتبر و متواترى است كه حتى الفاظ آن هم به تواتر از رسول اللَّه (ص) رسيده است، به طورى كه هيچگونه شك و ابهامى در آن وجود ندارد، و با مراجعه به م آخذ و منابع روايى، اين حقيقت همانند آفتاب نيمروزى كه حتى افراد كور هم وجود آن را احساس مى كنند، روشن و آشكار است. اگر كسى اين حقيقت را منكر شود، خود را به كورى زده و اعشى منش است كه حقيقت آشكار را كتمان مى كند، كه البته درمان اين بيمارى بسيار دشوار و چه بسا ناممكن باشد.شب قدر همان فاطمه زهرا
فاطمه صلوات اللَّه عليها ليلةالقدر بود، و ليلةالقدر داراى مراتبى است، چنانكه همه حقايق وجودى چنين اند هر مرتبه دانى رقيقه عالى آن است و مرتبه عالى، حقيقت رقيقه ى مرتبه دانى است. خداى سبحان فرمود: شما نشئه نخستين را فهميديد پس چرا متذكر نمى گرديد و در روايت رضوى چنين آمده: خردمندان دانستند كه حقايق عالم ماوراى اين نشئه جز از طريق حقايق اينجا شناخته نمى شوند .در اثر صادقى آمده است: خداى تعالى عالم ملك را بروزان ملكوت خلق كرده و ملكوت را بر مثال جبروت تأسيس كرده تا از ملك بر ملكوت و از ملكوت بر جبروت (عقول) استدلال شود .بدان كه از منازل سير حبى وجودى در قوس نزولى به ليل و ليالى تعبير مى شود و در قوس صعودى به يوم و ايام تعبير مى گردد. پس عصمةاللَّه الكبرى حضرت فاطمه همانگونه كه ليلةالقدر است همچنين يوم اللَّه نيز مى باشد. و انسان كامل در عصر محمدى وعاء حقايق قرآن است. اگر خواهى چنين بگو: انسان كامل قرآن ناطق است. پس يازده قرآن ناطق از اين شب مباركه اى كه شب قدر است و مادر امامان است، نازل شده است. پس بفهم آنگاه در سخن حق سبحان تدبر نما كه به پيغمبر اكرم فرمود: ما به تو كوثر را بخشيديم .رسول خدا (ص) فرمود: هركس فاطمه را آنگونه كه حق فاطمه است بشناسد شب قدر را ادراك كرده است و علت نامگذارى آن حضرت به فاطمه آن است كه خلايق از كنه معرفت وى بريده شدند (به كنه معرفت وى نمى رسند) .و در اثر صادقى چنين آمده: هركس فاطمه را آنگونه كه سزا است بشناسد، ليلةالقدر را ادراك كرده است .تمام اين حديث در تفسير فرات كوفى چنين است: فرات گويد محمد بن قسم بن عبيد به اسناد معنعن خويش از ابى عبداللَّه عليه السلام ما را حديث كرد كه آن حضرت فرمود: انا انزلناه فى ليلةالقدر. ليله فاطمه است و قدر اللَّه است، پس آنكس كه فاطمه را آنگونه كه سزاست بشناسد ليلةالقدر را ادراك كرده است. علت نامگذارى وى به فاطمه آنست كه خلايق از معرفت فاطمه محروم و بريده شدند.(محمد بن قسم شك كرده كه حديث با عن از حضرتش شرف صدور يافت و يا بدون عن) و سخن خدا: و ما ادريك ما ليلةالقدر، ليلةالقدر خير من الف شهر يعنى چه مى فهمى كه ليلةالقدر چيست ليلةالقدر بهتر از هزار ماه است يعنى شب قدر بهتر از هزار مومن است زيرا فاطمه مادر فرود مومنان است- تنزل الملائكة والروح فيها- ملائكه و روح را در اين شب فرود مى آورند و ملائكه مومنانى اند كه علم آل محمد (ص) را واجدند و مراد از روح القدس فاطمه است. باذن ربهم من كل امر سلام هى حتى مطلع الفجر يعنى از هر امرى به اذن پروردگارشان در حالى كه سلام مى گويند تا فجر طلوع كند يعنى تا حضرت قائم خروج كند .محبت فراوان پيامبر خدا نسبت به فاطمه زهرا
روزى پيامبر (ص) در ميان على و فاطمه نشست. حضرت على عليه السلام به پيامبر (ص) عرضه داشت: كداميك از ما دو نفر را بيشتر دوست داريد، من و يا فاطمه سلام اللَّه عليه را؟ پيامبر (ص) فرمودند فاطمه عليهاالسلام را بيشتر دوست مى دارم، و تو نزد من عزيزتر و ارزنده تر مى باشى و پاسخى از اين بهتر براى توصيف مقام و منزلت على عليه السلام و فاطمه سلام اللَّه عليه نمى باشد، زيرا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فاطمه سلام اللَّه عليه را از روى شفقت و محبت پدرانه بيشتر دوست داشت و على عليه السلام را از نظر مقام و منزلت و فضيلت گرامى تر مى داشت.حديث لوح
حديث لوح گفتارى است نورانى در معرفى اوصياء و جانشينان پيامبر مكرم اسلام صلى اللَّه عليه و آله. حديثى كه با معرفى تك تك معصومين عليهاالسلام پرده از بعضى از وقايع و اتفاقات زمانهاى آنها برمى دارد ما در اينجا جهت اختصار فقط به نقل ترجمه اين حديث كفايت مى كنيم:ابوبصير از امام صادق عليه السلام روايت نموده است كه حضرت فرمود: "پدرم امام باقر عليه السلام به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: من با تو كارى دارم چه وقت مناسب است كه تو را مكان خلوتى ببينم و از تو پرسش نمايم؟ جابر گفت: هر وقت كه اراده فرمائيد. حضرت روزى با او خلوت كرده و به او فرمود: اى جابر! درباره آن لوحى كه در دست مادرم فاطمه عليهاالسلام دختر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ديدى و آنچه كه در آن نوشته شده بود، به من خبر ده! جابر گويد: خدا را گواه مى گيرم كه در زمان زندگى پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله به حضور حضرت زهرا عليهاالسلام مشرف شدم تا تولد حسين عليه السلام را به آن حضرت تبريك و تهنيت گويم. در دست آن حضرت لوحى سبز رنگ ديدم، گمان كردم زمرد است، با خطى سپيد مانند نور خورشيد روى آن نوشته شده بود. عرض كردم: پدر و مادرم به فدايت باد! اى دختر رسول خدا! اين لوح چيست؟ فرمود:اين لوحى است كه خداوند عزوجل به پيامبرش هديه كرده و در آن نام پدر و نام شوهر و فرزندان و جانشينان از فرزندانم نوشته شده است و پدرم به خاطر خشنودى من آن را به من بخشيده است. جابر گويد: حضرت آن لوح را به من داد. من آن را خوانده از روى آن نسخه اى برداشتم."
امام باقر فرمود: "آيا مى توانى آن را به من نشان دهى؟" گفت: "آرى." حضرت با وى به خانه اش رفت. جابر نامه اى را بيرون آورد. حضرت فرمود: "اى جابر! تو در نوشته خودت نگاه كن تا من بر تو بخوانم!" جابر در نسخه خود نگريسته، پدرم حضرت باقر بر او قرائت فرمود، به خدا سوگند حتى يك حرف با نوشته او مخالفت نداشت. جابر گفت: "خدا را شاهد مى گيرم كه به همينگونه در آن لوح نوشته ديدم: بنام خداوند بخشنده مهربان، اين نوشته اى است از سوى خداوند شكوهمند و با حكمت براى محمد، نور و فرستاده و نماينده و راهنمايش كه فرشته وحى آن را از سوى پروردگار جهانيان آورده است، اى محمد نامهاى مرا بزرگ شمار، نعمتهايم را سپاس گزار، الطاف و بخششهايم را منكر مباش! همانا من خدايم، جز من خداوندى نيست، در هم شكننده زورگويان، نابودكننده گردنفرازان، خواركننده ستمگران و پاداش دهنده روز جزايم. همانا من خدايم و جز من خداوندگارى نيست هر كس به غير فضل من اميدوار باشد و يا از غير عدالت من بترسد، او را به گونه اى عذاب كنم كه هيچ يك از جهانيان را بدانگونه عذاب نكرده باشم، پس مرا پرستش كن و بر من توكل نما!من هيچ پيامبرى را مبعوث نكردم و دوران هيچ پيامبرى پايان نيافته مأموريتش سپرى نشد مگر اينكه برايش جانشينى قرار دادم. من تو را بر پيامبران برترى داده جانشينت را بر جانشينان فضيلت بخشيدم، و به دو نوه و به دو شير بچه ات، حسن و حسين بعد از او تو را گرامى داشتم، حسن را پس از سپرى شدن دوران پدرش، معدن علم خود و حسين را نگهبان گنجينه وحى ام قرار دادم و او را به شهادت گرامى داشته فرجام كارش را به خوش بختى و سعادت ختم كردم، او برترين شهيد و درجه شهادتش والاترين درجه است، كلمه تامه خود را با او قرار دادم و حجت بالغه من نزد اوست، پاداش و كيفرم را با وساطت خاندان او انجام مى دهم، نخستين نفر از خاندان او على، سرور عابدان و زيور اولياء گذشته من است و پسرش همنام جد پسنديده اش محمد كه شكافنده علم و معدن حكمت من است، ناباوران درباره جعفر نابود مى شوند و آن كس كه او را رد نموده پذيرايش نباشد، همانند كسى است كه مرا رد كرده است. اين گفتار حتمى و راستين مناست كه جايگاه جعفر را گرامى داشته من او را درباره دوستان و پيروان و يارانش خشنود مى سازم، پس از او موسى را در شرايطى آشفته و تاريك انتخاب مى كنم، زيرا رشته سنت واجبم بريده نگشته و حجتم پوشيده نخواهد ماند و دوستانم هرگز به زحمت نخواهند افتاد. آگاه باش! هركس منكر يكى از آنان شود، مانند آن است كه نعمتم را انكار كرده باشد و هركس يك آيه از كتابم را تغيير دهد، بر من تهمت و افترا بسته است. واى بر افترا زنندگان منكر به هنگام سپرى شدن دوران بنده ام و حبيب و برگزيده ام موسى! آگاه باشيد! كسى كه هشتمين نفر را تكذيب كند، همه اولياء مرا تكذيب كرده است. على، ولى و ناصر من و كسى است كه زحمتهاى پيامبرى بر دوش او گذارده شده است و با تحمل بار سنگين آن او را آزموده ام. وى را ديوى خودخواه و مستكبر خواهد كشت و در شهرى كه ذوالقرنين، اين بنده شايسته، آن را ساخته است، در كنار بدترين مخلوقم دفن خواهد شد. اين گفتار حتمى است كه ديدگانش را به محمد پسرش و جانشين پس از او روشن خواهم ساخت.او وارث علم و معدن حكمت و جايگاه راز نهانى و حجت من بر آفريدگانم است. بهشت را جايگاهش قرار داده شفاعتش را درباره هفتاد نفر از افراد خانواده اش كه همگى مستوجب آتش جهنم باشند مى پذيرم، و پسرش على كه ولى و ناصر و شاهد و گواه من در بين مخلوقاتم و امين بر وحى ام مى باشد دوران او را با سعادت و نيكبختى ختم مى كنم و از او دعوت كننده به راهم و نگهبان دانشم حسن را بيرون مى آورم، و بعد اين دوران را به پسرش (محمى) تكميل مى كنم كه رحمت براى جهانيان است، كمال موسى و روشنائى عيسى و پايدارى ايوب بر اوست، به زودى دوستانم در دوران او خوار گردند و سرهايشان همچون سرهاى ترك و ديلم به هديه فرستاده شود، آنان كشته و سوزانيده مى شوند و پيوسته در حال ترس و رعب و اضطرابند، زمين از خونشان رنگين و فرياد و آه و ناله در بين زنانشان گسترش يابد، آنان دوستان راستين من مى باشند، هرگونه آشوب كور و تاريك را به وسيله آنان دفع كنم و تزلزلات و دگرگونيها را بوسيله آنان برطرف سازم و سختيها و زنجيرها را توسط آنان بگسلم. درود و رحمت پروردگارشان بر ايشان باد! و آنان همان راه يافتگانند.[از كتاب فاطمه زهرا عليهاالسلام شادمانى دل پيامبر/ ص 413]
فاطمه زهرا به مصداق بارز صالحين
انس مى گويد: روزى رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم نماز صبح را با ما خواند، سپس روى مباركش را به سوى ما برگرداند. عرض كردم: ممكن است آيه شريفه ى(اولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين والصديقين والشهداء والصالحين،و حسن اولئك رفيقا.) [نساء: 69.] : (آنان با كسانى هستند كه خداوند نعمت (ولايت) خويش را بر آنها ارزانى داشته است، يعنى پيامبران و صديقان و گواهان (اعمال) و صالحان. و چه رفيقان خوبى!) را تفسير بفرماييد؟ فرمود:اما النبيون فانا، و اما الصديقون فاخى على عليه السلام، و اما الشهداء فعمى حمزه، و اما الصالحون فابنتى فاطمه و اولادها الحسن والحسين عليهم السلام...[بحارالانوار، ج 24، ص 31، روايت 2.]