اى پدر! همواره بر تو دريغ و افسوس مى خورم تا روز ملاقات.اى پدر، از آن لحظه كه جدايى پيش آمد، خواب از چشمم گريخت.اى پدر! كيست از اين پس كه بيوه گان و مسكينان را رعايت نمايد و امت را تا قيامت هدايت فرمايد.اى پدر! ما در حضرت تو عظيم و عزيز بوديم، و بعد از تو ذليل و زبون آمديم.كدام سرشك است كه در فراق تو روان نمى شود،
و كدام حزن و اندوه است كه بعد از تو پيوسته نمى گردد،
و كدام چشم است كه پس از تو سرمه ى خواب مى كشند؟
تو بودى بهار دين يزدان، و نور پيغمبران،
چه افتاد كوهسارها را كه فرونمى ريزد،
و چه پيش آمد درياها را كه فرونمى رود،
چگونه است كه زلزله ها زمين را فرونمى گيرد،
اى پدر! در بلا و رنجى عظيم و مصيبتى شگرف افتادم، و در زير بار گران و هولناك ماندم،
اى پدر! فرشتگان بر تو بگريستند، و افلاك در ايستادند، و منبر تو بعد از تو وحشت انگيز و بدون استفاده گشت و محراب بى مناجات تو معطل ماند، و قبر تو بپوشيده داشتن تو خوشحال گشت و بهشت به زيارت تو و دعاى تو مشتاق آمد.[نهج الحياة، ص 70، به نقل از: بحار/ 43/ 176.]
حضرت زهراء عليهاالسلام پس از دفن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم بى تابانه از منزل بيرون آمد و در حالى كه از گريه و درد حال رفتن نداشت. خود را به قبر پدر رساند و آنگاه كه جايگاه اذان و محراب را مشاهده فرمود، فريادى برآورد و بيهوش نقش زمين شد.زنان مدينه كه وضع را چنان ديدند، به سوى او دويدند و آب بر سر و صورت آن حضرت پاشيدند تا به هوش آمد. سپس در حالى كه بر قبر پدر خيره شده بود فرمود:پدر جان قوتم رفته و خويشنداريم را از دست داده ام و دشمنم سرزنش كننده ام شده و حزن و اندوه درونى مرا مى كشد.پدر جان! يكه و تنها باقى مانده و در كار خويش حيران و سرگردانم صدايم خفته، و پشتم شكسته، و زندگيم در هم ريخته، و روزگارم تيره، شده است.پدر جان! پس از تو براى وحشتم انيسى نمى يابم، و مانعى براى گريه ام و ياورى براى ضعفم پيدا نمى كنم آرى پدر! بعد از تو نزول قرآن و محل هبوط جبرئيل و مكان ميكائيل از بين رفت پدر جان پس از تو روابط انسانى دگرگون شد و درها به روى من بسته گرديد.پدر عزيزم من بعد از تو از دنيا نفرت دارم و تا زمانى كه نفسم برآيد با تو گريه خواهم نمود. پدر جان شوق من نسبت به تو پايانى ندارد و حزن من بعد از تو انجامى. فرياد اى پدر! فرياد اى پروردگار جهانيان.[نهج الحياة ص 72 به نقل از: بحار/ 43/ 176]
حضرت زهراء عليهاالسلام با ياد روزگاران شيرين محبتهاى رسول خدا خطاب به كودكان خود مى فرمود: كجاست پدر مهربان شما دو فرزندم كه شما را عزيز و گرامى مى داشت؟ و همواره شما را بر روى دوش خود مى گرفت؟ و نمى گذاشت بر روى زمين راه رويد. ديگر هرگز او را نمى بينم كه اين درب منزل را باز كند، و شما را بر دوش خود گيرد، همان رفتارى كه همواره انجام مى داد.[نهج الحياة ص 72 به نقل از: احقاق الحق/ 19/ 173]
ديدار با پدر در قيامت :
جابر بن عبداللَّه انصارى از قول على بن ابيطالب عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:- اى پدر در روز توقفگاه بزرگ (روز قيامت) شما را كجا ملاقات كنم؟ - فرمود: اى فاطمه، كنار در بهشت، در حالى كه پرچم الحمدالله با من است و نزد پروردگارم امت خود را شفاعت مى كنم.- عرض كرد: پدرم اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟
- فرمود: مرا بر حوض (كوثر) ملاقات كن، در حالى كه به امتم آب مى دهم.- پدرم، اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟
- مرا بر صراط ملاقات كن، در حالى كه ايستاده ام و مى گويم پروردگار امت مرا سالم بدار
- اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟
- مرا نزد ميزان ملاقات كن، در حالى كه مى گويم: پروردگارا، امت مرا سلامت بدار.- اگر آنجا ملاقاتت نكردم؟
- مرا بر كنار جهنم ملاقات كن، در حالى كه امتم را از شعله و زبانه هاى آتش منع مى كنم پس فاطمه عليهاالسلام خوشحال شد.
[بحار/ 43/ 21.]
رفتار متقابل دو همسر فداكار
شرم و حيا در كنار همسر :
حيا دو گونه است: يكى پسنديده و ديگرى ناپسند. حياى ناپسند آن حالتى است كه انسان را از رشد و كماليابى و رسيدن به حقوق بازمى دارد و يا باعث تضييع حقوق ديگرى مى گردد. چنين صفتى در روايات اسلامى به شدت تقبيح گرديده است...[بحار، ج 77، ص 149 و ج 71، ص 331 و ج 78، ص 242.]و همچنين در آداب همسردارى آمده است كه حيا دو گونه ى متصور است: يكى مطلوب و ديگرى مذموم و نامطلوب. حياى مذموم آن حالتى است كه يكى از زوجين را در استيفاى حقوق طرف مقابل بازدارد و قيد و بندى شود در مسائل زوجيت و ساير امور مربوطه... و لذا حضرت امام باقر عليه السلام مى فرمايند:زن خوب، زنى است كه در خلوت با شوهرش حيا را نيز از تنش خارج كند، و سپس در شرايط عادى، حيا را نيز مانند لباس به اندامش بپوشاند.[وسائل الشيعه، ج 14، ص 16، ح 10: خيرالنساء الّتى اذا خلت مع زوجها فخلعت الدرع خلعت معه الحياء و اذا لبست الدّرع لبست معه الحياء.]
حضرت فاطمه عليهاالسلام در طول مدت شوهردارى خود با اميرالمؤمنين، در هيچ فرصتى حريم آن حضرت را ناديده نگرفت و در مورد شخصيت آن بزرگوار كوتاهى نكرد. تا جايى كه اميرالمؤمنين در اين باره مى فرمايند:فواللَّه ما اغضبتها... و لا اغضبتنى و لاعصت لى امراً و لقد كنت انظر اليها فتنكشف عنى الهموم والاحزان.[عوالم، ج 11، ص 328- جلاءالعيون، ج 1، ص 170- بحارالانوار، ج 43، ص 134.]
سوگند به خدا زندگى با صفاى من و فاطمه عليهاالسلام طورى بود كه نه من او را به خشم آوردم و نه او مرا به خشم آورد و نافرمانى كرد، حتى غصه هاى ديگرم با حضور او و تماشاى جمالش برطرف مى گرديد.اين حديث شريف كه از دل آتشين على عليه السلام در فراق فاطمه عليهاالسلام برخاسته است، نشان مى دهد كه دختر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله تا چه ميزانى در اطاعت شوهر بود و كوچكترين اسائه ادب از او ديده نشد.در اظهار ديگرى از اميرالمؤمنين مى خوانيم كه آن حضرت زن و بچه هايش را در وضع بسيار اسفناك (گرسنگى) ديد، به فاطمه عليهاالسلام گفت: چرا از وضع خود و درد گرسنگى بچه هايم مرا آگاه نساخته اى؟ فاطمه عليهاالسلام در جواب فرمودند:يا ابالحسن! انى لاستحيى من الهى ان اكلفك ما لاتقدر عليه![بحارالانوار، ج 43، ص 59، ح 51- عوالم، ج 11، ص 158- جلاءالعيون، ج 11، ص 137.] يا اباالحسن! من از خدايم شرم و حيا مى كنم تو را به كارى بگمارم كه قدرت تهيه آن را ندارى.اگر چه تأمين رفاه زندگى زن و بچه براى شوهر در حدّ معمول واجب است، ولى روح ايثارگرى خاندان رسالت و ولايت در تمام ابعاد زندگى، باعث شده بود كه خانواده ى اميرالمؤمنين پيوسته در فقر و پريشانى بسر برند و لذا فاطمه از وضع مالى شوهرش آگاه بود، و مى دانست كه وى قدرت تهيّه مايحتاج خانه را ندارد. از اين جهت شرم و حياى فاطمه عليهاالسلام كه از ايمان و اعتقاد او به خدا سرچشمه مى گرفت مى گويد: من از خدايم شرم مى كنم...اين درسى است به تمام بانوان محترم كه گرفتار زرق و برق و تشريفات كمرشكن روزگار فاجعه آميز ما نگردند و درآمد و امكانات شوهرانشان را مراعات كنند...