يكى ديگر از آثار تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام، غفران الهى است. غفران ربوبى، همه ى ذنوب و آثار سوء تيرگيهاى آنها را از ميان مى برد، حجابها را برطرف كرده و نقائص وجودى انسان را كنار مى زند. اما متأسفانه كمتر كسى هست كه بداند غفران يعنى چه و نياز به آنچه معنايى دارد، و چگونه مى شود غفران الهى همه ى مشكلها را حل، و فاصله ها را از ميان بردارد؟
در فرق بين عفو و غفران گفته شده كه: عفو الهى، ناديده گرفتن و به حساب نياوردن لغزشها و خطاها و نقيصه ها و عيبها، و محو آثار نامطلوب آنهاست. و غفران الهى عبارت است از افاضات و رحمتهايى كه به دنبال ناديده گرفتن لغزشها و خطاها و نقيصه ها، متوجهانسان مى گردد و او را تكميل مى كند و نقايص و عيوب وجودى وى را برطرف مى نمايد. غفران بعد از عفو است. عفو ناديده گرفتن بديهاست و غفران، برطرف كردن آنها از وجود سالك و تبديل آنها به خوبيها و كمالات است. عفو ربوبى، انسان را از سقوط و هلاكت نجات مى دهد و غفران الهى، به سالك پر و بال عطا مى كند و بالا مبرد. لذاست كه اگر عفو و گذشت ربوبى نباشد، رهروان طريق با شكست روبرو شده و كنار زده مى شوند، و اگر غفران ربوبى نباشد، آنها از حرت و پيشرفت بازمانده و متوقف مى گردند.امام صادق عليه السلام مى فرمايد:من سبح تسبيح فاطمة الزهراء عليهاالسلام قبل ان يثنى رجليه من صلاة الفريضه، غفر اللَّه له .[فروع كافى، كتاب الصلاة، ص 342، ح 6.]
هركس تسبيح حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام را قبل از اينكه وضع خود را بعد از نمار واجب عوض كند، بجا آورد، خداى متعال او را مشمول مغفرت خود مى گرداند.البته نبايد چنين پنداشت كه اين تسبيح به لحاظ اينكه ظاهرى بسيار خلاصه دارد و انجام دادن آن بسيار آسان است، چگونه مى شود از چنين آثار و بركاتى برخوردار باشد؟! آرى اين تسبيح به ظاهر بسيار خلاصه است، اما در نزد آگاهان و عارفان آشنا، دريايى از حقايق و اسرار توحيد را در بر دارد و نيز انجام آن به ظاهر خيلى آسان است، ولى اگر خوب بجا آورده شود، مشكلها را آسان مى گرداند. ان شاءاللَّه.
ورود حضرت زهرا به مسجد پيامبر از در مخصوص
پس از هجرت به مدينه و ساختن مسجد، پيامبر (ص) و اصحاب، خانه هاى خود را در اطراف آن ساختند و هر كدام از خانه ها درى به مسجد داشت كه از همان درها وارد مسجد مى شدند.روزى جبرئيل بر رسول خدا (ص) نازل شد و گفت: خدايت امر كرده است كه همه بايد درهاى خصوصى به مسجد را ببندند، مگر على (ع) و فاطمه (س).سبط الجوزى مى نويسد:اين عمل سر و صدايى در ميان عده اى پديد آورد و گمان كردند اين استثنا از جنبه ى عاطفى است، رسول خدا (ص) همه را گرد آورد و آنگاه براى روشن شدن اذهان خطبه اى ايراد نموده، فرمود: من از جانب خود هرگز دستور باز ماندن و بسته شدن درى را نداده ام، بلكه اين امرى بود از جانب خدا، و من هم از آن پيروى كردم .[چشمه در بستر، ص 104 و 105.]مجاز بودن ورود و توقف حضرت زهرا در مسجدالنبى در همه حالات
اشتراك حضرت صديقه سلام اللَّه عليها با پدر و همسر و فرزندانش سلام اللَّه عليهم در مجاز بودن استثنائى آنان به ورود و توقف در مسجد پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم در جميع حالاتشان.مسجد پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم نسبت به تمام مساجد امتيازى خاص دارد، به اين معنى كه هر شخص جنب و نفساء و حائض مى تواند به هر مسجدى وارد شود و بدون توقف از آنجا عبور كند، ولى هرگز كسى مجاز نيست در حال جنابت و حيض و نفاس از مسجدالنبى عبور نمايد و اين حكم، على و فاطمه و حسنين عليهم السلام مستثنى هستند. آنان مى توانند در هر حالتى كه باشند از مسجد الرسول عبور كنند؛ و نه تنها مى توانند از آنجا عبور كنند، بلكه مى تواند در آن ازدواج نمايند و يا در حال جنابت در آنجا توقف كنند، و حتى حضرت زهرا عليهاالسلام مجاز است كه فرزندانش را در آن مكان مقدس و مطهر بدنيا آورد؛ و اين امتياز مطلب بسيار مهم و فوق العاده اى است و شايان دقت و بررسى است. (ما ابتدا به ذكر چند روايت از علماى عامه مى پردازيم و پس از نقل آنها پيرامون اين منقبت زهرا عليهاالسلام سخن خواهيم گفت):1- حافظ نسائى از ابن عباس روايتى نقل كرده است كه سيوطى آن را از قول وى بدين صورت ذكر مى نمايد:قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم لعلى: ان موسى سال ربه ان يطهر مسجده لهارون و ذريته و انى سالت اللَّه ان يطهر لك و لذريتك من بعدك... .اين حديث از رواياتى است كه توسط نسائى نقل گرديده است. ادامه ى روايت چنين است:... ثم ارسل الى ابى بكر ان سد بابك فاسترجع، و قال: سمعا و طاعه، فسد بابه. ثم الى عمر ذلك. ثم صعد المنبر، فقال: ما انا سددت ابوابكم و لافتحت باب على ولكن اللَّه سد ابوابكم و فتح باب على . (اللئالى المصنوعه ج 1/ 347).سيوطى در اللئالى، حسن (و يا حسين) بن عبيداللَّه ابزارى (متوفاى 295 هجرى) را متهم به وضع اين حديث نموده است كه در جواب بايد بگوييم:اولا: كسانى كه ابزارى را جرح نموده اند مستند اقوالشان طعنى مى باشد كه احمد بن كامل در خصوص ابزارى كرده است. آنچه كه از كتب رجالى برمى آيد اين است كه قاضى كوفه احمد بن كامل بن شجره ى بغدادى (متوفاى 350 هجرى) به بسيارى از علماء بيهوده جسارت و توهين مى نموده و اين خود به دليل تكبر و خودپسندى وى بوده است. دار قطنى درباره ى احمد بن كامل مى گويد: اهلكه العجب ، يعنى: اين كامل را كبر و غرور از بين برد. (تاريخ بغداد ج 4/ 358، لسان الميزان ج 1/ 249). دار قطنى در جاى ديگر مى گويد: احمد بن كامل براى هيچيك از فقهاى زمان خويش ارزشى قائل نبود. (سير اعلام النبلاء 15/ 546، تاريخ الاسلام ذهبى- حوادث و وفيات 331 الى 350- ص 435).ثانيا: چنين مى نمايد كه بعضى از علماى رجال عامه از آنجائيكه ابزارى بيشتر به ذكر مناقب اهل بيت مى پرداخته، طعن وى را كه توسط احمد بن كامل صورت گرفته است بعنوان مستمسكى جهت جرح كامل ابزارى اتخاذ نموده اند و از اين طريق هر روايتى را كه وى درباره ى مناقب اهل بيت نقل كرده است از موضوعات ابزارى قلمداد كرده اند كه از جمله ى آنها همين حديث مورد بحث يعنى حديث سد الابواب مى باشد كه سيوطى آن را از جعليات ابزارى برشمره است، و حال آنكه نقل اين حديث اختصاصى به ابزارى ندارد.لازم به ذكر است كه روايت ديگرى با اين عبارت از ابن عباس نقل است: ان النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم امر (بسد) الابواب كلها، فسدت الا باب على رضى اللَّه عنه . (الدره الثمينه ص 161).يعنى: پيامبر امر به بستن درهاى (منازل افراد كه به مسجد منتهى مى شد) نمودند، لذا تمامى درها بسته شده بجز در (منزل) على .حضرت رسول به اميرالمؤمنين فرمود: موسى از پروردگار خويش درخواست كرد كه مسجدش را براى هارون و ذريه ى او پاك و مطهر گرداند و من نيز اين مطلب را براى تو و فرزندانت از خدا خواستار شدم... .2- روايت ديگرى به همين مضمون از اميرالمؤمنين نقل شده است كه آن حضرت فرمود:اخذ رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم بيدى فقال: ان موسى سال ربه ان يطهر مسجده بهارون و انى سالت ربى ان يطهر مسجدى بك و بذريتك... .[مجمع الزوائد ج 9/ 114، 115، السيره الحلبيه ج 3/ 374، كنز العمال ج 13/ 175، ح 36521. ادامه ى روايت چنين است: ... ثم ارسل الى ابى بكر ان سد بابك فاسترجع، ثم قال: سمعا و طاعه، فسد ببه. ثم ارسل الى عمر، ثم ارسل الى العباس بمثل ذلك. ثم قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم: ما انا سددت ابوابكم و فتحت باب على ولكن اللَّه فتح باب على و سد ابوابكم .]اين روايت را حافظ بزار، حافظ هيثمى، حافظ سيوطى و حلبى [ابوالفرج نورالدين على بن ابراهيم بن احمد حلبى متوفاى 1044 هجرى. وى صاحب كتاب معروف السيره النبويه مى باشد. او از ادبا و مورخين مشهور عصور متاخر عامه است و تاليفات بسيارى دارد. وى در حلب زاده شد و در مصر فوت نمود. (الاعلام ج 4/ 251، معجم المولفين ج 2/ 436). در السيره الحلبيه نقل كرده اند.3- حافظ بيهقى [ حافظ ابوبكر احمد بن حسين بن على بن موسى خسروجردى خراسانى بيهقى متوفاى ج 458 هجرى.]وى مولف كتاب معروف السنن الكبرى مى باشد. كتابى كه ذهبى درباره اش مى گويد: كسى به مانند آن را ننوشته است . بيهقى كتب بسيارى تدوين نموده كه نام بعضى از آنها را در سير اعلام النبلاء مى توانيد بيابيد. سبكى درباره ى او مى گويد: بيهقى يكى از ائمه ى مسلمين است . (الغدير ج 1/ 110، تذكره الحفاظ ج 3/ 1132، سير اعلام النبلاء ج 18/ 163، طبقات سبكى ج 4/ 8، طبقات الحفاظ ص 432).در سنن كبرى از پيامبر اكرم چنين روايت مى كند كه آن حضرت فرمود:الا ان مسجدى حرام على كل حائض من النساء و كل جنب من الرجال، الا لرسول اللَّه و اهل بيته: على و فاطمة والحسن والحسين .[سنن بيهقى ج 7/ 65، السيره الحلبيه 3/ 375، فرائدالسمطين ج 2/ 28/ ح 368، كنزالعمال ج 12/ 101 ح 34183 34182.]
آگاه باشيد، بدرستيكه ورود به مسجد من براى زنان حائض و مردان جنب حرام است مگر براى من و خانواده ام على، فاطمه، حسن و حسين .و اين روايت را جمعى ديگر از علما نيزنقل كرده اند.4- بخارى در تاريخ كبيرش حديثى از عايشه نقل مى كند كه پيامبر اكرم فرمود:لا احل المسجد لحائض و لا لجنب الا لمحمد و آل محمد .[التاريخ الكبير ج 2/ 67.]
ورود به اين مسجد به زنان حائض و مردان جنب حلال نيست مگر به محمد و آل محمد .5- در روايت ديگرى كه جامعتر از احاديث قبلى است حافظ بيهقى مى نويسد كه حضرت رسول فرمود:الا لا يحل هذا المسجد لجنب و لا لحائض الا لرسول اللَّه و على و فاطمه والحسن والحسين، الا قد بينت لكم الاسماء ان لاتضلوا .[سنن بيهقى ج 7/ 65، تاريخ مدينه دمشق (ط دار الفكر) ج 14/ 166.]
اى مردم آگاه باشيد كه ورود به اين مسجد براى اشخاص جنب و حائض حلال نيست مگر به رسول خدا و على و فاطمه و حسن و حسين؛ آگاه باشيد كه من اكنون يك يك اسامى آنان را ذكر كردم، تا دچار اشتباه و گمراهى نشويد .در اينجا نكته ى مهم اين است كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم با تعيين اسامى و مشخص نمودن افراد منظور، و گفتن نام پنج تن بطور وضوح، مى خواهند براى همگان كاملا روشن شود كه در اين مورد، مقصود از آل محمد چه كسانى هستند تا همانند شان نزول آيه ى تطهير عده اى مغرضانه نگويند- چنانكه جمعى از علماى اهل سنت گفته اند- مراد از آل محمد زنان پيامبرند، و يا مقصود ازآل هر مردى، خانواده ى اوست كه در خانه اش با هم زندگى مى كنند؛ و با اين منطق و استدلال نادرست بخواهند براى افرادى يك منقبت از خود بتراشند و فضائل مسلم آل محمد را ناديده انگارند.قد بينت لكم الاسماء ان لاتضلوا ؛
يعنى اى مردم خوب توجه كنيد، فقط اين اشخاص كه من نام بردم مشمول اين فضليت هستند و در اين مورد فريقين (شيعه و سنى) هم راى و هم عقيده اند.قبلا به مصادر عامه اشاره گرديد. از جمله ى مصادر شيعى نيز كه حديث سد الابواب را نقل كرده اند منابع زير مى باشد:امال صدوق ص 273، 274، عيون الاخبار ج 1/ 182، علل الشرائع ص 201، 202، البرهان ج 2/ 193، تفسير الامام العسكرى ص 17- 20، مناقب آل ابى طالب ج 2/ 194، 373، كشف الغمه ص 98، 331، 332، الطرائف ص 60- 63، العمده ص 175- 185، بحارالانوار 39/ 19- 35.يك دسته ازعلماى عامه ضمن اينكه تصديق مى كنند در حكم مسجد النبى فقط پنج تن عليهم السلام استثناء شده اند، ولى مى گويند: چون على در خانه اش به مسجد پيامبر باز مى شد، لذا در هر حالتى اجازه ى عبور از آن مسجد را داشته است. جواب مسئله اين است كه اولا حق اجتياز ، عبور از مسجد را جايز مى داند، آن هم نه براى مسجدالنبى، و نه ساكن شدن و يا جنب شدن در آنجا را.ثانيا در خانه ى عده اى از اصحاب پيامبر همانند خانه ى على به مسجد النبى باز مى شد و اگر استدلال مذكور درست مى بود بايستى به آنها هم حق اجتياز (عبور) از مسجد داده مى شد؛ درصورتيكه مى بينيم، پيامبر اكرم دستور فرمود تمام درهايى كه به مسجد باز مى شود بايد مسدود گردد و ورود و خروج همه ى افراد به خانه ها، بايد خارج از محوطه ى مسجد انجام پذيرد، مگر على و اولاد على عليهم السلام. پس از ابلاغ اين فرمان الهى غوغايى برپا شد و عده اى بخدمت رسول خدا آمدند و تقاضا مى كردند راهى به سوى مسجد داشته باشند. حتى جناب عباس عموى پيامبر به آن حضرت عرض كرد: من حاضرم در خانه ام را ببندم، ولى خواهش مى كنم اجازه بدهيد دريچه اى به سوى مسجد داشته باشم؛ ولى رسول اكرم فرمود: اختيار بسته يا باز بودن در خانه ها به سوى مسجد، به دست من نيست؛ و من از جانب خدا مامور ابلاغ اين حكم هستم و هرگز اجازه نمى دهم كه حتى يك دريچه به جانب مسجد باز باشد و اين فضيلت مخصوص است به على و خانواده ى او.[ در خصوص اين تقاضاى عباس بن عبدالمطلب و پاسخى كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم به وى داده اند به مصادر ذيل مراجعه بفرماييد:معجم كبير طبرانى ج 2/ 246/ ح 2031، مستدرك حاكم ج 3/ 117، السيره الحلبيه ج 3/ 374، نزل الابرار ص 35، فتح البارى ج 7/ 14، 15، مجمع الزوائد ج 9/ 115.]جمعى از دانشمندان اهل سنت كه قائل به اين خصوصيت هستند چنين اظهار نظر مى كنند: علت اينكه على و خانواده ى او مجازند از مسجد النبى در هر حالتى عبور، توقف و ياسكونت كنند و از ساير مردم استثناء شده اند، اين است كه شرايط اجراى حكم در آنان موجود نيست؛ زيرا آنان پاك و مطهرند، نه جنب مى شوند و نه حائض و نفساء و از اين جهت است كه فاطمه سلام اللَّه عليها را طاهره ى مطهره ناميده اند، و اين مطلب را از احاديثى كه از پيامبر اكرم وارد شده استنباط كرده اند. (از جمله ى اين احاديث، روايات زير است):1- قرمانى [ابوالعباس احمد بن يوسف بن احمد دمشقى قرمانى متوفاى 1019 هجرى. وى از مورخين نيمه ى دوم سده ى دهم هجرى دمشق است و كتاب معروف اخبار الدول و آثار الاول از آن اوست. (كشف الظنون ج 1/ 26، هديه العارفين ج 1/ 159، معجم المطبوعات العربيه ج 2/ 1505، معجم المولفين ج 1/ 327).] در اخبارالدول از عايشه چنين روايت مى كند: اذا اقبلت فاطمه كانت مشيتها مشية رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم، و كانت لا تحيض قط، لانها خلقت من تفاحة الجنة، و لقد وضعت الحسن بعد العصر وطهرت من نفاسها فاغتسلت و صلت المغرب، و لذلك سميت الزهراء .راه رفتن فاطمه همانند مشى رسول خدا بود، او هيچگاه مثل زنان ديگر ناپاكى ماهانه نداشت، و اين پاكيزگى از سيبى است بهشتى كه مايه ى خلقت زهرا بوده است... .اين همان سيب بهشتى است كه خداى تعالى در شب معراج به حضرت محمد هديه فرمود، و از آن نطفه ى مطهر فاطمه منعقد گرديد.[ پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم به عايشه مى فرمايند: يا عائشه ليله اسرى بى الى السماء فادخلنى جبرئيل عليه السلام الجنه ناولنى تفاحه فاخذتها فاكلتها فصارت نطفه و نورا فى صلبى فنزلت فواقعت خديجه، ففاطمه منها. فكلما اشتقت الى الجنه قبلتها يا عائشه، فاطمه حوراء انسيه. (فرائد السمطين ج 2/ 50، 51/ ح 381).]يعنى: اى عايشه، شبى كه من به آسمان (معراج) رفتم جبرئيل عليه السلام مرا به بهشت وارد نمود و سيبى به من داد؛ من آن سيب را گرفتم و خوردم. آن سيب نطفه و نورى در صلب من شد؛ آنگاه كه (از آسمان) فرود آمدم با خديجه نزديكى نمودم؛ و فاطمه از همان سيب بهشتى است. اى عايشه، من هرگاه كه مشتاق بهشت مى گردم فاطمه را مى بوسم. او حوريه ى بهشتى زنان عالم است .مصادر ديگرى نيز از عامه موجود است كه خوانندگان مى توانيد بعضى از آنها را در كتاب احقاق الحق ج 25/ 4- 7 بيابند.در بحارالانوار ج 43/ 42 اين روايت از كتاب شرف المصطفى (تاليف خركوشى) نقل گرديده است. همچنين مراجعه بفرماييد به: تفسير فرات- ذيل آيه ى (و يومئذ يفرح المومنون- بنصر اللَّه (الروم/ 4، 5)- ص 321/ ح 435، علل الشرائع ص 184.)پيامبر اكرم همواره سينه و دست و چهره ى زهرا را مى بوسيد و مى بوئيد، و مى فرمود: يا فاطمه هرگاه من مشتاق بهشت مى شوم، از تو بوى بهشت را استشمام مى كنم، و عطر سيب بهشتى از تو به مشامم مى رسد.اين جملات با عبارات مختلفى از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم نقل گرديده است كه از جمله ى آنهاست:فانا اذا اشتقت الى الجنه، ادنيتها فشممت ريح الجنه ، يا
فكلما اشتقت رائحه الجنه، شممت رائحه ابنتى فاطمه ، يا
انا اشم منها (اى فاطمه) رائحه الجنه ، يا
فما قبلتها (اى فاطمه) الا وجدت رائحه شجره طوبى منها و عبارات ديگرى كه به همين مضمون است. مراجعه بفرماييد به:معجم كبير طبرانى ج 22/ 400- ح 1000، مستدرك حاكم ج 3/ 153- 154، مجمع الزوائد ج 9/ 202.اين روايت در كتب بسيارى از علماى شيعه نيز موجود است، كه از جمله ى آنهاست: علل الشرائع ص 183، 184، تفسير فرات ص 76، 211/ ح 49، 286، عيون الاخبار ج 1/ 94، 95، توحيد صدوق ص 118، احتجاج طبرسى ص 409، كشف الغمه ص 137، 138، بحارالانوار ج 8/ 119، 151، 189، 190، ج 43/ 4- 6.عايشه كه خود اين فرمايشات حضرت را شنيده است چنين استنباط و اجتهاد مى نمايد كه مطهر بودن فاطمه عليهاالسلام از ناپاكيهاى ماهانه ى زنانه، به سبب آن سيب بهشتى است كه خمير مايه ى خلقت اوست، و از حق نمى توان گذشت كه اجتهاد آن مخدره دراينجا صحيح بوده است!عايشه سخنش را چنين ادامه مى دهد:... هنگامى كه حسن بن على از فاطمه تولد يافت، در همان ساعت زهرا از نفاس پاك شد غسل كرد و نماز مغربش را بجا آورد، و بدين جهت است كه او را زهرا ناميده اند .بلى، هرگز معقول نيست كه همانند زنان ديگر، ناپاكى حيض و نفاس فاطمه عليهاالسلام را از عبادت باز دارد، او محبوبه ى خداست، و بايد هميشه در حال حضور بوده، و درگاه الهى، حتى يك ساعت از وجود زهرا نبايد خالى باشد.2- ام سلمة مى فرمايد:ولدت فاطمة بالحسن فلم ارلها دما، فقلت يا رسول اللَّه انى لم ار لها دما فى حيض و لا نفاس، فقال صلى اللَّه عليه و آله و سلم: اما علمت ان ابنتى طاهرة مطهره لا يرى لها دم فى طمث ولا ولادة .[ذخائر العقبى ص 44، نزهه المجالس ج 2/ 227، ارجح المطالب ص 247.]
بعد از اينكه حسن از فاطمه (سلام اللَّه عليها) متولد گرديد، هيچ گونه آثار حيض و نفاس در او مشاهده نكردم، و موضوع را از پيامبر اكرم سوال نمودم، آن حضرت فرمود: مگر نمى دانى كه دخترم فاطمه پاك و پاكيزه است، و ناپاكى حيض و نفاس از او دور است .
حديث فوق را حافظ محب الدين طبرى در ذخائر العقبى روايت كرده است.3- انس بن مالك از مادرش [نام مادر انس بن مالك، ام سلمه بنت ملحان مى باشد.]