در قله بشريت
فاطمه زهرا عليهاالسلام در قله بشريت قرار دارد و كسى از او بالاتر نيست و مى بينيم كه آن بزرگوار به عنوان يك بانوى مسلمان، اين فرصت و قدرت را يافت كه خودش را به اين اوج برساند.حديث ولايت، ج 3، ص 149
ستايش فاطمه
مقام فاطمه زهرا عليهاالسلام در خور آن است كه عقول برجسته انسانهاى بزرگ، در اصيلترين رشته هاى تفكرشان بينديشند و زبانهاى فصيحترين و بليغترين گويندگان و شعرا و سرايندگان، آن انديشه ها را در قالب كلمات بياورند و سرشارترين ذوقها و جوشانترين طبعهاى فياض و سيال هنرمندان و شاعران، آنها را به صورت شعر و سخن منظوم، با بهترين گويشها و حنجره ها بيان كنند. اگر اين طور بشود، شايد ذهن بشر متوسط امروز و ما كه از معارف حقيقى الهى دوريم و كشش نداريم كه در ذهن و دل و روحمان، حقايق والا و متعالى را درك بكنيم، بتوانيم گوشه يى از فضايل و مدايح و مناقب و محامد اين بزرگوار را بفهميم و درك كنيم.وقتى انسان به رواياتى كه مربوط به فاطمه زهرا عليهاالسلام مى باشد و از ائمه عليهاالسلام صادر شده است، مراجعه مى كند، مى بيند زبان معصومين عليهاالسلام نسبت به اين بزرگوار، آنچنان زبان ستايش و خضوع و خشوع است كه براى كسى كه مقام والاى فاطمه زهرا عليهاالسلام را ندانسته باشد، ممكن است مايه تعجب بشود. از خود پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله كه پدر و مربى اين مخدره ى بزرگوار بود، تا اميرالمؤمنين عليه السلام كه همسر او بود و تا فرزندان او- ائمه عليهم السلام- هر كدام راجع به زهراى اطهر عليهاالسلام، جمله يى سخن گفته اند و آن را با زبان تعظيم و ستايش بيان كرده اند. اين، نشان دهنده ى آن مقام والا و توصيف ناشدنى است كه حقيقتاً براى ذهن قاصر ما، آن علو درجه معنوى و ملكوتى ام الائمه النجباء عليهم السلام قابل درك نيست و ما به قدر فهم خود، ممكن است رشحه يى از رشحات را درك كنيم.حديث ولايت، ج 3، صص 166- 167
حقيقت شگفت
درباره ى زهراى اطهر عليهاالسلام هرچه انسان بيشتر فكر كند و در حالات آن بزرگوار بيشتر تدبر كند، بيشتر دچار شگفتى خواهد شد. تعجب انسان نه فقط از اين جهت است كه چطور يك موجود انسانى در سنين جوانى مى تواند به اين رتبه از كمالات معنوى و مادى نائل بشود (كه البته اين خود هم يك حقيقت شگفت انگيز است) بلكه بيشتر از اين جهت است كه اسلام با چه قدرت عجيبى توانسته است تربيت والاى خود را به حدى برساند كه يك زن جوان، در آن شرايط دشوار، بتواند اين منزلت عالى را كسب كند! هم عظمت اين موجود و اين انسان والا تعجب آور و شگفت انگيز است و هم عظمت مكتبى كه اين موجود عظيم القدر و جليل المنزله را پديد آورده است.جمهورى اسلامى، 26/ 9/ 1371
خورشيد تابان
آنهايى كه در طول تاريخ- چه در جاهليت قديم و چه در جاهليت قرن بيستم- سعى كرده اند كه زن را تحقير و كوچك كنند و او را دلبسته به همين زخارف و زينتهاى ظاهرى معرفى نمايند و پايبند مد و لباس و آرايش و طلا و زيورآلات كنند و وسيله و دست مايه يى براى خوشگذرانيهاى زندگى وانمود نمايند و عملا در اين راه قدم بردارند، منطق آنها منطقى است كه مثل برف و يخ، در مقابل گرماى خورشيد مقام معنوى فاطمه زهرا عليهاالسلام ذوب مى شود و از بين مى رود.حديث ولايت، ج 3، ص 166
انسان كامل
پيامبر عظيم الشأن اسلام بر اين اعتقاد كه فاطمه زهرا عليهاالسلام نمونه يك انسان كامل است بر دست او بوسه زد و اين امر نبايد يك مسئله عاطفى در نظر گرفته شود. نگرش اسلام به زن از باب تكامل معنوى و انسانى اوست و در بررسى هاى مربوط به فرهنگ، مسائل اجتماعى و پرورش علمى زنان بايد بر اين اساس عمل شود.جمهورى اسلامى، 5/ 10/ 1370
خلاصه نبوت و ولايت
حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام خلاصه نبوت و ولايت و داراى چنان شخصيت والايى است كه انسانها از درك عظمت و وسعت آن ناتوان هستند، مقام و مرتبه آن حضرت تا حدى بود كه حتى كسانى كه رابطه صميمى با آن بزرگوار نداشتند، زبان به مدح او گشوده اند.جمهورى اسلامى، 5/ 9/ 1373
افتخار مسلمين
در بين مسلمين و در فرهنگ اسلامى زنى با اين عظمت (حضرت زهرا عليهاالسلام) وجود دارد. خداى متعال مى توانست بزرگترين و رفيعترين زن را در ميان ملتهاى ديگر و امتهاى سلف قرار دهد- اشكالى هم نداشت، اين كار مى شد- اما در امت اسلام قرار داده است. اين هم براى ما حجت و تنبيهى است كه مى توان اين الگوى عالى و والا را در مقابل چشم قرار داد و آن را دنبال كرد. انشاءاللَّه شما خواهران عزيز هم موفق باشيد كه اين راه مهم را با قدرت و با صلابت بپيماييد و خداوند به شما هم توفيق عنايت كند.حديث ولايت، ج 6، ص 143
الگوى تمامى انسانها
اين ايام به سيده ى زنان عالم و بانوى بزرگ تاريخ جهان فاطمه زهرا عليهاالسلام متعلق است، آن زن نمونه اى كه حياتش با همه ى كوتاهى و عمر او در عين جوانى، الگويى براى همه ى مردان و زنان غيور و مؤمن و مسلمانان و حتى مردم غير مسلمانى كه با مقام آن بزرگوار آشنا باشند، است و ما بايد از زندگى آن بزرگوار درس بگيريم.حديث ولايت، ج 3، ص 76
زنان مسلمان در زندگى شخصى، اجتماعى و خانوادگى خود بايد زندگى فاطمه زهرا عليهاالسلام را از جهت خردمندى، فرزانگى و عقل و معرفت الگو و سرمشق خود قرار دهند و از بعد عبادت، مجاهدات، حضور در صحنه، تصميم گيريهاى عظيم اجتماعى، خانه دارى، همسردارى و تربيت فرزندان صالح از زهراى اطهر عليهاالسلام پيروى كنند زيرا زندگى آن بانوى بزرگ اسلام نشان مى دهد كه زن مسلمان براى ورود در صحنه سياست و ميدان كار و تلاش نيز ايفاى نقش فعال در جامعه همراه با تحصيل، عبادت، همسردارى و تربيت فرزندان مى تواند پيرو فاطمه زهرا عليهاالسلام باشد و دخت گرامى پيامبر عظيم الشأن الهى را الگوى خود قرار دهد.جمهورى اسلامى، 18/ 9/ 1372
زنان مسلمان بايد در تمام شئونات زندگى فردى و اجتماعى، حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام را الگو قرار داده و پيروان راستين آن حضرت باشند.جمهورى اسلامى، 27/ 10/ 1368
اسلام، فاطمه- آن عنصر برجسته و ممتاز ملكوتى- را به عنوان نمونه و اسوه ى زن معرفى مى كند. آن زندگى ظاهرى و جهاد و مبارزه و دانش و سخنورى و فداكارى و شوهردارى و مادرى و همسرى و مهاجرت و حضور در همه ميدانهاى سياسى و نظامى و انقلابى و برجستگى همه جانبه ى او كه مردهاى بزرگ را در مقابلش به خضوع وادار مى كرد، اين هم مقام معنوى و ركوع و سجود و محراب عبادت و دعا و صحيفه و تضرع و ذات ملكوتى و درخشندگى عنصر معنوى و همپايه و هموزن و همسنگ اميرالمؤمنين عليه السلام و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بودن اوست. زن، اين است. الگوى زنى كه اسلام مى خواهد بسازد، اين است.حديث ولايت، ج 3، ص 158
زنان كشور ما، با آشنايى با زندگى فاطمه زهرا عليهاالسلام و معرفت و مبارزات و سخنان حكمت آميز آن بزرگوار، راهى را در مقابل خود ترسيم كرده اند، از آن راه حركت هم كرده اند و بيشتر هم بايستى پيش بروند.همايش بزرگ بانوان، 30/ 7/ 1376
آيينه ى ارزشها
امروز با بيدارى زن مسلمان كه از بركات بزرگ انقلاب عظيم اسلامى است و با حضور فعال زنان ايرانى در همه صحنه هاى اين انقلاب شكوهمند و با رشد فكرى فزاينده در ميان زنان، سد بلندى در برابر سيل بنيان كن اين فرهنگ خائنانه (غرب) پديد آمده است. اما براى رسوخ و استوارى اين سد نيازى مبرم به ارائه الگوى زن مسلمان وجود دارد. شخصيت زهراى اطهر كه مجموعه ارزشهاى بانوى مسلمان است مى تواند زيباترين و پرجاذبه ترين ترسيم از زن را در ديدگاه همه زنان، مخصوصاً زنان مسلمان قرار دهد.جمهورى اسلامى، 12/ 12/ 1364
در مقام تنزل وجود، آن جايى كه عظمتهاى ملكوتى به واقعيتهاى عالم جسم و ملك مى پيوندد و اين قالبهاى بشرى، حامل آن معنويتها و روحها مى شود، آن وقت، هر حركت و هر اشاره و هر حرف از زبان آنها، براى ماها كه عقب هستيم، يك سرمشق نورانى مى شود. اين كافى نيست كه ما بدانيم فاطمه زهرا عليهاالسلام در چه اوجى و با چه عظمتى در اين عالم بوده و در عالم معنا و ملكوت خواهد بود. البته دانستنش براى ما يك معرفت است و اگر معرفت روشنى گير كسى بيايد- كه آن هم جز در سايه عمل به دست نمى آيد- خيلى قيمت دارد. معرفت خالص روشن گوياى از آن معنويتها، گير همه نمى آيد. اولياى بزرگ خدا هستند كه مى توانند گوشه هايى از آن را درك كنند و ببينند. آن مقدارى كه ما درك مى كنيم و مى فهميم، بايد براى ما سرمشق حركت و عمل باشد. شيعيان، اين نكته را بايد فراموش نكنند. البته همه ى مسلمين سهيمند، منتها شايد اين طور معرفتى، در غير از شيعه كمتر هست، نه اين كه هيچ نيست. بعضى از كسانى كه شيعه هم نيستند، در مقام معرفت نسبت به اهل بيت، خيلى جلو هستند، اما در اين حد، غالباً و عموماً متعلق به شيعه است.حديث ولايت، ج 6، صص 145- 146
در جستجوى الگو
سؤال:[سؤال يكى از دختران دانشجو از مقام معظم رهبرى در ديدار صميمانه ايشان با جوانان.] به عنوان يك دختر دانشجو، ما چگونه مى توانيم از زندگانى حضرت زهرا عليهاالسلام الگو بگيريم؟ الگوى خود شما در دوره ى جوانى چه كسانى بوده اند؟
سؤال خوبى است. اولاً من به شما بگويم كه الگو را نبايد براى ما معرفى كنند و بگويند كه اين الگوى شماست. اين الگوى قراردادى و تحميلى، الگوى جالبى نمى شود. الگو را بايد خودمان پيدا كنيم، يعنى در افق ديدمان نگاه كنيم و ببينيم از اين همه چهره يى كه در جلوى چشممان مى آيد، كدام را بيشتر مى پسنديم، طبعاً اين الگوى ما مى شود. من معتقدم كه براى جوان مسلمان، بخصوص مسلمانى كه با زندگى ائمه و خاندان پيامبر و مسلمانان صدر اسلام آشنايى داشته باشد، پيدا كردن الگو مشكل نيست، و الگو هم كم نيست. حالا خود شما خوشبختانه از حضرت زهرا عليهاالسلام اسم آورديد. من در خصوص وجود مقدس فاطمه ى زهرا عليهاالسلام چند جمله يى بگويم، شايد اين سررشته يى در زمينه ى بقيه ى ائمه و بزرگان بشود و بتوانيد فكر كنيد.شما خانمى كه در دوره ى پيشرفت علمى و صنعتى و تكنولوژى و دنياى بزرگ و تمدن مادى و اين همه پديده هاى جديد، زندگى مى كنيد، از الگوى خودتان در مثلاً هزار و چهارصد سال پيش توقع داريد كه در كدام بخش، مشابه وضع كنونى شما را داشته باشد، تا از آن بهره بگيريد. مثلاً فرض كنيد مى خواهيد ببينيد چگونه دانشگاه مى رفته است؟ يا وقتى كه مثلاً در مسايل سياست جهانى فكر مى كرده، چگونه فكر مى كرده است؟ اينها كه نيست.يك خصوصيات اصلى در شخصيت هر انسانى هست، آنها را بايستى مشخص كنيد و الگو را در آنها جستجو نماييد. مثلاً فرض بفرماييد در برخورد با مسايل مربوط به حوادث پيرامونى، انسان چگونه بايد برخورد بكند؟ حالا حوادث پيرامونى، يك وقت مربوط به دوره يى است كه مترو هست و قطار هست و جت هست و كامپيوتر هست، يك وقت مربوط به دوره يى است كه نه، اين چيزها نيست، اما حوادث پيرامونى بالاخره چيزى است كه انسان را هميشه احاطه مى كند.انسان دوگونه مى تواند با اين قضيه برخورد كند: يكى مسؤولانه، يكى بى تفاوت. مسؤولانه هم انواع و اقسام دارد، با چه روحيه يى، با چه نوع نگرشى به آينده. آدم بايد اين خطوط اصلى را در آن شخصى كه فكر مى كند الگوى او مى تواند باشد، جستجو كند و از آنها پيروى نمايد.حضرت زهرا عليهاالسلام در سنين شش سالگى، هفت سالگى بودند- اختلاف وجود دارد، چون در تاريخ ولادت آن حضرت، روايات مختلف است- كه قضيه ى شعب ابى طالب پيش آمد. شعب ابى طالب، دوران بسيار سختى در تاريخ صدر اسلام است، يعنى دعوت پيامبر شروع شده بود، دعوت را علنى كرده بودند، به تدريج مردم مكه- بخصوص جوانان، بخصوص برده ها- به حضرت مى گرويدند، بزرگان طاغوت- مثل همان ابولهب و ابوجهل و ديگران- ديدند كه هيچ چاره يى ندارند، جز اينكه پيامبر و همه ى مجموعه ى دوروبرش را از مدينه اخراج كنند، همين كار را هم كردند. تعداد زيادى از اينها را كه دهها خانوار مى شدند، و شامل پيامبر و خويشاوندان پيامبر و خود ابى طالب- با اينكه ابى طالب هم جزو بزرگان بود- و بچه و بزرگ و كوچك مى شدند، همه را از مكه بيرون كردند. اينها از مكه بيرون رفتند، اما كجا بروند؟ تصادفاً جناب ابى طالب، در گوشه يى از نزديكى مكه- فرضاً چند كيلومترى مكه- در شكاف ملكى داشت، اسمش شعب ابى طالب بود... گفتند به آن جا برويم. حالا شما فكرش را بكنيد، در مكه، روزها هوا گرم و شبها بى نهايت سرد بود، يعنى وضعيتى غير قابل تحمل. اينها سه سال در اين بيابانها زندگى كردند. چقدر گرسنگى كشيدند، چقدر سختى كشيدند، چقدر محنت بردند، خدا مى داند. يكى از دوره هاى سخت پيامبر، آنجا بود. پيامبر اكرم در اين دوران، مسؤوليتش فقط مسؤوليت رهبرى به معناى اداره ى يك جمعيت نبود، بايد مى دانست از كار خودش پيش اينهايى كه دچار محنت شده اند، دفاع كند.مى دانيد وقتى كه اوضاع خوب است، كسانى كه دور محور يك رهبرى جمع شده اند، همه از اوضاع راضيند، مى گويند خدا پدرش را بيامرزد، ما را به اين وضع خوب آورد. وقتى سختى پيدا مى شود، همه دچار ترديد مى شوند، مى گويند ايشان ما را آوردند، ما كه نمى خواستيم به اين وضع دچار بشويم! البته ايمانهاى قوى مى ايستند، اما بالاخره همه ى سختيها به دوش پيامبر بود، جناب ابى طالب كه پشتيبان پيامبر و اميد او بود، و خديجه ى كبرى كه او هم بزرگترين كمك روحى براى پيامبر بود، در ظرف يك هفته از دنيا رفتند، حادثه ى خيلى عجيبى است، يعنى پيامبر تنهاى تنها شد.من نمى دانم شما هيچ وقت رئيس يك مجموعه ى كارى بوده ايد، تا بدانيد معناى مسؤوليت يك مجموعه چيست. در چنين شرايطى، انسان واقعاً بيچاره مى شود. در اين شرايط، نقش فاطمه ى زهرا را ببينيد. آدم تاريخ را كه نگاه مى كند، اينگونه موارد را در گوشه كنارها بايد پيدا بكند، متأسفانه هيچ فصلى براى اين طور چيزها باز نكرده اند.فاطمه ى زهرا مثل يك مادر، مثل يك مشاور، مثل يك پرستار براى پيامبر بوده است. آنجا بوده كه گفتند فاطمه ام ابيها ، مادر پدرش است. اين مربوط به آن وقت است، يعنى وقتى كه يك دختر شش ساله، هفت ساله اين طورى بوده است. البته در محيطهاى عربى و در محيطهاى گرم، دختران زودتر رشد جسمى و روحى مى كنند، مثلاً به اندازه ى رشد يك دختر ده، دوازده ساله ى حالاى ما.اين، احساس مسؤوليت است. آيا اين نمى تواند براى يك جوان الگو باشد، كه نسبت به مسايل پيرامونى خودش زود احساس مسؤوليت كند، زود احساس نشاط كند؟ آن سرمايه ى عظيم نشاطى كه در وجود او هست، اينها را خرج كند، براى اينكه غبار كدورت و غم را از چهره ى پدرى كه حالا حدود مثلاً پنجاه سال از سنش مى گذشته و تقريباً پيرمردى شده است، پاك كند. آيا اين نمى تواند براى يك جوان الگو باشد؟ اين خيلى مهم است.نمونه ى بعد، مسئله ى همسردارى و شوهردارى است. يك وقت انسان فكر مى كند كه شوهردارى، يعنى انسان در خانه و در آشپزخانه غذا را مرتب كند و اتاق را تر و تميز كند و پتو را پهن كند و مثل قديميها تشكچه را بگذارد كه آقا از اداره يا از دكان بيايد. شوهردارى كه فقط اين نيست. شما ببينيد شوهردارى فاطمه ى زهرا چگونه بود. در طول ده سالى كه پيامبر در مدينه بودند، حدود نه سالش حضرت زهرا و حضرت اميرالمؤمنين با همديگر زن و شوهر بودند. در اين نه سال، جنگهاى كوچك و بزرگى ذكر كرده اند- حدود شصت جنگ اتفاق افتاده- در اغلب آنها هم اميرالمؤمنين بوده است. حالا شما ببينيد، او خانمى است كه در خانه نشسته و شوهرش مرتب در جبهه است، و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ مى ماند- اينقدر جبهه وابسته ى به اوست- از لحاظ زندگى هم وضع رو به راهى ندارند، همان چيزهايى كه شنيده ايم: و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا انما نطعمكم لوجه اللَّه (الانسان/ 8- 9)، يعنى حقيقتاً زندگى فقيرانه ى محض داشتند، در حالى كه دختر رهبرى هم هست، دختر پيامبر هم هست، يك نوع احساس مسؤوليت هم مى كند.ببينيد انسان چقدر روحيه ى قوى مى خواهد داشته باشد، تا بتواند اين شوهر را تجهيز كند، دل او را از وسوسه ى اهل و عيال و گرفتاريهاى زندگى خالى كند، به او دلگرمى بدهد، بچه ها را به آن خوبى كه او تربيت كرده، تربيت كند. حالا شما بگوييد امام حسن و امام حسين، امام بودند و طينت امامت داشتند، زينب كه امام نبود. فاطمه زهرا او را در همين مدت نه سال تربيت كرده بود. بعد از پيامبر هم كه ايشان مدت زيادى زنده نماندند.اينطور خانه دارى، اينطور شوهردارى و اينطور كدبانويى كردند و اينطور محور زندگى فاميل ماندگار در تاريخ قرار گرفتند. آيا اينها نمى تواند براى يك دختر جوان، يك خانم خانه دار يا مشرف به خانه دارى الگو باشد؟ اينها خيلى مهم است. حالا بعد از قضيه وفات پيامبر، آمدن به مسجد، و آن خطبه عجيب را خواندن، خيلى شگفت انگيز است. اصلاً ماها كه اهل سخنرانى و حرف زدن ارتجالى هستيم، مى فهميم كه چقدر اين سخنان عظيم است. يك دختر هجده ساله، بيست ساله و حداكثر بيست و چهار ساله- كه البته سن دقيق آن حضرت مسلم نيست، چون تاريخ ولادت آن بزرگوار مسلم نيست و در آن اختلاف است- آن هم با آن مصيبتها و سختيها به مسجد مى آيد، در مقابل انبوه جمعيت، با حجاب سخنرانى مى كند، كه آن سخنرانى، كلمه به كلمه اش در تاريخ مى ماند.عربها به خوش حافظه گرى معروف بودند. يك نفر مى آمد يك قصيده ى هشتاد بيتى را مى خواند، بعد از اينكه جلسه تمام مى شد، ده نفر مى گرفتند آن را مى نوشتند. اين قصايدى كه مانده، غالباً اين طورى مانده است. اشعار در نوادى- يعنى آن مراكز اجتماعى- خوانده مى شد و ضبط مى گرديد. اين خطبه ها و اين حديثها، غالباً اينگونه بود. نشستند، نوشتند و حفظ كردند، و اين خطبه ها تا امروز مانده است. كلمات مفت در تاريخ نمى ماند، هر حرفى نمى ماند. اينقدر حرفها زده شده، اينقدر سخنرانى شده، اينقدر مطلب گفته شده، اينقدر شعر گفته شده، اما نمانده است و كسى به آنها اعتنا نمى كند. آن چيزى كه تاريخ در دل خودش نگه مى دارد و بعد از هزار و چهارصد سال هر انسان كه نگاه مى كند، احساس خضوع مى كند، اين يك عظمت را نشان مى دهد. به نظر من، اين براى يك دختر جوان الگوست.ديدار با جوانان به مناسبت هفته ى جوان 7/ 2/ 1377
پيروان فاطمه
زنان مسلمانى كه امروز در نظام اسلامى با جديت، دلسوزى و همراه با عفت و عصمت درس مى خوانند، طبابت مى كنند و يا در محيطهاى اجتماعى، علمى و سياسى فعال هستند، پيروان فاطمه زهرا عليهاالسلام محسوب مى شوند و اينجانب با همه وجود براى چنين زنانى احترام و تكريم قائل هستم.جمهورى اسلامى، 18/ 9/ 1372
زنانى كه فاطمه زهرا و زينب كبرى عليهماالسلام را الگوى خود قرار داده باشند بايد زندگى خويش را بر اساس فهم درست، هوشيارى در درك موقعيتها، انتخاب بهترين كارها در حد فداكارى و پايدارى در راه انجام تكليف الهى بنا نهند.جمهورى اسلامى، 23/ 9/ 1370
پيوند عملى در سايه ى محبت
بايد هر حرف و كلمه و هر اشاره يى در زندگى اين بزرگوار، براى ما يك سرمشق باشد. به محبت دورادور و احساس محبت اكتفا نكنيم، اين احساس را در زندگى پياده نماييم. اگر محبت نباشد، اين رابطه عملى به وجود نمى آيد. در سايه آن محبت، مى شود اين پيوند و پيوستگى عملى را به وجود آورد، اما بدون اين پيوستگى و پيوند عملى، اصل آن محبت زير سؤال خواهد رفت.قل ان كنتم تحبون اللَّه فاتبعونى يحببكم اللَّه (آل عمران/ 31). دنباله محبت، بايد اطاعت و متابعت باشد.حديث ولايت، ج 6، ص 146
جهاد مستمر
شخصيت زهراى اطهر، در ابعاد سياسى و اجتماعى و جهادى، شخصيت ممتاز و برجسته يى است، به طورى كه همه زنان مبارز و انقلابى و برجسته و سياسى عالم مى توانند از زندگى كوتاه و پرمغز او درس بگيرند. زنى كه در بيت انقلاب متولد شد و تمام دوران كودكى را در آغوش پدرى گذراند كه در حال يك مبارزه ى عظيم جهانى فراموش نشدنى بود. آن خانمى كه در دوران كودكى، سختيهاى مبارزه ى دوران مكه را چشيد، به شعب ابى طالب برده شد، گرسنگى و سختى و رعب و انواع و اقسام شدتهاى دوران مبارزه ى مكه را لمس نمود و بعد هم كه به مدينه هجرت كرد، همسر مردى شد كه تمام زندگيش جهاد فى سبيل اللَّه بود و در تمام قريب به يازده سال زندگى مشترك فاطمه ى زهرا عليهاالسلام و اميرالمؤمنين عليه السلام، هيچ سالى، بلكه هيچ نيم سالى نگذشت كه اين شوهر، كمر به جهاد فى سبيل اللَّه نبسته و به ميدان جنگ نرفته باشد و اين زن بزرگ و فداكار، همسرى شايسته ى يك مرد مجاهد و يك سرباز و سردار دايمى ميدان جنگ را نكرده باشد.پس، زندگى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام، اگر چه كوتاه بود و حدود بيست سال بيشتر طول نكشيد، اما اين زندگى، از جهت جهاد و مبارزه و تلاش و كار انقلابى و صبر انقلابى و درس و فراگيرى و آموزش به اين و آن و سخنرانى و دفاع از نبوت و امامت و نظام اسلامى، درياى پهناورى از تلاش و مبارزه و كار و در نهايت هم شهادت است. اين، زندگى جهادى فاطمه ى زهراست كه بسيار عظيم و فوق العاده و حقيقتاً بى نظير است و يقيناً در ذهن بشر- چه امروز و چه آينده- يك نقطه ى درخشان و استثنايى است.
حديث ولايت، ج 3، صص 156- 157
بيان علامه طباطبائى صاحب تفسير الميزان :
در مورد كوثر، نظرها و گفتگوها فراوان است. ولى آيه ى شريفه ى كوثر، خالى از دلالت بر فاطمه، و ذريه ى او نيست. در اين صورت، اين آيه مى تواند يكى از خبرهاى غيبى قرآن باشد. خداوند متعال نسل زهرا (عليهاالسلام) را آنچنان فراوان نموده كه هيچ نسلى نمى تواند با آن برابرى و مقابله كند. با وجود آن همه مصايب و حوادثى كه بر اين نسل وارد آمد و جمعيت هاى آنان را در كشتارهاى بزرگ از ميان برد، باز نسل پاك و طيب او در كثرت و وفور قرار دارد.[تفسير الميزان، ج 20، ص 524.]
بيان امام موسى صدر :
امام موسى صدر، متفكر و سياستمدار معاصر اسلامى كه حيات يا مرگ او در هاله اى از ابهام قرار دارد. در اين مورد مى گويد:تعاليم و احكام دين، نيازمند افراد شايسته و برجسته اى است كه تنفيذ احكام و تبليغ آن را به عهده گيرند تا آن را از مرحله ى ايده آليستى و آرمان خواهى به مرحله ى عينيت و تحقق خارجى (رئاليستى) درآورند، تا پس از آن براى مردم حجتى بر ضد خدا باقى نماند.هنگامى كه پيامبر اسلام مى خواست در مورد كشف حقيقت، مباهله اى با مسيحيان نجران انجام دهد، مباهله اى كه آن روز تنها وسيله ى موفقيت و عامل پيروزى در دعوت انبياء به شمار مى رفت، اين امر به موجب آيه ى شريفه ى قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و أنفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنةاللَّه على الكاذبين [آل عمران آيه 61.] اعلام گرديد. پيامبر بزرگوار اسلام، در مقام نشان دادن و معرفى فرزندان، بانوان و خويشتن هاى خويش كه رجال و زنان و فرزندان اسلام را نمايش مى داد، على، فاطمه، حسن و حسين را انتخاب كرد و با خود به صحنه آورد. و بدين ترتيب ايمان خود به حقانيت اسلام و به حقانيت نمايندگى كامل آن بزرگواران از طرف دين اسلام را اعلام كرد و بيان داشت كه اينان نمايندگان واقعى اسلام هستند .[پيشگفتار كتاب وتر فى غمد ، تأليف سليمان كتانى، ص 26.] بيان علامه حسن زاده آملى :
فاطمه صلوات اللَّه عليها ليلةالقدر بود، و ليلةالقدر داراى مراتبى است، چنانكه همه حقايق وجودى چنين اند هر مرتبه دانى رقيقه عالى آن است و مرتبه عالى، حقيقت رقيقه ى مرتبه دانى است. خداى سبحان فرمود: شما نشئه نخستين را فهميديد پس چرا متذكر نمى گرديد و در روايت رضوى چنين آمده: خردمندان دانستند كه حقايق عالم ماوراى اين نشئه جز از طريق حقايق اينجا شناخته نمى شوند .در اثر صادقى آمده است: خداى تعالى عالم ملك را بروزان ملكوت خلق كرده و ملكوت را بر مثال جبروت تأسيس كرده تا از ملك بر ملكوت و از ملكوت بر جبروت (عقول) استدلال شود .بدان كه از منازل سير حبى وجودى در قوس نزولى به ليل و ليالى تعبير مى شود و در قوس صعودى به يوم و ايام تعبير مى گردد. پس عصمةاللَّه الكبرى حضرت فاطمه همانگونه كه ليلةالقدر است همچنين يوم اللَّه نيز مى باشد. و انسان كامل در عصر محمدى وعاء حقايق قرآن است. اگر خواهى چنين بگو: انسان كامل قرآن ناطق است. پس يازده قرآن ناطق از اين شب مباركه اى كه شب قدر است و مادر امامان است، نازل شده است. پس بفهم آنگاه در سخن حق سبحان تدبر نما كه به پيغمبر اكرم فرمود: ما به تو كوثر را بخشيديم .رسول خدا (ص) فرمود: هركس فاطمه را آنگونه كه حق فاطمه است بشناسد شب قدر را ادراك كرده است و علت نامگذارى آن حضرت به فاطمه آن است كه خلايق از كنه معرفت وى بريده شدند (به كنه معرفت وى نمى رسند) .و در اثر صادقى چنين آمده: هركس فاطمه را آنگونه كه سزا است بشناسد، ليلةالقدر را ادراك كرده است .تمام اين حديث در تفسير فرات كوفى چنين است: فرات گويد محمد بن قسم بن عبيد به اسناد معنعن خويش از ابى عبداللَّه عليه السلام ما را حديث كرد كه آن حضرت فرمود: انا انزلناه فى ليلةالقدر. ليله فاطمه است و قدر اللَّه است، پس آنكس كه فاطمه را آنگونه كه سزاست بشناسد ليلةالقدر را ادراك كرده است. علت نامگذارى وى به فاطمه آنست كه خلايق از معرفت فاطمه محروم و بريده شدند.(محمد بن قسم شك كرده كه حديث با عن از حضرتش شرف صدور يافت و يا بدون عن ) و سخن خدا: و ما ادريك ما ليلةالقدر، ليلةالقدر خير من الف شهر يعنى چه مى فهمى كه ليلةالقدر چيست ليلةالقدر بهتر از هزار ماه است يعنى شب قدر بهتر از هزار مومن است زيرا فاطمه مادر فرود مومنان است- تنزل الملائكة والروح فيها- ملائكه و روح را در اين شب فرود مى آورند و ملائكه مومنانى اند كه علم آل محمد (ص) را واجدند و مراد از روح القدس فاطمه است. باذن ربهم من كل امر سلام هى حتى مطلع الفجر يعنى از هر امرى به اذن پروردگارشان در حالى كه سلام مى گويند تا فجر طلوع كند يعنى تا حضرت قائم خروج كند . بيان حاج محمد باقر كجورى مؤلف كتاب الخصائص الفاطميه :
12- محقق شهير حاج ملا محمد باقر صاحب كتاب الخصائص فى الفاطميه گويد: پاك و منزهى تو اى پروردگار، اى آفريدگار آسمان هاى بالا و اى شكافنده دانه و هسته، توئى آن خداوندى كه اسمى را از يكى از اسامى خود جدا ساخته، و از نور خويش شكافته، اسمت را درخشش بخشيدى تا روشنگر ظهورت باشد و آنگاه آن اسم را مجموعه اى از اسامى خود قرار دادى، كه آن نور، ريشه اصلى بانوى كنيزان تو بود، آنگاه در بين ساكنان آسمان ها اعلام كردى كه من فاطر هستم و اين فاطمه است، با نور او تمامى موجودات از آغاز تا فرجام آشكار شد، بنابراين اسم او اسم تو و نور او نور تو و ظهور او ظهور تو بود و جز تو خدائى نيست، هر كمالى سايه تو و هر وجودى سايه وجود تو است. هنگامى كه او را آفريدى از تيرگى هاى بشرى دورش ساختى و به ويژگى هاى فاطمى مخصوصش نمودى، از سست عنصرى بر كنار داشتى و از هر گونه كمبودى منزه كردى، تمام منش هاى پسنديده را در او گرد آوردى به پايه اى كه خردها از دركش ناتوان مانده و مردم از شناخت كنه ذات او دستشان كوتاه شد، ملائكه در آسمان ها خدا را به حق روشنى آسمانى و به فاطمه يارى شده دعا كردند... مادر سبطين و بزرگترين حجت هاى خداوند بر شرق و غرب، گل خوشبوى درخت سدره المنتهى و كلمه تقوى، و ريسمان مطمئن و پرده آويخته خدا، خوشبخت بزرگ، مريم كبرى، نماز وسطى، حوريه انسان نما كه قرون نخستين بر محور شناخت او مى چرخيده است.چگونه ثناى او گويم، با اينكه ويژگى هاى برين او را شمارشى نيست و برترى هايش بى پايان است؟! او بتول عذراء، آزاد زن سپيد روى، مادر پدرش و بزرگ بانوى پيروان و فرزندانش مى باشد. ملكه پيامبران، صديقه، فاطمه الزهراء است. و چه خوب سروده است آن كس كه گويد:
خجلا من نور بهجتها
و حياء من شمائلها
يغطى الغصن فى الورق
تتوارى الشمس فى الافق
يغطى الغصن فى الورق
يغطى الغصن فى الورق
يعنى از شرمندگى نور پرفروغ او خورشيد در افق پنهان و بخاطر آذرم از چهراش شاخه از برگ پوشيده گشت.
بيان آيت اللَّه سيد محمد كاظم قزوينى :
13- محقق انديشمند و بزرگوار سيد كاظم قزوينى گويد: فاطمه، و تو چه مى دانى كه فاطمه كيست؟ يكتا انسانى است كه طبيعت زنانگى را پذيرفته تا شنانى از قدرت رساى پروردگار و توانائى شگفت انگيز و نوآور او باشد زيرا خداوند متعال حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم را به عنوان نشانه قدرتش در بين پيامبران آفريد و سپس پاره تن و دخترش فاطمه زهراء را از وجود او آفريد تا نشانه و علامتى بر قدرت او در آفرينش آفريده اى از جنس زن باشد كه مجموعه اى از فضائل و مجتمعى از مواهى و بخشش ها است.خداوند متعال به حضرت فاطمه زهراء بيشترين بهره از عظمت و برترين نصيب از شكوه و جلالت بخشيده، بطورى كه براى هيچ زنى امكان دست رسى به آن نيست، او نتيجه و ثمره آن عده از اولياء الهى است كه آسمان نسبت به عظمت آنها اعتراف كرده پيش از آن كه اهل زمين آنها را بشناسند، و در قرآن مجيد در شان آنها آياتى نازل شده است كه از آغاز نزولش تا به امروز و تا روز قيامت شبانه روز تلاوت مى شود، شخصيتى كه هر اندازه آگاهى بشر از رهگذر فهم و انديشه بر اسرار آفرينش افزوده گردد، عظمت او به طور گسترده ترى آشكار مى شود و معانى و مزايايش به گونه اى واضح تر تجلى مى كند، او فاطمه زهراء است كه خداوند ثناگوى او است بخاطر خشنوديش خشنود و از خشمش به خشم مى آيد، و رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم عظمت و ارزندگى او را اعلام داشته و اميرالمؤمنين عليه السلام به چشم بزرگى و عظمت به او مى نگرد و پيشوايان اهل البيت به نظر تقديش و احترام نگاهش مى كنند.[فاطمه الزهراء عليهاالسلام من المهد الى اللحد، مقدمه/ 13- 14.] بيان عبدالزهرا كعبى :
2- استاد عبدالزهراء گويد: هنگامى كه مى خواهيم درباره حضرت زهراء كه نهال پيامبرى و درخت امامت است سخن گوئيم، ابعاد مجسم شده رسالت اسلامى در زواياى گوناگون شخصيت حضرتش برايمان جلوه گر شده و به دنبالش راه مى افتيم، در همسريش نسبت به على بن ابى طالب چهره زنده اى كه از اسلام و قرآن مجيد و كتاب آسمانى ترسيم نموده و آفريدگار جهان خواهان آن چهره است آشكار مى شود، و در موضع گيرى هاى قهرمانانه او بعد از رحلت پدر بزرگوارش، چشم انداز ژرفى را كه اسلام در حقوق و وظايف زن مسلمان تعيين كرده و ميزان نقش سازنده او را در ساختار جامعه اسلامى مشخص ساخته مى بينيم و ديگر جنبه هاى شخصيت آن حضرت بر اين پايه سنجيده مى شود.[الفصول المهمه، ط بيروت، 12- 13.]
بيان اربلى :
9- علامه اربلى گويد: هم اكنون سخن از فاطمه عليهاالسلام به ميان مى آوريم، همان فاطمه اى كه تابش اين انتساب بخاطر تابش انوار وى افزون گشته، و از افتخارات او مزائى به دست آورده و با پرتو والايش بر ديگر نسبت ها برترى يافته و ارج و منزلتش را با شرافت، ارزندگى بخشيده است، او فانوس نبوت است كه شفاعتش پرتو افكنده و انوارش درخشيده و ستارگان آسمانش با جلا بخشيدن ابرهاى سفيد، فروغ و درخشش يافته است. وى پيام رسالت را به جان خرد، نيوشيده و بر بلنداى هفت آسمان بالا و بالاتر رفته است، بر جايگاه هايى برين نشسته و درجات روشن و نورانى داشته، بزرگ منش و والاتبار بوده و شرافتمند و گرامى نسب است. پاك و پاكزاد، درخشان و داراى فرزندانى تابناك، با اجماع درست انديشان بانوى بزرگ، برگزيده ى از نيكان، سومى خورشيد و ماه دختر بهترين انسان، مادر امامان بزرگوار، پاك و خالص از تيرگى ها و كدورت ها و به رغم منكران و ناباورانش برگزيده از سوى خداوند است كه به جواهر جلال و شكوه آراسته و بر بلندترين رتبه هاى كمال جاى گرفته و بر تمامى زنان و مردان برترى يافته است، درود خداوند بر او و بر پدر و شوهر و فرزندانش كه سروروان سر بلند و برجسته و وارثان نبوت و كتابند و سلام و شرافت و گرامى داشت و عظمت بر آنها باد.[كشف الغمه ط تبريز 1/ 448.] 10- وى در جاى ديگر گويد: همانا فاطمه عليهاالسلام، چكيده نبوت و كسى است كه از پستان بزرگوارى و كرامت شير مكيده، در صدف بزرگ منشى، سپيده درخشان خورشيد روز، و پرتو چراغ دان نورها و برگزيده شرف وجود و واسطه گردن بند هستى، نقطه دائره مفاخر، ماه تابناك ارزش ها، زهره زهراء، درخشنده درخشان بلند جايگاه است آن كسى كه در درجه اى عالى در كرانه آسمان بر جايگاهى رفيع جاى گرفته است نورش مى درخشد، پرتوش همه جا را روشن ساخته و نامش از تعريف و معرفى بى نيازش كرده است. نور ديدگان پدر و آرامش دل مادر، آراسته به جواهر والا و بر كنار از زرق و برق دنيا، كنيز خدا و بانوى زنان، زينت پدران و شرافت فرزندان است، آدم از وجود او فخر مى كند و نوح از شان او مباهات مى نمايد، ابراهيم از داشتن ذريه اى همچون او به خود مى بالد و اسماعيل از وجود اين شاخه بر درخت وجودش بر ديگر برادرانش اعلام پيروزى مى كند، او گل خوشبوى محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم در بين افراد خانواده اش بوده در ميدان مسابقه مفاخر هيچكس هماورد او نشد مگر اينكه شكست خورد و در بزرگوارى، هركس در مقابلش عرض اندام كرد مورد سرزنش قرار گرفت حق او را كسى جز فرومايه انكار نكرد و چهره اخلاص از او برنگردانيد مگر آنكس كه مغبون و خسارت ديده است.[كشف الغمه ط تبريز 1/ 448.]
بيان ابن شهرآشوب :
11- علامه خيبر ابن شهر آشوب گويد: و گفتيم آن كس كه گفتارش راست، احوالش با بركت، كردارش پاك و آراسته به عدالت، خشنود در گفتار، پسنديده در راهنمائى، با دلسوزى و مهربانى گوياى حديث، آزاد زن بخاطر انفاق، بانوى زنان در دادن صدقه، خويشتن دار و در همه جا و بريده از همگان براى هميشه، درخشان بر اثر احسان و در پوشش بسان مريم كبرى و رازش پنهان و به نيكى از ديگران جدا، شهودش تابناك و پرستشش آسمانى، در پارسائى بى اعتنا به همه چيزى، در زايمان پاك و دست نخورده، پارساى برگزيده، پرستش گر خشنود، خشنود از پروردگار و مورد پسند او، شب زنده دار گرامى، نيايش گر پاكدامن، بانوى بانوان، محبوب حبيب خدا، از نگهبانان بهشت، در حجاب برگزيده خداى رحمان، دختر بهترين رسولان و نور چشم سرور همه آفريدگان، رشته پيوند بين زنان جهانيان، دادخواه پيشگاه عرش در روز جزاء، ميوه نبوت، مادر امامان، شكوفه دل شفيع امت، زهراء گرامى، سپيد روى شكوهمند، مورد احترام در زير گنبد كبود حوريه انسان نما، بتول عذراء، ششمين نفر از زنان بزرگ. وارث سرور پيامبران، همسر سرور اوصياء فاطمه الزهراء، صديقه كبرى، آسايش جان حضرت مصطفى، درد آشناى بى فرياد و ناله، دارنده درخت طوبى آن كس كه در شان او و همسر و فرزندانش سوره هل اتى نازل گشته است، دختر پيامبر، همدم وى، مادر سبطين، جده امامان، بانوى زنان دنيا و آخرت، همسر مرتضى، مادر مجتبى، دختر مصطفى، بزرگ بانوى ناشناخته گرامى، زن ستمديده شهيده، بانوئى خردمند، همتاى مريم، دختر محمد گرامى، بر كنار از هر بدى، نشان دار هر خوبى، آن كس كه وصفش در انجيل مده و به نيكى و بزرگى از او ياد گشته، گوهر تابناك رسول خدا كه دارنده وحى و قرآن است، جدش خليل و ستايشگرش خداى جليل كه به فرمان پروردگار، خطبه عقدش را مرتضى را جبرئيل قرائت كرد.[المناقب] 3/ 357- 358.
انديشمندان عامه
بيان احمد بن حنبل :
احمد بن حنبل امام و پيشواى فقه اهل سنت، در جزء سوم مسند خود، با اسناد خاص خويش از مالك بن انس نقل كرده است:شش ماه بود كه پيامبر اسلام، هر روز هنگامى كه به نماز صبح مى رفتند، از درب خانه ى فاطمه عبور مى كردند و مى فرمودند: نماز! نماز! اى اهل بيت ... و آنگاه آيه ى انما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا را تلاوت مى فرمودند . بيان قندوزى صاحب ينابيع المودة :
و در كتاب ينابيع المودّة با اسناد خويش از اسن بن مالك روايت كرده است كه: پيامبر اسلام هر صبح موقع نماز به در خانه ى فاطمه مى آمد و آنان را به نماز فرامى خواند و آيه ى إنما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا را تلاوت مى كرد و اين كار 9 ماه ادامه داشت (به جاى شش ماه كه در روايت قبلى ذكر شده بود). اين خبر از سيصد تن از صحابه نقل شده است.[الاسلام والشيعه، محمود شهابى، ج 1، ص 223.]